به گزارش گروه وبگردی باشگاه خبرنگاران جوان، روزهایی که بر ما میگذرد، تداعیگر سالروز برگزاری جشنهای موسوم به ۲ هزار و ۵۰۰ ساله شاهنشاهی است. هم از این روی و در بازخوانی اهداف و چند و، چون این رویداد، مقال ذیل به نگارش درآمده است. امید آنکه تاریخپژوهان انقلاب اسلامی و عموم علاقهمندان را مفید و مقبول آید.
بیشتربخوانید
کوروش آسوده بخواب که ما بیداریم!
در بیستم مهرماه ۱۳۵۰، محمدرضا پهلوی در برابر مقبره کوروش هخامنشی در پاسارگاد قرار گرفت و با قرائت خطابه معروف: «کوروش! شاه شاهان، آسوده بخواب که ما بیداریم!...»، مجموعه جشنهای ۲۵۰۰ ساله شاهنشاهی را آغاز کرد. این جشنها که با هدف بزرگداشت ۲۵ قرن حکومت پادشاهی در ایران ترتیب یافته بود، دیکته عوامفریبانه اربابان غربی، برای وجاهت بخشیدن به یهودیان صهیونیست در جهان بود.
به ادعای اکثر کارشناسان و رسانههای خبری دنیا و حتی حامیان محمدرضا پهلوی، این مراسم بیش از ۳۰۰ میلیون دلار هزینه دربرداشته بود. این مبلغ برای کشوری که درآمد سرانه آن اگرچه رو به فزونی بود، ولی از سالی ۵۰۰ دلار تجاوز نمیکرد و بسیار گزاف به شمار میرفت! علاوه بر اینکه متجاوز از نیمی از جمعیت کشور در روستاها و حومه شهرهای بزرگ، در فقر و فلاکت زندگی میکردند. اما هدف اصلی شاه از برپایی این جشن، بزرگ جلوه دادن عظمت دستگاه شاهی و بیش از آن شخص خودش بود. محمدرضا پهلوی با خرج میلیونها دلار پول و تهیه کردن هدایای گرانقیمت از جیب ملت ایران، قصد داشت چهره ضعیف خود را در میان سران قدرتمند دنیا پنهان سازد! اما، چون همه چیز این جشن، مصنوعی و ظاهرسازی بود، سمبلی برای نفرت مردم ایران از او شد! در این باره، ویلیام شوکراس در بخشی از کتاب «آخرین سفر شاه» مینویسد:
«در اکتبر ۱۹۷۱، محمدرضا پهلوی ضیافتی ترتیب داد که از همه مهمانیها برتر بود. او از تمام رهبران جهان دعوت کرد. البته همه نیامدند و بسیاری از کسانی که شرکت کردند، بیشتر نمادهای قدرت بودند تا واقعیت آن! ضیافت در خرابههای تختجمشید برگزار شد که ساخته داریوش و سوخته اسکندر کبیر است. قرار بر این بود که این جشن نشانه دوهزار و پانصدمین سالگرد شاهنشاهی ایران باشد که در قرن ششم پیش از میلاد، به دست کورش کبیر تأسیس شده بود. با گذشت زمان میتوان گفت که جشن مزبور نشانه آغاز پایان کار دودمان پهلوی بود که درست ۵۰ سال پیش از آن تاریخ، پدر شاه تأسیس کرده بود...»
انگیزه اصلی برگزاری جشنهای ۲۵۰۰ ساله
به رغم تبلیغات ادعایى پهلوى مبنى بر بزرگداشت ۲۵۰۰ سال پادشاهى در کشور ایران، این جشنها صرفاً با هدف نکوداشت خاطره تصرف بابل به دست کوروش هخامنشی و آزادسازی دروغین یهودیان در سال ۵۳۹ پیش از میلاد برگزار شده بود! آن گونه که بعدها مشخص شد، محافل یهودى صهیونیستى در مردادماه سال ۱۳۴۰ (۱۹۶۱ م)، از تجمیع سال ۵۳۹ قبل از میلاد با سال ۱۹۶۱ م، جشن ۲۵۰۰ ساله آزادی یهود را در اسرائیل برپا کردند. سومین کنگره یهود نیز در همین سال با شرکت تاریخنویسان معاصر، به سپاسگزاری از کوروش هخامنشی اختصاص یافت و آهنگسازان اسرائیلی نیز آهنگی برای کوروش ساختند. هرچند که بعدها این آهنگ در جشنهای شاهنشاهی ایران نیز مورد استفاده قرار گرفت.
در چنین شرایطی شجاعالدین شفا به عنوان مشاور فرهنگى دربار به محمدرضا پهلوی پیشنهاد داد: «به جاى آنکه بگذاریم اسرائیلىها این بزرگداشت را منحصر به آزادى یهودیان از بابل نمایند، چرا تأکید را بر ارزشهاى والاى کورش کبیر قرار ندهیم و به سلطنت رسیدن او را به عنوان یکى از زمانهاى پرعظمت عهد عتیق جلوه ندهیم، تا به این ترتیب نشان دهیم که سلطنت در ایران منشأیى اصلى و تاریخى دارد.» شاه از این پیشنهاد استقبال میکند، اما به دلیل وضعیت بد اقتصادی دولت، اجرای آن چند سالی به تعویق میافتد. در واقع از آنجا که قدرت سیاسی صهیونیستها در دوران پهلوی افزایش یافته بود، پیشنهاد برگزاری مراسم باشکوهی جهت یادبود رهایی ملت یهود از اسارت، به محمدرضا پهلوی داده میشود؛ لذا در سال۱۳۵۰ پس از افزایش چهار برابری قیمت نفت و رسیدن عایدات نفتی از ۴ میلیارد دلار به ۲۰ میلیارد، بهترین فرصت برای برپایی این جشنها فراهم میآید. در واقع محافل یهودى صهیونیستى با برگزارى جشنهاى مزبور و تغییر تاریخ و تقویم هجرى شمسى ایران به تاریخ جعلی شاهنشاهى کوروش کبیر، سعى در تعقیب مقاصد خود داشتند. اما امام خمینى (ره) در افشاى ماهیت و اهداف برگزارکنندگان این جشن، خطاب به مردم ایران گفتند: «به طورى که خبر شدم و نوشتند به من، کارشناسهاى اسرائیلى مشغول به پا داشتن این جشن هستند و این تشریفات را آنها دارند درست می کنند.
این اسرائیل دشمن با اسلام است و الان در حال جنگ با اسلام است... به این ممالک اسلامى بگویید که نروید به این جشنى که اسرائیل دارد بساط جشنش را به پا مىکند یا درست مىکند. کارشناسهاى اسرائیل در اطراف شیراز دارند بساط جشن را درست مىکنند. در این جشنى که کارشناسهاى اسرائیل دارند این عمل را مىکنند، نروید.»
البته اسرائیلیها پس از برگزاری جشنهای ۲۵۰۰ ساله، باز هم با برگزاری مراسمهای گوناگون، سعی در تحکیم پیوندهای مورد ادعای خود بین ایران باستان و قوم یهود داشتند. به طوری که سال ۱۳۵۴ در مراسمی با عنوان «شب ایران» در تلآویو، یکی از سخنرانان این مراسم میگوید: «من شخصاً کوروش کبیر را اولین صهیونیست در تاریخ میدانم و اعلامیه کوروش، کمتر از اعلامیه بالفور نبوده است!» اسحاق رابین نیز در جمع یهودیان ایرانیالاصل، پس از تشریح نقش ایران باستان در اشاعه تمدن و فرهنگ و اشاره به سهم والای کوروش هخامنشی در بازگرداندن یهودیان به فلسطین میگوید: «به عقیده من لقب بنیانگذار اصلی صهیونیسم که به غلط به هرتزل اطلاق میگردد، در حقیقت برازنده کوروش کبیر است.»
پذیرایی فرانسوی، برای همایشی به اصطلاح ایرانی!
با آنکه قرار بود این جشن، عظمت تاریخی ایران را در برابر جهانیان به نمایش بگذارد، اما همه لوازم آن از پاریس سفارش داده شد! ابتدا تصمیم بر این بود که میهمانان، در دو هتل در شیراز و تختجمشید پذیرایی شوند، اما از آنجا که کار ساخت هتل، در رأس موعد مقرر به پایان نرسید، اردوگاهی از ۵۰ خیمه در بیابان برپا کردند! با پیشنهاد اسدالله علم وزیر وقت دربار، مؤسسه فرانسوی ژانسن -که کارش تزئینات داخلی کاخهای سلطنتی بود- طراحی دکورِ خانههای پیشساختهای را که روکشی از چادر پلاستیکی داشتند، در این جشن برعهده میگیرد.
البته به سبک کلاسیک پاریسی! مصالح ساخت شهرک چادری را نیز ۴۰ کامیون و یکصد هواپیما، از فرانسه به ایران انتقال دادند! برای پذیرایی از میهمانان در این سه روز، ۱۵ هزار گلدان گل و ۱۵ هزار اصل نهال، از باغ ورسای به تخت جمشید آورده میشود! همچنین ۵۰ هزار پرنده نیز از اروپا به محل جشن وارد شد که همگی به دلیل شرایط آب و هوایی، بعد از سه روز تلف شدند! از سویی دیگر در شرایطی که مردم در اکثر نقاط کشور از نبود برق رنج میبردند، برای تأمین روشنایی این میهمانی شاهانه، از تهران و شیراز، ۶ هزار مایل کابلکشی و ۲۰ مایل حلقه گل زمینه شامل ۰۰۰/۱۳۰ لامپ، چراغ مصرف شده بود! ۵۰ دستگاه تلفن رادیودار نیز برای چادر میهمانان خریداری میشود. هرچند که در پایان میهمانی، تنها یک دستگاه تلفن در چادرها باقی مانده بود! علاوه بر طراحی گیلاس پایهدار کریستال مخصوصی توسط باکارا، رابرت هاولیند نیز فنجان و نعلبکیهایی برای این میهمانی میسازد که فقط یکبار مورد مصرف مهمانان قرار میگرفت! تهیه رومیزیهای رسمی از جنس ابریشم مراسم و ملحفههای مهمانان را هم به پورتو که از بزرگترین تولیدکنندگان ملحفه و رومیزی در فرانسه بود، سپردند.
طراحی و دوخت اونیفرمهای کارمندان دربار که در نیمتنههای آن بیش از یک کیلومتر و نیم نخ طلا به کار رفته بود را هم لان ون تهیه کرد. ناگفته نماند که طراحی و دوخت اونیفرمهای تاریخی ۶ هزار سربازان ایرانی، در روز رژه هم کار هنرمندان فرانسوی بود. آرایشگران تراز اول سالنهای کاریتا و آلکساندر پاریس نیز برای رفاه حال میهمانان به تخت جمشید فراخوانده شدند. الیزابت آردن هم کرم صورتی با نام فرح تولید میکند که به مهمانان هدیه شود! ۲۵۰ لیموزین ضد گلوله نیز برای حمل و نقل میهمانان از فرودگاه تا محل برگزاری جشن در نظر گرفته شده بود!
کمبود نان در کشور و سفارش غذا از ماکسیم!
در شرایطی که طبق گفتههای وزیر دربار پهلوی، مردم پایتخت با کمبود توزیع نان مواجه بودند و از هر ۱۰۰ روستا، تنها یک روستا آب لولهکشی داشت، برای برپایی جشنی سه روزه، بیش از ۳۰۰ میلیون دلار هزینه میشود! پهلوی برای پذیرایی از میهمانان خود در این جشن، ۲۵۹ آشپز و پیشخدمت را همراه با ماکس باوئه به عنوان سرآشپز از فرانسه به تهران فرا میخواند. رستوران ماکسیم پاریس با کمک چندین مؤسسه فرانسوی و سوئیسی، وظیفه تهیه غذا و ۲۵ هزار بطری انواع شراب مخصوص در این جشن را بر عهده داشتند.
در شرایطی که مردم ایران نان و آب آشامیدنی برای خوردن نداشتند، ۱۸ تن غذا شامل: تخم بلدرچین آبپز، خوراک خرچنگ، کباب بره با قارچ، طاووس بریان انباشته شده از جگر غاز و دسر تمشک تازه محصول فرانسه با لعاب انجیر، در این جشن سرو میشود. ناگفته نماند با اینکه به گفته فرح پهلوی قرار بود تاریخ ایران جشن گرفته شود، تنها غذای ایرانی که به این مهمانی راه یافته و در برابر جهانیان قرار گرفت، هزار کیلو خاویار -آن هم فقط برای شب مهمانی بزرگ- بود. از سویی دیگر روزهای متمادی، یک هواپیما وظیفه حمل یک قالب یخ به ابعاد یک گاراژ را به محل جشن (وسط بیابان) برعهده داشت! البته از این یخ، تنها برای سطلهای یخ شراب سفید جشن، استفاده کردند! محمدرضا پهلوی برای نمایش نیکبختیاش، در میان بیابانهای تخت جمشید، جزیره کوچکی ساخت که همه لوازمش اروپایی و ظاهرسازی بود!
نمایش نیکبختی، با ارجاع به گذشتهای موهوم!
در موسم آن جشن، همهجا حرف از تمدن بزرگ بود و قرار بود ایرانیان بابت آن به خود ببالند، اما تمام راههای منتهی به تخت جمشید، به روی مردم ایران بسته شد! مردمی هم که از سر کنجکاوی در مسیر برگزاری جشن حضور پیدا کرده بودند، به بهانههای مختلف از جمله اینکه احتمالاً میخواهند نظم جشن شاهنشاهی را بههم بزنند، دستگیر و زندانی شدند! حتی شاه برای اطمینان دادن به میهمانان درباره امنیت جانشان، مرزهای کشور را هم بسته بود! تمامی دانشگاهها نیز در این مدت تعطیل شدند.
وضع تدابیر امنیتی بالا، زندانهای کشور را مملو از زندانی کرده بود! وجود بیش از ۵ هزار زندانی سیاسی باعث شده بود که جای کافی، برای خواب در زندانها وجود نداشته باشد. از طرفی در حالی که میلیونها دلار، صرف برپایی جشن و سرو جگر غاز و خاویار و گوشت بره در تخت جمشید میشد، هزاران ایرانی در اقصی نقاط کشور گرسنه بودند! حتی بعضی از دانشآموزان در روستاها، در ساعات زنگ تفریح جهت رفع گرسنگی، گیاه میخوردند! لذا امام خمینی (ره) طی بیانیهای جشن ۲۵۰۰ ساله شاهنشاهی را محکوم کرد و با اشاره به تظاهرات دانشجویان ایرانی و مضروب شدن آنها توسط پلیس فرمودند: «تنها گناه این دانشجویان، نشان دادن مخالفت با جشنهای ۲۵۰۰ ساله بود. ما به این جشنها نیاز نداریم، برای گرسنگان کاری بکنید. ما نمیخواهیم بر روی نعش ملت جشن بر پا کنند!...» ایشان همچنین از مردم ایران خواستند تا علیه رژیم غارتگر پهلوی تظاهرات برپا کنند.
غیبت حامیان اصلی شاه در جشن
میتوان گفت که این جشن برای مقامات دنیا بود، نه مردم ایران! با این حال بسیاری از مقامات کشورها، دعوت شاه ایران را نپذیرفتند و در این جشن شرکت نکردند! حتی بزرگترین حامیان شاه، یعنی ملکه انگلستان و نیکسون رئیسجمهور وقت امریکا نیز دعوت محمدرضا پهلوی را نپذیرفتند! این بدترین و بزرگترین دهنکجی به محمدرضا پهلوی بود! به جای ملکه انگلستان، شوهرش پرنس فیلیپ و دخترش پرنسسآن و به جای رئیسجمهوری امریکا، اسپیرو اگنیو معاونش به ایران سفر کردند! علاوه بر آن در حالی که تمامی لوازم و غذاهای جشن از فرانسه تهیه شده بود، پرزیدنت ژرژ پمپیدو رئیسجمهور فرانسه، به بهانه اینکه شاه ایران نپذیرفته او بالا دست هایله سلاسی (امپراتور حبشه) و رؤسای کشورهای فرانسهزبان بنشیند، این دعوت را نپذیرفت! ژرژ پمپیدو، نخستوزیرش را به جای خود به این جشن فرستاد. پرنس برنهارد نیز به جای همسرش ژولیانا ملکه هلند، در این مراسم شرکت کرد. دیگر مقامات مهم اروپایی نیز استقبال چندانی از این جشن به عمل نیاوردند، از جمله رئیسجمهور آلمان شرقی. تنها معدودی از سران کشورهای اروپایی همچون: مارشال تیتو رئیسجمهور یوگسلاوی در این جشن حضور یافتند.
بیشتر میهمانان از کشورهای: موریتانی، داهومی، کنگو، کشورهای عرب منطقه، لسوتو، سوازیلند و... شرکت کرده بودند. در مجموع یک امپراتور، ۸ پادشاه، ۳ شاهزاده حاکم، ۲ ولیعهد، ۵ ملکه، یک شاهدخت، ۱۵ رئیسجمهور، یک همسر رئیسجمهور، ۳ معاون رئیسجمهوری، ۷ شیخ، ۵ امیر، ۴ نخستوزیر و ۲ فرماندار کل، همراه با انبوهی از وزیران خارجه و سفیران و دیگر دوستان دربار پهلوی از ۶۹ کشور جهان، به ایران آمدند و در تخت جمشید اقامت گزیدند. علاوه بر این مهمانان، دهها تن از شخصیتهای علمی، هنری، صنعتی، فرهنگی و ۶۰۰ روزنامهنگار، عکاس و فیلمبردار از سراسر جهان، برای تهیه اخبار جشن به ایران سفرکردند. شبکه تلویزیونی «NBC» نیز مراسم جشن را با استفاده از ماهواره، برای دهها میلیون بیننده امریکایی پخش کرد.
دفاع از جشنی بیثمر!
جشنهای ۲۵۰۰ ساله شاهنشاهی، اما بازتابهای منفی هم به همراه داشت؛ چراکه عدهای از خبرنگاران کشورهای میهمان پس از پایان مراسم، به مناطق جنوبی پایتخت رفتند و از وضعیت نامطلوب مردم آن ناحیه، فیلم و عکس تهیه کردند و شاه ایران را مورد انتقاد قرار دادند! آنها هزینههای برگزاری جشن را متناقض با وضعیت معیشتی مردم ایران و شاخصهای اقتصادی کشور دانسته و معتقد بودند: ولخرجیهای شاه، غیرضروری بوده است. برای مثال روزنامه «اسپوار» فرانسه با انتقاد از این جشنها و هزینههای گزاف آن، معتقد بود: تحت تأثیر هزینههای بالای صورت گرفته در این جشنها، دامنه خشونت و سرخوردگی در میان مردم ایران افزایش پیدا کرده است.
حتی جورج بال معاون وقت وزارت خارجه امریکا نیز جشنهای ۲۵۰۰ ساله شاهنشاهی را مورد انتقاد قرار داده و گفته بود: «چه مناظر پوچ و زنندهای! فرزند یک سرهنگ و فوج قزاق در کشوری که درآمد سرانه مردم آن ۲۵۰ دلار در سال است، مانند یک امپراطور جشن برپاکرده و با ادعای رفورم و نوگرایی البسه و پوشاک، دوران باستانی را به نمایش گذاشته است!...» روزنامه اشپیگل آلمان نیز با چاپ مقالات و عکسهایی از این جشنها، آنها را برای نظام شاهنشاهی مضر معرفی کرد. خبرنگار واشنگتن پست نیز پس از مشاهده وضعیت مردم ایران، در گزارشی میگوید: «بسیاری از مردم، از این جشن راضی نبودند! آنها انتقاد میکردند که وقتی آنها پول ندارند فرزندانشان را به مدرسه بفرستند یا شکمشان را سیر کنند، چرا آن پول باید صرف جشن شود؟...» با این همه و در این میان، تعدادی از روزنامههای غربی هم بودند که از برگزاری این جشنها تعریف و تمجید کنند. در واقع این تعریف و تمجیدها، به واسطه پرداخت مبالغ کلانی بود که حکومت پهلوی به آن نشریات پرداخته بود. برای مثال، مبلغ ۸۰ هزار مارک از سوی دولت ایران به مجله «دی ولت» چاپ آلمان پرداخت شد که یک شماره مخصوص، همزمان با جشنهای ۲۵۰۰ ساله منتشر نماید. ۴۰۰ هزار نسخه از آن مجله را هم مؤسسه «آکی» به مبلغ ۳۷هزار مارک خریداری و به صورت رایگان در آلمان توزیع کرد! بعضی کشورها مانند سوئد و دانمارک نیز در شبکههای تلویزیونی خود برنامههایی با موضوع عظمت جشن ایران به نمایش گذاشتند. هرچند که در قسمتی از آن برنامهها، وضع رقتانگیز مردم ایران را هم نشان دادند.
صحنههایی از قبیل خوردن هسته خرما در بلوچستان، نشخوار کودکان در میان خاکروبهها و زندگی مردم در جنوب شهر تهران که همگی نشاندهنده ابعاد فقر و فلاکت مردم ایران بود.
با این همه محمدرضا پهلوی در نشست مطبوعاتی که با محوریت هزینههای این جشن برگزار شده بود و در پاسخ به خبرنگار روزنامه «لوموند» که به او گفته بود: «پاسختان به معترضانی که معتقدند در شرایطی که مردم ایران نیازمندند، نباید میلیونها دلار برای این جشن هزینه شود، چیست؟» گفت: «اول از همه، آنها چطور اطلاع دارند که چقدر خرج شده؟ تنها پولی که صرف این جشنها شده، برای دو ضیافت رسمی شام است که برای مهمانان ترتیب میدهیم. این کمترین کاری است که میتوانیم برای چنین گردهمایی انجام دهیم!...» در واقع محمدرضا پهلوی به جای پاسخگویی بابت ولخرجیهایش، ژستی حق بهجانب به خود گرفت و آن هزینهها را برای توسعه توریسم کشورش، ضروری دانست! در حالی که جهانیان، هیچ نشانی از فرهنگ و هنر و آداب و رسوم و غذای ایرانی را در جشنهای ۲۵۰۰ سالهاش مشاهده نکرده بودند!
منبع: روزنامه جوان
انتهای پیام/