به گزارش باشگاه خبرنگاران جوان از کرمان، حالا دو سال است که در ظاهر امر بین ما نیستی و از فراسوی عالم خاک ما و روزگارمان بدون خودت را نظاره میکنی؟
راستی خبر داری کودک کش های اسرائیلی چند وقتی رجز میخواندند واکنون بعد از دیدن آن رزمایش زیبا وقدرتمند فرزندانت در سپاه و ارتش عهد کرده اند دیگر از این رجزها نخواندند ولی تو بهتر می دانی استرس شان را از شمارش معکوس ما برای پایان آن ۲۵ سال وعده شده!
از خانه پدری ات برایت مینویسم سردار، از دو سالی که بدون تو و به هوای دیدن قبر تو مردم کشورت لحظه لحظهها را شمردند تا ان سنگ سفید (سرباز قاسم) را در آغوش بگیرند و چه دیدارها که این چند روز تازه شد وچه نقل ونبات ها که تو یاد تو در دهان مردم وطنت ریخت
راستی امروز جایت درگلزار شهدا برعکس همیشه خالی نبود، همه جای گلزار کنار پای شهید ماهانی، بالای پلههای گلزار، سمت ورودی مهدیه و حتی سرازیری میدان اول مهدیه همه از تو ومنش تو و دلتنگی برای تو میگفتند وتو فقط دلت می خواست آنها را یادآوری کنی که من قاسم سلیمانی هستم فقط، سرباز ولایت؛ همین وبس.
میدانم آن گروه جانباز نابینا ورکابزن مشهدی که صبح زود رسیدند به مزارت را دیدی و حتی شاید هم در آغوش گرفتی!
همان پیرمردی که به سختی عصایش را انداخت تا جای خالی پایی که در والفجر وشاید هم کربلا جا گذاشت اذیتش نکند وبتواند دل سیر قبرت را لمس کرده و برایت گریه کند.
دیگر ازکجای گلزار بگویم، از صف دانش آموزان یونیفورم پوش بسیج دانش آموزی که میثاق نامه خواندند وچپیه هایشان را به نشانه عزا برایت، سیاه انتخاب کرده بودند، یا خادمین شهدا که همه جای گلزارشهدایی که تو آنقدر زیاد دوستش داشتی، جلوی پای میهمانانت را هموار میکردند تا سفرشان به خانه حاج قاسم به یادماندنی باشد ،مگر نه اینکه اینجا دیار کریمان است وتو خود بارها این شعر معروف را برای دوستان غیرکرمانی ات خواندهای (در روی زمین نیست چو کرمان جایی کرمان دل عالم است وما اهل دلیم) شاید شاعرمنظورش از دل عالم همین نقطهای که تو خوابیدهای بوده باشد! باز هم کسی چه میداند.
امروز شیفت گلزار بودیم با دوستان خبرنگارهوا هم سرد بود، اما تو یادمان داده بودی تا جایی توان دارید خدمت کنید به این مردم به دلسوختگان شهدا و ما سمعا وطاعتا پای کار تو ایستاده ایم.
مگر میشود خودخواه بود واین همه عشق سوزان واشکهای مملو از حسرت از دست دادن تو سپهبد بزرگ را ندید، پیرمرد کلاه سبزی که با پرچم سرخ یا حسینش امروز کنار مزارت از درد پایش را دراز کرد یا آن جوان دلسوختهای که با صدای بلند کل گلزار را در هم ریخت با سوز گریه هایش از نبود تو وبودن کسانی که خیانت شان محرز است، این مردم دلسوخته همه مشتی بودند نمونه خروار برای سیل ایرانی ها که نه حتی خارجی هایی که برایت سوختند وسوختند و هنوز قصه غمت باقی است...
رسیدیم به لحظههایی که بدون تو نه کرمان که ایران از نبود جسمانی ت یتیم شد، اما طبق گفته خودت در آن مجلس چند سال قبل که برای ترامپ حریفی جز خودت معرفی نکردی واو را قمارباز خواندی همان قماربازی که امروز دنبال خانه موش میگردد تا شیرمردان منتقم خون به ناحق ریخته تو وآن یاردیرینت ابومهدی وحاج حسین ودیگران دست شان به او نرسد.
راستی بگویم برایت از بمب مجازی امشب باز هم هشتک سازان ایرانی دست به کار شدن وتحریمهای سایبری را دور زدند و آنانی که عکس و نام تو را در فضای مجازی عالم نمیخواهند ببینند را کودن فرض کرده وبا هشتک #قهرمان_من و نیز#hero
نامت را بر سر زبان عالمیان انداختند و در جمع آنانکه مجازی را زندگی واقعی مردم کرده و زندگی مردم عالم را جهنم زمین از تو ومنش پهلوانی و مردمی بودنت میگویند و این پایان تو نیست بلکه آغاز تولد دوباره تو در عالم خاک است این بار ازجنسی دیگر!
چند روز است سرما زیاد شده امروز هم بارشها پیوسته میبارد آسمان هم دوسالی است سیر گریه نکرده از یک طرف کرونا و ویروسهای شیطان! از طرف دیگرهوای ناسالم ازفساد در شهرها راه نفس را بسته بود و حالا وقت خالی کردن عقدههای دلتنگی است.
حاج قاسم عزیز امروز آن مادر پیرسروستانی را دیدی، یا آن فرزند شهید که از راه دور آمده بود وکمی دلتنگ پدرش بود یا آن خادم پیر امام رضا که باورش نمیشد آمده کنار خادم الرضایی که وقتهایی حرم میآمد آنقدر آهسته میآمد که کسی نمیدیدش!
لابد حالا تو به میهمانت رسیدگی میکنی دستی بر دل تنگ همه بکش شاید فردا حالمان خوب باشد کمی دانه برای کبوترهای گرسنه حیاط خانه بریزیم.
باشد دیگرلوس شدنهای همشهری وار را کنار میگذارم، برای پدرانه هایت همه فرزندان شهدا دلتنگ هستند اما خودت یادمان دادی این نیز بگذرد.
همه آمدند وبرای سرسلامتی ما کرمانیها شعرخواندند ومرثیه گفتند و رفتند وما ماندیم وشهری که بدون تو قشنگ نیست، اما دارد رنگ وبوی تو را بیش ازگذشته پررنگ میکند، درکوچه پس کوچه هایمان در نبردهای پسرانه وبازیهای بچهها نقش حاج قاسم را زیاد میبینیم در اجرای سرود و کشتی و تیراندازی و عرض اندامهای پسرانه حالا قهرمان من تو جای سوپرمن و بت منهای مسخره هالیوودی را گرفته ای.
خداراشکر که قاسم سلیمانی داریم.
"ای غایب از نظر به خدا میسپارمت جانم بسختی و به دل دوست دارمت"
یادداشت از مرضیه السادات حسینی راد
انتهای پیام/ح
نام نجات دهندهات را **