به گزارش باشگاه خبرنگاران جوان، جنبش دانشجویی در تاریخ ایران، عمری طولانی ندارد و شاید نتوان برای آن بیش از ۸۰ سال را تصور کرد؛ اما همین عمر کوتاه، پر از فراز و فرودهای مختلف و البته تأثیرهای ماندگاری است که این جنبش نخبگانی بر جامعه و ساختارهای فرهنگی، اجتماعی و سیاسی آن باقی گذاشت. برخلاف باور برخی از مورخان، جنبش دانشجویی در ایران، بهرغم گرایشهای اولیه به جریانهای فراملی، خیلی زود جایگاه خود را به عنوان چشم تیزبین جامعه و حامی و پشتیبان پیشرفت آن پیدا کرد.
حضور جوانان نخبهای که درد را به خوبی تشخیص میدادند و با بیباکی و فداکاری بسیار، به دنبال درمان آن میرفتند، باعث میشد که جنبش دانشجویی در مسیر بلوغ و تکامل خود، سرعت مضاعفی داشته باشد. امروز، ۱۶ آذرماه و روز دانشجو، یادآور یکی از نقاط عطف تاریخ جنبش دانشجویی ایران و نماد تبلور روح مبارزه با سلطهگری و وابستگی در نهاد این جنبش اصیل و پیشرو است. ۶۸ سال پیش در چنین روزی، با اوج گرفتن مخالفتهای مردم و دانشجویان با ورود نیکسون، معاون رئیسجمهور وقت آمریکا به تهران، مأموران رژیم پهلوی به دانشگاه تهران ریختند و دانشجویان را به گلوله بستند.
در این یورش وحشیانه، سه تن از دانشجویان دانشکده فنی به نامهای مصطفی بزرگنیا، احمد قندچی و سیدمهدی شریعترضوی به شهادت رسیدند. به مناسبت روز دانشجو و برای بررسی و تحلیل بیشتر این رویداد و نقش آن در جنبش دانشجویی، با دکتر موسی حقانی، محقق و پژوهشگر نامآشنای حوزه تاریخ معاصر و مدیر مؤسسه مطالعات تاریخ معاصر ایران همکلام شدیم.
او در این مصاحبه، واقعه ۱۶ آذر را نشاندهنده آگاهی و شناخت کامل دانشجویان و مردم ایران نسبت به ماهیت آمریکا و اقدامات این کشور دانست. دکتر حقانی معتقد است این رویداد نقش مهمی در سیر تکامل جنبش دانشجویی داشت و وقوع آن، مبارزه با سلطهگری آمریکا را به بخش جداییناپذیر این جنبش تبدیل کرد. آنچه در پی میآید، مشروح این گفتوگوست.
چرا باید واقعه ۱۶ آذر را در تاریخ جنبش دانشجویی ایران یک نقطه عطف بدانیم؟ آیا میتوان رقم خوردن این رویداد تلخ را در راستای تلاش شاه برای جلب اعتماد بیشتر آمریکاییها تعریف کرد؟
اتفاقی که در ۱۶ آذر سال ۱۳۳۲ افتاد و دلیلی شد برای نامگذاری این روز به نام روز دانشجو، در یک شرایط خاص رقم خورد؛ هنوز چهارماه از کودتای ۲۸ مرداد نگذشته بود؛ کودتایی که در آن انگلیس و آمریکا، دست به اقدام مشترک علیه نهضت ملی شدن صنعت نفت زدند. آنچه بعد از کودتا قابل مطالعه و مهم به نظر میرسد، نوع رفتار رژیم شاه با مخالفان سیاسی و چگونگی سرکوب آنهاست. این سرکوبها نشان داد که علیرغم وقوع کودتا و حاکمیت جو اختناق در کشور، مردم هنوز بر آرمانهای خودشان پافشاری میکنند.
این ایستادگی بر آرمان، باعث آگاهی بیشتر و هوشیاری مضاعف اقشار مختلف مردم و به ویژه نخبگان دانشگاهی، درباره وقایع و رویدادهایی که اتفاق افتادهبود، شد. در جریان نهضت ملی شدن صنعت نفت، دکتر مصدق و برخی از افراد وابسته به جریان جبهه ملی، به آمریکاییها خیلی خوشبین بودند و گمان میکردند که میتوانند از اختلافات میان آمریکا و انگلیس که در سالهای بعد از جنگ جهانی دوم به وجود آمدهبود، به نفع نهضت ملی شدن صنعت نفت و حقوق مردم ایران استفاده کنند.
البته چنین نگاهی مربوط به افراد غیروابسته بود؛ کسانی که خط و ربطی با آمریکاییها نداشتند و این رویکرد را بر اساس جلب منافع ایران سازمان میدادند؛ غافل از اینکه آنچه بین آمریکا و انگلیس به عنوان اختلاف وجود داشت، نه بر سر حقوق ملتها، بلکه به خاطر کسب منافع بیشتر از کشورهای تحت سلطه بود. خب، آمریکاییها در ابتدا شعارهای ضداستعماری سر میدادند، مثل اقداماتی که از سوی روسها، بعد از انقلاب اکتبر و حاکمیت مارکسیسم در این کشور، صورت میگرفت؛ آنها هم شعار ضداستعماری سر دادند و مدعی آزادکردن خلقهای تحت ستم بودند؛ اما بعد خودشان به یک قدرت متجاوز، شبیه همان حکومتهای استعماری تبدیل شدند که تنها فرقش، ادعای داشتن مرام مارکسیستی بود.
قبل از وقوع کودتای ۲۸ مرداد ۱۳۳۲، برخی از سیاسیون ایران باور کردهبودند که با آمریکاییها، به دلیل شعارهای ضداستعماریای که سر میدهند، میشود کار کرد؛ اما واقعه کودتا چشم فعالان سیاسی و مردم ایران را به حقایق تلخی گشود؛ هرچند که پیش از وقوع کودتا هم، برخی به این نتیجه صحیح رسیده بودند که اعتماد به آمریکا، خطای محض است و هشدار میدادند که «سگ زرد برادر شغال است» و آمریکا فرقی با انگلیس ندارد، اما دکتر مصدق و دولت او به هشدارها توجهی نکردند و شد آنچه نباید میشد.
برگردیم به بخش نخست سوال اول؛ اینکه چرا باید ۱۶ آذر را نقطه عطف بدانیم؟ دیگر اینکه چرا رژیم پهلوی برای مهار اعتراضات دانشجویی به آن خشونت شدید رو آورد و دانشجویان را هدف گلوله قرار داد؟
واکنش مردم ایران به ورود نیکسون به تهران، آن هم حدود چهارماه بعد از کودتای ۲۸ مرداد، نشان میدهد که ایرانیان موضع و هویت واقعی آمریکاییها را شناخته بودند. به هر حال، بعد از آن واقعه تلخ، آمریکا سهم خودش را گرفتهبود و نیکسون برای تحکیم روابط و زمینهسازی نفوذ بیشتر ایالات متحده در ایران به تهران میآمد و این بر مردم و به ویژه نخبگان دانشگاهی پوشیده نبود. با این حال، به دلیل جو پراختناقی که حکومت کودتا بر کشور حاکم کرد، رژیم پهلوی احتمال نمیداد که چنین واکنش تند و سختی به خاطر ورود نیکسون، آن هم در دانشگاه تهران بروز کند.
باور دربار این بود که بعد از کودتا، دیگر توانی در جریانهای سیاسی و دانشجویانی که در این مسیر فعال هستند، وجود ندارد که بخواهند مخالفت گستردهای را سازماندهی کنند و البته، برای رژیم خیلی مهم بود که آمد و رفت نیکسون در شرایطی آرام و بیدردسر انجام شود؛ شاه دوست داشت به نوعی، آمریکاییها را به نقش خودش در ایران مطمئن کند؛ نقشی که برای حفظ منافع آنها در کشور ما اهمیت فوقالعادهای داشت. به همین دلیل، وقتی ماجرای اعتراض دانشجویان در دانشگاه تهران پیش آمد، دست به آن سرکوب گسترده زدند و سه تن از دانشجویان دانشکده فنی را به شهادت رساندند.
بنابراین، میتوان گفت که عامل اصلی سرکوب و به شهادت رساندن دانشجویان در واقعه ۱۶ آذر این بود که شاه و رژیم او میخواستند به آمریکاییها اطمینان بدهند که همه چیز تحت کنترل آنهاست و درواقع، دانشجویان را پیش پای نیکسون و برای نشان دادن این مسئله، قربانی کردند؛ هرچند که از اقدام دانشجویان و اعتراضات گسترده مردمی در آن زمان، غافلگیر شدهبودند.
با اینکه فعالیتهای جنبش دانشجویی، پیش از کودتای ۲۸ مرداد و در جریان نهضت ملی شدن صنعت نفت در دانشگاهها وجود داشت و مسیر خودش را طی میکرد، اما واقعاً میتوان گفت که ۱۶ آذر برای حرکتهای دانشجویی یک مبدأ مهم و تأثیرگذار تلقی شد و به عبارت بهتر، یک نقطهعطف در حیات سیاسی جنبش دانشجویی ایران بود. این اتفاق باعث شد که جنبش دانشجویی دانشجویان ایرانی در ایران و خارج از آن، به جریان و نمادی ضدآمریکایی تبدیل شود. همین جریان بود که در قیام ۱۵ خرداد سال ۱۳۴۲ به ایفای نقشی جدی پرداخت و یکی از کانونهای اصلی شکلگیری مبارزه با رژیم وابسته پهلوی بود.
واقعه ۱۶ آذر یک سند غیرقابل انکار است که نشان میدهد دانشگاه ما و نخبگان دانشگاهیمان نسبت به سلطهگری آمریکاییها در ایران حساس بودند و این جریان در دهههای بعد، عاملی برای شکلگیری گروههای سیاسی مخالف رژیم پهلوی در درون دانشگاههاست؛ البته هر کدام از این جریانها گرایشهای مختلفی داشتند، اما در مخالفت با سلطهگری آمریکا و وابستگی رژیم پهلوی، همه اتفاق نظر پیدا کردهبودند.
درباره دلایل نقطه عطف بودن ۱۶ آذر در تاریخ جنبش دانشجویی، به نکاتی اشاره کردید؛ آیا این جنبش در ادامه مسیر خود، نقاط عطف دیگری را هم تجربه کرد؟
مقطع دیگری که باید آن را یک نقطهعطف دیگر در جنبش دانشجویی بدانیم، قیام ۱۵ خرداد است. این واقعه در سیر تطور جنبش دانشجویی تأثیر بسزایی داشت؛ مهمترین پیام این قیام آن بود که دیگر زمان مبارزه با رژیم پهلوی در چارچوب قانون اساسی مشروطه، چنان که گروههایی مانند نهضت آزادی یا جبهه ملی اعتقاد داشتند، گذشتهاست.
تا قبل از ۱۵ خرداد، این استنباط در بسیاری از این گروهها و البته جریانهای دانشجویی وابسته به آنها وجود داشت که میتوان رژیم را وادار به تمکین نسبت به قانون اساسی مشروطه و خلاصه شاه را وادار به ترک حکومت و انحصار در سلطنت ظاهری کرد؛ اما قیام ۱۵ خرداد بر این دیدگاه خط بطلان کشید و به تبع آن، گروههای مختلف و متعددی از دانشجویان فعال در جنبش دانشجویی ایران، فاز جدیدی از مبارزه را که امام خمینی (ره) مبدع و رهبر آن بود، برگزیدند. جنبش دانشجویی در این طی طریق، موضع و رویکرد ضدآمریکایی و ضدسلطه خودش را هم حفظ کرد و به اعتقاد من، این جزو صفحات زرین و پرافتخار جنبش دانشجویی در کشور ماست.
بعد از پیروزی انقلاب اسلامی، با وجود آنکه برخی جریانها در دانشگاهها شکل گرفت و تلاش شد که ماهیت و روح جنبش دانشجویی ایران را که همان مبارزه با سلطهگری آمریکاست، از بین ببرند یا دستکم آن را ضعیف کنند، اما این هویت، همچنان در میان بخش مهمی از دانشجویان ما پایدار ماند و به راه خودش ادامه داد. به اعتقاد من جنبش دانشجویی ما خوب توانست این مسئله را مدیریت کند و حتی با رویکرد حمایت از مستضعفین و تقویت روحیه مطالبهگری و عدالتخواهی، جایگاه خود را در جامعه بالاتر برد.
در واقع این ویژگی، یعنی مطالبهگری و مخالفت با افراد یا گروههایی که در پی غارت اموال عمومی و حیف و میل بیتالمال هستند، شاخصهای است که جنبش دانشجویی، بعد از پیروزی انقلاب اسلامی و به ویژه طی چند دهه اخیر واجد آن شد و این رشد و تکامل آشکاری بود که ما در این روند شاهد آن هستیم. از دیگر نکات مثبتی که باید آن را درباره شرایط و جایگاه جنبش دانشجویی طی چند دهه اخیر مورد توجه قرار دهیم، تلاش این جنبش در عرصههای فرهنگی و اجتماعی برای برداشتن بارهای بر زمین مانده و کمک به نظام جمهوری اسلامی برای حرکت در مسیر رشد و تعالی است.
منبع: خراسان
انتهای پیام/
رحم الله من یقرا فاتحه مع الصلوات...