انسیه دلفانی، رزیدنت بیمارستان مسیح دانشوری تهران، به دلیل ۷۲ ساعت شیفت شبانه روزی و مداوم، جان به جان آفرین تسلیم کرد.

به گزارش خبرنگار حوزه بهداشت و درمان گروه علمی پزشکی باشگاه خبرنگاران جوان، چند روز پیش خبردار شدیم که یکی از متخصصان بیمارستان مسیح دانشوری تهران، به دلیل فشاری کاری زیاد و ساعات طولانی شیفت، در محل کار، جان به جان آفرین تسلیم کرد.

انسیه دلفانی متولد سال ۱۳۶۸، دانش آموخته پزشکی عمومی دانشگاه شاهد تهران و متخصص گوش و حلق و بینی و رزیدنت بیمارستان مسیح دانشوری تهران است.

مادر انسیه دلفانی در گفت‌وگو با باشگاه خبرنگاران جوان، گفت: دخترم پس از اتمام طرح و یک سال تلاش شبانه روزی و پذیرش رزیدنتی در بیمارستان مسیح دانشوری شروع به فعالیت کرد. او بسیار شجاع، متعهد، پرکار و خستگی ناپذیر بود و هیچگاه یاد ندارم از کارش یا سختی هایش، گله‌ای کند و فقط و فقط هم و غمش این بود که کارش را به درستی انجام دهد و با این وجود هیچوقت نه ترسی از کرونا به دل راه میداد و نه حتی لحظه‌ای برای خدمت به بیماران در آن شرایط سخت و خطرناک تردید می‌کرد.

مادر این پزشک ادامه داد: دخترم بسیار عاطفی و معتدل بود و در عین حال به شدت سختکوش بود. انسیه به واسطه ایمان و اعتقادی که داشت، پزشکی حاذق و مسلط بود به گونه‌ای که با توجه به اینکه سال اول رزیدنتی را در بیمارستان مسیح دانشوری می گذراند، جراحی‌های سال دومی‌ها را با تسلط تمام انجام میداد.

خانم دلفانی گفت: انسیه دوسال طرحش را در یکی از شهرستان‌های استان قزوین گذراند و در آن منطقه پزشک نمونه شد. دخترم به حدی متواضع بود که هیچکس از برخوردش متوجه نمیشد یک متخصص در برابر اوست. تمام اعضای بیمارستانی که در آن کار میکردند همیشه از محبت‌های بی دریغ و بی توقع و کار‌های خیری که برای بیماران آن منطقه و افراد بی بضاعت انجام می‌دادند، به نیکی یاد میکنند. در طی طرح، دخترم وقتی به تهران می‌آمد با ذوق خرید میکرد و برای برخی از بیمارانش وسایلی میخرید و همیشه حتی کشویِ میز کارش پر از خوراکی برای کودکان و مراجعی بود که به اتاقش می‌آمدند.

او گفت: دخترم یک انسان خستگی ناپذیر و عاشق خدمت کردن بود و در نهایت به دلیل ۷۲ ساعت کار مداوم در شیفت شب ، بدون هیچ استراحت و خواب و غذا، جانش را در راه کارش فدا کرد و یک روز ساعت ۵ صبح از خانه خارج شد و دیگر هرگز به خانه برنگشت.

خانم دلفانی بیان کرد: قبل از آن شیفت سنگین نیز دخترم یک هفته فشار کاری بسیار سنگین داشت و حتی به همکارانش پیشنهاد داده بود برای امتحان ارتقای شان آماده شوند تا خودش به جای آن‌ها شیفت بماند تا آن‌ها بتوانند امتحانشان را به خوبی بدهند . دخترم این شب های آخر ، بعد از چند شب شیفت مداوم به خانه می آمد و حتی فرصت شام‌خوردن هم نداشت و در اتاق شروع به ارتباط گرفتن با بیمارانش میکرد و پیگیر کار‌های بیمارستان می شد.

او افزود: در ماه‌های آخر دخترم حتی فرصت کافی برای غذا خوردن هم نداشت و بسیار کم می‌خوابید و مدام مشغول انجام کارهایش بود و حتی فرصت صحبت کردن با من و پدرش را هم نداشت و شاید ما فقط یک ساعت او را در خانه می‌دیدیم و فقط در اتاقش مشغول هماهنگی کار‌های بیماران بود و اگر صحبتی هم بین ما اتفاق می‌افتاد فقط در مورد شیرینی‌های محل کارش و اتفاقات خوب بیمارانش بود و هیچگاه هیچ شکایتی از سختی‌های کارش نمی کرد.

خانم دلفانی بیان کرد: من احساس می‌کنم دخترم برای یک سفر عرفانی کاملا آماده بود، چون هیچ وابستگی به دنیا نداشت هیچ وقت هیچ چیز از من و پدرش طلب نکرد دختر من کاملا از دنیا بریده بود و من احساس می‌کنم که برای رفتن به پیش خدا کاملا  آماده بود. او به شدت ساده زیست بود و هیچ چیز جز خدمت به خلق خدا، خوشحالش نمی‌کرد.

انتهای پیام/ 

اخبار پیشنهادی
تبادل نظر
آدرس ایمیل خود را با فرمت مناسب وارد نمایید.
نظرات کاربران
انتشار یافته: ۵
در انتظار بررسی: ۰
Iran (Islamic Republic of)
ناشناس
۲۱:۳۵ ۲۷ مرداد ۱۴۰۰
خوشا به سعادتشون
Iran (Islamic Republic of)
ناشناس
۲۰:۲۵ ۲۷ مرداد ۱۴۰۰
روحش شاد،خدا هم دوست ندارد که بنده به خودش ظلم کند و سلامتی و جان خودش را به این صورت از دست بدهد با قدری خواب و استراحت و تغذیه صحیح و حفظ سلامتی و جان خود کمک بیشتری به مردم و بیماران میشد.
Korea (Republic of)
ناشناس
۰۱:۰۶ ۲۹ مرداد ۱۴۰۰
چی می گی شما ؟ استراحت کجا بود ؟ خواب و خوراک کجا بود؟ ملت بشینن تو خونشون یک دقیقه این بندگان خدا هم یک نفس راحت می کشن
Iran (Islamic Republic of)
رزیدنت بیمارستان امام خمینی-دکتر مهدوی
۱۸:۰۱ ۲۷ مرداد ۱۴۰۰
آخه مادر من!!
چرا در حق دختر معصومتون اجحاف می کنید!!!
کاری به شخصیت والای این عزیز از دست رفته و کارهای حماسیشون نداریم...احرشون با خدا!!!
شما به عنوان یک مادر باید حرف دل خ دتونو میزدید...اینکه چرا باید دخترم اینقدر شیفت سنگین به تنهایی داشته باشه!!؟؟
چرا دخترم باید با حقوق اندک بجای اساتیدش در بیمارستان جون بده!!؟؟؟
چرا اساتید اون دانشگاه که هم کارانه میگیرن هم ماهانه و هم سالانه و... بیشتر از حد معمول مصوبه وزارت بهداشت حاضر به خدمت رایگان به خلق الله نیستن!!؟؟؟
این موارد و خیلی از موارد دیگر هست شما باید به مسولین از زبان رزیدنت های مظلوم بیمارستان بگید!!!
روز یا شبی نیست که ما خبر فوت این نخبه های علمی رو نشنویم!!؟؟؟
آقایان اساتید بیمارستان دانشوری حاشا به غیرتتون....خحالت بکشید!!...گفته های این مادر جنایت علیه بشریت نسبت به یک انسان خدوم هست...اوم باید شرم کنه از این همه بی تعهدی شما در اون بیمارستان!!!
من خجالت کشیدم این حرفا رو از زبان این مادر شنیدم!!
وای به حال شما!!
Iran (Islamic Republic of)
ناشناس
۱۴:۵۲ ۲۷ مرداد ۱۴۰۰
همینطور پیش بره باید دکتر بی سواد از هند و پاکستان وارد کنیم