به گزارش گروه وبگردی باشگاه خبرنگاران جوان، مرحوم حجت الاسلام و المسلمین سید علی اکبر محتشمی پور در گفت و گویی در پاسخ به این پرسش "لطفاً برای تکمیل بحث در مورد برخورد امام خمینی (ره) با افراد ستایشگر یا احیاناً متملق توضیح بفرمایید"، اینگونه پاسخ داده است:
در این زمینه به ذکر دو، سه مورد میپردازم که خودم شاهد آن بودم. از همان ماههای اول که امام به نجف مشرف شدند، تحریر الوسیله که بیشتر آن را در قم و در زمان تبعید به بورسای ترکیه نوشته بودند، آمادۀ چاپ بود و ایشان بعضی را مأمور چاپ آن کردند که در همان ماههای اول اقامت ایشان در نجف چاپ شد. طبق معمول پشت رسالهها و کتابهای علمی القابی برای مراجع مینوشتند. پشت اولین نسخۀ تحریر الوسیله که از چاپ خانه آمده بود و بردند خدمت امام، نوشته بود «زعیم الحوزات العلمیه، آیة العظمی السید الخمینی دام ظله». به محض این که امام جملۀ «زعیم الحوزات العلمیه» را دیدند، فرمودند چه کسی گفته این را بنویسید؟! من «زعیم الحوزات العلمیه» نیستم، تمام اینها را باید پاک کنید وگرنه اجازه نمیدهم یک نسخه از این کتاب توزیع شود. به اجبار، دوستان ما آمدند به چاپ خانه و «زعیم الحوزات العلمیه» را با رنگ پاک کردند. من نسخۀ آن چاپ اول که «زعیم الحوزات العلمیه» از آن پاک شده را دارم. این نمونهای بود از مخالفت امام با ستایشهایی که به حق هم بود، ولی ایشان اجازه ندادند. ما در روایات داریم که امام علی علیه السلام فرمودند: باید خاک به دهان ستایشگران پاشید. امام این گونه برخورد میکردند.
بیشتربخوانید
ماجرای نظر قاطع امام خمینی (ره) درباره حجاب، به نقل از رهبر انقلاب
مورد دیگر مربوط میشود به سال ۱۳۴۹ یا ۱۳۵۰ که در کشمیر هندوستان درگیری وسیعی بین شیعیان روی داده بود و تعدادی از فضلا و علمای کشمیر به نجف آمده بودند. پس از فوت آیت الله حکیم مقلدان ایشان در کشورهای مختلف، از جمله افغانستان، پاکستان، کشمیر و... به امام رجوع کردند و در کشمیر مقلدان امام زیاد بودند. علما و فضلای کشمیری خدمت امام رسیدند و گفتند در کشمیر نزاع بین شیعیان بر سر این است که تار مویی در آن جا هست که برخی معتقدند از موهای محاسن پیامبر صلی الله علیه و آله است و برخی مخالف این امر هستند و این موضوع را خرافی میدانند. آنها هم که خدمت امام رسیدند، این موضوع را خرافی میدانستند. گفتند بیم آن میرود که این نزاعها از دایرۀ لفظ فراتر رود و به درگیری و برخورد و احیاناً خون ریزی منجر شود و از امام خواستند که مسأله را حل کنند و بفرمایند که آیا این تار مو از پیامبر صلی الله علیه و آله است یا نه، تا غائله ختم شود. امام فرمودند من دخالت نمیکنم. شما خودتان بروید قضیه را حل کنید. آنها اصرار ورزیدند و گفتند آقا شما مرجع تقلید شیعه هستید و باید این مسأله را حل کنید. یک مرتبه امام برآشفتند و فرمودند چه کسی گفته من مرجع تقلید شیعه هستم؟! ما این همه مراجع بزرگ داریم ـ سلّمهم الله ـ من دست همۀ مراجع را میبوسم. چرا این حرف را میزنید؟ و اجازه ندادند آنها ادامه دهند.
در این رابطه خاطرهای هم که مربوط میشود به دوران انقلاب، دورۀ اول مجلس، که همه شاهد آن بودند، نقل میکنم. نمایندگان دورۀ اول مجلس خدمت امام رسیدند و آقای فخر الدین حجازی ـ که خدا سلامتش بدارد و شفایش دهد ـ حدود یک ربع صحبت کرد که سخنان شیوا و ادیبانهای گفت. در پایان سخنان خود، در مورد رهبری امام صحبت کرد و تجلیل زیادی از ایشان کرد. امام پس از سخنان آقای حجازی با چهرهای درهم فرورفته و گرفته صحبت خودشان را آغاز کردند و فرمودند من خوف این را دارم که مطالبی که آقای حجازی فرمودند در مورد من، باورم بیاید، و در همان جلسه یا جلسۀ دیگر فرمودند اگر به من رهبر نگویید و خدمت گزار بگویید، من خوشحال میشوم. اینها نمونههای اندکی بود از مبارزۀ عملی حضرت امام با ستایشگری که در نهایت به تملق و چاپلوسی و انحراف افراد منجر میشود.
منبع: پرتال امام خمینی
انتهای پیام/