آفیش برنامه ساعت ۹:۵۰ دقیقه صبح در محوطه H مقر فرماندهی پلیس تهران است. قرار است نتایج طرح اقتدار پلیس امنیت عمومی تهران به نمایش گذاشته شود.
زودتر از قرار به موعد میرسم. در بدو ورودی محوطه H چشمم به تعداد زیادی ماشین میخورد که کنار هم به صورت ردیفی چیده شده اند از پژو و پرشیا گرفته تا بنز و پورشه و مازراتی.
پلاکهایشان را با کاغذ پوشاندهاند؛ اینها همان ماشینهایی هستند که به جرم مزاحمت نوامیس مردم و دور دور کردن در توقیف پلیس ماندهاند.
از صف ماشینها که میگذرم میزهای چیده شده در دو طرف محوطه H توجهم را جلب میکند. میزهایی پر از چاقو و قمه و قداره و شمشیر در فرمها و مدلهای مختلف، کوچک و بزرگ، سبک و سنگین؛ آن طرفتر هم انواع سلاح و مهمات از کلت و کلاش گرفته تا انواع فشنگ.
جلوی میزها نیز متهمان را به صف نشاندهاند همه با بلوز و شلوار آبی به تن؛ دستبند به دست و پابند به پا.
آن طرفتر هم میزهای کشفیات پلیس فتا کنار هم قطار شدهاند پر از جعبه و کارتنهای داروی غیرمجاز تا کارتهای قمار و شرطبندی و انواع و اقسام کارتهای بانکی.
این طرفتر هم چند نفر از دستگیرشدگان را گلچین کردهاند؛ آنهایی که در طرح اخیر پلیس امنیت به عنوان دستگیری شاخص شناخته شدهاند؛ فیلمهای درگیریشان موجود بوده و شاخ و شانه کشیدنشان سر و صدا به پا کرده و نتایج چشم تو چشم و نزاع و درگیریشان شده بود تعدادی زخمی و مصدوم.
اما آنچه در این طرح از همه جالبتر بود پوشش مأموران پلیس امنیت است که با قد و قامتی بلند، لباسهای عملیاتی سیاه رنگ بر تن کرده و سر و صورتشان را با کلاه و ماسک سیاه پوشانده و در کنار دستگیر شدگان مقتدرانه ایستادهاند.
پرونده اول: درگیری و نزاع دسته جمعی با چوب و چماق و قمه/ مقصر کیست؟
سه نفری کنار هم نشستهاند لباسهای آبی بر تن دارند؛ تا گوشی را برای عکس گرفتن، آماده میکنم یکی از آنها که جوانتر است میگوید خانم تو را به خدا عکس نگیرید؛ ما کاسب هستیم؛ کاری نکردهایم؛ زن و بچه داریم؛ آبرو داریم.
میپرسم پس جای باند و زخمی که روی پیشانی و سرتان نقش بسته، برای چیست، مگر در دعوا و درگیری زخمی نشده اید؟
آهی میکشد و میگوید: قصه ما دراز است؛ خودمان شاکی هستیم و حالا اینجا دستبند به دست به عنوان مجرم نشسته ایم... بله؛ در درگیری قمه خوردهایم.
امیرطاها، مهدی و صادق سه برادرند میگویند: زن و بچه داریم و سرمان به کارمان گرم بودم، وضع مالی مان هم بدک نیست؛ اما با پسرعموهای پدرمان درافتادیم آن هم سر یک کینه قدیمی؛ چند بار آنها به ما حمله کردند ما هیچ نکردیم. یک مدت کارشان فقط فحش دادن بود بازهم صبر کردیم؛ چند وقت پیش هم با چاقو و قمه به ما حمله کردند که نتیجه اش شده زخمی شدن من و برادرهایم.
اما دو روز پیش باز دعوا را پیش کشیدید، با چوب و چماق به ما حمله کردند، دعوایمان کشید به داخل مغازهشان؛ اما این بار چوبها را از آنها گرفتیم و ما هم زدیم!
میپرسم سربرادرتان هم همانجا زخمی شد؟ میگوید نه، چند ماه پیش بود با قمه ما را زدند و شکایت کردیم و حکم جلبشان را گرفتیم، اما پریروز دیگر وقتی برای دعوا آمدند دیگر صبر نکردیم با همان چوبها از خجالتشان درآمدیم، اما غافل از اینکه آنها ما را به تله انداختند؛ داخل مغازهشان دوربین مدار بسته بود حالا آنها از ما به علت ضرب و شتم شاکی شدهاند در حالیکه ما حکم جلب آنها را زودتر گرفته بودیم.
گله و شکایتشان تمامی ندارد، اما این وسط فیلمی که ضبط شده نشاندهنده دعوای دسته جمعی تعدادی است که در ساعت ۹ شب در محله عبدلآباد داخل یک مغازه به جان هم افتاده بودند؛ خب؛ پلیس هم سررسید و همه را دستگیر کرد.
پرونده دوم: زورگیری با گرزخاردار/ متهم دستگیر شد
این طرف میز چوب بیستبال را برداشته و دورش سیم خاردار بستهاند بعد با انبردست محکم کردهاند؛ فکرش را کنید خود چوب بیستبال چه چوب محکم و سنگینی است حالا با سیمخاردار هم پوشیده شده باشد.
سرهنگ سعید راستی رئیس مرکز عملیات پلیس امنیت عمومی همانطور که گرز خاردار را نشانمان میدهد میگوید: متهم برای خفتگیری و زورگیری از این استفاده میکرد؛ البته دستگیرش کردیم آن هم در حال خفتگیری در جنوب تهران.
سرهنگ راستی گرز را در دستش گرفته و میگوید: ببینید این گرز را؛ اگر به سر کسی بخورد باعث ضربه مغزی میشود حالا به این مسئله توجه کنید که اگر با همین سیمخارداری که دورش بسته شده به فردی اصابت کند باعث قتل میشود.
پرونده سوم:از پرتاب نارنجک در شب چهارشنبه سوری تا زخمی شدن پرهام ۷ ساله و تهدید خانوادهاش!
این طرفتر چند نفر به عنوان شاکی ایستادهاند؛ کنارشان یک پسربچه است پرهام ۷ ساله.
از او میپرسم برای چه اینجا آمدهای؟ با همان زبان بچه گانه میگوید شب چهارشنبه آخر سال نارنجک پرت کرده و یک تکهاش به من خورده؛ یقهاش را پایین میکشد و روی سینهاش را نشانم میدهد.
میپرسم هنوز هم درد میکند؟ با آن چهره و چشمان معصوم میگوید نه، اما هنوز نفسم میگیرد.
دستی به سرش میکشم و میگویم:، اما من میدانم که تو پسر شجاعی هستی؛ درست است؟ با زبان که نه با سر جوابم را میدهد.
پدر و خالهاش اینطرفتر ایستادهاند برایم تعریف میکنند که در شب چهارشنبه آخر سال جلوی خانه پدر بزرگ پرهام، آتش به پا کرده بودند. جمعشان خانوادگی بود بچهها و خانواده و همسایهها با هم دور آتش نشسته بودند که در این حین یک موتورسوار که یک دختر و پسر سوارش بودند از آنجا میگذرند و نامردانه یک نارنجک را به وسط آنها پرتاب میکنند و تکهای از آن نارنجک مهمان سینه پرهام میشود.
همسایهها از وحشت فرار میکنند، اما مردهای خانواده دنبال موتورسوار میدوند؛ مرد موتور سوار و ترکنشینش که اوضاع را بد میبینند موتور را جا گذاشته و پای پیاده فرار میکنند.
پلیس هم با تماس همسایهها از راه میرسد و بعد از شکایت خانواده پرهام موتور را میبرد.
اما حدود ساعت۱۲ شب سر و کله عدهای چماق و چاقو به دست دم خانه پدربزرگ پیدا میشود؛ انگار که مرد موتورسوار، کسوکارش را خبردار کرده که فلانیها موتورم را گرفتهاند؛ آنها با هم با چوب، چاقو و قداره میریزند جلوی خانه پدربزرگ پرهام که موتور کجاست؟ اصلا چرا شکایت کردید؟
با چوب و چماق درب را تخریب میکنند، شیشهها را میشکنند، قدرتنمایی کرده و کریخوانی میکنند و دست داماد خانواده را هم زخمی کرده به طوریکه ۲۰ بخیه میخورد.
بعد از تهدید هم فرار میکنند، اما پلیس بیخیال نمیشود. ردشان را میزند یکی را در همان محله و دو نفر دیگر را در یک شهرستان دستگیر میکند.
اما حالا امروز جلوی رئیس پلیس و دوربین ها، متهمان به دست و پا افتادهاند. دست پرهام را میبوسند و میگویند غلط کردهایم، اما خالهاش میگوید هنوز تهدیدمان میکنند!
خاله پرهام میگوید: متهمان اصلی سه برادرند به همراه دامادشان، پلیس سه نفر را گرفته، اما هنوز یک برادر دستگیر نشده و همان فرد برایمان خط و نشان میکشد و تهدیدمان میکند.
خاله پرهام که همان همسر فرد زخمی این ماجرا است معلم است. با صدایی لرزان میگوید: دست از سرمان برنمیدارند حتی جلوی مدرسه آمده و تهدیدم کردهاند!
پرونده چهارم: انهدام دو باند قاچاق سلاح و مهمات/ کشف ۲۳ قبضه سلاح جنگی
روی میزی که پر از اسلحه و شبه سلاح است یک سلاح خاص بزرگ روی دو پایه مخصوص خود، خودنمایی میکند؛ سلاح آمریکایی است!
سرهنگ راستی یکی از شبه سلاحها را برداشته و میگوید: کشندگی ندارد، اما رعب و وحشت ایجاد میکند؛ صدایش وحشتناک است.
سردار رحیمی فرمانده انتظامی پایتخت هم در توضیحات تکمیلی از انهدام دو شبکه سازمان یافته قاچاق سلاح و مهمات که از مرزهای غربی سلاح را وارد میکردند خبر میدهد و از کشف ۲۳ قبضه سلاح جنگی میگوید؛ در ادامه هم به شبه سلاحها اشاره کرده و میگوید: شبه سلاحها با صدای شان رعب و وحشت ایجاد کرده و مردم را میترساند... باید هم دستگاه قضا و هم انتظامی نگاه ویژهای به شبه سلاحها داشته باشند.
پرونده پنجم: پول بگیر؛ قمه بزن!
باند چهار نفرهای بودند که پول میگرفتند تا مردم را بزنند آن هم در بلوار اندرزگوی تهران با قمه و قداره؛ چند نفر را هم زخمی کرده بودند که نهایتاً دستگیر شدند.
سرکردهشان هم بعد از مدتی فرار در غرب استان تهران شناسایی و دستگیر شد؛ در سابقهاش عدیدهای از شرارت دیده میشود.
سه نفرشان به زندان رفته و یک نفرشان در طرح امنیت اقتدار در بین دستگیرشدگان حضور دارند.
سرهنگ راستی رئیس مرکز عملیات پلیس امنیت عمومی پایتخت میگوید: نوع عملکرد این باند اینگونه بود که پول میگرفتند و بنابر پیشنهادی که به آنها میشد نفر مشخص شده را خفتگیری کرده و چاقو میزدند.
سرهنگ راستی همینطور که از سوابق این باند میگوید در ادامه به پسر قدکوتاه لاغراندامی اشاره میکند که سابقه عدیدهای از چاقوکشی و قمهزنی دارد؛ فقط ۷ بار سابقه دارد.
حتی عکسهایی از بلاهایی که این فرد سر مردم آوردها است را به سردار و خبرنگاران نشان میدهد.
رئیس پلیس پایتخت رو به متهم دستگیر شده میگوید: کل وزنت ۵۰ کیلو نیست، اما این همه جنایت کرده و بر سر جوانهای مردم بلا آورده و آنها را تکه و پاره کرده ای؟!
... سردار که جلوتر میرود سراغ متهم میروم؛ اسمش حسن است، اما ملقب به حسن ریزه که ۲۷ ساله است.
از سال و سابقه اش میپرسم. میگوید شغلش آزاد است؛ یکبار هم دستگیر شده آن هم اشتباهی!
حسن میگوید ۵ یا ۶ بار هم چاقو خورده است!
حرف چاقو و قمه کشی که وسط میآید به عکسی که در آن صورت فردی از چند جهت پاره و بخیه شده اشاره کرده و میپرسم: چطور با آن جثه ریزت صورت آن جوان بیچاره را با قمه پاره کردی؟ میگوید دعوا داشتیم با هم از قدیمها. آنها ۲-۳ نفری به من حمله کردند با قمه و چاقو، میگویم از طرف تو چند نفر بودید؟ میگوید یک نفر؛ دوباره میپرسم پس قرار دعوا داشتی میگوید نه؛ باز هم سؤال میکنم اگر قرار دعوا نداشتی پس چطور قمه داشتی که به او ضربه زدی. جواب نمیدهد دوباره سوال پیچش میکنم: یعنی همیشه همینجوری قمه را با خودت میبری و میآوری؟
گیر میافتد؛ نمیداند چه جوابی بدهد. طفره میرود و میگوید نه، چون میدانستم با او روبهرو میشوم قمه همراه داشتم.
حسن ریزه زیر بار هفت بار سابقه اوباشگریاش نمیرود. میگوید من اصلاً سابقه ندارم فقط یک مرتبه همین پسره را زدم و صورتش را پاره کردم بقیه عکسهایی که پلیس نشان میدهد کار من نیست! «اگرچه پلیس برای تمام درگیریها علاوه بر عکس و شکایت شاکی، فیلم دوربینهای مداربسته را به پرونده ضمیمه کرده است!»
پرونده ششم: از کشف ۴ کامیون داروی تاریخ گذشته تا دستگیری۵۲ متهم پرونده قمار و شرطبندی
روی چند میز آن طرفتر انواع و اقسام داروها و ملزومات پزشکی از داروهای ویژه دیابت گرفته تا داروهای کرونایی و لوازم آرایشی را چیدهاند در مدلها و بستهبندیهای مخلتف از قرص و کپسول گرفته تا آمپول و ....
سردار رحیمی میگوید: چهار کامیون داروی غیرمجاز که تاریخشان هم گذشته بود در فضای مجازی عرضه کرده و میفروختند که با تلاش پلیس فتا در این زمینه ۱۸ متهم شناسایی و دستگیر شدند؛ دو نفر پزشک هم که با این باند ارتباط داشتند دستگیر و روانه زندان شدند.
پشت میزی که کارتهای قمار و شرطبندی را چیده اند چند متهم پشت رو به دیوار ایستاده اند؛ جرمشان از کلاهبرداری تلفنی و فیشینگ گرفته تا قمار و شرطبندی و حتی دسترسی غیرمجاز، است.
در این بین فقط دو باند کارشان اجاره کارتهای بانکی بود آن هم برای قمار و شرطبندی که در این زمینه ۵۲ نفر دستگیر شدند.
پرونده هفتم: درگیری و نزع در خزانه / دستگیری اراذل نوپا!
اینطرفتر روی میز چندین چاقو و قمه و شمشیر به چشم میخورد. افسر پرونده میگوید دستگیرشدگانی که پشت میز ایستادهاند مرتبط با پرونده درگیری و نزاع دستهجمعی در محله خزانه هستند؛ اراذل و اوباش نوپایی که با چاقو و قمه و شمشیر به جان هم افتاده بودند.
بازدید سردار که تمام میشود در جمع خبرنگاران از دستگیری ۲۷۸ نفر از اراذل و اوباش، مزاحمین نوامیس و عوامل شرارت، نزاع و درگیری میگوید.
فرمانده انتظامی پایتخت به اراذل و اوباش هشدار میدهد که پلیس هیچ مماشاتی با آنها ندارد و نمیگذارد که عدهای نظم و انضباط و آرامش مردم را دچار خدشه کنند.
رئیس پلیس میگوید طرح برخورد با اراذل و اوباش چه در فضای حقیقی و چه در فضای مجازی با شدت دنبال میشود.
گفتوگوی سردار با خبرنگاران که تمام میشود ماشینها و ونهای پلیس از راه میرسند؛ متهمان را سوار ونها کرده و میزها را خالی میکنند از هر چه سلاح و چاقو و شمشیر و تیزی و قمه و بازهم محوطه H پلیس پایتخت تنها میماند با ساختمانها، دیوارها و درختانی که دورش را احاطه کرده اند انگار که نه انگار چند ساعت میزبان اراذل و اوباش دستگیر شده در ۳۰ مرحله عملیات پلیس امنیت عمومی پایتخت بوده است.
منبع: فارس
باید ازشون زهر چشم گرفته بشه
یا نباید یه مجازات درست و حسابی بشن که دیگه دور این کارها نرن . این بار هم میخواین آزادشون کنین طرف بیاد نهمین سابقه رو ایجاد کنه . چه کاریه هی میگیرین هی ول م
میکنین . یه بار درست و حسابی ادبشون کنین