عجب رستاخیزی است سوم شعبان،اقامه نور، آزادی زاده می شود و آزادگی می روید بر بلندای درفش انسانیت و قامت خضوع به تکریم پیش صلابت رادمردی که لب های تشنه اش پر چون سحاب رحمت باران مهر می تراوید بر تفتیده صحرای زخمی از مغیلان و ترک خورده دوران.
سوم شعبان است، اما هوای دل عجب کربلایی شده ، گویی مدینه ، شهر آشنایی که هاجران ایمان را در کوچه های سخاوت میهمان کرده بود و نخل های سبز و قامت کشیده اش سر به فراز آسمان تکبیرهای توحید را زمزمه می کردند و تمام دهلیزهای ارادت را به خانه ساده پیامبر و منتهی الیه نگاهشان را به افق دیدگان علی ختم می کردند و اینک هلهله میلاد فرزند زهرا ،مصباح الهدی و السفینه النجاه.
صفحه صفحه دوران، نسل به نسل تاریخ ادیان،از گلستان ابراهیم تا طور موسی از مسیحای مهر تا طلوع محمد و اکنون صف به صف فرشتگان خدا همه به درود آمده اند و به تحیت روی ادب به زمین خضوع دوخته اند.