به گزارش گروه وبگردی باشگاه خبرنگاران جوان، عضو باند خطرناک داعشیهاست که بعد از دستگیری همدستانش در اردیبهشت امسال این باند را تشکیل داد. پایش تیر خورده و با عصا راه میرود. اصرار دارد بگوید تحت فشار اقتصادی سرقت کرده و قبل از دستگیری قصد توبه داشته است.
بیشتربخوانید
سابقهداری؟
بله. سال ۹۵ به اتهام سرقت از یک صرافی در تهران دستگیر شدم. به ۱۰ سال زندان محکوم شدم که بعد از دو سال و نیم، با سپردن وثیقه آزاد شدم و دیگر به زندان برنگشتم.
بعد از آزادی چرا دوباره سمت سرقت رفتی؟
وقتی از زندان آزاد شدم دستم خالی بود و پولی نداشتم. متأهل بودم و دوستی با افراد ناباب در زندان باعث شد با آنها یک باند سرقت مسلحانه تشکیل دهیم و تصمیم به سرقت از طلافروشیها بگیریم.
این دوستان ناباب یکبار باعث شدند به زندان بروی، این مسأله درس عبرت نشد؟
در زندان تصمیم گرفتم دیگر سراغ سرقت نروم، اما فقر و نداری باعث شد دوباره خلاف را شروع کنم.
چطور سرقت میکردید؟
اعضای باند ما بهدلیل اینکه مثل داعشیها لباس میپوشیدند، به باند داعشیها معروف شده بودند. با شناسایی طلافروشیها در غرب استان تهران و همچنین باقرشهر به آن مکانها دستبرد زده و هر کسی سهمش را برمیداشت. البته من با اعضای باند در تمام سرقتها نبودم. اردیبهشت امسال اعضای باند دستگیر شدند، اما من موفق شدم فرار کنم.
دستگیری همدستانت هم باعث درس عبرتت نشد که خلاف را کنار بگذاری؟
سال ۹۸ برای اینکه از زندان آزاد شوم، فردی برایم سند گذاشته بود و حالا سندش را میخواست. تصمیم گرفتم سرقتی انجام دهم تا بتوانم پول سند را تهیه کرده و به آن فرد بدهم تا دیگر مقابل خانه ما نیاید.
ارزش سند چقدر بود؟
۵۰۰ میلیون تومان.
از فروش طلاها چقدر بهدست آوردی؟
۶۸۰ میلیون تومان.
اگر دستگیر نمیشدی همچنان ادامه میدادی؟
نه. مأموران زمانیکه مرا دستگیر کردند در امامزاده بودم. برای توبه به آنجا رفته بودم.
فکرش را میکردی دستگیر شوی؟
بله. در این مدت نه خواب داشتم نه خوراک.
با اینکه میدانستی دستگیر میشوی، با سلاح خیلی راحت به مغازههای طلافروشی میرفتی، تهدید و شلیک میکردی و دار و ندار افراد را میبردی؟
از روی نداری بود. مجبور بودم سرقت کنم، اما بعد از آخرین سرقت تصمیم به توبه گرفتم که دستگیر شدم.
اگر برای توبه به آنجا رفته بودی چرا وقتی مأموران سر رسیدند به سمت آنها حمله کردی؟
حمله نکردم فقط میخواستم فرار کنم.
با اعضای این باند چطور آشنا شدی؟
همه با هم دوست بودیم.
تو سرکرده باند بودی؟
نه هرکسی نقش خودش را داشت و در یک سطح بودیم.
طلافروشی خیابان بهشتی کرج را چطور شناسایی کردید؟
به شمال سفر کرده بودیم و در مسیر برگشت از این خیابان رد شدیم و طلافروشیها را دیدیم. همانجا تصمیم به سرقت از این معازه گرفتیم. به شهر خودمان برگشتیم. حدود ۱۰ روز بعد دوباره برگشته و نقشه را اجرا کردیم.
سرقت چقدر طول کشید؟
فکر نمیکنم بیشاز دو دقیقه شده باشد.
در جریان سرقت، تیراندازی هم کردی؟
داخل مغازه نه، ولی بیرون مغازه شلیک کردم.
منبع: روزنامه جام جم
انتهای پیام/