فصل جدید برنامه تلویزیونی چراغ مطالعه به گفتگو با رئیس فرهنگستان زبان و ادبیات فارسی اختصاص یافت.


به گزارش حوزه رادیو تلویزیون گروه فرهنگی باشگاه خبرنگاران جوان اولین‌ قسمت از فصل جدید برنامه چراغ مطالعه سه‌شنبه‌شب ۲۳ شهریور از آنتن شبکه چهار سیما پخش شد.

در ابتدای این‌برنامه آیتم اخبار با محوریت آخرین اتفاقات حوزه کتاب پخش شد و در آن به درگذشت علامه حکیمی و آثار وی اشاره و بعد از آن در مورد تاریخچه نشریه کتاب امروز سخن گفته شد.

در ادامه برنامه محمد خندان در آیتم «چی را چطور بخوانیم؟!» در مورد کتاب‌های حوزه علوم انسانی و اساسا اینکه علوم انسانی چیست، صحبت کرد. وی در ابتدا از معرفی کتاب «علوم انسانی: گستره شناخت‌ها» آغاز کرد و در ادامه توضیحاتی در مورد کتاب‌های «بنیاد‌های ناروشن»، «نظریه‌های علوم انسانی»، «روش تحقیق معاصر در علوم انسانی»، «الفاظ و اشیا» داد. در انتها هم درباره آثار و آرای ویلهلم دیلتای سخن گفت.

در بخش بعدی برنامه محمد سجاد نجفی مجری فصل جدید چراغ مطالعه، میزبان غلامعلی حداد عادل رئیس فرهنگستان ادب و زبان فارسی، بود و با او در مورد ریشه و تاریخچه این فرهنگستان گفتگو کرد.

حداد عادل در این‌گفتگو درباره ریشه واژه فرهنگستان گفت: فرهنگستان را معادل آکادمی ساختند. آکادمی هم یک لفظ یونانی هست که در آن افلاطون به تدریس می‌پرداخته است.

وی در ادامه به تاریخچه فرهنگستان ادب در ایران پرداخت و آغاز آن را به صورت رسمی در سال ۱۳۱۳ دانست. رئیس فرهنگستان زبان و ادب فارسی گفت: این‌فرهنگستان تا سال ۱۳۲۲ فعال بوده، اما بعد از آن به مدت ۱۰ سال فقط نامش مطرح بوده و فعالیت خاصی را انجام نمی‌داده است.

غلامعلی حداد عادل در بخش دیگری از سخنان خود به ریشه‌های واژه‌گزینی در عصر قاجار اشاره کرد و به تاسیس دارالفنون در زمان امیرکبیر و فعالیت واژه گزینی بعد از آن پرداخت. در ادامه این‌گفتگو به دو دوره فعالیت فرهنگستان در زمان پهلوی اول و دوم بررسی و سیر تکامل آن تا پس از انقلاب اشاره شد.

رئیس فرهنگستان زبان و ادب فارسی گفت: ما در فرهنگستان برای معادل ساختن برای واژه‌ها ضوابطی داریم؛ اینکه در چه مواردی نباید معادل وضع کنیم. مثل کلمه استاندارد که فرهنگستان زبان فارسی دنبال معادل برای آن نیست چرا که این واژه و امثال آن از سال‌ها پیش بوده اند و اولویت با واژه‌هایی است که به تازگی وارد فرهنگ واژگانی ما می‌شوند.

نجفی به عنوان سوال آخر این بخش از رئیس فرهنگستان زبان فارسی پرسید: آیا طنز‌هایی که درمورد معادل‌های واژگان هست به گوش شما هم می‌رسد؟ که حدادعادل در پاسخ گفت: بله. فراوان این موارد را می‌شنوم. این‌ها نوعی از طنز هست. علت آن هم این است که نه به سیاست برمی‌خورد نه به مقدسات! البته دلایل دیگری هم دارد و نکته دیگر هم این است که از همان‌ابتدا برخی افراد مخالف معادل‌سازی واژه بوده‌اند مثل صادق هدایت که می‌گفت: پایان‌نامه هم واژه شد! آیا کسی به تز دکتری می‌گوید پایان‌نامه؟! اما الان می‌بینیم که خیلی مصطلح است. واژه نو مثل کفش نو می‌ماند. چند روزی پا را می‌زند، اما بعد از آن جا باز می‌کند.

در بخش بعدی و انتهایی این‌قسمت از برنامه چراغ‌مطالعه، علی ملاقلی‌پور از تجربه خواندن رمان جنایی «کودک ۴۴» نوشته تام راب اسمیت سخن گفت؛ رمانی درباره قتل تعداد زیادی کودک در دوران حکومت کمونیستی ژوزف استالین که مأمور سابق امنیتی شوروی، «لئو دمیدوف» درباره‌ی این قتل‌ها تحقیق می‌کند.

در دومین شب فصل جدید این برنامه کتاب «فیلسوفی در تعمیرگاه» نوشته متیو بی. کرافورد با حضور مترجم اثر کمیل سوهانی نقد و بررسی شد. در این‌بخش، مجری برنامه در ابتدا با اشاره به اینکه امروزه نسبت انسان با ابزار بیگانه شده، با سوهانی گفتگویش را آغاز کرد و سپس از سوهانی پرسید که چه شد سراغ ترجمه این اثر رفتید؟

سوهانی در پاسخ گفت: یکی از اقسام فرهیختگی، هوش و استعداد در استفاده انسان‌ها از دست هایشان است، ولی به دلالیل مختلف این قسمت از استعداد و فرهیختگی از بعد از انقلاب صنعتی و خصوصا در زمان ما تحقیر شده است. من زمانی با این مسئله عمیقا درگیر شدم که در کلاس‌های کارآفرینی میدیدم چیزی که روی آن تاکید می‌شود هیچ نسبتی با تولید عینی یک کالا دارد یعنی کارآفرین موفق در امروز ایران کارآفرینی است که چند جوان موفق بنشینند اپلیکیشنی طراحی کنند و یک مرسوله‌ای را ازیکجا به جای دیگر بفرستند و به این شکل پولدار می‌شوند. به بیان دیگر امروزه مقوله کار هرروز از کارآفرینی فاصله می‌گیرد. من، چون دانشجوی رشته کارآفرینی بودم برایم این سوال پیش آمد که تولید کالای عینی در آینده جهان چه جایگاهی دارد؟ در حال حاضر اینگونه وانمود می‌شود که ما، چون وارد عصر دانش شدیم در آینده جهان انسان دیگر چیزی را تولید نمی‌کند و خلق تولید و ثروت از طریق معادلات ذهنی انجام می‌شود.

وی افزود: در دانشگاه استادی داشتیم که هرجلسه می‌گفت بچه‌ها حواستان باشد که شرکت‌های آینده شرکت‌هایی هستند که یک نفر ونصفی به تمام جهان خدمات می‌دهند. یعنی یک نفر با سگش و لپ تاپش صبح می‌نشیند کار می‌کند و پول در می‌آورد پس شما هم باید ذهنتان را به این‌سمت ببرید. در صورتی‌که این اشتباه است، چون اولا اینجور زندگی با واقعیت جهان جور در نمی‌آید در ثانی اگر هم جور دربیاید در چنین جهانی انسانیت هم رشد می‌کند یا نه؟ کار کردن با ابزار وسیله‌ای است برای ارتباط با محیط، ارتباط با محیط وسیله‌ای است برای ارتباط با واقعیت. انچه که نویسنده کتاب تاکید می‌کند آن است که به دلایل مختلف انسان هر روز ارتباطش با محیط اطرافش کم می‌شود و این کم‌شدن ارتباط با محیط به انسانیت انسان صدمه می‌زند و در راستای تکامل انسان نیست. چون در لاک فردیت خودش فرو می‌رود و نمی‌تواند آنچنان که باید حرکت کند.

سوهانی ادامه داد: در دوران اخیر تکنولوژی ما را وادار می‌کند که خیلی از کار‌هایی که می‌توانیم خودمان انجام دهیم را انجام ندهیم و به آن بسپاریم. مثلا یکسری از تعمیرات ماشین را بجای اینکه خودمان انجام دهیم خود ماشین پیغام می‌دهد که احتیاج به تعویض دارد و دروغ بزرگی که این نظام به ما می‌گوید این است که در وقت شما که مثل طلاست صرفه جویی شده است.

سپس مجری برنامه پرسید چرا فکر می‌کنید ما در نسبت با تکنولوژی از خود بیگانه می‌شویم و نسبتمان با جهان را از دست می‌دهیم بشر سال‌ها وقت صرف کرده تا توانسته تکنیک و تکنولوژی را فراهم آورد؟

این‌مستند ساز و مترجم در پاسخ گفت: اولا که منظور ما از تکنولوژی، تکنولوژی در معنای مطلق آن نیست. داستان ما جایی شروع می‌شود که تکنولوژی جایگاه مقدسی پیدا کرده و حد و حصر ندارد. یعنی کسی از خودش نمی‌پرسد که حرکت در این‌مسیر تکنولوژیک حرکت خوبیست یا نه؟ مسئله نویسنده این است که از خودمان بپرسیم که هرچیزی که زندگی ما را ساده‌تر می‌کند ما را کامل‌تر هم می‌کند یا نه. یکی از تاکیدات نویسنده این است که در کم‌شدن ارتباط با محیط اطرافمان عاملیت کمتری پیدا می‌کنیم، چون عاملیت خودمان را به نیرو‌های دیگری می‌سپاریم. در نتیجه اعتماد به نفسمان نسبت به تغییر در محیط را از دست می‌دهیم و این پایین‌آمدن اعتماد به نفس منجر به این می‌شود که به عنوان یک‌شهروند امر سیاسی برایمان به محاق برود و نهایتا هم نسبت به تغییرات دور و برمان هم حساس نمی‌شویم و یا اگر هم حساس شویم دیگر اعتماد بنفس تغییر نداریم.

سوهانی گفت: یکی از نتایج اینگونه زندگی‌کردن این است که دیگر کسی مستقیما از کار لذت نمی‌برد، چون در جهان سرمایه‌داری کار مساوی با پول شده است و فرد به جای لذت از کار از از اینکه می‌تواند با پول آن کار به تعطیلات و سفر برود لذت می‌برد. نویسنده می‌گوید اگر کاری را انجام دهی که نتیجه‌اش را نتوانی ببینی، دیگر آن کار برایت معنا ندارد و از خود بیگانه می‌شوی. به عقیده متیو بی. کرافورد کاری لذت‌بخش است که بعدش بتوانی مورد قضاوت قرار بگیری، چون وقتی قضاوت می‌شوی می‌توانی خودت را احساس کنی و جایگاه خودت را در دنیا پیدا کنی.

این مترجم ادامه داد: چیزی که در این کتاب مطرح می‌شود بحث هنر، مهارت و کار است. در ادبیات فارسی هم در بیشتر مواقع هنر و مهارت به جای دیگر به کار می‌روند و وقتی فردوسی می‌گوید که هنر نزد ایرانیان است و بس خیلی‌ها می‌گویند منظور فردوسی مهارت جنگ است. در واقع حرف نویسنده این است که برای این‌که بتوانی صاحب هنر شوی باید صاحب مهارت شوی و برای اینکه صاحب مهارت شوی باید نسبت به واقعیت چیزی که می‌خواهی با آن صاحب هنر شوی تسلیم شوی. یکی از راه‌های شناخت جهان استفاده از دست است درحالی‌که این راه شناخت جهان در حال حذف‌شدن است و این به انسان آسیب می‌زند. امروز اگر به یک پدر و مادری بگویی که فرزندت را بفرست که یک مهارت یاد بگیرد ناراحت می‌شود، چون کلا استفاده از دست برای کار در دوران مدرن تحقیر شده و حالا کتاب «فیلسوفی در تعمیرگاه» درباره این تحقیرشدن است. اینکه در دوران مدرن «ذهن» اصالت پیدا می‌کند و «دست» از دور خارج می‌شود. تحقیرشدن استفاده از دست یعنی وابسته‌شدن انسان و وابسته‌شدن انسان یعنی از بین رفتن روحیه مطالبه‌گری و طغیان‌گری انسان.

مترجم کتاب «فیلسوفی در تعمیرگاه» گفت: امروز ما در ایرانی زندگی می‌کنیم که به واسطه انقلاب اسلامی داعیه طرحی نو در اقتصاد، سیاست، اجتماع ... دارد و قرار است انقلاب اسلامی یک‌تمدن نوینی برپا کند. ما امروز بشدت درگیر مصرف گرایی هستیم وقتی یک ملتی تا حدی مصرف‌گراست که از چادر زنان تا کفن مردگان را خودش نمی‌تواند تولید کند، چگونه می‌تواند ادعای ایجاد تمدن نوین را داشته باشد؟ این ملت مواجهه با مسئله را تمرین و تغییر نکرده است. ما هر روز داریم بیشتر مصرف‌کننده می‌شویم و ملت مصرف‌کننده نمی‌تواند تغییر کند.

سوهانی در بخش معرفی یک کتاب، اثری از مرتضی فرهادی معرفی کرد و گفت: کتابی که می‌خواهم معرفی کنم کتاب انسان‌شناسی یاری‌گری مرتضی فرهادی است؛ که در این کتاب اقای فرهادی این‌گزاره که گفته می‌شود انسان اگر بخواهد پیشرفت کند، باید رقابت کند، چون براساس وضع طبیعی، انسان‌ها همواره در حال نزاع برای بقا هستند را رد می‌کند و می‌گوید اتفاقا اصالت و بقای انسان در یاری‌گری است و نه رقابت.

وی در پایان گفت: انتخاب کار خیلی موضوع مهمی در زندگی ماست، چون بیشترین زمان زندگی ما را به خودش اختصاص می‌دهد. متاسفانه امروز ما در انتخاب کارمان دچار اعوجاج‌های فکری هستیم. کسی که کتاب «فیلسوفی در تعمیرگاه» را بخواند برایش معنای کار و ارزش آن روشن‌تر می‌شود.

در ادامه این برنامه محمد ملاعباسی درباره مهارت‌ها و تجربه‌هایی سخن گفت که در کتاب خواندن کمکمان می‌کند و گفت: در کتاب خواندن تله‌ای با عنوان «تله جملات قصار» وجود دارد که براساس این تله وقتی به یک جمله خیلی جالب می‌رسیم همه حواس ما پرت آن جمله می‌شود و دیگر به قبل و بعد آن جمله توجه نمی‌کنیم. در واقع به یک‌جمله قصار میرسیم بیشتر درگیر حال و احوال خودمان می‌شویم. برای رهای از این‌تله باید نسبت به تله این جملات قصار آگاه باشیم و هرکاری که لازم است برای این است یادمان بماند برایش انجام دهیم مثل خط کشیدن زیر آن یا با اشتراک گذاشتن با فرد دیگر تا بعد که برگشتیم سراغ کتاب حواسمان باشد میزان قدرت جمله قصار را کم کنیم و بتوانیم روند استدلالی کتاب را ادامه دهیم.

انتهای پیام/ 

اخبار پیشنهادی
تبادل نظر
آدرس ایمیل خود را با فرمت مناسب وارد نمایید.
آخرین اخبار