علیرضا تقوی نیا تحلیلگر مسائل سیاسی در گفتوگو با خبرنگار حوزه سیاست خارجی گروه سیاسی باشگاه خبرنگاران جوان، درباره نشست بغداد و عدم حضور سوریه در آن، گفت: فرانسه بعد از سال ۲۰۰۳ که در قضیه عراق با آمریکا تقابل پیدا کرد و مشکلات زیادی متوجه آن شد، به این سمت رفت که با سیاستهای آمریکا همکاری و همراهی کند. خصوصا دولت «مکرون و سارکوزی» تقریبا با سیاستهای آمریکا هم سو هستند و بعد از آن شاهدیم که ایران در حوزههای نفوذ سنتی فرانسه توانسته رسوخ کند، لبنان و سوریه حوزه نفوذ سنتی فرانسه بوده و عراق هم حوزهای بود که همواره فرانسه به شدت از لحاظ اقتصادی برای آن کسب منفعت داشته است، در نتیجه منافع ایران و فرانسه در منطقه غرب آسیا کاملا در تضاد است.
وی افزود: منافع ایران و فرانسه در عراق، سوریه و لبنان تضاد دارد و لذا سیاست های فرانسه را باید در همین راستا تحلیل کنیم. تهران و پاریس همچنان به تضاد خود ادامه خواهند داد، چراکه در خصوص مسائل منطقهای اختلاف دارند، کما اینکه یکی از شروط آقای مکرون برای حضور در کنفرانس بغداد عدم حضور آقای بشار اسد بود، لذا سیاستهای فرانسه همان گُلیسم است یعنی در چارچوب سیاست عربی که از گذشته دنبال میکردند، این سیاست در تضاد با سیاستهای یک قدرت منطقهای مانند ایران است.
تقوی نیا ادامه داد: فرانسویها سعی دارند که نفوذ گذشته خود را بر منطقه تکرار کنند و سیطره خود را افزایش دهند و این در تضاد و نقطه مقابل سیاست های منطقهای ایران است، بنابراین بعید است که رابطه ما با فرانسه به سطح زمان «ژاک شیراک» برگردد. تضادها کماکان ادامه خواهد داشت.
کارشناس مسائل بین الملل یادآور شد: در طول جنگ داخلی لیبی که ناتو منطقه پرواز ممنوع را بر فراز آن اعمال کرد و پشتیبانی هوایی از نیروهای مسلح بنغازی را برعهده گرفت، نیروی هوایی فرانسه نقشی جدی در این عملیات هوایی داشت، اما ضعفهای لجستیکی و پشتیبانی نیروهای فرانسوی در این عملیات، نشان داد این کشور تا حد زیادی از مولفههای یک قدرت نظامی بزرگ و نه حتی ابرقدرت به شدت فاصله دارد و نمیتواند به تنهایی در مناطق دوردست به دخالت موثر بپردازد.
وی افزود: با آشکار شدن عدم تمایل آمریکا به مداخله حداکثری در خاورمیانه، به نظر میرسد فرانسه قصد دارد در یک برنامه بلندمدت جایگاه گذشته خود را بازیابد، البته در این خصوص تناقضات زیادی وجود دارد که دولتمردان فرانسوی را در برابر افکار عمومی و گروههای مدافع حقوق بشر این کشور قرار داده است. برای نمونه این کشور از دموکراسی خواهی در سوریه، تونس و لیبی پشتیبانی میکند، اما همزمان با دولتهای اقتدارگرا و مخالف دموکراسی، چون قطر، سعودی و امارات رابطه نزدیکی دارد و تجهیزات پیشرفته نظامی به آنان میفروشد.
تقوی نیا ادامه داد: در دوره سارکوزی سیاست خروسها در خلیج فارس نزدیکی بیشتری به قطر داشت، اما در زمان اولاند به امارات و سعودی گرایش پیدا کردند. در دوره مکرون به نظر میرسد سعی فرانسویها بر این است تا علاوه بر ایجاد توازن در برقراری روابط با کشورهای عربی خلیج فارس، نفوذ سنتی خود در لبنان و سوریه را احیاء کرده و در عراق نیز مانند دوره صدام در بازی سیاست وارد شوند و نقش ایجاد توازن را برعهده گیرند.
کارشناس مسائل بین الملل تصریح کرد: در سطح راهبردی الیزه نشینان معتقدند آمریکا قصد دارد عمده توان خود را به شرق آسیا منتقل کرده و بر روی چین متمرکز شود و از علل واسطه گری ترامپ برای ایجاد اتحاد بین کشورهای عربی و رژیم صهیونیستی، علاوه بر تامین امنیت رژیم صهیونیستی، واگذاری نقش خود به آنهاست تا بتوانند در خلاء ناشی از تقلیل حضور آمریکا، متحدان راهبردی این کشور در منطقه و محافظ منافع آن باشند.
وی افزود: در سطح تاکتیکی نیز در ماههای اخیر با توجه به مشغول بودن دونالد ترامپ به مسائل مرتبط با انتخابات، وی کم تر در مناقشات دوردست نقش آفرینی میکند و همین گزاره میتواند فرصتی برای افزایش نفوذ فرانسه شود. برای مثال در لبنان، حسان دیاب تحصیل کرده آمریکا، استاد دانشگاه و عضو هیئت امنای دانشگاه آمریکایی بیروت و مواجب بگیر این کشور بود، ولی نخست وزیر جدید «مصطفی ادیب» تابعیت فرانسه دارد و بسیار به الیزه نشینان نزدیک است.
تقوی نیا ادامه داد: فرانسویها همچنین در راستای اعاده نفوذ خود در لبنان برخلاف نظرات و راهبردهای آمریکا، اسرائیل و سعودی سعی در همکاری تاکتیکی (با وجود اختلافات مبنایی) با حزب الله دارند. در سوریه نیز که از زمان جنگ «میسلون» تحت نفوذ فرانسه به شمار میرفت، در سالهای اخیر راهبرد ساکنان کاخ الیزه، همراهی با آمریکا جهت سرنگونی دولت بشار اسد بود، اما با مبرهن شدن ناکارآمدی این سیاست و سیل مهاجران ناشی از جنگ و خطرات گروههای تکفیری برای امنیت فرانسه، آنان در سالهای اخیر قدری محتاطانهتر در مسائل این کشور ورود میکنند، اگرچه همسو با آمریکا نیروهای نظامی برای حمایت از اکراد مسلح شمال شرق سوریه اعزام کرده اند.
کارشناس مسائل بین الملل اضافه کرد: در عراق اما کار سختتر است؛ فرانسه مهمترین شریک اروپایی عراق در زمان صدام بود، تا آنجایی که به این کشور راکتور هستهای برای ساخت بمب اتمی فروخت. اهداف فرانسه در آن دوره بیشتر اقتصادی بود و از نفوذ سیاسی خود جهت تحصیل ثروت استفاده میکرد، اما با تصرف کویت توسط ارتش صدام تمام آن منافع از بین رفت، اما بازهم فرانسویها رویکرد حمایت از عراق در برابر آمریکا را ادامه دادند که البته اشتباهی بزرگ بود و ضربات ناشی از آن برایشان چشمگیر.
وی افزود: حال مکرون سعی دارد از مهلت کنونی و متغیرهای متضاد درگیر در عرصه، نهایت استفاده را کرده و در عراق نیز قدرت تاثیرگذاری کشورش را افزایش دهد. در نهایت باید گفت فرانسویها در دوره امانوئل مکرون به دنبال احیای دکترین گُلیسم و بازگشت به سیاست عربی دهههای گذشته خود هستند، لکن در این که موفق به اعمال کامل آن همراه با نتایج مثبت گردند تردید وجود دارد، زیرا آنها جز دارا بودن سلاح اتمی و حق وتو، فاقد سایر ویژگیهای یک قدرت بزرگ از جنبههای نظامی، ژئوپلتیکی، اقتصادی و قدرت نرم هستند، اما همین که عزم دخالت بیشتر در خاورمیانه را کردهاند، نشان از احساس آنها برای کاهش حضور آمریکا در آینده منطقه و استفاده از خلاء قدرت توازن بخش ناشی از آن ارزیابی میشود.
گفتنی است؛ شنبه ششم شهریور ماه حسین امیرعبداللهیان وزیر امور خارجه جمهوری اسلامی ایران در اولین سفر خارجیاش و به منظور شرکت در نشست منطقهای «حمایت از عراق»، در رأس هیأتی به بغداد رفت، وی در مقصد دوم سفر خود هفتم شهریور ماه راهی سوریه شد.
البته سوریه به نشست بغداد دعوت نشده بود و ایران هم نسبت به این موضوع انتقاد کرد، پیش از این برخی از رسانه ها اعلام کرده بودند که «امانوئل ماکرون» رئیس جمهور فرانسه مانع دعوت از «بشار اسد» رئیس جمهور سوریه برای حضور در اجلاس بغداد شد و اجلاس بغداد، ایده مشترک عراق و فرانسه بود، لذا یکی از شروط مکرون برای موفقیت این اجلاس، عدم دعوت بشار اسد به اجلاس بود، چرا که او با حضور در کنار اسد مخالف است.
انتهای پیام/