به گزارش گروه وبگردی باشگاه خبرنگاران جوان، نجمه مهدیزاده، زوجدرمانگر مرکز خدمات تخصصی روانشناسی و مشاوره جهاد دانشگاهی مشهد، گفت: زمانی که هرکدام از زوجین احساس کنند که حرفهای آنها از سوی همسرشان شنیده نمیشود و نیازشان به صورت طبیعی پاسخ داده نمیشود، از ابزارهای دیگری مانند غر زدن، سرزنش کردن، سرکوفت زدن، سخن گفتن از سرخشم و... برای اعلام وجود و بیان حرفهای خود استفاده میکنند.
وی افزود: در برخی موارد آدمها نمیدانند که با یکدیگر چگونه بایستی صحبت کنند و یاد نگرفتهاند که چطور خود را بیان کنند و فعالانه دنیای خود را به اشتراک بگذارند؛ درنتیجه غالبا به صورت ناآگاهانه و ناهشیار از رفتارهای تخریبگر استفاده میکنند. هنگامی که در روابط زناشویی نیازهای فرد مانند نیاز به مهم بودن، مورد توجه و اهمیت قرار گرفتن و... از سوی همسر پاسخ داده نمیشود؛ در این حالت از روشهای ثانویه برای رفع نیازهای خود استفاده میکند؛ زیرا تنها روشی است که برای بیان هیجانات، نظرات و احساسات خود یاد دارند و ابزار دیگری برای ابراز خود ندارند؛ بنابراین زمانی که زوجین نمیتوانند در نهایت آرامش و به درستی با یکدیگر سخن بگویند از استراتژی غر زدن و رفتارهای تخریبگر استفاده میکنند.
این زوجدرمانگر خاطرنشان کرد: بنابراین علت ایجاد غالب اختلافات زناشویی به این موضوع برمیگردد که زوجین نمیتوانند یک گفتوگوی سالم با یکدیگر داشته باشند. اینکه رابطه زوجین چهمیزان عمیق است و میتوانند بهراحتی با یکدیگر صحبت کنند و احساس کنند که حرفهای آنها از ناحیه همسرشان شنیده میشود، نقش مهمی در کیفیت رابطه زناشویی دارد.
مهدیزاده با بیان اینکه غر زدن از حس ناامنی و استیصال میآید، گفت: جایی که آدمها احساس میکنند هیچ دری به رویشان باز نیست و هیچ راه دیگری ندارند به سراغ رفتارهای مخرب میروندکه شاید اینگونه کسی به حرف آنها اهمیت دهد. معمولا افراد زمانی از رفتارهای ناسالم مانند غرزدن، سرزنش کردن، سرکوفت زدن و ... استفاده میکنند که نیازشان به صورت طبیعی پاسخ داده نمیشود.
وی خاطرنشان کرد: غر زدن یک استراتژی ناامن و ناسالم است. غر زدن اکثرا در جامعه آماری خانمها اتفاق میافتد، ولی اینگونه نیست که آقایان از این روش استفاده نکنند.
این زوجدرمانگر ضمن تاکید بر اینکه آدمها قبل از برقراری یک ارتباط سالم با دیگران نیازمند برقراری ارتباط با خودشان هستند، گفت: فرد بایستی ابتدا به احساسات و هیجانات خود دسترسی داشته باشد. فرد در ابتدا باید نسبت به احساسات خود آگاهی پیدا کند و بعد آن را به طرف مقابل انتقال دهد. در این حالت میتوانیم راه صحیحی برای ارتباط با طرف مقابل پیدا کنیم؛ به عبارتی متوجه باشد که در این لحظه چه احساسی میکند. اینکه فرد بداند الان غمگین، تنها و خشمگین است، خجالت میکشد، احساس ضعف میکند یا هر هیجان دیگری که دارد نسبت به آن آگاه باشد.
وی افزود: آدمها هرچقدر به خود و احساساتشان تسلط داشته باشند، رابطه هموارتری خواهند داشت. وقتی فرد به خوبی به خودش دسترسی پیدا کند، میتواند هسته مرکزی و هیجان اولیه خود را همانطور شفاف با فرد مقابل نیز به اشتراک بگذارد. بدین صورت که بهجای سرزنش کردن یا سرکوفت زدن بگوید این مسئله من را میترساند. اگر فرد به احساسات، هیجانات و افکار خود دسترسی داشته باشد میتواند از زبان خودش شروع کند به صحبت کردن، مثلا بگوید این موضوع باعث نگرانی من شد.
مهدیزاده خاطرنشان کرد: در اختلافات زناشویی زوجین بایستی بهجای متهم کردن طرف مقابل از زبان خود سخن بگویند، مثلا بگویند من اینگونه فکر یا احساس میکنم به جای اینکه بگویند تو اینطوری هستی.
وی ضمن بیان اینکه آدمها زمانیکه امنیت و صلح را درون خود تجربه کنند، میتوانند آن را با اطرافیان خود نیز به اشتراک بگذارند، گفت: فقط در این حالت است که میتوانیم آستانه تحریکپذیری خود را کنترل کنیم تا رفتارهای تکانشی نداشته باشیم. میزان خودآگاهی فرد نسبت به خودش مثل فونداسیون یک ساختمان است. زمانیکه آدمها یک خود بالغ و رشدیافته داشته باشند که به هیجانهایش آگاه است و میتواند خود را مدیریت و تعدیل کند، در این حالت میتوانند در موقعیتهای پرتنش شرایط را مدیریت کنند، کنترل از دستشان خارج نمیشود، آستانه تحملشان بالا میرود، حل مسئله را انجام میدهند و بالغانه واکنش نشان میدهند.
این زوجدرمانگر افزود: زمانیکه دنیای درون فرد رشدیافته نیست و به خودآگاهی نرسیده است با هر موقعیت پرتنشی آشفته خواهد شد. فرد در این حالت مثل یک تکه چوب بر روی امواج قرار دارد و به هر سمتی میرود. در هرموقعیت تحریککنندهای از لحاظ روانی بههم میریزد و حرفهای دیگران به شدت رویش تاثیر میگذارد. وقتی فرد هویت خود را بشناسد و باورهای خود را در نظر بگیرد و با خود بگوید که من این آدم هستم، نگاه واعتقادات من این است، در این حالت زمانیکه دیگران نظراتشان را درخصوص او بیان میکنند تمام آنها را فقط بهعنوان یک نظر میشنود و حالش بد نمیشود، واکنش شدید نشان نمیدهد و متاثر نمیشود.
وی خاطرنشان کرد: در این حالت فرد یک تکیهگاه محکمی دارد و از دور به نظرات نگاه کرده و از بین آنها انتخاب میکند و مانند میزی که یک پایه ندارد بهراحتی تعادلش به هم نمیخورد و آشفته نمیشود.
این روانشناس با بیان اینکه بخش خیلی مهمی از غر زدن و گلایه کردن و... در روابط زناشویی به سبک تربیتی متفاوت دختر و پسر برمیگردد، گفت: اگر به کودکان توجه کنیم زمانیکه دختربچهها گریه کنند، مورد توجه قرار میگیرند و همه به گریه آنها توجه میکنند، اما زمانی که یک پسر بچه گریه میکند همه میگویند مرد باش، پسر گریه نمیکنه و.... یکسری از هیجانها توسط سیستم تربیتی خانواده و فرهنگ در افراد تقویت میشود..
وی افزود: غالبا به هیجانات دختر بچهها بیشتر و در مقابل به هیجانات پسربچهها کمتر توجه میشود؛ به عبارتی فرزند دختر میآموزد و این نکته را درونی میکند که من میتوانم بیتابی، غرزدن و بههم ریختگی و اشک ریختن خود را نشان دهم تا توجهها را به سمت خودم جلب کنم و زودتر به نتیجه برسم.
مهدیزاده خاطرنشان کرد: همین موضوع بهگونهای دیگر از ناحیه آقایان اتفاق میافتد، به عبارتی از طرف دیگر مردهایی را میبینیم که خیلی حرف نمیزنند و غالبا سکوت و کنارهگیری میکنند. مردان آموختهاند که بایستی کمتر هیجانات خود را بروز دهند و احساساتشان را در خود بریزند. در اختلافات زناشویی گاهی این رفتار از ناحیه مردان حمل بر بیتفاوتی آنها میشود.
وی ضمن تاکید بر اینکه بیمحلی و بیتفاوتی مرد و اعتراضهای خانم دو روی یک سکه هستند، گفت: آنجایی یک خانم معترض میشود و با صدای بلندتر حرفش را میگوید که احساس میکند اصلا کسی نیست که بخواهد بشنود؛ بنابراین بلندتر میگوید بلکه سخنش شنیده شود. برعکس جایی آقا سکوت میکند که احساس میکند آن داده و اطلاعات بهقدری آزاردهنده است که نمیتوان آن را شنید و مجبور میشود دور شود و فاصله بگیرد؛ بهعبارتی این رفتار دوطرفه است و دونفر به صورت مستقیم روی همدیگر تاثیر میگذارند.
این زوجدرمانگر با بیان اینکه زوجین باید در روز زمانهایی را فقط به گفتگو اختصاص دهند و در یک فضای آرام و امن حرفهای خود را به اشتراک بگذارند، گفت: زوجین به هنگام مکالمه باید از قضاوت یکدیگر دوری کنند و بتوانند شنونده خوبی باشند. آدمها زمانیکه احساس کنند که شنیده میشوند، شروع به معاشرت و حرف زدن میکنند و با یکدیگر همدل میشوند. باید بتوانیم زمانیکه همسرمان موضوعی را مطرح میکند برای لحظاتی داستان و روایت را از نگاه او ببینیم.
وی افزود: زمانیکه ما از نگاه همسرمان به ماجرا نگاه کنیم و همسرمان بداند ما در یک تیم هستیم نه نقطه مقابل یکدیگر، دراین حالت میتوانیم گفتوگوی موفقی داشته باشیم. در این حالت قطعا مشتاق برقراری ارتباط بیشتر با یکدیگر خواهیم بود.
منبع: ایسنا
انتهای پیام/