به گزارش خبرنگار حوزه دانشگاهی گروه علمی پزشکی باشگاه خبرنگاران جوان، از ورود به مدارس در سالهای تحصیلی تا ورود به دانشگاههای کشور، مراحل تحصیلی است که هر فردی که به دنبال کسب دانش است باید آن را طی کند، اما آیا کسب دانش به تنهایی کافی است؟ یا در کنار دانش، کسب مهارت و کشف استعداد نیز باید انجام شود؟
متاسفانه این روزها، سیستم آموزشی کشور به سمت کسب دانش رفته و از مهارت آموزی فاصله زیادی گرفته است، کودکان تنها با ورود به مدارس آموزشهای تئوری لازم را میبینند تا بتوانند در پایان سال نمره قبولی را کسب کنند؛ اما در این میان جای خالی و کمبود مهارت آموزی و حتی کشف استعدادهای دانش آموزان و در نهایت دانشجویان حس میشود.
این در حالی است که اگر دانشجویی استعداد خود را قبل از ورود به دانشگاه کشف کرده باشد، یا مهارتی کسب کرده که میتواند درآن موفق باشد، به راحتی میتواند وارد بازار کار شود. در حال حاضر چند میلیون نفر فارغ التحصیل جویای کار در کشور داریم؛ بنابراین راه پیدا کردن شغل مناسب، مهارت افزایی است و در صورتی که دانشگاهها به مقوله مهارت آموزی و مهارت افزایی بیش از پیش توجه کنند دانش آموختگان دغدغه کمتری برای پیدا کردن شغل خود در بازار کار خواهند داشت.
طبق گفته کارشناسان، امروز جامعه ما با دو مشکل مدرک گرایی و کمبود مهارت روبه رو است در حالی که بسیاری از مشکلات اقتصاد از جمله بیکاری با مهارت آموزی برطرف میشود و اشتغال پایدار در قالب آموزشهای مهارتی رونق میگیرد و کشف استعدادهای نخبه و مهارتی موجب توسعه صنایع و ارتقای فناوریهای نوین میشود از این رو باید تلاش کرد تا با بهرهگیری از فناوری اطلاعات، حوزه آموزشهای مهارتی گسترش یابد.آن دسته دانش آموختگانی که دورههای مهارتی را در کنار دروس تئوری میگذرانند در پیدا کردن شغل مناسب خود در بازار کار کمتر دچار مشکل میشوند.
فاطمه انصاری فر کارشناس آموزشی در گفتوگو با باشگاه خبرنگاران جوان، درباره این موضوع بیان کرد: مدرکگرایی و مهارت گرایی در تقابل با هم نیستند بلکه مکمل هم هستند و اینطور نیست که بگوییم به مدرک نیاز نداریم، بلکه نیازمند مدرک هستیم، ولی اینکه مدرک چقدر کارآمدی دارد مورد بحث است و یکی از عوامل موثر در افزایش مدرکگرایی، ساختار استخدامی است که به مدارک تحصیلی بالاتر ارزش بیشتر قائل شده و این خود تبدیل به فرهنگ شده تا مدارک تحصیلی در استخدام و جایگاه اجتماعی نقش ویژهای پیدا کند و این موضوع حتی در شاغلین هم تاثیر گذاشته است.
او در ادامه بیان کرد: در سطح جهان احتمال دارد که افراد به علت دلایل شخصی، علاقه و افزایش دانش اقدام به ادامه تحصیل و اخذ مدرک دانشگاهی کنند که این موضوع بد نیست، اما اگر دریافت آن بدون علاقه و تنها بر مبنای جنبههای مادی غیر اصولی باشد به هیچ عنوان قابل قبول نخواهد بود.
کاظم بازافکن پژوهشگر اجتماعی در گفتوگو با باشگاه خبرنگاران جوان، افزود: یکی از علل ظهور و بروز پدیده مدرک گرایی گریز متقاضیان اشتغال از فعالیتهای دستی و گرایش به پشت میزنشینی و فقدان سرمایه کافی به منظور پیشه نمودن مشاغل آزاد و کاهش حجم ادارات دولتی و به تبع آن توجه به متولیان امر گزینش به مدارک بالاتر است.
وی افزود: بخش دیگری از شیوع چنین پدیدهای برمی گردد به مطالبات کارمندان اداری، که با توجه به حقوق و مزایای بیشتر مدارک بالاتر، به سمت اخذ مدرک با سطوح بالاتر، سوق پیدا میکنند و عدهای از افراد جامعه نیز بمنظور مشغول ساختن خود به یک امر مشخص و رهایی از بیکاری به منظور ایجاد مشغله برای خود در جهت گذراندن روزمره خود اقدام به کسب مدارک بالاتر میکنند.
بازافکن گفت: این پدیده در خانم ها، تا حدودی مصادیقی متفاوت از آقایان دارد بخشی از این قشر، به دلیل فرار از فشارهای خانوادگی و شرایط موجودی که در آن به سر میبرند و برای آنها آزار دهنده است، راه ورود به دانشگاه را انتخاب نی کنند، چرا که امنترین محیط را برای خود، در محیط دانشگاه رصد میکنند.
این پژوهشگر تصریح کرد: از سوی دیگر مدرک با خود یک شان و منزلت اجتماعی به همراه میآورد و گروهی این امر را به عنوان منزلهای از کمال برای خود تلقی میکنند که بر وزن و اقتدار اجتماعی آنها میافزاید، البته نباید این موضوع نادیده گرفته شود که بخشی هم با علاقه مندی به علم و دانش و به دلیل برخورداری از ذائقههای فرهنگی به سمت تحصیلات گرایش پیدا میکنند که در چنین حالتی، اخذ مدرک تبعات منفی به دنبال نخواهد داشت چرا که نیت و نتیجه حاصل از آن، از جنس دیگری خواهد بود و متفاوت با انگیزههای سطحی و ظاهری است.
بازافکن در ادامه با بیان اینکه یکی دیگر از علل ظهور و بروز چنین پدیدهای بحث الگوبرداریهای صرف است اظهار کرد: در واقع امر، عدهای در پی کسب این مدارک به حقوق و مزایای بالا و مطلوبی دست پیدا نموده اند، از این جهت برخی از افراد در جامعه، با امید به دستیابی به موقعیتهای آنچنانی و برخورداری از یک زندگی مرفه، اقدام به کسب مدرک مینمایند.
وی در واکاوی تبعات حاصل از ناهنجاری مدرک گرایی در جامعه عنوان کرد: بالا رفتن سطح توقعات یکی از پیامدهای چنین عارضه اجتماعی است، در واقع ممکن است فردی با تحصیلات پایین ظرفیت پذیرش بیشتری به اشتغال به مشاغل سطوح پایینتر داشته باشد،، اما با اخذ مدرک به نوعی دچار خود فریبی شود و به صورت صرف در ذهن خود، اشتغال به مشاغل سطوح بالا و مدیریتی را میپروراند که این ذهنیت به نوعی بیکاری پنهان را نیز افزایش میدهد چرا که باعث میشود در برخی مشاغل با کمبود نیروی انسانی مواجه شویم.
درنتیجه انتظار میرود، مسئولان مربوط به این امر از جمله وزارت علوم و آموزش و پرورش به این موضوع نگاه جدی تری داشته باشند تا شاید حل این معضل بتواند به اشتغال جوانان و فارغ التحصیلان کمک کنند.
بیشتر بخوانید
انتهای پیام/
به نظر شما اونی که معدل پونزده و نیم دانشگاه دولتی درس خونده با اونی که معدل هفده دانشگاه ناکجا آباد درس خونده یکسان هستند؟!!!!
یه شرکت خیلی معتبر برای مصاحبه رفتم جوری تو مصاحبه با من رفتار می کردند که انگار خودشون سطح علمیشون از من بالاتره. طرف تو مصاحبه به من میگفت اگه به سوالات درسی پاسخ ندی میتونیم مدرک دانشگاهیت رو باطل کنیم. جالبش اینجا بود که قبل از مصاحبه داشتند تو فایل اکسل سیستمشون اسم و مشخصات من رو پیدا کنند اصلا بلد نبودند چطوری باید این کار رو انجام بدن. خخخ.
یعنی شرایط کشور طوری شده که همه جوره میخوان کسانی که مدرک دارند رو تحقیر کنند.
تعداد چنین دانشگاهها و موسساتی باید کاهش پیدا کنه.
اما کاشکی این هم گفته میشد که بچه ای که ۱۲ سال توی مدرسه درس میخونه اما کوچکترین مهارتی یاد نمیگیره، تنها راه پیش رویش اینه که الکی بره دانشگاه.
حالا فرض کنیم این بچه خیلی بااراده هم باشه و بعد از دبیرستان بخواد یه کار و مهارتی یاد بگیره و شغلی راه بندازه؛ در اینجا مانعی سر راهشه به اسم سربازی اجباری که البته با مدرک دیپلم نمیتونه امریه هم بگیره و باید سرباز صفر بشه و بنابراین مجبور میشه دنبال مدرک گرایی باشه و بی هدف بره دانشگاه.
سه روز کار دولتی که جز سربازی محسوب شه سه روز دانشگاه
هم آموزش هم مدرک ! سربازی اجباری حذف میشه و به جای پانصد هزار سرباز چهار میلیون سرباز با رشته تخصصی داریم !
سربازی فرقی نداره دختر یا پسر باشه
بعد نیروهای دولتی چهل تا شصت درصد ما زیاد داریم و خرج دولت زیاد بشه خرج مردم ایران زیاد میشه!
دانشگاه و بانک و سوپرمارکت و بنگاه داری باید توی ایران تا هفتاد درصد کم شه تا اقتصاد ایران حالت عادی برگرده !
سه روز کار دولتی که جز سربازی محسوب شه سه روز دانشگاه
هم آموزش هم مدرک ! سربازی اجباری حذف میشه و به جای پانصد هزار سرباز چهار میلیون سرباز با رشته تخصصی داریم !
سربازی فرقی نداره دختر یا پسر باشه
بعد نیروهای دولتی چهل تا شصت درصد ما زیاد داریم و خرج دولت زیاد بشه خرج مردم ایران زیاد میشه!
دانشگاه و بانک و سوپرمارکت و بنگاه داری باید توی ایران تا هفتاد درصد کم شه تا اقتصاد ایران حالت عادی برگرده !
سه روز کار دولتی که جز سربازی محسوب شه سه روز دانشگاه
هم آموزش هم مدرک ! سربازی اجباری حذف میشه و به جای پانصد هزار سرباز چهار میلیون سرباز با رشته تخصصی داریم !
سربازی فرقی نداره دختر یا پسر باشه
بعد نیروهای دولتی چهل تا شصت درصد ما زیاد داریم و خرج دولت زیاد بشه خرج مردم ایران زیاد میشه!
دانشگاه و بانک و سوپرمارکت و بنگاه داری باید توی ایران تا هفتاد درصد کم شه تا اقتصاد ایران حالت عادی برگرده !
الان جمعیت زیاده همه هم دانشگاه رفته توقع ها بالا
وقتی یه جوان وقت با ارزش خودشو صرف دانشگاه و درس خوندن میکنه و مدرک مورد تایید وزارت علوم میگیره یعنی وزارت علوم تایید کرده که اون شخص معادل کاردانی،کارشناسی،کارشناسی ارشد و...تو رشته تحصیلیش دانش و علم داره،علاوه بر اینکه در مقطع کارشناسی و بالاتر چند واحد به عنوان کارآموزی و کارورزی پشت سر گذاشته میشه که در واقع همون کار عملی و مهارتی و تجربی مطابق با رشته تحصیلی محسوب میشه،پس مشکل هیچوقت از دانشجو نیست که به این سیستم اطمینان کرده،مشکل ضعف بازار کار کشوره که ظرفیت پذیرش این همه نیروی متخصص رو نداره،ضعف سیستم آموزشی هست که بدون برنامه و حساب دانشجو میگیره صرفا برای درآمد بیشتر،دولت ها باید از این استعداد و توانایی علمی استفاده کنند و برای ساختن کشور از تمام ظرفیتا استفاده بکنند نه اینکه تازه بگن جوان تحصیلکرده برای کار غیر مرتبط با تحصیلش بره مهارت تجربی یاد بگیره بلکه کاری بهش بدیم...!
یه فرزند قشر پایین که کپن پ نداره فقط 1 درصد احتمال شغل خوب رو داره
اگر چند سال پیش، در دهههای هفتاد و هشتاد، توی مدرسه به بچهها مهارت یاد میدادند، الان نسل بچه های دهه هفتادی و هشتادی اکثراً شغل و درآمد داشتند و مشکلی هم بابت شغل و ازدواج نداشتند. اما اینکار انجام نشد.
الآن هم دیر نیست. اگر بچه ها از همین الآن هم توی مدرسه و دانشگاه واقعاً مهارت یاد بگیرند، حدود ۱۰ یا ۱۵ سال دیگه یک نسل توانمند و امیدوار خواهیم داشت؛ که شغل و درآمد کافی دارند و مشکلی بابت مسکن و خرج زندگی نخواهند داشت. اما اگر فرصت امروز از دست بره، ۲۰ سال دیگه دوباره همین وضع خواهد بود و همچنان همه در حال نالیدن از مشکلات اقتصادی و شغل و مسکن و ازدواج و ... خواهند بود.
ریشهی نداشتن مهارت و شغل هم تلف شدن عمر جوانان در مدرسه و دانشگاهه.
مهم تر از همه اینکه اینگونه مقالات مشکلی از کشور خودمان را حل نمی کنند؛ مثلاً موضوع پایان نامه من در مورد نوعی موتور بود که در بعضی کشورها از آن استفاده می شود و در کشور ما اصلاً کاربردی ندارد اما علاوه بر پایان نامه، مجبور بودم مقالاتی هم از آن استخراج کنم که هیچ فایده ای برای من یا کشورمان نداشت اما فقط امتیاز نوشتن مقاله به نام استاد ثبت شد.
اونوقت زمانیکه پژوهش به نتیجه برسه، دقیقاً ۱۰۰ درصد امتیاز و ارتقا و افزایش حقوقش مال استاده و دانشجو اگه خوششانس باشه بتونه یه نمرهای بگیره. دیگه حتی یه خسته نباشید هم به دانشجو نمیگن. پول و امتیاز و اینا که دیگه هیچی...
واقعاً نمی دونم چرا این بحث پروژهای عملی برای درسهای تئوری، پیگیری نمیشه؟؟
این یه کار خلاف قانونه. چون برای درس های تئوری، سرفصل تعیین شده و زمانِ هر واحد تئوری متناسب با مطالبِ تعریف شده است، اما استادها برای اینکه زحمت درس دادن رو از دوش خودشون بردارند، پروژه های عملی میدن که حداقل نصف زمان درسها توسط دانشجو پُر بشه و استادها فقط نقش تماشاچی رو داشته باشند.
در مورد پایان نامه هم تا جایی که من دیده ام، اصلاً استادها از روز اول، هدف اصلی رو "مقاله" و "پروژه" های بی فایده و بی ارتباط با درس در نظر میگیرن. یعنی اصلاً مهم نیست که دانشجو چیزی بفهمه یا نه. مهم نیست که دانشجو خودش پایان نامه بنویسه یا تقلب کنه. اینها اصلاً مهم نیست. مهم فقط اینه که از این پایان نامه، تعدادی مقاله چاپ بشه ، هر چه بیشتر بهتر!
نکته زجرآور اینه که استادها مطلقاً اجازه نوآوری و خلاقیت به دانشجو نمیدن. بلکه دانشجو رو تشویق میکنن که از پژوهش های موفق دیگران کپی برداری کنن. دلیلش هم اینه که استادها، "نوآوری" رو برابر با "ریسک" میدونن. چون ممکنه مطالب جدید و نوآورانه برای چاپ مقاله با مشکل مواجه بشن بنابراین استادها سعی میکنن تا حد امکان از مقالاتی که قبلاً با موفقیت چاپ شده کپی برداری کنند و مقاله های تکراری ارائه بدهند که با مشکل چاپ مواجه نشه.
ما خودمون ترم های پایین که بودیم، استادهایی داشتیم که از ۹ تا سرفصل وزارت علوم برای یک درس، فقط ۲ یا ۳ تا سرفصل رو در طول ترم تدریس می کردند و بقیه ترم پی کارهای بیهوده مثل تحقیق و ارائه و ... تلف میشد. (جدای از این بحث که هر ترم یکی دو هفته دیر شروع میشه و یکی دو هفته زود تموم میشه و وسط ترم هم چندین جلسه تعطیلی رسمی و غیررسمی هست و هر جلسه هم استاد نیم ساعت دیر می اومد و نیم ساعت زود میرفت و نیم ساعت هم وسط کلاس استراحت بود و ...)
ترم های بالاتر و مقاطع ارشد و دکتری دیگه واقعاً مصیبت هست. چون استادها نمی گذارند دانشجوها سمینار و پایان نامه شون رو انجام بدهند و دانشجوها رو مدام مجبور می کنند که پروژه ها و مقاله هایی بنویسند که وظیفه دانشجو نیست هیچ ربطی به سمینار و پایان نامه نداره و در واقع امتیاز و افزایش حقوق این پروژه ها و مقالات فقط توی جیب استاد میره و دانشجو باید از جیب خودش هزینه کنه و زحمت بکشه که سودش بره توی جیب استاد.
بدتر از اینها اینه که هیچ نظارتی هم نیست و دانشجو کاملاً مجبوره که از دستورات استادها اطاعت کنه و اگر اطاعت نکنه، استادها اونقدر از کارش ایراد می گیرند که چندین ترم اضافه بر سنوات بمونه و در دانشگاه دولتی روزانه شهریه پرداخت کنه و در نهایت هم اگر خواسته های استادها رو انجام نده پایان نامه ش رو رد می کنند و یا اونقدر اذیتش می کنند که مجبور باشه انصراف از تحصیل بده.
در واقع، اصلاً توی دانشگاه ها از علم و دانش و درس و ... خبری نیست. بیشتر بحث پول و امتیاز و مدرکه. حالا من خودم چندین مدرک دارم که به هیچ دردی نمی خوره و بجز یه سری فرمول بیفایده، و چند تا مقاله ی مزخرف چیز خاصی هم بلد نیستم. جالب اینجاست، کسانی که دانشگاه نرفته اند، این چیزها رو نمی دونند و خیلی ها میخوان منو نصیحت کنند، میگن برو فنی حرفه ای مهارت یاد بگیر. اولاً خود فنی حرفه ای هم دست کمی از دانشگاه ها نداره، اونجا هم فقط هدفشون اینه که یه دوره برگزار بشه و تمام، دیگه محتوا و کیفیت دوره ها و یادگیری کارآموزها چندان اهمیتی نداره. ثانیاً من اگه قراره توی فنی حرفه ای مهارت یاد بگیرم، پس مرض داشتم چندین سال عمرم رو توی دانشگاه سپری کنم؟ آیا این حرفها توجیه های غیرمنطقی برای پوشاندن بی عرضگی دانشگاه ها نیست؟
مدیون هستید اگر فکر کنید این پسرها از ترس چیزی دارند به سمت دانشگاه فرار می کنند !!! اصلاً و ابداً اینگونه نیست !!! لولو که دنبالشون نیفتاده است !!! کاملاً از روی اشتیااااااااااااق به دانشگاه می روند چون خیلی عللللللم و دااااااانش را دوست می دارند !!!!!
وقتی به این بلوغ رسیدی که درک کنی خدا تمام آدم ها رو آزاد آفریده و هیچکس از جمله تو، به هیچ وجه حق ندارید به دیگران دستور بدید و به اجبار برای سرنوشت دیگران تصمیم بگیرید، اون وقت من هم مثل بچه آدم میرم اجباری. در ضمن بدون حاضرم هزاربار بمیرم اما یک لحظه به اجبار کاری انجام ندهم.
دانشگاه مازندران جلسه دفاع رو حضوری برگزار میکنه این انصاف نیست. خیلی دانشگاها مجازی برگزار میکنن. اما بعضیا مردن ملت براشون بی ارزشه. رفتن به شمال تو این شرایط فاجعس.
وگرنه هر انسان عاقلی میدونه که آنچه مهم بود، کلاس های درس بود که مجازی برگذار شد و هیچکس هم هیچی یاد نگرفت (البته قبلاً حضوری هم کسی چیزی یاد نمیگرفت)
جای تعجبه که چرا استادها برای درس دادن اینقدر اشتیاق ندارند. اما نوبت به مقاله و پایان نامه و جلسه ی خوشمزه ی دفاع که میرسه کاملاً مشتاق عللللللللللللم و دانش میشن و غیر از جلسه حضوری به هیچ چیز قانع نمیشن.
ما هم خودمون هم استادها میدونیم که دانشجوها اکثراً از روی ناچاری یا ترس سربازی به دانشگاه اومدن. ادعا هم نداریم که چیزی بلدیم. هیچی هم یاد نگرفتیم. تمام مقاله هایی هم که داریم می نویسیم، کپی کاری و عددسازی و ترجمه ی مقاله های خارجیه. به خاطر خدا دست از سر ما بردارید. جلسه دفاع حضوری یا مجازی چه فرقی داره آخه ؟؟؟؟ این تیکه کاغذی که اسمش مدرکه الان دیگه به درد لای جرز دیوار هم نمیخوره که بخواهیم به خاطرش اینهمه بدبختی تحمل کنیم.