دعانویسی،استخاره،سحر و جادو از جمله مباحثی است که برخی آنقدر به آن ایمان دارند که دست به دامان دعانویسان می‌شوند و برخی هم در نقطه مقابل اصلا چنین چیز‌هایی را باور ندارند.

بعد از یک روز کاری سخت و طولانی محل کارم را به مقصد خانه ترک کردم. دغدغه های روزمره و خستگی ناشی از کار زیاد باعث شده بود سردرد به سراغم بیاید.

ترافیک مسیر و شلوغی خیابان هم که طبق معمول مزید بر علت شد؛ سوار تاکسی شدم و بی توجه به صحبت های راننده که چانه اش گرم شده بود به صحبت از مسائل اقتصادی و مشکلات ترافیک  و... پلک هایم را روی هم گذاشتم تا شاید کمی از سر دردم کاسته شود...

 

زنجان

باصدای  مسافری که کنارم نشسته بود به خودم آمدم انگار تاکسی به ایستگاه آخر رسیده بود و باید پیاده می شدم... باقی مسیر را تا جلوی درب خانه پیاده طی کردم؛ صدای همهمه از داخل حیاط خانه مان خبر از حضور میهمان می داد... خاله هایم بادیدن چهره خسته و بی حال من بی آن که علت را بدانند شروع کردند به زدن حرف هایی که انتظار شنیدن آن از نسل جوان و تحصیل کرده نمی رود.. بهتر است بگویم که حداقل من انتظارش را نداشتم... یکی می گفت حتما چشم خورده.. آن یکی می گفت: نکند دعایی شده... بهتر است یک سرکتاب باز کنید!

اگر همه مشکلات با دعانویسی حل می شد دیگر چه نیازی به دکتر و امثالهم بود؟

اتفاق آن روز مرا به فکر تهیه یک گزارش از دعانویسی انداخت؛ چون قبلا هم در مورد مبالغ هنگفتی که برخی دعانویسان به جیب می زنند شنیده بودم مصمم شدم که در فرصتی مناسب گزارشی در این باره بنویسم تا ببینیم آیا هنوز هم مانند قدیم بازار دعانویسان داغ است یا خیر؟

دعانویسی

پس از چند روز پرس و جو تصمیم گرفتم یک دعانویس در شهرستان کُلمه که آوازه اش به زنجان هم رسیده را سوژه گزارشم کنم؛ این انتخابم تنها یک دلیل داشت آن هم اینکه می خواستم ببینم چه چیزی باعث شده که یک نفر کیلومترها راه را برای مراجعه به یک  دعانویس  طی کند؟

با شماره ای که از دعانویس مذکور داشتم تماس گرفتم تا از صحت و سقم ماجرا مطمئن شوم، یک خانم که احتمالا منشی دفتر آقای دعانویس بود جواب تلفنم را داد...

خانم منشی برای دو هفته بعد برای من نوبت تعیین کرد که بعد از چانه زنی های فراوان موفق شدم برای آخر هفته وقت ملاقات بگیرم.

روز موعود فرارسید و من به همراه مادرم سوار اتوبوس شده و راهی پایتخت شدیم...

تهران

بالاخره بعد از ۵ ساعت رسیدیم به کُلمه (محله ای در نسیم شهر تهران) و کوچه‌ای که خانم منشی آدرس آن را برایم فرستاده بود، البته این را می‌شد از دیوار نویس‌های تبلیغاتی آن دعانویس و صف خانم‌ها و آقایانی که منتظر باز شدن دفتر بودند هم فهمید...

خانه‌ای با یک حیاط کوچک و دارای دو اتاق که چند مبل کهنه و رنگ و رو رفته دور آن چیده بودند...

روی یکی از مبل‌ها نشستیم و منتظر شدیم تا آقای دعانویس بیاید..

خانم جوانی که کنارم نشسته بود می‌گفت از همدان آمده ام، شوهرم آدم شکاکی است و مدام در خانه مان دعواست، شنیده ام که کار این دعانویس رد خور ندارد به خاطر همین به اینجا آمده ام که دعای محبت بگیرم...

او می‌گوید: برای تأثیر بهتر دعا باید ۳ الی ۶ ماه بعد دوباره به اینجا بیایی و دعایت را شارژ کنی!

دعانویسی در اسلام و حکم شرعی آن/

مادرم هم در گوشه‌ای مشغول صحبت با خانم‌هایی بود که هریک بنا به دلیلی قدم در این خانه گذاشته بودند... یکی می‌گفت: دخترم ۵ سال است که ازدواج کرده، اما بچه دار نمی‌شود، حاج آقا گفته که باید برایش چله ببریم تا مشکلش حل شود به همین دلیل چهارشنبه هر هفته به اینجا می‌آیم...

از او درباره هزینه‌ای که تاکنون برای این کار متحمل شده پرسیدیم که در جواب گفت: تاکنون ۱۲ میلیون تومان هزینه کرده ایم.

دعانویسی

در این بین دختر و پسر جوانی هم وارد خانه شدند، برایم جالب بود، چون بنابر آنچه که تاکنون بین هم سن و سالانم دیده بودم فکر می‌کردم نسل جوان دعانویسی را خرافه‌ای بیش نمی‌دانند؛ بنابراین فرصت را مغتنم شمردم و با دختر جوان همکلام شدم تا ببینم برای چه به اینجاآمده است؟

خودش را مریم معرفی کرد و گفت: ۱۹ سال سن دارم و ۲ سال است که علی (همان آقایی که همراهش بود) خواستگار من است، اما از آنجایی که شغل ثابتی ندارد پدرم مخالف ازدواج ما است، به اینجا آمده ایم تا حاج آقا کاری کند که پدرم راضی به ازدواج ما شود...

دعانویسی

گویی تمامی مشکلات دنیا در این اتاق ۱۲ متری قابل حل است... همه از مشکلات و اختلافات خانوادگیشان می‌گویند و می‌خواهند با شنیدن تجربیات بقیه از کیفیت کار حاج آقا مطمئن شوند.

به راستی چه چیزی باعث شده که این افراد برای حل مشکلاتشان به شخصی که هیچ شناختی از او و محتوای دعایی که می‌نویسد ندارند مراجعه کنند؟
اصلا مگر دعانویس می‌تواند با یک تکه کاغذ گره‌ای از مشکلات زندگی کسی را باز کند؟ 

دعانویسی

مشغول نوشتن ماوقع بودم که با صدای سلام و علیک حضار بامردی که او را حاج آقا خطاب می‌کردند به خودم آمدم..

با ورود فرد به اصطلاح حاج آقا سکوت سنگینی برفضا حاکم شد...  

پس از استقرار آقای دعانویس در اتاقش که با نوری سبز رنگ روشن شده بود، خانم منشی مراجعین را به نوبت صدا می‌کرد، یک پرده حریر نازک در آن خانه کوچک فاصله بین ما و اتاق دعانویس بود و به راحتی می‌شد دید و شنید که در آنجا چه می‌گذرد.. روی دیوار سمت راست اتاق یک طاقچه قدیمی بود که روی آن چند جلد کتاب قدیمی و کاغذ‌هایی که روی هم انباشته شده بودند به چشم می‌زد.

گویا بیشتر دعا‌ها از قبل نوشته شده و به تعداد زیاد پرینت گرفته شده بود؛ زیرا در مدتی که به انتظار نشسته بودیم از پشت پرده می‌دیدم که برای همه یک نسخه پیچیده می‌شود و دعا نویس پس از شنیدن حرفای مردم از منشی می‌خواست که یکی از آن کاغذ‌ها را به مشتری بدهد.

دعانویسی
انگار به گمان حاج آقا  بلا استثناء در زندگی همه مراجعین طلسم و جادویی هست که باید باطل شود.

بالاخره نوبت به ما رسید...  

همراه مادرم وارد اتاق شده و روبروی آقای دعانویس نشستم... سرش پائین بود و کتاب کهنه‌ای که روی میز بود را ورق می‌زد، پرسید: نامت چه بود؟ با برنامه‌ای از پیش تعیین شده خودم را با نام مستعار یگانه معرفی کردم..

دعانویسی
روی کاغذ با حروف اسم من اعدادی نوشت و سپس نام مادرم را پرسید که بازهم ما یک نام مستعار گفتیم...

دعانویس رو به مادرم کرد و گفت: مادرشوهر دخترتان برای او طلسم  جدایی نوشته! مادرشوهر؟ کدام مادرشوهر؟ من که مجرد هستم، حالا بماند که چطور با یک نگاه و بدون اینکه ماچیزی گفته باشیم این حرف را زد.

باشنیدن این حرف‌ها از زبان آقای دعانویس حساب کار دستمان آمد...، اما به روی خودمان نیاوردیم تا ببینیم در ادامه صحبت هایش چه خواهد گفت..

دعانویسی

او می‌گوید: دعایی که مادرشوهرت گرفته موجب دلسردی همسرت از تو شده و اگر جلوی آن را نگیری کارت حتما به طلاق می‌کشد... با چهره‌ای که رنگ غم به خود گرفته و صدایی لرزان و نگاهی ملتمسانه به او گفتم: تو رو خدا آقا کمکم کنید زندگیم در خطره!

این فرد به اصطلاح حاج آقا که مدعی دارا بودن دانش علوم غریبه است، نام همسر نداشته ام و مادرش  را پرسید!

حاج آقا گفت: دخترم تو زن بسازی هستی، اما حسادت و دشمنی مادر و خواهرِ شوهرت باعث شده که زندگی ات را طلسم کنند، ولی نگران نباش چاره کارت اینجاست...  

دعانویسی

حاج آقا  دوباره آن کتاب را در دست گرفت و  مشغول خواندن شد... سکوت سنگینی بر فضا حاکم بود.. چشم منو مادرم به دهان دعانویس بود تا ببینم چه می‌گوید... عینکش را از روی صورتش برداشت و رو به مادرم گفت: خانم یک دعا می‌نویسم که باید آن را درون دهان مرغ قرار داده و  به خورد سگ سیاه بدهید...

با نگاهی ملتمسانه به او گفتم: حاج آقا بنویسید توکل برخدا! هزینه اش هرچقدر باشد پرداخت می‌کنم، فقط کاری کنید رابطه من و همسرم دوباره مثل قبل شود.

خانم منشی هم با یک نگاه دلسوزانه رو به من کرد و گفت: شک نکن دست حاجی سبک است، انشالله همه چیز حل می‌شود؛ اول خدا بعدم حاج آقا... مبلغ درخواستی اش را پرداختیم و قرار براین شد که دعا یک هفته دیگر با پست به دست من برسد چراکه بنابر گفته حاج آقای قصه ما دعای من سنگین است و نوشتن آن نیاز به تمرکز و زمان زیادی دارد...

دعانویسی
بعد از اینکه کارمان تمام شد بلافاصله راهی ترمینال آزادی شدیم تا به زنجان برگردیم در طول مسیر اتفاقات امروز و صحبت‌های افرادی که باآن‌ها در دفتر دعانویس آشنا شدم را مرور می‌کردم، کسانی که گویی از نان شبشان بریده اند تا بتوانند هزینه دعا‌ها را پرداخت کنند؛ به اینکه این دعا‌های به ظاهر گشاینده بخت و حلال مشکلات باعث شده که دعانویسان درآمد‌های چند صد میلیونی در ماه داشته باشند که گا‌ها از درآمد ماهیانه یک پزشک هم بیشتر است...

افرادی را می‌شناسم که دعاگرفتن را برای سرگرمی و امتحان کردن آن انجام نمی‌دهند بلکه این کار برای آن‌ها تبدیل به عادت شده و دائما به بهانه‌های مختلف به دعانویس مراجعه می‌کنند و با این کار ناخواسته به خود و اطرافیانشان صدمه می‌زنند.

به راستی اگر مشکلی با دعانویسی قابل حل بود که مشکلات اشتغال جوانان، موانع ازدواج آن ها، مشکلات اقتصادی و بسیاری مسئله مهم دیگر با یک دعا نوشتن حل می‌شد...

برای بخش پایانی این گزارش به پیشنهاد مادرم قسمتی از نظرات مراجع تقلید را جمع آوری کرده ام که در ادامه می‌خوانید:

حضرت آیت الله خامنه‌ای (ره) فرموده اند:

اگر دعا‌ها از ائمه اطهار (ع) نقل و روایت شده باشند و یا مضامین آن‌ها حق باشد، تبرّک جستن به آن‌ها اشکال ندارد.

همانگونه که تبرّک جستن به دعا‌های مشکوک به این امید که از معصوم (ع) باشند، اشکال ندارد.

آیت الله مکارم شیرازی هم گفتند نوشتن دعا‌هایی که از حضرات معصومین (علیهم السلام) رسیده و در کتب معتبر موجود است، اشکالی ندارد؛ ولی دعا نویسی حرفه‌ای که شغل افراد سودجوست، صحیح نیست و غالب کتاب‌هایی که به آن استناد می‌کنند، اعتباری ندارد.

این امر اگر چه ممکن است، ولی شرعا جایز نیست، و بسیاری از مدّعیان آن افرادی دروغگو یا خطاکارند و این کار از خرافات است.

به گفته مرحوم آیت الله صافی گلپایگانی نوشتن دعا‌هایی که با دلیل معتبر از ائمه معصومین علیهم السلام نقل شده و اجرت گرفتن در مقابل آن، اشکال ندارد، اما مراجعه به فالگیر‌ها یا دعانویسانی که به صورت‌های مختلف از منابعی که اعتبار شرعی ندارد نقل می‌کنند یا می‌نویسند جایز نیست و  اینگونه در آمدزایی حرام است.

مرحوم آیت الله علوی گرگانی هم گفتند دعا نویسی از نظر شرعی اشکال ندارد، ولی فال گیری و جن گیری مورد تائید نیست، ولی دعانویسی که فعلا در مملکت ما رواج دارد و بیشتر افراد کلاهبردار به این امر مشغول هستند جایز نیست، زیرا بسیاری از آن‌ها معلومات کافی در این امر ندارند و ما نباید خودمان را در معرض سوء استفاده اینگونه افراد قرار دهیم.

گزارش شیرین محمودی

اخبار پیشنهادی
تبادل نظر
آدرس ایمیل خود را با فرمت مناسب وارد نمایید.
نظرات کاربران
انتشار یافته: ۴
در انتظار بررسی: ۰
Iran (Islamic Republic of)
ناشناس
۱۰:۲۴ ۱۴ فروردين ۱۴۰۱
خدا هممونو به راه راست هدایت کنه
Iran (Islamic Republic of)
ناشناس
۱۰:۲۴ ۱۴ فروردين ۱۴۰۱
دست بردن به کار خدا قطعا عواقب خوبی نخواهد داشت.....
Iran (Islamic Republic of)
ناشناس
۱۰:۲۳ ۱۴ فروردين ۱۴۰۱
چرا کسی جلوی اینا رو نمی گیره؟؟؟
Iran (Islamic Republic of)
مهنا
۰۸:۳۱ ۱۶ فروردين ۱۴۰۱
همون، واقعا چرا انقد راحت از سادگی مردم سوءاستفاده می کنن این دعانویسا