به گزارش گروه وبگردی باشگاه خبرنگاران جوان، درب اتاق را با ترس و لرز میگشایی. همان گونه که انتظارش را میکشیدی، چندین هیولای کریه و بد قواره در کمینت نشستهاند. به inventory خود مراجعه میکنی و میبینی که به جز چندتا فشنگ محدود، چیزی برایت باقی نمانده؛ همانها را هم جرئت نمیکنی استفاده کنی چرا که ممکن است در همین نزدیکی باس فایتی چالش برانگیز منتظرت مانده باشد و اگر همین چندتا دونه فشنگ را هم مصرف کنی، دیگر هیچ راه چارهای برایت باقی نماند.
به راههای دیگری فکر میکنی. چه سلاح دیگری در اختیار داری جز یک چاقوی زوار در رفته که برای کشتن حتی یکی از چهار_پنج دشمن توی اتاق هم به کارت نمیآید؟ آیا میتوانی با آن به جنگ هیولاها بشتابی و خود را از مخمصه رهایی دهی؟
احتمالا جوابت خیر است. به تنها راه باقی مانده پناه میآوری؛ فرار. حتی اگر چندین بار اول هم کشته شوی اشکالی ندارد. بالاخره مسیر درست را خواهی یافت و پیش خواهی رفت. این حجم از استرس را به جان میخری و بالاخره وارد اتاق میشوی، با دشمنان هراسناکی مواجه میشوی که عین مور و ملخ بر سر و رویت هجوم میآورند، نفست حبس میشود، ضربان قلبت بالا میرود تا جایی که حتی از شدت فشار بازی را به کل خارج میکنی! ولی بلافاصله دوباره از تصمیم خود منصرف شده و برمیگردی به بازی، چون که میدانی هرچقدر سخت، هرچقدر عذابآور، سبک وحشت بقا از بهترین و لذتبخشترین سبکهای دنیای گیم است و لذتی غیر قابل توصیف دارد؛ لذتی که قطعا ارزش تحمل بر دوش کشیدن استرس و ترس همراه با خود را دارد.
با ما در گیمفا همراه باشید تا چندتا از بهترین آثار این سبک و البته یکی دو اثر برتر دیگر با موضوع و محوریت زامبی را خدمت شما عزیزان معرفی کنیم. لازم به ذکر است که به آثاری، چون Outlast که هیچ ارتباطی به زامبی ندارند اشارهای نشده و معیار اصلی مقاله وجود زامبی در اثر مورد بحث است.
۱۰_ Far Cry 5: Dead Living Zombies
فارکرای ۵، علیرغم مشکلاتی که گریبانگیر همهی عناوین یوبیسافت هستند، بازی لذتبخش و جذابی بود و محتوای مناسبی چه از نظر کیفی و چه از نظر کمی داشت. سیزن پس این بازی، شامل ۳ DLC داستانی جذاب میشد و امروز صحبت دربارهی DLC سوم بازی است که سر جمع ۷ مرحلهی حدودا ۱۵ دقیقهای دارد ولی انصافا به اندازهی یک بازی کامل، جذاب، لذتبخش و سرگرم کننده است. بنده Reticle و یا همان کمانک نشانهگیری اسلحه را به کل در فارکرای ۵ غیرفعال کرده بودم و در نتیجه این DLC برایم تجربهای دقیقا مشابه بازی مورد انتظار Back 4 Blood فراهم ساخت و توانستم مقداری از عطش و هایپ خودم را برای بک فور بلاد، در DLC مذکور خالی کنم.
ابتدای هر مرحله کاتسین کوتاهی پخش میشود که البته همگی چاشنیهایی از کمدی و طنز دارند و البته طنز قوی و خوبی را هم شامل میشوند و صداگذاری شخصیتها و مخصوصا راوی اصلی بازی هم بسیار عالی انجام شده که بر جذابیت بازی بیش از پیش میافزاید. بازی داستان کارگردانی است که سعی میکند با ارائه و پیشنهاد داستانهای جذاب به تهیهکنندگان و فیلمسازان مشهور، اجازهی ساخت و البته بودجهی لازم برای ساخت یک فیلم زامبیمحور را دریافت کند و در واقع مراحل بازی همگی در ذهن و خیال این کارگردان میگذرند؛ جالب اینکه این کارگردان را در یکی از مراحل فرعی بازی فارکرای ۵ هم مشاهده میکنیم که باز هم در حال فیلمسازی با زامبیها است.
عنوان Far Cry 3: Blood Dragon را تجربه کردهاید؟ در یکی از مراحل این DLC، با یک دایناسور به سبک و سیاق و ویژگیهای ظاهری دایناسورهای این عنوان مواجه خواهید شد با این تفاوت که حالا دیگر یک زامبی_دایناسور است! در بازی حتی زنبورهای زامبی شده (ZOMBEE!!) هم وجود دارد که البته خیلی کریه و روی اعصاب هستند و هنگام کشته شدن هم منفجر میشوند!
در کل اگر به ژانر زامبیمحور و شوتر اول شخص علاقه دارید، حتما به سراغ این DLC عالی بروید چرا که واقعا تجربهی لذتبخش و سرگرم کنندهای برایتان خواهد بود.
9_ Days Gone
دیزگان عنوانی بود که به شخصه خیلی انتظار عرضه شدنش را میکشیدم و همچنان معتقدم بازی به تمام پتانسیلهای خودش نرسید و مثلا با باگهای فراوانی دست و پنجه نرم میکرد که متاسفانه تاخیرهای چندین و چند بارهی سازندگان برای عرضهی بازی هم دردی ازشان دوا نکرده بود. البته چندان نمیتوان بر این موضوع خرده گرفت چرا که کنسول نسبتا قدیمی شدهی پلی استیشن در هنگام عرضهی این بازی یعنی در سال ۲۰۱۹، موقع اجرای بازی هم بایستی آن کیفیت بصری عالی را رندر میکرد و هم گلهها و herdهای بسیار پرتعدادی از زامبیها و فریکرها را و خب بهینهسازی همچین فرآیندی، چیزی نیست که به راحتی از عهدهی یک استودیوی کوچک مثل استودیوی Bend بربیاید.
بازی از بعضی جهات من را یاد سریال The Walking Dead میانداخت چرا که مثلا کاراکتر این بازی همچون ریک گرایمز دوست داشتنی، در ابتدای داستان در جستوجوی همسر خودش بود و … که همین شباهتها خود من را بیشتر جذب بازی میکردند و البته میدانیم که اکثر بازیهای انحصاری پلیاستیشن از داستانهای خیلی خوبی هم برخوردارند و دیزگان هم با کمی ارفاق، از این قضیه مستثنی نیست.
به هر حال بازی دیزگان، هرچند کمبودهایی هم داشت، ولی قطعا به عنوان یک اثر جهانآزاد زامبیمحور و اکشن_بقا، شایستهی قرارگیری در این لیست را دارد.
۸_ Dead Nation
بازی Dead Nation یکی از آثار انحصاری خیلی خوب و در عین حال کمتر شناخته شدهی پلیاستیشن محسوب میشود. بازی دو شخصیت زن و مرد دارد و کاتسینهای هر شخصیت هم متفاوت از هم میباشند که البته سر جمع بازی ۲۰_۳۰ دقیقه بیشتر کاتسین ندارد و محتوای اصلی همان گیمپلی بازی است که واقعا در سبک خودش بسیار عالی کار شده و هم تنوع سلاحها فوقالعاده است و پس از اتمام هر مرحله یک سلاح جدید برایتان در فروشگاه بازی، قابل خرید میشود (که خودش انگیزهی مهمی برای پیشروی در بازی است) و هم دشمنان تنوع بسیار عالیای (چه از نظر ظاهری و چه خود انواع و اقسام دشمنان و هیولاها) دارند و مثلا زامبیهای بازی همگی به یک شکل نیستند و شما لباسهای متنوع و مختلفی بر تن آنها میبینید که جالب است و البته لباس آنها هم متناسب با محیط آن مرحله هست و یادم میآید در مرحلهای که وسطش به یک ساختمان نیمهسوخته و آتش گرفته رسیدم، با زامبیهایی مواجه شدم که لباس مامور آتشنشانی بر تن داشتند. جدای از آن، ذکر کردم که چندین و چند مدل دشمن مختلف و مینی باس هم وجود دارد که وجودشان بر جذابیت و هیجان بازی میافزاید.
در کل Dead Nation عنوان خیلی جذابی است و اگر به سبکهای شوتر و زامبی علاقهمند هستید، توصیه میکنم تجربهی بینظیر آن را از دست ندهید.
Dead Rising 3_7
سری جذاب هیتمن یک شعار جالب دارد: ” Make the world your weapon” و به نظرم میشود این شعار را برای فرنچایز Dead Rising هم به کار برد، به این علت که شما در این سری از وسایل درون اسباب بازی فروشیها گرفته تا نیمکتها و گلدان و حتی یک سری وسایل نامتعارف و غیر قابل بیان! به عنوان سلاح استفاده کنید و به جنگ با گلههای زامبی بشتابید.
نسخههای مختلف این سری از نظر exploration و حس ماجراجویی و اکتشاف در محیط تا حد راضی کنندهای خوب عمل کرده بودند و در طول مسیر خود با شخصیتهای جالبی مواجه میشدید. البته باید اذعان داشت که برخلاف دو نسخهی اول که در یک فروشگاه سربسته و نسبتا محدود و کوچک جریان داشتند، نسخهی سوم محیط بسیار وسیعتری را به نمایش میگذارد که همین مورد هم جزو نکات بسیار مثبت و پیشرفتهای قابل توجه این نسخه محسوب میشود. در نسخهی دوم یک قابلیت به سری اضافه شده بود که به وسیلهی آن میتوانستید ابزارآلات مختلف را با هم ترکیب سازید و سلاحهایی کاربردی پدید آورید. این قابلیت در نسخهی سوم بسیار بهبود پیدا کرده بود و خلاقانهتر و کاربردیتر گشته بود و به دلیل همهی اینها، نسخهی سوم را نقطهی اوج این سری جذاب میدانم و به همین دلیل تصمیم به انتخاب آن از کل سری در مقالهام کردم.
شاید Dead Rising به اندازهی دیگر آی پی زامبیمحور Capcom یعنی فرنچایز رزیدنت ایول جذاب نباشد، ولی قطعا سری خیلی خوب و سرگرم کنندهای است و برای کسانی که به کشتن زامبیها علاقهمند هستند، میتواند خیلی جذاب باشد. یک فیلم لایو اکشن نسبتا خوب هم با الهام از این بازی ساخته شده که برای وقت گذراندن بد نیست.
۶_ The Evil Within
سبک Survival horror یکی از دو_سه سبک برتر و محبوب من در کل دنیای گیم است و این را به عنوان کسی میگویم که تمام عناوین، از روگلایک و سولزلایک گرفته تا ریسینگ و ساید اسکرولینگ و … را در برنامهام دارم و تا جایی که زمان اجازه بدهد، پای همهی عناوین درخور سبکهای موجود وقت میگذارم، منتها سبک Survival horror واقعا چیز دیگری است و حس و حال خاصی که این سبک به من القا میکند، حسی که ابتدا از رزیدنت ایول در من شعلهور شده و بعدها با سایلنت هیل و Dead Space تداوم یافته است، چیزی نیست که بتوانم هرجایی پیدا کنم.
متاسفانه بازخوردها نسبت به دو نسخهی The Evil Within چندان عالی (در حد ارزش واقعی و بالایی که این دو نسخه دارند) ظاهر نشدند و باید گفت درست است که هر دو بازی با مشکلاتی دست و پنجه نرم میکردند، ولی دیگر گاهی منتقدین هم خیلی غیرمنصفانه عمل میکنند و همین میشود که سازندگان، هی بیشتر و بیشتر از ریسک کردن هراس پیدا میکنند و در نتیجه ما هم کمتر و کمتر شاهد خلاقیت و تغییرات بزرگ و اساسی در صنعت گیم خواهیم بود.
از همان صحنهی آغازین The Evil Within و وقتی ماشین پلیسهای رها شده و آن تیمارستان لعنتی خالی از سکنه را دیدم و آن سکوت هراسناک جاری در آن مکان را حس نمودم، یک دل که نه صد دل عاشق این بازی و فضاسازی خوفناک آن شدم و البته وقتی از روی دوربین مدار بسته، با Ruvik، آنتاگونیست اصلی این بازی مواجه شدم، حساب کار دستم آمد و میدانستم قرار است چندتا از استرسآورترین لحظات دوران گیمریام را در این عنوان تجربه کنم.
واقعا حیف که با این آی پی فوق العاده چندان خوب تا نشد و نمراتی در خور کیفیتش نگرفت و تازه شما وضعیت الان فرنچایز رزیدنت ایول را نبینید که بزنم به تخته دارد پشت سر هم نسخههای عالی و جذاب با کیفیتهای بصری سرآمد و عالی عرضه میکند، در سال ۲۰۱۴ که The Evil Within عرضه شده بود، رزیدنت ایول داشت چندتا از بدترین سالهای عمر طولانی خودش را سپری میکرد و عرضه آی پی جدید The Evil Within خودش قوت قلبی بود برای گیمرهایی مثل من که عاشق سبک فوقالعادهی Survival horror هستند و خب همهمان هم میدانیم پدر این سبک کسی نیست جز استاد بزرگ، شینجی میکامی …
۵_ Dying Light
این بازی که ترکیبی بود از پارکور و مبارزات تن به تن جذاب، از همان تریلرهای اولیه بنده را به خودش جذب کرده بود. هرچند که ۶۰ فریم نبودن بازی بر روی کنسولهای نسل هشتمی حسابی حالم را گرفت، چرا که به هر حال این بازی جزو عناوینی است که برای یک تجربهی بینقص از آن به فریم ریت بسیار بالایی نیاز است و بازی واکنشها و عملکرد سریعی را هنگام فرار، به خصوص در شب طلب میکند، ولی باز همچنان خیلی این بازی را دوست داستم و از آن لذت بردم و البته بازی DLC بسیار جذابی هم داشت که بر ارزش آن بیش از پیش میافزود.
استودیوی تک لند در حالت کلی استودیوی نسبتا خوبی است و شاید عناوین کاملا بینقصی نسازد، ولی به هر حال بازیهای خیلی خوبی هم در کارنامهی هنری خود دارد و به نظرم نسخهی دوم این عنوان یعنی Dying Light 2، با توجه به چیزهایی که تاکنون در تریلرهای عرضه شده از آن دیدهایم، میتواند نقطهی عطفی برای این استودیو باشد و دوباره نام آن را بر سر زبانها بیندازد.
۴_ Left 4 Dead 2
در جایگاه چهارم لیست به سراغ بازیای میرویم که با وجود گذشت بیش از ده سال از عرضهی آن همچنان پلیر دارد و اتفاقا همین چند وقت پیش هم یک بستهی الحاقی جدید برایش عرضه شده بود.
مکانهای متعدد و به یادماندنی سری Left 4 Dead چیزی نیستند که فعلا فعلاها از یادم بروند و گویی که همین دیروز بود که درون آن شهربازی متروکه یا آن پل بزرگ نیمه آوار شده گیر افتاده بودم و زامبیها دور تا دورم را محاصره کرده بودند!
تیراندازی و گانپلی بازی به غایت امر لذتبخش بود و هرچند همراهان شما از هوش مصنوعی مناسبی برخوردار بودند، ولی تجربهی بازی به شکل کوآپ قطعا بر ارزش آن میافزود، به هر حال چه چیزی در این دنیا جذابتر است از کشتن زامبیها به همراه دوستانمان؟
خداروشکر که بتای بازی Back 4 Blood که یک جورهایی میشود گفت دنبالهی معنوی عنوان Left 4 Dead محسوب میشود تا این جای کار بسیار موفق ظاهر شده و به این ترتیب شاید ما باری دیگر توانستیم حس و حال عالی این بازی بینظیر را در نسل نهم تجربه کنیم.
۳_ The Walking Dead: The Complete First Seaso
این بازی زیبا، تنها اثر تعاملیای به حساب میآید که جایزهی برترین بازی سال را کسب کرده و همین امر به تنهایی نشاندهندهی کیفیت بالای این بازی است. خالی از لطف نیست که بگوییم این اثر با اختلاف بهترین بازی ساخته شده براساس دنیای The Walking Dead هم میباشد و البته همهی جایگاههای خوب و برتر را هم قطعا با شایستگی تمام تصاحب کرده، چرا که واقعا اثری فوقالعاده است، هم شخصیتپردازیهای بسیار خوب و عالیای دارد، هم داستان غمگین و جالبی را با سرعت روایت خیلی مناسب شامل میشود و هم البته ساندترکهای بسیار عالی و متناسب با جوی دارد.
اگر مثل من از طرفداران سریال The Walking Dead هستید، حتما به سراغ این بازی زیبا هم بروید و با ماجرای زیبا و البته غمانگیز دو تا از دوستداشتنیترین شخصیتهای دنیای گیم یعنی Lee و Clementine همراه شوید.
۲_ Resident Evil Remake 2
احتمالا خیلی از شما کاربران عزیز انتظار داشتید که نسخهی چهارم را، به عنوان نماینده و بهترین و انقلابیترین نسخهی سری در این لیست ببینید، ولی بنده تصمیم گرفتم نسخهی ریمیک ۲ را قرار دهم، چون اگر قرار بود که نسخهی چهارم در این لیست باشد، توضیحات مربوط به آن جملاتی میشد با این مضمون که: “دنیای بازیهای ویدیویی با عرضهی این عنوان و نوآوری آن در زاویهی دید سوم شخص و پدید آوردن دوربین روی شانه متحول شد و این بازی جزو عناوینی است که سازندگان دیگر بارها و بارها در ساخت بازیهای خود از آن الهام گرفتهاند و …”، که خلاصه بخواهم بگویم، همهاش جملات و حرفهایی میشد که قطعا شما بارها و بارها در مقالات و ویدیوهای مختلف مرتبط با حوزهی گیم، دیده و شنیدهاید.
به همین منظور، تصمیم گرفتم این جایگاه را به یکی دیگر از نسخههای عالی این مجموعه اختصاص دهم، که نه تنها یکی از بهترین نسخههای سری محسوب میشود، بلکه قطعا جزو بهترینهای ژانر وحشت_بقا و زامبی هم هست؛ عنوان زیبایی که ریمیک نسخهی دوم این مجموعه محسوب میشود و قطعا یکی از بهترین نمونهها برای یک ریمیک قدرتمند و عالی هم به حساب میآید و کلاس درسی است برای سازندگانی که تصمیم بر ریمیک عناوین قبلی خود میگیرند. احتمالا اگر روزی قرار باشد فرنچایز زیبای سایلنت هیل ریمیک شود، باز ما شاهد الگو گرفتن سازندگان آن از این عنوان، یعنی Resident Evil Remake 2 باشیم.
رزیدنت ایول ۲ ریمیک، عنوانی بود که در تمام زمینهها به معنای واقعی کلمه عالی عمل کرده بود و با شایستگی تمام، کاندید بازی برتر سال هم شده بود. مکانیسم شوتینگ و تیراندازی بازی واقعا فوقالعاده بود مخصوصا اگر از کنترلرهای دارای شوک برای بازی کردن استفاده کرده بودید. گرافیک و کیفیت بصری بازی، همچون اکثر عناوین سری رزیدنت ایول، یکی از بهترینهای زمان خود محسوب میشد و جلوهها و جزئیات بصری کاملا نسل هشتمیای را در این عنوان شاهد بودیم. طراحی جزئیات لباسها و اسلحهها و چهرهی کاراکترها مخصوصا کاراکترهای اصلی هم بسیار خوب کار شده بود و کاملا رضایتبخش بود.
در مکانهایی که توسط Tyrant یا همان مستر ایکس در این نسخه، تعقیب میشدید، به دلیل ساندترک دلهرهآوری که پخش میشد، قطعا از شدت استرس نفستان بند میآمد و احساس ضعیفی و بیدفاعی مطلق در برابر مستر ایکس، چیزی بود که بر هیجان و استرس این بازی اضافه میکرد. هنوز صدای قدمهای مستر ایکس در آن اداره پلیس نفرین شده، از یادم نرفته است …
امیدوارم در نسل نهم، دیگر بازیهای قدیمی این سری مثل نسخهی عالی Resident Evil – Code: Veronica و نسخهی چهارم، ریمیک شوند و ما باری دیگر، از تجربهی یک بازی وحشت_بقای بینظیر بهرهمند شویم.
۱_ The Last of Us Remastered
همین چند روز پیش بود که برای بار دوم The Last of Us Part 2 را به اتمام رساندم و باید بگویم بازی به شکلی است که هرچه جلوتر میرود، داستانش درگیرکنندهتر و پرتنشتر میشود به طوری که من را که داشتم بازی را برای بار دوم به اتمام میرساندم و از تمام وقایع انتهایی مطلع بودم، جوری در پیچ و تاب داستانی خود گرفتار کرد که ۷ ساعت انتهایی بازی را پشت سر هم و بدون وقفه و بدون شام و ناهار یکسره پیش بردم! و انصافا عجب تجربهی فوقالعاده و خاصی بود و نکتهی جالب اینکه، دقیقا در همان زمانی که بازی به اتمام رسید، در همان زمان هم عطشی برای تجربهی دوباره، یا بهتر است بگویم سه باره! در من پدید آمد و حیف که پلی لیستم حسابی سنگین و شلوغ است وگرنه فعلا فعلاها دست از سر این بازی شاهکار برنمیداشتم!
با وجود تجربهی بینظیری که نسخهی دوم برایم فراهم ساخت، همچنان نسخهی اول را بیشتر دوست دارم و جایگاه خاصی که این شماره از بازی در قلبم دارد را هیچ بازی دیگری، فارغ از اینکه چقدر باکیفیت و عالی باشد، نمیتواند تصاحب کند و البته این موضوع، دلیل بر فوقالعاده عالی نبودن نسخهی دوم نیست، ولی بنده دوست داشتم که نسخهی اول را در این لیست قرار دهم چرا که اگر از ۱۰۰، نمرهی نسخهی دوم برایم ۹۸ باشد، نمرهی نسخهی ریمسترد اول، نمرهی کامل بوده و ۱۰۰ تمام است.
به هر حال بر کسی پوشیده نیست که جایگاه اول برای بهترین اثر با محوریت زامبی، باید متعلق به همین سری The Last of Us باشد چرا که برخلاف اکثر عناوین این سبک، در همهی زمینهها به معنای حقیقی کلمه عالی و فوقالعاده عمل کرده است.
منبع:گیمفا
انتهای پیام/