با همه‌گیری استفاده از گوشی‌های هوشمند و گستردگی شبکه‌های اجتماعی، آمار فعالیت نوجوانان و جوانان در آن‌ها به مقدار زیادی بالا رفته و عوارض ناشی از دسترسی بی حد به اطلاعات دامن‌گیرمان شده است.

پیام که آمد گوشی دستم بود. پیامی از یک دوست که می‌دانست من خبرنگارم. همراه پستی که برایم ارسال کرده بود نوشته بود: «ببین تو رو خدا چی به خورد بچه‌ها می‌دن!» پست را باز کردم. بخشی از فیلمی بود که این روز‌ها در شبکه نمایش خانگی در حال نمایش است. تصویر مشکلی ندارد اما، گفتگوی بین بازیگران و نقش‌های این فیلم مطلب عرفی نیست. شنیدن این حرف‌ها در این ابعاد علنی و در چنین قالبی که دسترسی آن برای مخاطبان گروه‌های مختلف باز است، اتفاقی جدید است. صفحه فیلم را در اپلیکیشن شبکه نمایش خانگی باز می‌کنم تا تعاریفی که از فیلم در صفحه اول باز می‌شود را ببینم. محدوده سنی: +۱۲!

اولین سوالی که در این شرایط به ذهنم خطور کرد این بود که: «تصاویری که در آن پست دیدم برای یک دختر یا پسر ۱۳-۱۴ ساله و حتی ۱۷-۱۸ ساله مناسب است؟ این‌که محدودیت سنی که در این شبکه‌ها قرار داده می‌شود، چقدر مورد مطالعه مسئولین است؟ اصلاً این محدودیت‌های سنی به چه ابعادی از شخصیت افراد برمی‌گردد؟ اجتماعی؟ روانشناسی؟ پزشکی؟ جامعه شناختی؟ و یا…؟ به منظور بررسی کارایی و صحت‌سنجی این محدودیت‌های سنی در شبکه‌هایی مثل شبکه نمایش خانگی و یا اینستاگرام و اپلیکیشن‌های مشابه، مطالب ارائه شده در آن‌ها و آفت همه‌گیر آنکه «حیازدایی و قبح شکنی» است و تاثیر آن‌ها در زندگی افراد، از دو کارشناس امر دعوت کردم تا در این رابطه نشستی داشته باشیم. خانم دکتر فاطمه محمدی دکترای جامعه شناسی و هیأت علمی دانشگاه و مجری صدا و سیما و همین‌طور خانم دکتر فاطمه فیاض دکترای روانشناسی و هیأت علمی دانشگاه الزهرا همراه دختر کوچک‌شان  در این رابطه صحبت کردند.

آیا واقعاً مادر‌ها با خیال راحت فرزندانشان را در اینترنت ملی رها می‌کنند؟

محمدی: به نظرم می‌آید این قانون محدودیت سنی ۱۳ سال در اینستاگرام فقط یک قانون نانوشته است و به محض این‌که به عرصه اجرا می‌رسد انگار اصلاً وجود ندارد. خیلی از کودکان علاوه براین‌که خودشان زیست مجازی در این فضا دارند، در برخی اوقات مورد سوء استفاده خانواده‌ها هم قرار می‌گیرند آن‌هم با هدف کسب درآمد. من حتی این نقد را به تلویزیون هم دارم. ما در شبکه نمایش خانگی چیز‌هایی تولید می‌کنیم و به خورد خانواده می‌دهیم که اغلب منِ مادر اصلاً تمایلی ندارم که فرزندم از این محتوا استفاده کند. به نظر می‌آید برای برخی کار‌های خشن و یا ژانر خاص +۱۸ یا +۱۲ را می‌زنند، اما در عرصه اجرا کسی این موضوع را مدیریت نمی‌کند. بحث اصلی اینجاست. ما در ایران اساساً برنامه ریزی برایش نداشتیم که بتوانیم تعریفش کنیم. در آموزش و پرورش هم همین سیستم مشکل زا شده است. یک اپلیکیشن و اینترنت داخلی گذاشته شد به اسم این‌که برای بچه‌های دانش‌آموز است و مناسب سن آن‌هاست. آیا واقعاً این شد؟ آیا واقعاً مادر‌ها با خیال راحت فرزندانشان را در اینترنت ملی رها می‌کنند؟ من مادر‌های زیادی می‌شناسم که برای این موضوع دچار مشکل شدند.

ما دریک کشور درحال توسعه، وارد دهکده جهانی‌ای شدیم که هیچ تعریفی از این دهکده به صورت مدون نداریم. در قاعده بندی و در ساختار اجتماعی‌مان فکر نمی‌کردیم که یک روزی یک مسئله داشته باشیم به اسم «هویت مجازی» که بعد در آن هویت مجازی چند مسئله برای‌مان مطرح باشد که ما هیچ پیش بینی‌ای در موردشان نکردیم. وقتی برایش پیش بینی‌ای نکردیم اساساً نمی‌تواند برای‌مان قابل تعریف باشه چه برسد به تعریف ساختارمند.

کنار همه این‌ها می‌خواهم اشاره کنم به اینکه این معقوله گره خوردگی عجیبی به خانواده ایرانی پیدا می‌کند. چون ما خانواده‌های سنتی داریم که تعاریف‌مان از حضور دراجتماع یک سری تعارف مشخص است. در فضای مجازی این تعاریف نمی‌گنجند. الان هم بدون اطلاعات و آمادگی وارد فضایی شدیم به این شکل. ما باید برای خیلی از این تعاریف آمادگی می‌داشتیم که یکی از این تعاریف «حیازدایی» بود.

سال‌ها پیش قبل از شیوع همه‌گیری کرونا «هویت در زنان ایران دست‌خوش تغییرات بوده است» این موضوع تز پایان نامه دکترایم بوده. ما روی دویست یا سیصد سال پیش حرف نمی‌زنیم. راجع به دو دهه اخیر داریم حرف می‌زنیم. در پایان نامه‌ام روی «تغییرات فرهنگ ایران» کار کردم و کاملاً اثبات کردم که امروزه در زندگی یک دختر جوان و مخصوصاً در سنین بعد از تمام شدن دوران تحصیل در مدرسه و اوج جوانی، دیگر رغبتی برای ازدواج و تشکیل خانواده دیده نمی‌شود. دختران اکنون نمی‌خواهند مادر باشند و همسر! این‌ها الان استقلال را دوست دارند. منفک شدن از جریان وابسته را می‌خواهند. محیط وابسته می‌تواند پدر و مادر باشد. می‌تواند خانواده به معنای کل باشد و یا می‌تواند هر جامعه دیگری باشد. مطلوب این‌ها الان به دست آوردن استقلال مادی و معنوی است، برای اینکه حیات خودشان را به اثبات برسانند. این در حالی است که در زمان ما ازدواج برای بسیاری از دختران در سنین پایین‌تر از این رخ می‌داد. خود من، ترم سه دوره کارشناسی بودم که مادربزرگ خدا بیامرزم نگران ازدواج نکردن من بود و تصور می‌کرد که دیگر برای ازدواجم دارد دیر می‌شود. الان حتی از دخترخانم‌های مشغول به تحصیل در مقطع دکترا هم بپرسید: «نمی‌خواهید ازدواج کنید؟» راحت درپاسخ شما می‌گویند: «خیلی وقت داریم حالا!» و او دختر امروز ایران است نه توصیفی که من از دوران ۱۵-۲۰ سال پیش از دوران خودمان کردم.

حیا تعریف دیگری دارد

محمدی: ما وقتی این اتفاقات را بررسی می‌کنیم می‌گوئیم پس الان! حیا هم تعریف دیگری دارد. زمانی که ما دبیرستان می‌رفتیم استفاده از جوراب سفید ممنوع بود. الان جلوی درب مدرسه راهنمایی بایستید و وضعیت حجاب دختران را ببینید. من در بین دانشجوهایم زمان امتحان، عملاً کسی را با مقنعه هم نمی‌بی نم چه رسد به رعایت دیگر جزئیات حجاب. با بهانه‌هایی شبیه گرما و … مقنعه کاملاً روی گردن افتاده تا بیاییم حرفی بزنیم می‌گویند: «با اعصاب و روان این‌ها بازی شده‌ها؟! نمره‌های‌شان برای این برخورد کم شده!» هفته گذشته دانشجوی ارشد به من گفت: «استاد شما در درس جامعه شناسی به من نمره ۸ دادید!» گفتم ۸ دادم یا ۸ گرفتید؟ موقعی که سرکلاس باید به درس گوش می‌کردید حواس‌تان جای دیگری بود!» گفت: «شما فکر می‌کنید که مباحث درسی شما در دانشگاه مهم است! برای ما در دانشگاه چیز‌های دیگری مهم است.»

از نظر من این مقوله «حیازدایی» بخشی از پازلی است که در ۴۳ سالی که از انقلاب اسلامی گذشته است روی آن کار شده و دارد خود را نمایان می‌کند. این قبح زدایی برای دیروز و امروز نیست که ما فکر کنیم این‌ها تصمیم گرفتند یک‌هو زنان ایران را در اینستاگرام بی‌حجاب و بی‌عفت کنند و ما هم بی‌حیا شدن را می‌بینیم. نه! اصلاً این‌طور نیست. فضایی به نام «جنگ نرم» شروع شد که ما از آن غافل بودیم. این تکه تکه‌ها طی سال‌های مختلف جلو رفت و امروز بعد از گذشت ۴۳ سال رسیدیم به «حیازدایی».

اما… کرونا به این اتفاق ضریب داد و سرعت رشدش را بالا برد. یعنی کرونا با بالا بردن سرعت این رخداد، کمک کرد که درک ما از این تغییر به چشم خودمان هم بیاید. چیزی که الان ما داریم مشاهده می‌کنیم این است که خانواده دارد از بین می‌رود و هدف اصلی این حرکت هم همین بود. «حیازدایی» مستقیم «خانواده» را هدف گرفته است.

مرد‌های جدید، مرد‌های قدیم

محمدی: چیزی که ما در اینستاگرام می‌بینیم چیست؟ آقایانی که با همسرشان دارند کسب درآمد می‌کنند. درحالی که طیف مرد‌های قدیم این‌طور بودند که حاضر نبود همسرش بیرون از منزل کار کند. به خودش سختی می‌داد و حتی دو یا سه شیفت کار می‌کرد، ولی حاضر نمی‌شد که همسرش کار کند. الان چه؟ آقایی را در اینستاگرام می‌بینیم که از عریان کردن همسرش دارد کسب درآمد می‌کند. از سویی هم جالب است افرادی می‌گویند: «در کنار شوهرش دارد درآمد کسب می‌کند؟! خودش به تنهایی نایستاده که!» این تعریف‌های جدید است. مثل قضیه حجاب استایل‌ها! حجاب استایل‌های ما دارند برای حجاب چه‌ها که نمی‌کنند. برای تبلیغ حجاب مثلاً! ولی وقتی محتوا را نگاه می‌کنی می‌بینی تبرج محض است. چه چیز را تبلیغ می‌کند؟ حجاب یا تبرج؟

محدوده سنی حضور در شبکه‌های اجتماعی چقدر رعایت می‌شود؟

آی! نوجوانان ۱۲ ساله!

فیاض: در مورد محدوده سنی افراد برای شرط ورود به شبکه‌های مجازی چند نکته را باید ببینید:

۱- محدوده سنی ۱۳ سال به نوعی بهانه است و فقط قانونی معرفی شده است. اگر کسی بخواهد وارد شود به راحتی این قانون را دور می‌زند و خودش را با سن بالاتر معرفی می‌کند و وارد اینستاگرام می‌شود. حتی به راحتی در اینترنت فیلم‌ها و متونی وجود دارد که روش‌های دور زدن اینستاگرام را در این شرایط ارائه می‌دهند.

۲- ۱۳ سالگی می‌شود شروع نوجوانی! یعنی شروع غلیان جنسی و شروع صفات نوجوانی! خود این صفات نوجوانی می‌تواند به حد قابل توجهی فضای اینستاگرام را داغ کند. اتفاقاً از نظر من هدف اصلی برای این عدد این است که نوجوان‌ها وارد این فضا بشوند و فضا را داغ کنند. یکی از ویژگی‌های نوجوانی جوگیر شدن است. لایک کردن، فالو کردن، به اشتراک گذاشتن و … همه ناشی از جوگیری اگر باشد ضریب می‌گیرد و بازار اینستاگرام هم به تبع آن داغ می‌شود. پیام دادن و این کار‌ها همه برای جلب توجه و خاصیت دوران نوجوانی است. طبیعتاً اینستاگرام و شبکه‌های مجازی اجتماعی از این شرایط سود می‌برند.

می‌توان با تعبیر دیگر این قانون را این طور خواند که: «ای خانواده‌هایی که نوجوان دارید، ۱۳ سالگی دیگر برای نوجوان سن ورود به این دنیاست. آهای نوجوانانی که ۱۲ ساله هستید، یک سال دیگر شما مجاز به ورود به این فضا می‌شوید!» برای نوجوان‌های زیر ۱۳ سال هم ولع رسیدن به ۱۳ سال ایجاد می‌کند. پس این قانون خودش به خودی خود می‌تواند حامل هدفی باشد برای بازارگرمی برای شبکه‌های اجتماعی و کاملاً منطبق بر اقتضائات سن نوجوانی!

۳- اگر هم ما فرض بگیریم که سن مناسب محدودیت برای ورود به شبکه‌های اجتماعی ۱۳ سال است، خود این قضیه باز هم فرهنگ وابسته است. ما نمی‌توانیم برای همه یک نسخه بپیچیم و بگوییم برای همه انسان‌ها این خطقرمز همین ۱۳ سال است. نوجوانی که در غرب زندگی می‌کند و بزرگ می‌شود، در فضای متفاوتی است با نوجوانی که در محیط سالم و بدون این محتوا‌های نامطلوب بزرگ شده باشد. من در آمار‌ها دیده‌امم که سن مشاهده فیلم‌های هرزه، در آمریکا ۹ سال شده است. از طرفی بالاترین آمار بارداری‌های ناخواسته نوجوانی مربوط به یکی از همین ایالت‌های امریکاست. این خودش پیامی که دارد این است که فرهنگ و بوم و زیست جامعه بسیار مهم است. با توجه به این برای کشور خودمان رعایت این سن با این توصیف درست نیست. ما در شبکه‌های مجازی هرچقدر بچه‌ها را دیرتر مواجه کنیم بهتر است.

فیلم ما کجا وایرال می‌شود؟

محمدی: ما در تعاریف‌مان عملاً چیزی به اسم «حیازدایی» نداریم. اصلاً در فرهنگ ما چنین چیزی پذیرفته نیست. ما حتی در دوره حکمرانی دولت اصلاحات (که قبح‌شکنی‌های چشمگیری داشتیم) هم این را نمی‌توانستیم در جامعه بپذیریم. مثل این است که بگوییم زن را از مادری جدا کنیم. هدفی در حیازدایی وجود دارد. در جنبش‌های فمینیستی به صورت جدی می‌خواستند که قبح زنانه از بین برود. مثلاً زن در عربستان آرزویش این بود که رانندگی کند. در کشور عربستان این آرزو یک نگاه فمینیستی است. چون دارد قبح زنانه را می‌شکند. اما در ایران این مسئله به شکل فمینیستی نیست. چون از زمان انقلاب و حتی قبل از آن زن‌ها رانندگی می‌کردند و این برای زن ایرانی اصلاً دغدغه نیست. برای بعضی‌ها در ایران این اتفاق با سوار شدن موتور می‌افتد که آن هم عملاً در حال اتفاق افتادن است، ولی فقط مراحل قانونی‌اش مانده است.

بحث قبح زدایی در فمینیسم باز شد. همان «حیازدایی» بود، که بین زن و مرد هیچ تفاوتی نباشد و هر مسئله‌ای برای مرد هست برای زن هم باشد. در این میان اینستاگرام برای ایرانی‌ها ذائقه سازی کرد. همان ایرانی‌هایی که بعد از پخش شدن فیلم عروسی فلان بازیگر یا خواننده معروف، اعتراض کردند و ناراحتی و… در نهایت منجر به ممنوع‌الکاری و اتفاقاتی شد که شاید به نوعی در حد خودش در جریان رسانه‌ای انقلابی بود، همان‌هایی هستند که الان وقتی برای فیلمبرداری از مراسم عقد و ازدواج‌شان به مراکز فیلمبرداری مراجعه می‌کنند، اول از همه می‌پرسند: «فیلم ما کجا وایرال می‌شود؟ چقدر احتمال می‌دهی که وایرال بشود؟» این یعنی چه؟ یعنی اینستاگرام ذائقه مردم ما را عوض کرده است.

عروس‌خانم با لباس باز در ماشین کروک

محمدی: گفتمان سازی در حوزه فضای مجازی را ما تولید نکردیم. غرب تولید کرده است و ما فقط مصرف کننده‌ایم. عملاً خانواده‌های مذهبی ما هم اگر صحنه‌هایی از قبح‌زدایی می‌بینند خیلی برای‌شان عجیب نیست. سال‌های پیش اگر ماشین عروسی را در خیابان می‌دیدیم که عروس در آن بی حجاب نشسته بود، قبح داشت و شاید گفته می‌شد که این‌ها خانواده‌های غیرمذهبی و غرب‌گرا هستند، اما الان خانواده‌های اهل مراعات هم عروس‌خانمی را به خیابان می‌آورند که در ماشینِ کروک نشسته است و لباس کاملاً بی‌حجاب (به اصطلاح باز) به تن دارد. اساساً برای ما هم چیز غیرقابل پذیرشی نیست. مثل خانم‌های بی‌حجاب، خانم‌های باکلاه و اغلب اتفاقات مشابه. من چند وقت پیش به کیش سفر کرده بودم. باور کنید وضع حجاب در کل جزیره در حد فاجعه بود. فکر می‌کنم به جز من و دو نفر دیگر هیچ خانم دیگری در آنجا چادر نداشت و در کل جزیره این تفاوت مشهود بود.

متأسفانه ما این مسئله را پذیرفته‌ایم. هدف اصلی جنگ نرم در فضای حوزه زنان هم همین بوده است. فقط دنبال گرفتن حیا و عفت زن ایرانی بودند. «چه اشکالی دارد، این هم بخشی از جامعه است.» «چه ایرادی دارد؟ این‌ها را هم با تفاوت‌های‌شان بپذیریم؟» این‌ها حرف‌هایی بود که به ما القا شد و کم کم هم ما پذیرفتیم.

نیازی به الگو‌های فمینیستی نداریم

محمدی: در این فرایند مأموریت استکبار چه بود؟ همین که فلان بازیگر یک شبه نمی‌خوابد بیدار شود که پشت تریبون این حرف‌ها را بزند. همه این‌ها برنامه‌ای بوده! که در هر سال باید چه اتفاقی می‌افتاده. چه باید در سال‌های آینده رخ بدهد. ما زیرساختش رو نداشتیم و این بلا سر ما آمده است. همان‌طور که در باقی مطالبات خانم‌ها در جامعه ما گفته می‌شود زیرساختش را نداریم. چرا؟ چون یک گره خوردگی عمیق با دین داریم. ما در کشوری زندگی می‌کنیم که اصالت وجودیش بر مبنای فقه شیعه شکل گرفته می‌شود. ما در تشیع الگویی داریم به نام فاطمه زهرا (س)، الگویی داریم به نام زینب کبری (س)! الگویی به نام خدیجه سلام الله! ما برای الگوسازی دیگر نیازی به مبانی فمینیسم نداریم. می‌گوئیم در دین، زن یک هویت اصیل دارد که حدودش، حدود مشخصی است. در حیازدایی مشکلی داریم فراتر از دین است. زنان ما با لاک نماز می‌خوانند. با مژه کاشته شده غسل می‌کنند. با موی اکستنشن شده و… این‌ها را هم با توجیه‌های دم دستی می‌گذرانند. کم کم همین‌ها هم کنار هم قرار می‌گیرند تبدیل می‌شود به یک هنجار. در پروژه حیازدایی دقیقاً هدف می‌رود روی همین «عادی سازی». شبیه دوران کرونا که مرگ هم وطنان برای‌مان عادی شد. ماه‌های اول را به خاطر دارید؟ آمار مرگ و میر حال روحی مان را بد می‌کرد. این اواخر اصلاً برای‌مان اذیت کننده نبود. الان ماسک چه جایگاهی دارد و روز‌های اول کرونا چه جایگاهی داشت؟ این همان «عادی سازی» است.

حیا با عفت و تقوا هماهنگ است

فیاض: حیا یک امر فطری است و امری نیست که به رویکرد و گروه و مذهب خاصی تعلق داشته باشد. حیا با واژه‌های عفت و تقوا مرتبط است. معنی حیا این است که فرد قدرت خودکنترلی از بدی‌ها داشته باشد که خود این مصادیق مختلفی دارد. یکی از مصادیقش حجاب و پوشیدگی است. در بسیاری از ملت‌ها لباس‌های بسیار پوشیده بوده است. با انقلاب صنعتی و ورود زنان به فضای صنعت، و تقویت نهضت‌های فمینیستی بحث حجاب در زنان جوامع مختلف کمرنگ شده و زن‌ها با هدف اعلام برابری با مردان تلاش کرده اند تا در ظاهر هم شبیه آنان شوند. یکی از حربه‌های شیطان این است که روی غرایز دست می‌گذارد و انسان را به انحراف می‌کشاند. نهاد‌هایی که به دنبال پول و قدرت هستند این عوامل را تقویت می‌کنند، چون سود پشت آن است.

محدوده سنی حضور در شبکه‌های اجتماعی چقدر رعایت می‌شود؟

امروزه رواج «حیازدایی» در شبکه‌های اجتماعی و رسانه‌های ارتباط جمعی بیشتر شده است. مشاهده مکرر فیلم‌های مستهجن و مطالب هرزه و نامناسب، اثرات سوء روی سلامت روان و رشد فردی گذاشته است. محتوا‌های هرزه در بسیاری از افراد، موجب وابستگی و حالت اعتیادگونه به این محتوا‌ها می‌شود. میل کم برای ازدواج، تمایل به تعدد شرکای جنسی، خشونت در رابطه، کاهش میل به فرزندآوری، سطح رضایت از رابطه جنسی، افزایش خودارضایی و نارضایتی زوجی از نتایج مشاهده مکرر فیلم‌های هرزه است.

نکته بعد اینکه غرب همواره ادعا دارد که در حال مبارزه با خشونت علیه زنان است، اما در عمل با ترویج این حیازدایی و قبح شکنی‌ها دارد دقیقاً خشونت علیه زنان را ترویج می‌دهد. بعد از مشاهده این فیلم‌ها طبق آمار خشونت مردان متأهل علیه همسران‌شان زیاد شده است.

حیا در خانواده

محمدی: فارغ از فضای جامعه شناسی و رسانه‌ای تجربه شخصی‌ام این است که خیلی از اتفاقاتی که برای نسل امروز عادی و انجام و صحبت در این موارد بی‌مشکل به نظر می‌رسد، در خانواده ما تعریف نشده بود. در خانواده‌های قدیم (نه صرفاً خانواده‌های مذهبی) دخترخانم مجرد، دختر خانم عقد کرده و خانم ازدواج کرده از نظر ظاهری کاملاً با هم متفاوت بودند و تو می‌توانستی این تفاوت را در نگاه اول از ظاهر آن‌ها بفهمی. صحبت در مورد مسائل خصوصی یک دخترخانم در خانه‌ها اصلاً به صورت علنی اتفاق نمی‌افتاد. حتی اگر خانه‌ای چند دختر داشت و تنها مرد خانه، پدر خانه بود، بازهم حیا حکم می‌کرد که در ایامی مثل ماه مبارک رمضان با وجود این‌که ممکن است برخی روز‌ها با عذر شرعی دختر خانم روزه نباشد، این قبح شکنی انجام نمی‌شد و دخترخانم برای سحر و افطار سر سفره حاضر می‌شد و روزه نبودن او عیان نبود. این حیا بود. حیا در زمان قدیم بسیار بیشتر دیده می‌شد. حتی تازه عروسی که باردار می‌شد اغلب می‌دیدیدم که با سختی با پدر خود معاشرت می‌کرد. چرا؟ چون بین این دختر و پدرش حیا وجود داشت. آیا عرف جامعه الان ما همین است؟ روابط پدر و دختر در برخی موارد کاملاً متفاوت شده است.

برای شکل دادن حیا در چنین شکل‌هایی قطعاً خانواده مؤثر است. جامعه هم تأثیر دارد. در حال حاضر در کشور‌های در حال توسعه گروه‌های مرجع دیگر خانواده نیست. قبلاً بود. چرا؟ چرا رسانه‌هایی که دم دستی‌ترین ابزار افراد هستند، در خانواده‌ها تعریف نمی‌شوند. ما در کشورمان برای کنترل این فضا کار‌هایی انجام دادیم، اما متأسفانه موفق نبود. سروش و ایتا و کذا و کذا همه تلاش‌هایی بود که در ایران اتفاق افتاد. اما نشد. جذابیت‌های رسانه‌های دیگر خیلی بالاتر بود. بستر اینستاگرام جذاب است و پروتکل‌های خاص خودش را دارد. ما الان در فضایی هستیم که گروه‌های مرجع نوجوان‌های ما می‌شود آنها.

ناظر به صحبت‌های خانم دکتر فیاض می‌خواهم صحبتی بگویم. وقتی گروه‌های مرجع رسانه‌هایی هستند که در دست ما نیست، تفاوت مشاهدات با واقعیات برای ما یک نوجوان ناراضی حاصل می‌کند. ما الان با نسلی مواجهیم که از همه چیز ناراضی‌اند. از همه چیز طلب دارند و هیچ لذتی از زندگی نبردند. چون چیزی را از زندگی می‌خواهند که در چارچوب تعریف شده زندگی او (توسط والدین و جامعه) ارزش افزوده‌ای برای او محسوب نمی‌شود. خودم را به‌خاطر می‌آورم که زمانی که در مصاحبه دکترا قبول شدم و رتبه یک آوردم، تمام خوشی‌ام را در این می‌دیدیم که زنگ بزنم و به پدرم خبر بدهم که من چیزی را که شما را خوشحال می‌کند، به دست آوردم. در حالی‌که ده سال بود در خانه همسرم بودم و از زندگی در خانه پدر دور بودم. در صورتی‌که دانشجوی من در دوره کارشناسی از ۱۶ جلسه دو جلسه حاضر بوده و خانواده هم البته فکر می‌کنند سر کلاس می‌آمده، از او می‌پرسم که چرا سر کلاس نبودی؟ می‌گوید: «ول کنید استاد! شما درس خواندید چه شدید؟» از صبح تا شب همین آدم را مشاهده کنید یا در کافه است یا در لایو اینستاگرام و یا گشت و گذار در فضا‌های مجازی. اگر هم به این سبک زندگی و سبک تربیت ایرادی هم بگیریم با این مواجه می‌شویم که شما خانواده قدیمی هستید و سنتی فکر می‌کنید و...

هویت زدایی

در این میان است که باید بگوییم ما یک آسیبی دیدیم. این آسیب همان «حیازدایی» یا «قبح‌شکنی» و یا بهتر است در برخی موارد بگوییم «هویت زدایی» از جامعه بشریت بوده است. در همین آسیب است که در فاجعه متروپل یک خانم برای تبلیغ لباس، می‌رود و روی خرابه‌ها از خودش عکس منتشر می‌کند. ما دچار یک فقر فرهنگی هستیم. رسانه وسیله‌ای شده برای اینکه ما عقده‌ها و هویت نداشته‌مان را عرضه کنیم. در همه بخش‌ها اعم از تبلیغات، استایل‌ها، اینفلوئنسر‌ها و.. شما نمی‌توانید شخصی را پیدا کنید که از زندگی خودش رضایت دارد در حالی‌که هرزگی و روش نادرست زندگی را اشاعه می‌دهد و منتشر می‌کند. اگر باشد با این مشخصات نیست که چند میلیون فالوئر داشته باشد یا از این محتوا‌ها که دائم در حال شیر شدن هستند و بی‌حد منتشر می‌شوند. اینجا همان موضوع هویت مورد بررسی است. شخص در خودش احساس هویت نمی‌کند و حس می‌کند اگر خودش را عرضه کند به هر ترتیبی می‌تواند هویت پیدا کند و خودش را به بقیه معرفی کند. از طرفی در کشوری زندگی می‌کنند که پول در آوردن از راه‌های دیگر کار سختی است، ولی من در این کار خیلی راحت می‌توانم پول در بیاورم. الان یک عضو هیأت علمی دانشگاه با کلی مدارج علمی و توانایی‌های شخصیتی و فرهنگی، (اگر حقوق بالا در نظر بگیریم) ۲۰ میلیون می‌گیرد. اما یک خانم اینفلوئنسر به من گفت در آمد هفتگی من ۱۰۰ میلیون تومان است. نه مدرک تحصیلی دارد. نه چیزی. فقط دارد خودش را عرضه می‌کند. اینجا ساحت تفکری نداریم. بعد در مباحث زنان می‌آییم داد و فریاد می‌کنیم در مورد هویت زنان در جامعه! از این خانم باید پرسید شما با این روش حضورت، خودت چه هویتی به ما ارائه دادی از خودت؟

ویو رقص چاقو!

محمدی: ما هنوز حتی نمی‌دانیم مدیریت کردن این مسئله به کدام نهاد برمی‌گردد. چه رسد به این‌که برنامه‌ای برای این مدیریت داشته باشیم. همین الان تعداد و جنس مخاطبان فیلیمو را با مخاطبان تلوبیون مقایسه کنید. قابل مقایسه نیست. چون برای بستری که فراهم می‌کنیم داده‌های فرهنگی تدارک نمی‌بینیم. از سواد رسانه‌ای حرف می‌زنیم، همین می‌شود که مدرس سواد رسانه‌ای مان در تلویزیون می‌گوید: «کربلا، شیطون بلا» همین می‌شود تناقض کار در چشم مخاطب. هرچند که بعد هم عذرخواهی شود، ولی در اصل موضوع تفاوتی نمی‌کند. این‌طور وقایع خودش می‌شود ایجاد نارضایتی که حاصلش هم حیازدایی است. قالب نارضایتی در دلش همین حیازدایی را ایجاد می‌کند.

الان این‌طور شده که ملاک ازدواج تعداد فالور‌های شخص هست. دانشجو پیش من آمده و می‌گوید: «این مورد را (برای ازدواج) مطمئنم دوست دارم. می‌دانم که او عاشق من است و …» گفتم: «این ۱۹-۲۰ مین فردیست که به من می‌گویی.» گفت: «نه، این فرق دارد با همه» گفتم: «چرا» گفت: «چون تمام استوری‌های من را پاسخ می‌دهد. خیلی من را دوست دارد!» خانواده عروس که می‌خواهد داماد را به ما معرفی کند و می‌گوید: «ماشالله دامادم ۵۰۰ کا فالور دارد!» را چه می‌توان گفت؟ یا مادرشوهری دیدم که به من گفت: «ماشاالله عروسم! فیلم رقص چاقویش یک میلیون ویو خورده!»

فیاض: در مقوله حیا بعضی از امور هستند که به ذات «زشت» هستند. برخی از امور هم هستند که به ذات زشت نیستند، اما زشت بودن‌شان وابسته به زمان و مکان و موقعیت است. مثلاً دشنام دادن همیشه زشت است. سرزنش کردن و غیبت کردن و… همیشه زشت‌ند. اما برخی از موارد مثل رابطه بین زن و شوهر و یا برخی از مسائل مربوط به نمایان بودن بخشه‌ایی از بدن انسان، در ذات زشت نیستند، اما بسته به شرایط و موقعیت مطرح کردن‌شان این زشتی به‌وجود می‌آید.

اخیراً در بین بانوان شاغل، قوانینی مطالبه می‌شود که مربوط به ایام خاصی در ماه است و مختص بانوان. اجرای این قوانین برای محیط‌هایی که فقط خانم هستند مشکلی که ندارد هیچ مفید هم می‌تواند باشد. اما در محیط‌های مختلط نباید همراه با قبح‌شکنی باشد.

در قرآن هم مطرح شده که در ایام خاصِ بانوان در یک ماه، خوب است که همسران مراعات حال همسرانشان را بکنند و هوای آن‌ها را داشته باشند. ولی این به معنی این نیست که همین خانم در محیط عمومی جامعه و محل کار و یا حتی در برابر برادر و یا همسر خود در مورد این موضوعات علنی صحبت کند. این مطالباتی که در فضای اجتماعی در حال انتشار هست، می‌تواند مصداق حیازدایی باشد. اگر هم در سیاست‌های تدوینی قرار بر اجرای چنین قانونی شد باید حفظ حیا جزء ملزومات اجرایی آن باشد. قانون گذاری چنین مواردی ظرافت بالایی را لازم دارد تا با قبح شکنی و حیازدایی همراه نباشند.

گاهی برخی رفتار‌ها به اشتباه بی حیایی تلقی می‌شود در حالیکه بی حیایی نیست مثلاً آموزش‌های پیش از ازدواج طبیعتاً لازم هست، اما در گذشته به دلیل حیا این اطلاعات به فرزندان داده نمی‌شد. چون تصور این بود که خودشان وارد زندگی می‌شوند و یاد می‌گیرند. این‌جا حیا لازم نیست. پس موقعیت‌ها و شرایط در بحث حیا خیلی اهمیت دارد. حیا داشتن برای جوانیکه وارد زندگی شده مضر است، اما باز کردن این مباحث در بین عموم از طریق رسانه‌ها، چون مخاطبینش عموم هستند، مصداق حیاردایی است. مثلاً یکی از فیلم‌هایی که الان در بستر سینمای نمایش خانگی در حال انتشار است در آن در مورد مسئله شخصی یک خانم با همسرش، در یک سکانس صحبت می‌شود. بحث این‌جاست که مطرح کردن این موضوع در منظر عام و به‌صورت علنی در یک سریال مصداق کامل حیازدایی است.

در موضوع حیا اگر یک پله عقب برویم، کم کم عقب نمی‌رویم، بلکه ناگهان سقوط می‌کنیم.» حاکمیت و خانواده باید هماهنگ عمل کنند. هر جا تناقضی در این دو جمع پیدا شد اثر سو را در تربیت فرد خواهیم دید.

نقش خانواده

محمدی: ما الان با بحران مادران و پدران راحت‌طلب و تنبل مواجه هستیم. در همه جای دنیا مادر را منبع انرژی تربیت دانسته می‌شود. مادر‌ها الان چه کار می‌کنند؟ هیچ! به دلیل این‌که به کارهایش برسد فرزندش را برای ساعت‌ها دست باز می‌گذارد در مقابل فضای مجازی. جذابیت این فضا در حدی زیاد است که کودک و نوجوان ما تا ساعت‌ها بدون این‌که با مادر کاری داشته باشد می‌تواند در این فضا سیر کند. در قبالش داده‌هایی را دریافت می‌کند که مناسب با سن او ارائه نشده است. وقتی هم که به مادر می‌گوئیم این اطلاعات مناسب نیست با این جمله به‌کرات مواجه شده‌ایم: «خانم دکتر این‌جا نبیند می‌رود و در جامعه می‌بیند؟!» در حالی‌که این غلط‌ترین حرف ممکن است که یک مادر می‌تواند به کودکش بگوید.

 

مشکل ما از خانواده شروع می‌شود. این‌که در جمع یک خانواده فیلمی پخش می‌شود که هر صحنه‌ای را در آن پخش می‌کنند، مشکل از خانواده است نه از فیلمساز. این‌که خانواده‌ها به جزئیات فرهنگی و اعتقادی بی خیال شدند بزرگ‌ترین مشکل ماست. حیازدایی اینجا اتفاق افتاده است. این بچه‌ها همان‌هایی هستند که در بزرگسالی زیر بار ازدواج و فرزندآوری نمی‌روند، چون مسئولیتش را نمی‌خواهند قبول کنند.

نقش پدر و مادر‌ها بی رنگ شده، دقت کنید! کمرنگ نگفتم ها! بیرنگ شده است. چون می‌خواهیم بیشتر بخوابیم. می‌خواهیم بیشتر تفریح کنیم. می‌خواهیم بیشتر استراحت کنیم به جای این‌که مشغول کار‌های فرزندان‌مان باشیم. الان مادر‌های راحت طلبی داریم که برای کاشت ناخنشان در آرایشگاه ساعت‌ها وقت می‌گذارد. مادرانی داریم که برای سگ‌شان زمان زیادی صرف می‌کند، اما برای فرزندش… هفته گذشته پسرم را برده بودم پارک، یک خانم با تک فرزندش همراه یک سگ آمده بودند. قلاده سگ که باز شد سگ دوید و خانم با ترس بلند شد. من اول با خودم فکر کردم نگران این است که سگ به مردم آسیب بزند، بعد که با خانم صحبت کردم متوجه شدم نگران این بود که سگ گم شود. گفتم: «خانم فرزندت سه بار خورد زمین ما بلندش کردیم، شما از جایت بلند نشدی، برای سگت بیشتر از فرزندت ارزش قائلی؟» گفت: «می‌دانی چقدر پولش را دادم؟ این برود می‌دانی چقدر خسارت می‌خورم؟» قبلاً در شهرستان‌ها این صحنه‌های حیوان‌گردی کمتر دیده می‌شد. مخصوصاً در شهر‌های مذهبی مثل قم و مشهد. اما به طور مثال هفته گذشته من رفتم مشهد در فرودگاه تا که از هواپیما پیاده شدم، از بخش وی آی پی سگ‌ها را داشتند پیاده می‌کردند. این‌ها همه قبح زدایی است که اتفاق افتاده است.

خانواده‌های قدیم، خانواده‌های جدید

فیاض: نکاتی که به ذهنم می‌رسد از این قرار است:

- باید به خانواده‌های ما در مورد آسیب‌های فضای مجازی آگاهی داده شود به گونه‌ای که آن‌ها به فرزندان‌شان انتقال دهند.

- در دوره نوجوانی قوای جنسی در حال رشد هست و متأسفانه در حال حاضر مستکبران از این طریق استثمار می‌کنند.

- نوجوان در این دوران میل به دیده شدن دارد و دوست دارد در این فضا تأیید و لایک و فالو شود. برای جذب فالور و لایک بیشتر تلاش می‌کند. به همین دلیل به این سمت سوق پیدا می‌کند که چیزی که «نیست، ولی دوست دارد بقیه از او بشناسند» را نشان دهد. این سن هم سن هویت یابی است. پس در هویت یابی هم دچار مشکل می‌شود و نمی‌تواند بشناسد و نتواند هویت درستی از خود شکل دهد.

- نوجوانی سن عادت سازی است. در نوجوانی باید برای شکل‌گیری عادات خوب فرصت‌هایی فراهم کرد. مثلاً مطالعه. اما حضور نوجوانان در فضای مجازی مانع این حضور می‌شود و اتفاقاً بیشتر به عادت‌های بد فرصت ظهور می‌دهد.

- اعتیادآوری فضای مجازی را باید جدی بگیریم.

-مطالعات نشان داده که حضور در فضای مجازی با اضطراب و افسردگی و احساس تنهایی، افکار خودکشی و سلامت روان ضعیف ارتباط مستقیم ارتباط دارد. اینطور هم نیستخیلی‌ها فکر می‌کند این مسئله فقط برای افراد ضعیف پیش بیاید.

-استفاده زیاد از شبکه‌های مجازی تولید غم می‌کند. تولید اضطراب می‌کند. مقدمات خودکشی را فراهم می‌کنند.

-فضا‌های مجازی طبق این مطالعات باعث کاهش عواطف بین فرزند و باقی اعضای خانواده می‌شود.

-صمیمیت بین اعضا را کاهش می‌دهد. همین می‌شود که مادر‌ها می‌گویند که چرا خانواده‌ها مثل قبل نیستند؟ چرا فرزندمان مثل خانواده‌های گذشته با ما صحبت نمی‌کند؟ این نشانه‌هایی از برداشته شدن حریم بین افراد هست که به مرور به قبح شکنی و حیازدایی منتج می‌شود.

خانواده اجاره‌ای

محمدی: داستان حیازدایی به این رسیده. «خانواده اجاره‌ای». یک سالن شیک و یک پدر و مادر اجاره می‌کنم و به همه نشان می‌دهم که این خانواده من است. اینجایش هویت فیک است که نمی‌تواند از آن دل بکند. ذات را دارند اجاره می‌کنند. داستان درناک فضای مجازی این است.

فیاض: ختم کلام این است که حضور نوجوانان در این فضا برای آنان جزو نیاز‌های اصلی نیست و می‌تواند تولید نیاز کاذب کند. اگر کسی برای نیاز جدی خود مثل کسب و کار و … از این فضا‌ها استفاده کند، این اتفاق برایش نمی‌افتد، چون با یک هدفمندی وارد می‌شود، اما در غیر اینصورت زمانی که نفع خاصی عایدشان نشود، مصداق وقت گذرانی و لهو می‌تواند باشد. برای نوجوان که فقط صرف گذراندن وقت به این میدان آمده، آسیب زیادی دارد. یکی از این آسیب‌ها قبح شکنی و حیا زدایی است.

منبع: مهر

اخبار پیشنهادی
تبادل نظر
آدرس ایمیل خود را با فرمت مناسب وارد نمایید.