باشگاه خبرنگاران جوان - عاملان جنایت ۱۷ ساله در حالی روز گذشته هنگام بازسازی صحنه قتل، پرده از دسیسه شیطانی برداشتند که اعترافات تکان دهنده آنان زوایای دیگری از پرونده «برادرکشی» را آشکار کرد.
صبح روز گذشته، دو متهم یک پرونده «آدمکشی» توسط کارآگاهان اداره جنایی پلیس آگاهی خراسان رضوی به خیابان محصل شمالی مشهد هدایت شدند تا چگونگی ارتکاب این جنایت را در حضور قاضی ویژه قتل عمد مشهد بازگو کنند چرا که با وجود اعترافات صریح متهمان و کشف بقایای جسد دفن شده در منزل مسکونی، هنوز هم نقاط کوری در ماجرای «برادرکشی» وجود داشت که با واقعیتهای صحنه جنایت منطبق نبود.
در بازسازی صحنه جنایت که سرهنگ کارآگاه، ولی نجفی (رئیس دایره قتل عمد پلیس آگاهی خراسان رضوی) نیز حضور داشت، ابتدا کارآگاه منفرد به تشریح خلاصهای از محتویات پرونده و اعترافات متهمان در مراحل بازجوییهای مقدماتی پرداخت و سپس با دستور قاضی شعبه ۲۱۱ دادسرای عمومی و انقلاب مشهد، همسر سابق مقتول و همسر فعلی قاتل، مقابل دوربین قوه قضاییه ایستاد تا ناگفتههای قتل هولناک همسرش را بیان کند.
بیشتربخوانید
در این هنگام قاضی «محمود عارفی راد» با تفهیم اتهام معاونت در قتل عمدی، از وی خواست مواظب اظهارات خودش باشد و حقیقت ماجرا را بازگو کند چرا که این اعترافات در مراحل بعدی دادرسی مورد استناد قضایی قرار میگیرد. «مرضیه – ر» نیز پس از معرفی کامل خود، دفتر افکارش را به مهرماه ۱۷ سال قبل ورق زد و گفت: شوهرم دست بزن داشت و مدام با هر بهانهای مرا کتک میزد. او معتاد بود و من که در ۱۵ سالگی با او ازدواج کرده بودم، هیچ گاه روزگار خوبی نداشتم تا این که مادر شوهرم خانهای نقلی برای ما خرید و ما در خیابان محصل شمالی ساکن شدیم. هنوز ۲۰ روز بیشتر از اقامت مان در این خانه کوچک نمیگذشت که خانه دیوار به دیوار منزل مان را هم برای برادر شوهرم (قاتل) اجاره کردیم. «محمد» برادر کوچکتر شوهرم بود و خیاطی میکرد. وقتی او در کنار منزل ما ساکن شد، رفت و آمدهای ما نیز بیشتر از گذشته ادامه یافت به طوری که رابطه عاطفی عمیقی بین ما شکل گرفت تا حدی که تصمیم گرفتیم «محسن» را به دلیل بدرفتاری هایش به قتل برسانیم. دسیسه جنایت را با یکدیگر طرح کردیم و قرار شد ابتدا شوهرم را بی هوش کنیم تا درگیری رخ ندهد!
زن ۴۲ ساله درحالی جزئیات این جنایت هولناک را تشریح میکرد که قاضی «عارفی راد» او را در تنگنای سوالات فنی و تخصصی قرار داده بود و متهم به ناچار ناگفتههایی از قتل شوهر سابقش را فاش میکرد که ۱۷ سال با رازی زجرآور روزگار گذرانده بود. این زن جوان که دیگر چارهای جز بیان حقایق درباره این ماجرای وحشتناک نداشت، ادامه داد: من به «محمد» (قاتل) گفتم که برادرت قهوه زیاد دوست دارد، تعدادی قرص خواب آور بیاور که من آنها را در قهوه اش بریزم! او هم مقداری از قرصهای مادرش را برایم آورد که من آن قرصها را کوبیدم و درون قهوه ریختم. وقتی شوهرم از سر کار به خانه آمد قهوه را به او دادم که پس از نوشیدن آن، به حالت خواب آلودگی افتاد، ولی هنوز بی هوش نشده بود به همین دلیل مقداری سم سوسک کش مایع را که در خانه داشتیم، آوردم و برادرشوهرم آن را درون سرنگ کشید و به گردن همسرم تزریق کرد.
در این لحظه «محسن» (مقتول) به خود آمد و چشمانش را باز کرد که ناگهان «محمد» با چوب به سرش کوبید، ولی او که متوجه موضوع شده بود با برادرش درگیر شد. با این حال «محمد» گلوی برادرش را با دستانش فشار داد تا این که جان سپرد و بعد هم او را در کف اتاق دفن کرد. بعد از این ماجرا من طلاق صوری گرفتم و با «محمد» که دو سال از من کوچکتر بود ازدواج کردم که اکنون از او نیز یک فرزند دارم. به گزارش خراسان، در ادامه بازسازی صحنه جنایت و با اشاره قاضی ویژه قتل عمد مشهد، «محمد» (متهم به قتل) در برابر دوربین قوه قضاییه ایستاد و پس از تفهیم مواد قانونی از سوی مقام قضایی گفت: شاید بعد از گذشت ۱۷ سال از قتل برادر بزرگ ترم، بسیاری از جزئیات را به یاد نیاورم، اما تا جایی که به خاطر دارم از همان دوران کودکی با او مشکل داشتم.
برادرم مرا کتک میزد و خانواده را اذیت میکرد حتی دو روز قبل از مرگش نیز مادرم را کتک زد، با آن که کینه و عقده عجیبی از او به دل داشتم، اما آرام آرام از کدورت هایم کاسته شد. او خانهای در کنار منزل خودش برایم اجاره کرد تا آن جا کار کنم، ولی رابطهای عاطفی بین من و مرضیه آغاز شد که به ناچار نقشه قتل او را کشیدیم. روز حادثه من قرصها را به زن برادرم (مرضیه) دادم که آنها را در قهوه اش بریزد، ولی این که سم سوسک کش به او تزریق کرده باشم را به یاد ندارم. زمانی که او بی هوش روی زمین افتاده بود و من با چوب به سرش زدم، باز هم با من صحبت میکرد که یقه به یقه شدیم و من گلویش را گرفتم و محکم فشار دادم. او هم انگشت مرا گاز گرفت که اکنون آثارش از بین رفته است، ولی من رهایش نکردم، در حال جان دادن بود که فهمیدم نمیتوانم به چشمانش در آخرین لحظات عمرش نگاه کنم، این بود که از مرضیه خواستم پیراهنش را بیاورد و روی صورت او بیندازد تا چشم در چشم نشویم! بالاخره او بی حرکت ماند و من هم با تیشه کف اتاق را حفر کردم و پیکر بی جان او را با همان لباسهای منزل درون چاله انداختم و دفن کردم. دو روز بعد هم محل دفن او را با سیمان پوشاندم که کسی متوجه غیرعادی بودن کف اتاق نشود. بعد از این حادثه با شکایت مادرم، مرضیه دستگیر شد، ولی چند روز بعد مادرم رضایت داد و او از زندان بیرون آمد که ما با هم ازدواج کردیم.
در پی اعترافات صریح متهمان و بررسی همه ابعاد این جنایت در بازسازی صحنه قتل، قاضی «محمود عارفی راد» آنان را با صدور قرار قانونی روانه زندان کرد تا این پرونده جنایی دیگر مراحل دادرسی را طی کند.
منبع: روزنامه خراسان
انتهای پیام/