رقیه کریمی، کتاب «هوای این روزهای من» را در ۴۷۰ صفحه نوشته است که حالا چاپ دومش بعد از استقبال مخاطبان توسط نشر شهید کاظمی وارد بازار شده است. این کتاب درباره خاطرات فرمانده تیپ هجومی سید الشهدا(ع)، جانباز مدافع حرم امیر حسین حاجنصیری است.
فرمانده تیپ هجومی سیدالشهدا(ع) کسی است که که بعد از رشادت هم رزمانش با بدنی نیمه جان دوباره برمیگردد تا خاطرات این قسمت از مقاومت در سوریه را بازگو کند.
«هوای این روزهای من» علاوه بر بازگو کردن خاطرات راوی، داستان مقاومت مدافعان حرم در حلب، خان طومان و لاذقیه است که خاطرات شهدای دیگر همچون مصطفی صدرزاده، محمد حسین محمدخانی و ... را در خود جای داده است.
در برشی از کتاب میخوانیم:
«پشت بیسیم گفتم: زمینگیر شدیم حاجی. یک لحظه سکوت کرد حاج ایوب. میدانست اینکه دشمن دیده باشد ما را یعنی چه. آن هم در دژی محکم مثل جب الاحمر. گفتم: بچهها کپ کردند حاجی. چکار کنم؟ خودش را خونسرد نشان میداد حاج ایوب و مگر میشد خونسرد بود حالا که نیروهایش افتاده بودند در لانه افعی و شاید برای آخرین بار صدایشان را میشنید. زد به خنده و شوخی.
شاید نگران بود که این آخرین مکالمه باشد. شاید دلش میخواست داد بزند بگوید: چرا رفتید؟ فقط با خنده گفت: نبینم کسی اسماعیل منو زمینگیر کرده باشه. تو یک گوش شکستهات رو نشون بدی همه شون رو حریفی. بعد آرام وضعیت را پرسید. گفتم: تا چند دقیقه قبل قیامت بود. الان دیگه خبری نیست. آروم شده. حاج ایوب گفت: پس دارن میان سراغتون. هر جوری شده بچهها رو راه بنداز. حتی به زور. دارن میان سرتون رو گوش تا گوش ببرند. وقت زیادی نبود. چشم بچهها توی چشمهای من بود و مچاله شده بودند پشت سنگ. حالا درد عربی حرف زدن هم اضافه شده بود. چطور باید حرکتشان میدادم؟ قفل کرده بودند بچهها. دشمن هم داشت میکشید بالا از ارتفاعات و وقتی نمانده بود دیگر. هر چه به ذهنم رسید گفتم: «عدو فی طریق ... کلنا ذبح» این را گفتم و با انگشت اشاره زیر گلویم را نشان دادم.