برای کسب اطلاعات بیشتر درباره پزشک پرتلاشی که کودکان بیمار ۱۵ استان کشور و چند کشور همسایه را حمایت می کند، به مرکز درمان صرع و تشنج در بیمارستان نمازی شیراز مراجعه کردم و از استاد اسدی پویا، درباره دکتر نعمتی پرسیدم.
او گفت: دکتر نعمتی بیشتر وقت خود را به تشخیص و درمان کودکان مبتلا به صرع و تشنج اختصاص داده و در این زمینه جزء سرآمدان کشور است و دوره های تکمیلی صرع و نوار مغز را به مدت یک سال در بخش صرع و تشنج بیمارستان نمازی گذرانده که وجودش برای درمان به موقع و صحیح این کودکان بسیار مثمر ثمر است.
دکتر سلطانی درباره او گفت: دکتر نعمتی شخصیتی دوست داشتنی و از نظر من چند ویژگی خاص دارد به کاری که میکند مسلط است.
او گفت: باوجود موفقیتهای علمی به هیچ عنوان اهل تبلیغ و خودنمایی در محیط کار نیست و با همکاران تعامل خوبی دارد و بسیار متواضع است.
سلطانی گفت: روند درمان بیماران را به طور کامل پیگیری می کند و کمالگرا و اهل پیشرفت است و اهل غیبت و صحبت های اضافی در محیط کار نیست.
با دکتر نعمتی به صحبت نشستم و سوالاتی را مطرح کردم که با خوشرویی به تمام سوالات پاسخ داد.
حمید نعمتی متولد رامسر، غربی ترین شهر مازندران در دی ماه ۴۷ در خانواده ای مذهبی و سطح متوسط به دنیا آمدم.
پدر و مادرم آذری بودند و از دهه ۴۰ در شهر رامسر ساکن شده بودند.
پدربزرگ من مثل خیلی از هموطنان آذربایجانی به دلیل اتفاقات ۱۳۲۰ و حمله شوروی به ایران، به گیلان و تهران و سپس رامسر مهاجرت کرده بود.
والدین هر دو به رحمت خدا رفته اند، پدرم در اثر بیماری کلیوی و عوارض دیالیز در سال ۸۷ فوت کرد و من مفتخر هستم که دو سال وظیفه مراقبت از وی را به نحو احسن انجام دادم.
مادرم را هم بعد از یک دوره بیماری آلزایمر در آبان ۱۴۰۰ از دست دادم و برایم مایه امیدواری است که یک سال آخر را در خدمت مادر بودم و همه تلاشم را برای آرامش او کردم.
پدر و مادرم با آن که سواد آکادمیک نداشتند اما بسیار علاقه مند به تحصیل فرزندانشان بودند و همین موضوع باعث ایجاد انگیزه در ما می شد.
تحصیلات خود را تا پایان متوسطه در رامسر گذراندم. از کودکی علاقه مند به شغل پزشکی بودم و تشویق پدر و مادرم باعث شد، تحصیل در رشته پزشکی به هدف اصلی من در زندگی تبدیل شود و از این نظر تاثیرگذارترین فرد زندگیم پدرم و انگیزه های تحصیلی او بود.
پشتکار و تلاش زیادی داشته و دارم و این صفت را برجستگی و ویژگی خاص خودم می دانم.
بعد از اتمام دوران دبیرستان با تلاش شبانه روزی دو ساله در سال ۶۸ در رشته پزشکی عمومی دانشگاه علوم پزشکی شیراز قبول و در سال ۷۵ فارغ التحصیل شدم و به رامسر برگشتم.
همان زمان بود که با همسرم آشنا شدم و ازدواج کردم و فرزندم دانشجوی دوره اکسترنی عمومی دانشگاه علوم پزشکی شیراز است.
مدت دو سال و نیم ریاست مرکز بهداست رامسر را بر عهده گرفتم اما روح من به این راضی نمی شد و به دنبال اهداف بزرگتری بودم و در آزمون تخصص شرکت کردم و در رشته تخصص کودکان در مرکز طبی کودکان تهران که مرکز و قطب بیماری های کودکان است، پذیرفته شدم.
به مدت ۱۰ سال از ۸۱ تا ۹۱ در شهر رامسر به عنوان متخصص اطفال مشغول کار بودم و در دانشگاه آزاد اسلامی رامسر هم به عنوان هیات علمی حضور داشتم و بودن در محیط آکادمیک دانشگاهی و بین دانشجوها، حس خوبی به من می داد.
همیشه محیط آموزشی و کار با دانشجویان و کمک به کودکان بیمار و خانواده های آن ها را خیلی دوست داشتم.
در زمستان ۹۰ ، وارد دوره فوق تخصصی نورولوژی بیماری های مغز و اعصاب کودکان در قطب اعصاب کشور و در بیمارستان مفید با حضور دکتر غفرانی که بنیانگذار این رشته نوپا در ایران هست، شده و با رتبه یک، از این بورد تخصصی فارغ التحصیل شدم.
علی رغم اینکه استخدام وزارت بهداشت بودم، در سال ۹۳ به دلیل علاقه بسیاری که به محیط های علمی و شغل معلمی و آموزش داشتم و با توجه به شناختی که از دانشگاه شیراز به عنوان دانشگاه مادر و پویا داشتم، به عنوان عضو هیات علمی وارد دانشگاه علوم پزشکی شیراز شدم و به درجه دانشیاری رسیدم.
گسترده بودن رشته نورولوژی کودکان و احساس نیاز به کسب دانش، در سال ۹۹ سبب شد که دوباره تصمیم بگیرم به طور متمرکز روی تشنج و صرع در کودکان که خاستگاه اصلیش در کودکان و نوجوانان زیر ۲۰ سال است، کار کنم.
بنابراین از مهر ۹۹ تا مهر ۱۴۰۰ زیرنظر و در خدمت استاد علی اکبر اسدی پویا، دوره تکمیلی تشنج و صرع و نوار مغز ویدیویی را بگذرانم.
هماکنون با تیم جراحی صرع و تشنج، دکتر مسعودی و دکتر سلطانی همکاری می کنم و مواردی از صرع های مقاوم به درمان را با پلن جراحی درمان می کنیم.
همکاری با تیم جراحی، برای درمان کودکان و نوجوانان مبتلا به صرع و تشنج است که به صورت تجویز و تنطیم دارو، تسکین و اقدامات خاص و سپردن قسمتی از مغز به جراح برای درمان مشکلات خاص انجام می شود.
همکاری با این تیم احساس بسیار خوبی به من می دهد و حس خوشایند درونی و رضایت شغلی بالایی را تجربه می کنم.
در حال حاضر بیماران ۱۵ استان و چندین کشور همسایه را پوشش می دهم و منشاء خیر بودن برایم لذت بخش است.
هر ماه بالای ۱۳۰۰ کودک بیمار را ویزیت می کنم که این بیماران در فیلدهای متفاوت مواردی هستند که بیماری تشخیص داده می شود و خانواده از نگرانی در می آید، مواردی هم برای جراحی معرفی می شوند و کامل درمان می شوند و در مواردی هم تشخیص تومور مغزی داده می شود اما در هر مورد با تکمیل درمان و دیدن خیال راحت خانواده و والدین کودکان حس خوب و لذت بخشی باعث رضایت و خشنودی قلبی من می شود و دعای خیر بیماران برای آمرزش پدر و مادرم بهترین هدیه ای است که می گیرم و برایم بسیار خوشایند است.
سر و کار داشتن با بیماران نیازمند به دلیل ویژگی بیماری های مغز و اعصاب کودکان و اینکه بیماری، تمامیت کودک را تحت الشعاع قرار می دهد و دیدن نگرانی خانواده ها از آینده کودکانشان، باعث تلاش بیشتر من در کارم می شود.
شغل پزشکی و طبابت هم شغلی ۲۴ ساعته است و صبح و شب و بازنشستگی ندارد و منهای قسم بقراط که همه پزشکان به آن سوگند می خورند ما تعهد اخلاقی داریم که باید در کنار بیماران و نیازمندان و دردمندان باشیم و درمان دردهای مردم باشیم.
عمده فعالیت های پژوهشی من از سال ۹۳ تا اکنون، به بیش از ۴۰ مقاله می رسد که سالانه شامل هفت تا هشت مقاله است.
در مرکز علوم اعصاب در خدمت استاد مجید فرخی متخصص نخاع و در مرکز تحقیقات صرع در خدمت استاد اسدی پویا فعالیت تحقیقاتی دارم و در این مدت سه کتاب را نوشته یا ویراستاری کرده ام.
در همکاری با مرکز تحقیقات صرع بیمارستان نمازی شیراز، کارهای پژوهشی مشترک زیادی با دکتر اسدی پویا داشته و داریم که در حال چاپ شدن است.
مرکز تحقیقات صرع و تشنج بیمارستان نمازی حتی کشورهای همسایه را هم ساپورت می کند.
فعالیت های پژوهشی در سطح بین المللی هم شامل چندین مقاله چاپ شده که با همکاری پژوهشگرانی در سطح بین المللی و در بهترین مجلات علمی دنیا بوده است.
به طور مثال، کشف ژن جدیدی برای بیماری های پیش رونده فلجی در مرکز ژنتیک دکتر فقیهی به سرانجام رسید که بیش از ۴۰ محقق از هشت کشور جهان در آن دخیل بودند و در یکی از بهترین مجلات علمی دسته یک ژنتیک آمریکا با ضریب تاثیر بالای ۹ که از بهترین مجلات جهان به شمار می آید به چاپ رسید.
در زمینه مهاجرت، پیشنهادات وسوسه انگیز زیادی داشته ام اما هیچ زمانی حتی به مهاجرت، فکر هم نمی کردم و منکر این نیستم که در هر کجای دنیا که ممکن باشد، گذراندن دوره هایی برای افزایش دانش و مهارت و ارتقای علمی مفید است، فقط به شرطی که فرد دوباره برگردد و در وطن خود خدمت و فعالیت کند.
خاطرات زیادی از دوران کاری دارم که شیرین ترین آن ها مربوط به لحظاتی است که سلامتی فرزندان این سرزمین را بعد از انتخاب دارو و درمان مناسب می دیدم و شاهد ذوق خانواده ها از سلامت فرزندانشان بودم.
درست است که این روزها فشارهای اقتصادی و مشکلات بسیاری بر مردم وارد می شود و از هر جهت در هجمه هستیم، اما با قهر کردن و مرغ همسایه را غاز دانستن، چیزی درست نمی شود.
هر کدام از ما باید در هر کار و شغلی که هستیم با جان و دل کار خود را به بهترین و درست ترین شکل ممکن انجام دهیم.
اگر نانوا هستم، بهترین نان را دست مردم بدهم! اگر کارمند هستم، کار خود را خوب انجام دهم! اگر معلم هستم، بدون کم وکاست و با دلسوزی همه آن چیزی را که قرار است به فراگیران آموزش دهم، با جان و دل آموزش دهم!
توصیه ای که برای جوانان و کسانی که جای فرزندانم هستند، دارم این است که در زندگی سعی و تلاش کنند و حتی اگر برای گذراندن دوره هایی به خارج از کشور می روند اشکالی ندارد، بعد از آن برگردند و این هدف را داشته باشند که به وطن خود خدمت کنند.
دانشگاه شیراز همیشه در اوج و جزء رتبه های برتر دانشگاه های علوم پزشکی کشور بوده و هست، اما جا دارد که توجه بیشتری به اعضای هیات علمی، به خصوص اعضای جوان، شود و مشکلات و مسائل معیشتی آن ها رفع شود تا انگیزه خروج از دانشگاه، هیات علمی و کشور از بین برود، بنابراین دانشگاه شیراز باید بهترین ها را جذب کند.
در سال های اخیر یک هجوم خروج هیات علمی تمام وقت به خارج از دانشگاه را داشته ایم و تعداد معدودی هم عطای هیات علمی بودن را به لقایش بخشیده اند و خارج شده اند و این موضوع می طلبد که مسئولان این مسئله را جدی بگیرند.
هیات علمی دانشگاه شیراز شدن باید آرزوی هر جوان نخبه ای باشد، نه اینکه در برخی رشته ها اصرار هم می کنند اما کسی برای حضور راغب نیست!
به جای حسادت، من رقابت را می پسندم و این حس رقابت باعث ایجاد انگیزه میشود.
به شخصه بسیار پرتلاشم و در همه لحظات زندگی، فعل توانستن را صرف کرده ام و با کوشش و همت سعی کرده ام که به اهدافم برسم.
من در سن ۵۳ سالگی آخرین مقطع تحصیلی خود را گذرانده ام و این چیز شایعی نیست!
شخصی برون گرا هستم و ارتباطات اجتماعی خوبی دارم و راز موفقیت خودم را اول در توکل به خدا و بعد از آن در پشتکار و پشتکار میدانم زیرا استعداد را خدا بین همه پخش کرده و همه استعداد ها بالفعل در نمی آیند مگر با تلاش و پشتکار و انتخاب هدف.
با توجه به زندگی مارکوپلویی که داشتم و دور شدن از خانواده و جابجاییهای متناوب، همراهی همسر و فرزندم، در موفقیت و آرامش من نقش به سزایی داشته که باید از آن ها تشکر کنم.
به مقوله هنر به خصوص خطاطی و نقاشی بسیار علاقه مند هستم و چند وقت یک بار قلم میزنم و ادبیات، شعر و گاهی هم آواز، از سرگرمی های خوب من هستند.
فضای سبز و طبیعت را بسیار دوست دارم و دوچرخه سواری و فوتبال سالنی هم ورزش های مورد علاقه من هستند.
دائم مشغول مطالعه درسی و علمی هستم و آخرین کتابی که خواندم کتاب صرع کودکان نوشته ریس لیگ جهانی صرع، بوده است.
من از اول ساخته شده بودم برای پزشک شدن به خصوص در حوزه مغز و اعصاب کودکان و هیچ وقت به شغل دیگری فکر نکردم.
کار پزشکی کاری کیفی است نه کمی و ساعتی و برای پزشکانی که در قامت هیات علمی دانشگاه هستند، باید در تعرفه ها و سهم بیمه ها تجدیدنظر شود و تاخیر ۶ ماه تا یک ساله در پرداخت بیمه ها و بیمارستان ها، کاهش انگیزه ها و ترغیب به خروج از تمام وقتی دانشگاه را باعث می شود.
رامسر، بهشت خدا روی زمین است و جنگل و کوه و دریا را یکجا دارد اما شیراز، شهر زندگی است و با داشتن باغها و طبیعت زیبا، برای من تداعی کننده شمال است و خاک گرمی دارد که هر کسی در آن ساکن شد، دیگر این شهر را ترک نمی کند.
دست همه اساتید خودم در دانشگاه شیراز که همکاران من هستند را می بوسم و به امید خدا که دانشگاه شیراز، همواره در کشور و جهان پرآوازه باشد.