در کتاب«عطش» که به ناگفته هایی از سیر توحیدی حضرت آیت الله سید علی قاضی طباطبایی رحمت الله علیه می پردازد، نوشته شده است: «آیت الله قاضی همیشه نماز مغرب و عشاء را در حرمین شریفین امام حسین علیه السلام و حضرت ابوالفضل علیه السلام به جا میآوردند و چون به حرم حضرت ابوالفضل علیه السلام میرسند، با خود میاندیشند که تا به حال در مدت این چهل سال هیچ چیز از عالم معنا برایم ظهور نکرده و هر چه دارم به عنایت خدا و به برکت ثبات است.
در راه، سیّد ترک زبانی که دیوانه است، به طرف او میدود و میگوید: سیّد علی، سیّد علی، امروز مرجع اولیاء در تمام دنیا حضرت ابوالفضل (ع) هستند و او آن قدر سر در گریبان میشود که متوجه نمیشود آن سید چه میگوید! به حرم حضرت ابوالفضل علیه السلام میروند. اذن دخول و زیارت و نماز زیارت میخوانند و میخواهند که مشغول نماز مغرب شوند.
آیت الله نجابت میگویند: «تکبیره الاحرام را که میگویند، میبینند که وضع در اطراف حرم حضرت ابوالفضل علیه السلام به طور کلی عوض میشود، آن گونه که نه چشمی تا به حال دیده و نه گوشی شنیده و نه به قلب بشری خطور کرده است. قرائت را کمی نگه میدارند تا وضع تخفیف یابد و بعد دوباره نماز را ادامه میدهند، مستحبات را کم میکنند و نماز را سریعتر از همیشه به پایان میرسانند. به حرم امام حسین علیه السلام نمیروند و به دنبال جایی خلوت به خانه رفته و برای این که با اهل منزل هم برخورد نکنند به پشت بام میروند. آن جا دراز میکشند و دوباره آن حال میآید و بیشتر میماند تا اهل منزل سینی چای را میآورند، آن حال میرود. نماز عشاء را میخوانند و دوباره آن وضع بر میگردد؛ چیزی که تا به حال، حتی به گفته خودشان یک ذره اش را هم ندیده و حالا که دیده اند نه میتواند در بدن بماند و نه میتواند بیرون بیاید. دوباره که شام را میآوردند، آن حال قطع میشود و نیمه شب دوباره بر میگردد و مدت بیشتری طول میکشد.»
آری و بالاخره درهای آسمان برایشان گشوده و فتح باب میشود. میگویند: «آن چه را میخواستم، تماماً بدست آوردم و امام حسین علیه السلام، در را به رویم گشودند. ابن فارض، یک قصیده تائیه برای استادش گفته؛ من هم یک قصیده برای امام حسین علیه السلام گفته ام نمره یک! که کار مرا ایشان درست کردند و درِ غیب را برایم باز کردند.»