«در خانواده مان سه برادر هستیم. برادرهای بزرگتر من، هر دو، مدتی پس از ازدواج، در زندگی مشترکشان شکست خوردند و به طلاق رسیدند. من اکنون در بیست و هشت سالگی، خودم را آماده ازدواج و راغب به آن میبینم، اما تجربه تلخ برادرانم، من را میترساند و امیدی ندارم که بتوانم یک ازدواج موفق داشته باشم. با این آمار بالای طلاق در جامعه و تجربه های نگران کننده در خانواده خودمان، چطور جرات کنم قدم در راه تشکیل زندگی بگذارم؟»
سوال این مخاطب محترم، شاید دقیقا سوال شما نباشد، اما احتمالا خودتان یا اطرافیانتان با دغدغهای شبیه به آن روبرو هستید. شنیدن خبر طلاق آدم های آشنا یا تجربه کردن آن از نزدیک در فامیل درجه یکمان، میتواند ما را کاملا هراسان و به آینده ازدواجمان بدبین کند. در ادامه درباره واکنش درست به این احساسات منفی، نکاتی را مطرح می کنیم. در تدوین این مطلب، از نظرات کارشناسی خانم دکتر» فهیمه فداکار]مشاور و خانواده درمانگر بهره برده ایم.
دکتر فهیمه فداکار مشاور و خانواده درمانگر
نگرانی طبیعی است
«خواهرم با یک بچه برگشته خونه بابام. بچه های داداشم هم نصف هفته خونه بابام هستن، نصف هفته خونه اون یکی پدربزرگشون. حالا با این وضعیت، بابام به من میگه هیچ خواستگاری برای تو قبول نمیکنم. همین جا بشینی بهتره تا بری و دوباره با چشم گریون برگردی». چنین درددل ها و نقل خاطره هایی برای شما عجیب و ناآشنا نیست. خانم دکتر فداکار میگوید «من هم وقتی کنار این افراد مینشینم و از زاویه آنها به موضوع نگاه میکنم، نگرانی شان را درک میکنم. هرکس دیگری هم در جایگاه آنها، چنین نگرانی ای را تجربه میکند. یک احساس طبیعی است و نمیتوان گفت نگرانی بیجایی است. طبیعتا تجربیات اطرافیان ما، چه افراد نزدیک و چه افرادی که ارتباط دورادور با آنها داریم، در ایجاد رغبت یا اجتناب از یک موضوع نقش دارند و این قابل انکار نیست».
یک مثال ساده
«برادر اولم رتبه شش کنکور سراسری بود و برادر دومم رتبه چهارده. حالا همه انتظار دارند که من هم همان موفقیت را تکرار کنم. فشار زیادی روی من است. آیا من هم مثل آنها رتبه برتر خواهم شد؟» وقتی در خانواده ای یک اتفاق مثبت یا منفی برای یک یا تعدادی از فرزندان تجربه شده است، طبیعتا گوشه ذهن آدم ها این مطلب هست که آیا فرزند بعدی هم همان تجربه را از سرخواهدگذراند؟ یا مسیر دیگری را می رود؟ کارشناس ما میگوید: «تکرار یک تجربه در خانواده، اعم از خوب یا بد، وابسته به این است که این بار هم ما همان قواعد و الزاماتی را سرلوحه قرار دهیم که در موارد قبلی به آن پایبند بودیم. تکرار یک فرایند، منجر به تکرار نتیجه می شود». اگر برادر پشت کنکوری سوم، مثل برادرهایش برنامه ریزی درسی بکند، از بنیه علمی-هوشی مشابه برخوردار باشد و در مدیریت استرس همچون برادرهایش موفق عمل کند، به احتمال زیاد در کنکور نتیجه ای شبیه به آنها میگیرد، اما اگر این لوازم برقرار نباشند، او سرنوشت دیگری خواهد داشت. یک اصل قابل توجه وجود دارد که به ما می گوید اگر از همان مسیری بروید که همیشه رفته اید، به همان نتیجه ای میرسید که همیشه رسیده اید؛ چه نتایج مثبت و چه نتایج منفی.
گزینه روی میز
«دخترخاله ام هنوز دو ماه از عقدش نگذشته بود که تصمیم به جدایی گرفت»، «دیروز خبر طلاق یک زوج مذهبی آشنا آن هم با سه بچه را شنیدم»، «آمار طلاق شهر ما به ۴۰ درصد رسیده». وقتی در اطرافیان دور و نزدیک ما، طلاق اتفاق میافتد، قبح این پدیده تاحدی میریزد و تکرار آن، طبیعتا منجر به قبح شکنی بیشتر میشود. عموما همه زن و شوهرها دوران های پرتنشی را در زندگی خانوادگی شان تجربه میکنند و در موقعیتهایی قرار میگیرند که ممکن است احساس استیصال کنند. زمانی که قبح طلاق در ذهن زوجین کم شده باشد، گزینه متارکه به عنوان یک راه حل، خیلی زود روی میز میآید. «منم مثل این همه آدم! طلاق بگیرم راحت شم!». دکتر فداکار به این مخاطب و همه کسانی که دغدغه ای مشابه با او دارند توصیه میکند این پیش آگهی را در ذهنشان داشته باشند و زمانی که وارد زندگی مشترک شدند و احیانا در دورهای با سختی های زیاد روبرو شدند، آگاهانه مراقبت کنند تا گزینه طلاق، خیلی زود به یکی از گزینههای جدی آنها تبدیل نشود و ناپسندی آن در ذهنشان پررنگ بماند.
چند سوال مهم
دکتر فداکار به عنوان یک خانواده درمانگر ما را دعوت به یک تامل جدی برای یافتن پاسخ چند سوال میکند: «وقتی یک نفر به من میگوید که دو نفر در خانواده ما طلاق گرفته اند، برای من یک سوال پیش میآید. ما معتقدیم در پس زمینه هر طلاق، روندها و الگوهای رفتاری معیوبی در زوجین وجود دارد. یعنی در روابط زن و شوهر، سیکل معیوبی برقرار است که نهایتا به طلاق منجر می شود. سوال من این است: آیا الگوی رفتاری مشترکی هست که باعث این اتفاق شده است؟ آیا پیش فرضها، نگاه ها و باورهای مشابهی وجود دارد که زمینه ساز طلاق شده است؟
فرزندان یک خانواده معمولا، و نه همیشه، در یک بستر مشترک رشد میکنند و به دلیل تجربه یکسانشان در خانواده در اثر تعامل با والدین به عنوان اولین و مهم ترین زوجی که در زندگی شان دیده اند، نگاه های مشابهی در حوزه زندگی مشترک و ارزشهای خوب، بد، درست و غلط دارند. در چنین شرایطی ما باید توجه کنیم که چه الگوهای یکسانی در نظام فکری و رفتاری ما و خواهر و برادرانمان وجود دارد.
همچنین روابطی که بین فرزندان با خانواده مبدا آنها یعنی پدر و مادر وجود دارد، باید مورد تامل قرار بگیرد. آیا سبک و سیاق روابطی که در خانواده ما در جریان بوده، در طلاقهایی که پیش آمده نقش آفرینی کرده؟ آیا ایدهای برای اینکه روالهای غلط قبلی دوباره در زندگی مشترک من تکرار نشود، دارم؟ مهارت کافی برای مدیریت چنین موقعیت هایی را کسب کرده ام؟
این سوال ها از این جهت مهم هستند که ما گاهی در خانواده ها الگوهای مشترکی را برای حل مسایل می بینیم و اگر این الگوها اشتباه و تنش زا باشند، میتواند باعث ایجاد اختلافات خانوادگی شود یا به آنها دامن بزند. پس خوب است کنکاش کنیم و ببینیم تعامل برادران ما با پدر و مادرمان چگونه است؟ چه باورهایی درباره زندگی مشترک دارند؟ خانواده مطلوب را چه خانوادهای میدانند که برایشان محقق نشده و به جدایی روآورده اند؟ روش حل مساله آنها چیست؟ تا نهایتا ببینیم که آیا به دلیل زیست مشترک ما در یک خانواده، همین تجارب تلخ در زندگی برادر سوم هم رقم می خورد یا شرایط به گونه دیگری است».
اصلاح و ترمیم
چنانچه در پاسخ به سوالات بالا، به مواردی از ارزش ها، باورها، عادات، الگوهای رفتاری و تصویرهای آرمانی معیوب، مشکل ساز و بحران آفرین برخورد کردید، باید برای ویرایش و اصلاح آن مسایل، وارد عمل شوید. مراجعه به یک مشاور خبره میتواند گام موثری باشد تا چالشهای احتمالی را بهتر بشناسید و برای پیشگیری از آنها یا مدیریت شان، دانش و مهارت کافی را به دست بیاورید. «پدر و مادر من خیلی تو زندگی برادرهام دخالت میکردن. برای هر تصمیم کوچیک و بزرگی نظر میدادن. برادرهام هم، چون از نظر مالی به اونا وابسته بودن، مجبور بودن رضایتشون رو جلب کنن». «مادر من یه آدم خیلی مظلوم و مطیعه. برادر بزرگترم قبل از طلاق، همیشه از این شکایت میکرد که زنش در برابر نظرات اون، نظر خودش رو میده و مثل یه زن خوب، حرف گوش کن و سربه راه نیست».
سخن آخر
«در چنین شرایطی، به تاخیر انداختن ازدواج و اجتناب از تصمیم گیری، نه تنها چاره مشکل نیست بلکه اضطراب و استرس ما را بالاتر می برد و ما را در یافتن ریشه مسائل مان و حل آنها ناتوان تر می کند. هرچه زودتر اقدام به آسیب شناسی طلاقهایی که در خانواده شما رخ داده است بکنید و خودتان را برای تشکیل یک زندگی موفق و پایدار، آماده نمایید».
منبع: فارس
دیگه به تولد و فرزند آوری هم نباید فکر کرد؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
می گویند :
حتی اگر امروز آخرین روز خورشید باشد ... تو دانه ات را بکار...