خان طومان را میشود به شلمچه ایران تشبیه کرد، نقطهای که خون بیشترین مدافعان حرم ایرانی برای مبارزه با تروریستهای تکفیری در این محل ریخته شد و بیشترین مقاومتها در این منطقه صورت گرفت.
خان طومان، جای شناختهشدهای نبود تا اینکه خون شهیدان مدافع حرم به ویژه شهدای مازندران این منطقه استراتژیکی را به همه شناساند. منطقه عملیاتی در نزدیکی حلب سوریه که به گفته حاج قاسم اگر مقاومت بچههای مازندران نبود، حلب را از دست میدادیم.
خان طومان منطقهای بود که سالها از شهدای مفقودالاثر از جمله شهیدان بلباسی، رجاییفر، حاجیزاده، سیدرضا طاهر، علیرضا بریری، علی عابدینی، سیدجواد اسدی، رحیم کابلی و علی جمشیدی میزبانی کرد که جمعی از این شهدا مهر ماه سال ۹۹ به آغوش خانواده بازگشتند و پیکر جمع دیگری از جمله شهید رحیم کابلی همچنان در خان طومان باقی مانده است.
حاج قاسم میگفت: من روی رفتن به مازندران را ندارم
شهدایی که بازگشت پیکرشان به قدری برای سردارشهید حاج قاسم سلیمانی اهمیت داشت که به گفته مسئول ایثارگران سپاه، «حاج قاسم یک ساعت قبل از پرواز به سمت عراق به مسئولان گفت: حتما عملیات خان طومان را پیگیری کنید و به محض اینکه خان طومان آزاد شد، به بچههای تفحص اطلاع بدهید؛ چون خانوادههای مازندران چشمانتظار هستند. حاج قاسم میگفت: من روی رفتن به مازندران را ندارم».
جهادگری که عاقبتش به شهادت ختم شد
شهید محمد بلباسی و فرزندانش
خان طومان گواه رشادتهای شهید محمد بلباسی است. شهیدی که کارهای فرهنگی و جهادی انجام میداد و فروردینماه ۱۳۹۵ وقتی که از خادمی زائران راهیان نور به مازندران بازگشت، با هماهنگی دوستانش پیگیر اعزام به سوریه شد. شهید بلباسی سه فرزند داشت و همسرش برای فرزند چهارم، سه ماهه باردار بود. او با رضایت همسرش راهی سوریه شد و پس از مقاومت در منطقه خان طومان در ۱۷ اردیبهشتماه به شهادت رسید. ۶ ماه بعد از شهادت آقامحمد، دخترش به دنیا آمد و به احترام شهادت پدر در سوریه و راهی که پدر رفته بود، نام او را زینب گذاشتند.
شهید شو، اما گمنام نشو
شهید حسین مشتاقی و دوقلوهایش
شهید مدافع حرم حسین مشتاقی، از دیگر شهدای خان طومان است. شهیدی که در ۱۶ اردیبهشت ۹۵ به شهادت رسید. پیکر مطهرش بعد از چهل روز مفقودی تفحص شد و در اول تیرماه در گلزار شهدای شهرستان نکا مازندارن آرام گرفت. این شهید عاشق همسر و دوقلوهایش نازنین زهرا و امیرمهدی بود. او به همسرش میگفت: نمیدانی عمه سادات چقدر مظلوم است و من یکی به خاطر مظلومیت سیده زینب و دوم زمینهسازی برای ظهور امام زمان (عج) به سوریه میروم.
همسر شهید شهید مشتاقی درباره شوق شهادت حسینآقا میگوید: یک روز بعد از ظهر حسین آقا به من گفت: شما چرا دعا میکنی من شهید نشوم؟ تو هنوز شهادت را درک نکردهای. دعا کن من شهید شوم که آن دنیا شفاعت شما را کنم. من گفتم: مگر میشود یک زن برای شهادت شوهرش دعا کند؟ گفت: هنوز شما بهشت را درک نکردهاید. من گفتم: انشاءالله همیشه باشی و بروی مدافع حرم حضرت زینب باشی. حسین آقا گفت: میدانی اجر شهید گمنام چقدر است؟ زدم روی پایم و گفتم: تو را به خدا نگو! حالا میخواهی شهید بشوی، شهید شو، اما شهید گمنام نشو دیگر!
از کودکی میگفت من سرباز امام زمانم
شهید محمود رادمهر
شهید «محمود رادمهر» از دیگر شهدای خان طومان است. این شهید در دوران کودکی عبای پدربزرگ را روی دوشش میانداخت و سجادهاش را پهن میکرد و دعا میکرد. پدربزرگ از محمود میپرسید که شما سرباز امام زمان میشوید؟ محمود هم میگفت: بله من سرباز امام زمان میشوم.
شهید رادمهر برای خدمت به امام زمان (عج)، در عملیاتهای برونمرزی شرکت داشت و چندین بار هم به سوریه اعزام شد تا اینکه در خان طومان به شهادت رسید. از این شهید ۲ فرزند به نامهای علی و محمد به یادگار مانده است.
حاضرم شهید شوم، اما اسیر نشوم
شهید «حبیبالله قنبری» یکی از دیدهبانهای ماهر در سوریه بود. او میگفت: حاضرم روی خودم گرا بدهم که من را مورد اصابت قرار دهید، اما حاضر نیستم به دست تروریستهای مزدور آل سعود اسیر شوم. در اردیبهشت ۹۵، قبل از هجوم تروریستها به خان طومان، شهید قنبری به خاطر مهارت در دیدبانی با هدایت توپخانه و سلاحهای نیمه سنگین مانع هجوم تکفیریها به منطقه شد. اما به دلیل حجم بالای حملات در همان ساعات اولیه، شهید قنبری به همراه ۲ نفر از رزمندگان یگان فاتحین توسط موشک کرنر مورد اصابت قرار گرفته و به شهادت رسیدند.
استاد روحیه دادن به مدافعان حرم
شهید سیدرضا طاهر
شهید مدافع حرم «سیدرضا طاهر» از جمله شهدای خان طومان است که در ۱۶ اردیبهشت ۹۵ به شهادت رسید. او خود را سرباز رهبر معظم انقلاب میدانست و حتی در وصیتنامهاش تأکید دارد رهبر عزیزتر از جانم را یاری کنید تا بار دیگر علی تنها نماند.
کتاب طاهر خانطومان، به زندگی این شهید پرداخته که در بخشی از آن نوشته شده است: «بچهها که شهید میشدند، طاهر مواظب روحیه نیروها بود. سریع برنامهای پیاده میکرد و بگو و بخند راه میانداخت. میگفت: گریه و زاری باشد برای عقبه. اینجا جای گریه و روحیه از دست دادن نیست. اما همین سیدرضا وقتی به عقب بر میگشتیم، اسم هر شهیدی را میآوردیم، حالش دگرگون میشد. به اسماعیل خانزاده علاقه خاصی داشت. اسماعیل که شهید شد، داغدار شده بود. مدام به این فکر میکرد که چرا او شهید شده و خودش مانده. کنار هم بودند که اسماعیل تیر خورد و افتاد. میگفت: مگر من چه کردهام که تیر آمد و به من نخورد؛ ولی اسماعیل را به آرزویش رساند. ما که جفت هم بودیم. بیشتر از اسماعیل هم در تیررس بودم. بعد از شهادت اسماعیل بیقرار بود. میخواست بداند اسماعیل چه کرده که این طور راحت به آرزویش رسید».
شرط رضایت برای اعزام به سوریه
شهید علی جمشیدی در حال ثبت آمار زائران معراج شهدا
شهید «علی جمشیدی» از خادمان معراج شهدای اهواز، یادمان شهدای طلائیه و مؤسسه شهدای گمنام شهرستان نور استان مازندران بود که ۱۷ اردیبهشتماه سال ۱۳۹۵ در خان طومان آسمانی شد. علی آقا متولد سال ۱۳۶۹ بود. وقتی از مادرش خواست تا برای اعزام به سوریه رضایت بدهد، مادر گفته بود به یک شرط اجازه میدهم که نماز صبح را اول وقت بخوانی. بالاخره علی قول داد و عمل کرد. روزی هم که مادرش او را راهی سوریه کرد، ۲ رکعت نماز شکر خواند به خاطر مسیر درستی که فرزندش انتخاب کرده است.
منبع: فارس