از پایین استوار و بلند مرتبه تا آنجا که سر به فلک کشیده و زورمند در مقابل تیغ خورشید سینه سپر کرده،سایبان قدرتشان بر مدار روستا میچرخد.
آنقدر که هیبتشان مثال زدنی و استواریشان بی اندازه است و یک روستا از ذکاوت قدمتشان نامدار شده است.
قلعههایی که سرد و گرم روزگار گاهی از آنان کاسته و گاهی از رخسارشان به یغما برده، اما بازهم بر اصل وجودشان نتوانسته بتازد و بدزدد و ببرد.
آنان بر فراز آسمان نقش بسته اند و وقتی از نزدیک به سوی آنان میروی و ریزه کاریهای سنگ هارا در میان پیکرشان درک می کنی، تازه میفهمی که تمدن چیست.
تمدنی که به سالهای دور، حوالی جنگ جهانی دوم باز میگردد و طبق شنیده ها، مردم روستا آن زمان این قلعه هارا بنا کرده اند تا در مقابل راهزنان و مهاجمان از خود و روستا محافظت کنند.
دژی به بلندای یک فرهنگ که بر قله کوه نشسته است و هیاهوی دوران ها را تماشا میکند.
وقتی کنار قلعه میایستی، بزرگ میشوی و دلت از دنیا تهی میشود و آنجاست که عظمت یک روستاهم حتی پیش چشمانت نمیآید، از آن بالا همه چیز در روستای نغندر تماشایی است و انگار منظرهای شبیه یک رویا از آن بالا تماشا میکنی.
روستا به قاب چشمانت گره میخورد و ناخودآگاه دلت میخواهد از آن بالا همه چیز را ثبت کنی، از تکاپوی مسافرانی که به دنبال طبیعت و تاریخ اند تا مردمان بومی و زحمتکشی که زندگی روزمره خود را میگذرانند.
روستایی ییلاقی در دامنه کوه که در گذشته به آن نوغان دره میگفتند، نوغان به معنی ابریشم است و به نظر میرسد وجه تسمیه آن آب و هوای مطبوع و مناسب روستا بوده باشد که در تابستان، بهتر از هر زمان دیگری بهشت را تجربه میکند.