۲۱ سالِ پیش اکرم سرتختی برای اولین بار پاستل در دست گرفت و شروع به نقاشی کرد.

به گزارش گروه وبگردی باشگاه خبرنگاران جوان،اکرم سرتختی، متولد شهریور ۱۳۲۹ در شهرری، هنرمندی خودآموخته یا Naive Artist است. زنی که نقاشی را به ناگاه از ۵۰ سالگی و در پی انجام تکلیف مدرسه نوه دختری‌اش آغاز کرد، اما چنان درخشید که در پایان همان سال نمایشگاهی از آثارش در گالری شیخ هادی و سپس سیحون و گالری طراحان آزاد برپا شد. با چنان شتابی جلو رفت که کمی بعد به عنوان عضو پیوسته انجمن هنرمندان نقاش ایران شناخته و بعدتر برای حضور در نمایشگاه آثارش به فرانسه و سوئیس رفت و بی آن که خود حضور داشته باشد نقاشی‌هایش روی دیوار نمایشگاهی در هلند نیز نشان داده شد. روندی که سرتختی با لحنی شیرین به بیرون آمدن حلزونی یا لاک‌پشتی از لاک خود توصیفش می‌کند و در کنارش از آرزویش می‌گوید که نمایش همه آثارش به قول خودش «به قاعده جمعیت استادیوم آزادی» در این مکان است.

آن‌چه در ادامه می‌خوانید حاصل گفت‌وگویی است با این نقاش خودآموخته به بهانه نمایش این روز‌های آثارش در گالری ثالث در نمایشگاهی تحت عنوان «دویدم و دویدم» که قصه‌های ذهن اکرم سرتختی، خط‌ها، رنگ‌ها و به تعبیر خودش «رقص قلم» اوست.

از نذر قابلمه آش امام زین‌العابدین (ع) تا دعوت شدن به فرانسه و سوئیس

نمایی از چیدمان این روز‌های آثار اکرم سرتختی در گالری ثالث در نمایشگاهی با عنوان «دویدم و دویدم»

سال نکویی که با انجام تکلیف مدرسه نوه آغاز و با نمایشگاه نقاشی تمام شد

۲۱ سالِ پیش بود که اکرم سرتختیِ اکنون ۷۱ ساله برای اولین بار پاستل در دست گرفت و شروع به نقاشی کرد. هنگامی که نوه دختری‌اش گفت در مدرسه از او خواسته‌اند عکسی از کعبه بکشد و بلد نیست. مادربزرگ که ابتدا می‌گوید نمی‌تواند کمکی به او بکند و خودش هم بلد نیست سرانجام به اصرار فرزند دخترش تن می‌دهد و با پاستل‌های پسرش نقشی از کعبه روی مقوا می‌کشد.

اکرم سرتختی نقاشی کردن با پاستل‌های پسر و دخترش؛ حمید رحیمی‌بافرانی، مجسمه‌ساز، گرافیست و مدرس دانشگاه و طوبی رحیمی‌بافرانی، گرافیست را دور از چشم دیگران روی مقوا‌هایی ۵۰ در ۷۰ سانتیمتر ادامه می‌دهد و حاصل کارش را که نزدیک به ۱۰ اثر است زیر فرش پنهان می‌کند تا روزی که دل و جراتش را پیدا کند که موضوع را با پسرش در میان بگذارد. او با لحنی شیرین این لحظات را این‌طور توصیف می‌کند: «من خواب‌های خیلی خوبی می‌دیدم، مثلا طاووس‌هایی که در آسمان می‌چرخند یا در بافت ابر، سنگ و... چیز‌هایی می‌دیدم که نقاشی‌شان می‌کردم.»

حمید وسایلی بیشتر در اختیار مادر می‌گذارد و نقاشی‌های او را به اساتید نقاشی نشان می‌دهد و با واکنش‌هایی هیجان‌انگیز و مثبت مواجه و قرار بر این می‌شود که بعد از بیشتر شدن تعداد نقاشی‌ها در نمایشگاهی ارائه‌شان دهد. اکرم سرتختی با خبر احتمال برگزاری نمایشگاه آثارش چنان مضطرب و نگران رفتن آبرویش می‌شود که می‌گوید به نمایشگاه نقاشی‌هایش نخواهد آمد و این اضطراب تا آن‌جا پیش می‌رود که به گفته خودش قابلمه‌ای غذا، نذر می‌کند. او که صاحب دو دختر و یک پسر است و ۵ سال است که همسرش را از دست داده است، ادامه می‌دهد: «به حمید گفتم جوان‌های حالا، کلاس رفته‌اند و می‌دانند چه‌به‌چه است، من هیچ‌چیز نمی‌دانم، اصلا نمی‌دانم نمایشگاه چیست. گریه می‌کردم و به حمید می‌گفتم اگر آبروی ۵۰ ساله‌ام برود چه؟!» او با بیان که «یک قابلمه بزرگ داشتم که آش امام زین‌العابدین در آن می‌پختم» ادامه می‌دهد: «آن را نذر کردم و گفتم خدایا اگر آبرویم نرود این قابلمه را به هیات زنده‌یاد دایی‌ام می‌دهم که همین کار را هم کردم.»

اولین نمایشگاه آثار اکرم سرتختی، نقاش خودآموخته در سال ۱۳۷۹، ۵۰ سالگی او و همان سال نکویی که با کشیدن نقاشی تکلیف مدرسه نوه‌اش آغاز شده بود در گالری شیخ هادیِ تهران برگزار و با چنان استقبالی مواجه می‌شود که جُز ستایش چیز دیگری دریافت نکرد. نمایشگاهی با تکنیک پاستل روی مقوا‌هایی ۵۰ در ۷۰ و ۱۰۰ در ۷۰ که هر بیننده‌ای را هیجان‌زده می‌کند. سرتختی در این مورد توضیح می‌دهد: «مثل حلزونی یا لاک‌پشتی که از لاکش بیرون می‌آید، به وجد آمدم و بیشتر از این موضوع خوشحال بودم که دیگران را خوشحال کرده بودم، چون خوشحال کردن بقیه همیشه آرزویم بوده است.»

از نذر قابلمه آش امام زین‌العابدین (ع) تا دعوت شدن به فرانسه و سوئیس

«سلف پرتره» (سمت راست)، «پدر و دختر» (سمت چپ) / تکنیک هر دو ماژیک روی کاغذ

نمایشگاه پشت نمایشگاه؛ از ایرانی تا خارجی، انفرادی تا گروهی

فرزندان اکرم سرتختی بی آن که خط‌وربطی به مادر بدهند دیگر وسایل نقاشی از جمله اکریلیک و بوم هم برایش فراهم می‌کنند و دخترش طوبی از روز‌هایی می‌گوید که مادر، وقتی رنگ‌هایش تمام شده بود، با واکسِ کفش نقاشی می‌کرد و هنگامی که از او پرسیدند ناراحتی که از رنگ سیاه استفاده می‌کنی؟ پاسخ داده بود نه! رنگم تمام شده است و با واکس کشیده‌ام.

پس از نمایش آثار در گالری شیخ هادی، زنده‌یاد معصومه سیحون بود که به اکرم سرتختی پیشنهاد برگزاری نمایشگاه در گالری سیحون را داد. رزیتا شرف‌جهان، مجسمه‌ساز، نقاش و ویدئوآرتیست بعدی بود که از سرتختی خواست به گالری طراحان آزاد برود و این‌طور شد که نه او به دنبال گالری که گالری‌داران به دنبالش بودند. عضویت در انجمن هنرمندان نقاش ایران اتفاق دیگری بود که پس از شرکت در اولین اکسپو تهران و خریداری شدن دو اثرش از سوی علیرضا سمیع‌آذر برای نگه‌داری در گنجینه موزه هنر‌های معاصر تهران رخ داد. دعوت شدن به نمایشگاه‌هایی در فرانسه، هلند و سوئیس اتفاقات تحسین‌برانگیز بعدی بود که برای اکرم سرتختی رخ داد و هرچند به فرانسه و سوئیس رفت، اما نتوانست در کنار آثارش که در هلند به نمایش گذاشته شده بود، حضور پیدا کند.

از نذر قابلمه آش امام زین‌العابدین (ع) تا دعوت شدن به فرانسه و سوئیس

فارغ از غوغای جهان و گُم میان رنگ‌ها

اگر اکرم سرتختی را حین کار در نمایشگاه نقاشی‌اش دیده باشید زنی را می‌بینید که با تلاشی وصف‌ناپذیر و بدون توجه به موقعیت زمانی و مکانی، کماکان نقاشی می‌کند. بی آن که غوغای جهان پیرامونش بر او که خواب و بیداری‌اش با نقاشی و رنگ پیوند خورده است اثری بگذارد. او روز و شبش نقاشی است و آرزویش نمایش دادن تمام کار‌های بی‌شمارش در کنار یکدیگر و تماشا کردن‌شان است. سرتختی می‌گوید: «من در بچگی مانده‌ام و اصلا فکر نمی‌کنم که ۷۱ سالم است.۲۱ سال است نقاشی می‌کنم و آن قدر از آن امید می‌گیرم که نمی‌دانید. همیشه از دایره شروع می‌کنم. یک دایره می‌کشم و هرچند اولش نمی‌دانم چه می‌شود، اما بعد می‌بینم چیز جالبی شد. من آن‌قدر دفتر نقاشی دارم که نمی‌دانید و اصلا هم نمی‌توانم نقاشی تکراری بکشم و حتی اگر موضوع یک چیز باشد، هر کدام از نقاشی‌هایم یک‌طور می‌شوند. ۲۴ ساعت شبانه‌روز نقاشی می‌کشم و دوست دارم یک روز همه‌شان را در استادیوم آزادی مطابق جمعیتی که آن‌جا هستند به نمایش بگذارم.»

منبع:خبرآنلاین

انتهای پیام/

اخبار پیشنهادی
تبادل نظر
آدرس ایمیل خود را با فرمت مناسب وارد نمایید.