به گزارش خبرنگار گروه استان های باشگاه خبرنگاران جوان از همدان، امام علی علیه السلام در سحرگاه نوزدهم ماه مبارک رمضان سال چهلم هجری با توطئه خوارج و به دست ابن ملجم مرادی ملعون در مسجد کوفه مجروح، و در شب بیست و یکم ماه رمضان به شهادت رسید.
امام علی علیه السلام در سحرگاه نوزدهم ماه مبارک رمضان سال چهلم هجری با توطئه خوارج و به دست ابن ملجم مرادی ملعون در مسجد کوفه مجروح، و در شب بیست و یکم ماه رمضان به شهادت رسید.
سالروز شهادت امیرالمومنین امام علی علیه السلامامام علی علیه السلام در سیزدهم ماه رجب، روز جمعه، سی سال پس از تولّد رسول خدا صلی الله علیه و آله و عام الفیل، در حدود سال ۶۰۰ میلادی، بیست سال قبل از هجرت. در شهر مکه، در اندرون خانه خدا، یعنی کعبه دیده به جهان گشود.
پدر وی ابوطالب، عمو و بزرگترین حامی رسول اللّه صلی الله علیه و آله که از سر کیاست و فراست ایمان و اسلام خود را همیشه از کافران و مشرکان پوشیده داشت تا در سال معروف به «عام الحزن» به جهان باقی شتافت و مادرش فاطمه بنت اسد، دخترِ عموی پدرِ رسول اللّه صلی الله علیه و آله بود.
نام وی علی، حیدر. کنیه هایش: ابوالحسن، ابوتراب، ابوالائمّه، ابوالایتام و لقبهایش: اسداللّه، یداللّه، سیف اللّه، باب اللّه، ولی الله، وصی رسول اللّه، عین اللّه، انسان کامل، عادل، حجّة اللّه، اوّل المسلمین، امام المتّقین، اخ الرسول، حیدر کرّار، صاحبِ ذوالفقار، امام الابرار، مولی، مولی المتّقین، امام العادلین، المخلصُ للّه، امیرالمؤمنین و دهها لقب دیگر میباشد.
سالروز شهادت امیرالمومنین امام علی علیه السلامامام علی علیه السلام به شبستان مسجد کوفه وارد شد و در حالی که مشغول تسبیح خداوند بود، کسانی که به خواب رفته بودند را بیدار فرمود. ابن ملجم ملعون به رو خوابیده بود. امام او را بیدار کرد و به او فرمود: برخیز از خواب براى نماز و چنین مخواب که این خواب شیطان است، بلکه بر دست راست بخواب که خواب مؤمنان است، و بر پشت خوابیدن خواب پیغمبران است. امام سپس به ابن ملجم فرمود: قصد کاری داری که نزدیک است آسمان فروپاشد و زمین شکافته شود. اگر بخواهم میتوانم خبر دهم که در زیر جامه ات چه دارى.
ابن ملجم در نزدیکی امام به نماز ایستاد و هنگامی که امیرالمؤمنین سر از سجده اول برداشت ضربتی به سر ایشان زد که تا پیشانی امام را شکافت. در آن حال امام فرمود: «بسم اللّه و باللّه و على ملّة رسول اللّه»، و گفت: «فزتُ وَ ربّ الکعبه»، به خدای کعبه قسم که رستگار شدم. ابن ملجم در حال حمله شعار خوارج را فریاد میزد که: «للّه الحکم یا علىّ، لا لک و لا لأصحابک».
اهل مسجد صداى حضرت را شنیدند و بسوى محراب دویدند، و امیرالمؤمنین علی علیه السّلام را دیدند که در محراب خونین افتاده. حضرت را برداشتند، رداى مبارکش را بر سرش بستند، حضرت خون سر خود را بر محاسن مبارکش کشید و فرمود: این آن است که خدا و رسول مرا وعده داده بودند، راست گفتند خدا و رسول.
امام حسن و امام حسین علیهما السلام با اندوه زیاد نزد پدر آمدند. امیر المؤمنین علیه السّلام امام حسن علیه السّلام را به جاى خود گذاشت که با مردم نماز گزارد و خود با وجود زخم عمیقی که در سر داشت نمازش را نشسته تمام کرد و در هنگام نماز از شدت ضعف به چپ و راست متمایل میشد.
امام حسن علیه السّلام پس از نماز سر پدر را در آغوش گرفت، و گفت:ای پدر کمرم شکست، چگونه تو را در این حال ببینم. امیرالمؤمنین فرمود: اى فرزند! از این پس پدرت را رنجى نیست، اینک جدّ تو محمد مصطفى -صلوات اللّه علیه- و جدّه تو خدیجه کبرى، و مادرت فاطمه زهرا علیهماالسلام و حوریان بهشت حاضرند و انتظار پدر تو را دارند تو شاد باش و دست از گریستن بدار که گریه تو ملائکه آسمان را به گریه در آورده است.
مردم ابن ملجم را دستگیر کرده و دست بسته نزد امام آوردند. امام حسن علیه السلام به او فرمود:ای ملعون! آیا کسی را کشتی که به تو پناه داد و تو را بر دیگران اختیار کرد و بخششهای فراوان به تو فرمود؟ آیا او بد امامی بود برای تو؟ آیا عوض نیکیهای او به تو این بود؟ ابن ملجم سر به زیر افکنده بود و چیزی نمی گفت. آنگاه امام حسن علیه السّلام به پدر عرض کرد: «این ابن ملجم دشمن خدا و رسول و دشمن شماست که نزد شما حاضر و اسیر شماست». امیر المؤمنین علیه السّلام به ابن ملجم نگاه کرد و فرمود:ای ابن ملجم جنایتی بزرگ کردی. آیا من برایت بد امامی بودم؟ آیا تو را مورد مرحمت قرار ندادم و بر دیگران برنگزیدم؟ با وجود اینکه میدانستم قاتل من خواهی بود به تو احسان کردم و بخششم به تو را افزون ساختم تا از راه گمراهی که برگزیدهای بازگردی، اما شقاوت بر تو غلبه کرد تا مرا بکشی،ای شقی ترین اشقیاء. ابن ملجم گریست و این آیه از قرآن را خواند: «أ فأنت تنقذ من فی النّار» آیا تو میتوانی کسی را که جایگاهش دوزخ است نجات دهی؟
آنگاه علی علیه السلام سفارش او را به امام حسن علیه السّلام کرد و فرمود: فرزندم! با اسیر خود مدارا کن، و با مهربانی و رحمت با او رفتار کن. آیا نمی بینی چشمهای او را که از ترس چگونه گردش می کند و دلش چگونه مضطرب است؟ای فرزند! ما اهل بیت رحمت و مغفرتیم، پس بخوران به او از آنچه خود می خوری، و بیاشام او را از آنچه خود می آشامی، پس اگر من از دنیا رفتم از او قصاص کن و او را بکش و جسد او را به آتش نسوزان و او را مثله مکن. (یعنی دست و پا و گوش و بینی و سایر اعضای او را قطع مکن) ... اگر زنده ماندم من خود داناترم که با او چه کار کنم، و من سزاوارترم به عفو کردن، زیرا ما اهل بیتی می باشیم که با گناهکار در حقّ ما جز به عفو و کرم رفتار دیگر ننماییم.
سالروز شهادت امیرالمومنین امام علی علیه السلامامام علی علیه السلام در این ماه یک شب در خانه امام حسن علیه السّلام و یک شب در خانه امام حسین علیه السّلام و یک شب در خانه زینب دختر خود که در خانه عبدالله بن جعفر بود افطار مى نمود و بیش از سه لقمه طعام میل نمیکرد؛ و درباره سبب این کارش میفرمود: امر خدا نزدیک شده است، یک شب یا دو شب بیش نمانده است، مى خواهم، چون به رحمت حق واصل شوم شکم من از طعام پر نباشد.
در تمام آن شب بیرون مى آمد به اطراف آسمان نظر مى کرد و مى فرمود: «به من دروغ نگفته اند و دروغ از رسول خدا صلّى اللّه علیه و آله و سلّم نشنیده ام، این شبى است که مرا وعده شهادت داده»، و شعری با این مضمون خواند: «کمر خود را براى مرگ محکم ببند که مرگ البتّه به تو خواهد رسید، و جزع مکن از مرگ، چون به وادى تو درآید».
همچنین نقل شده است که حضرت در آن شب بسیار به درگاه خداوند تضرع میکرد و به درگاه خداوند دعا میکرد و عرضه میداشت: «اللّهمّ بارک لى فى الموت»؛ خداوندا مبارک گردان براى من مرگ را، و بسیار میگفت: «انّا للّه و انّا الیه راجعون»؛ و کلمه مبارکه «لا حول و لا قوّة الّا باللّه العلىّ العظیم» را بسیار ذکر میکرد و بسیار صلوات میفرستاد و استغفار میکرد.
همچنین نقل شده است که امام در آن شب براى نماز شب به مسجد نیامد و در تمام آن شب بیدار و به عبادت حق تعالى مشغول بود. امّ کلثوم پرسید: یا امیر المؤمنین سبب بیدارى و بی تابی شما چیست؟ امام فرمود: در صبح این شب شهید خواهم شد. امّ کلثوم گفت: پدر امشب شخص دیگری را برای نماز به مسجد بفرست. امام فرمود: از قضاى الهى نمى توان گریخت.
مشهور در میان علماى شیعه این است که امام در سحرگاه نوزدهم ماه مبارک رمضان سال چهلم هجری ضربت خورد، و در شب بیست و یکم وقتی یک سوم از شب گذشته بود به شهادت رسید. در این شب امام علیه السلام فرزندان و اهل بیت خود را جمع کرد و با ایشان وداع کرد و فرمود: «خداوند پس از من نگهدار شما باشد. نیکو وکیلی است خداوند و همو مرا کفایت خواهد کرد».
امام سپس فرزندان و اهل بیتش را به نیکیها وصیت فرمود. آن شب اثر زهر بر بدن امام علیه السلام ظاهر شده بود و هر خوردنی که برای امام آوردند تناول نفرمود و لبهایش فقط به ذکر خداوند مشغول بود و عرق از جبین مبارکش مثل مروارید مى ریخت. امام با دست مبارکش عرق پیشانی را پاک کرد و فرمود: «شنیدم از رسول خدا صلّى اللّه علیه و آله و سلّم که، چون نزدیک وفات مؤمن مى شود، عرق مى کند جبین او مانند مروارید تر، و ناله او ساکن مى شود». همه به گریه افتادند.
سپس امام فرمود: «اى حسن! تو را وصیت مى کنم به برادرت حسین. شماها از من هستید و من از شمایم». سپس امام رو کرد به فرزندان دیگر که از همسران دیگر امام غیر فاطمه بودند و ایشان را وصیت فرمود که با حسن و حسین علیهماالسلام مخالفت نکنند، پس فرمود: «حق تعالى شما را صبر نیکو کرامت کند، امشب از میان شما مى روم و به حبیب خود محمّد مصطفى صلّى اللّه علیه و آله و سلّم ملحق مى شوم، چنانچه مرا وعده داده است».
سپس امام به فرزندشان امام حسن علیه السلام فرمود: اى حسن! وقتی از دنیا رفتم، مرا غسل ده و کفن کن و با بقیه حنوط رسول خدا صلّى اللّه علیه و آله و سلّم که از کافور بهشت است و جبرئیل براى آن حضرت آورده بود حنوط کن. هنگامی که مرا برای تدفین روى تخت گذاشتید جلوی آن را رها کنید و فقط پشت تخت را بگیرید. ملائکه جلوی آن را خواهند گرفت و تخت حرکت خواهد کرد. به هر سو که تخت روان شد شما هم به همان سو حرکت کنید و جایی که توقف نمود همانجا محل قبر من است.
در بعضى از روایات معتبر از امام جعفر صادق علیه السّلام روایت شده که حضرت امیر المؤمنین علیه السّلام فرزند خود امام حسین علیه السّلام را امر کرد که برای ایشان چهار قبر در چهار محل ایجاد نماید: در مسجد کوفه و در رحبه و در نجف و در خانه جعدة بن هبیره، تا دشمنان امام از خوارج و بنى امیه محل قبر ایشان را نشناسند، مبادا که اراده کنند جسد مطهر امام را خارج نمایند.
سپس حضرت به فرزندان خود فرمود: «به زودی که فتنه ها از هر سو رو به شما آورد و منافقان این امّت کینه هاى دیرینه خود را از شما طلب نمایند و از شما انتقام بگیرند، پس بر شما باد به صبر که عاقبت صبر نیکو است».
سپس به امام حسن و امام حسین علیه السلام فرمود: «بعد از من به خصوص بر شما فتنه هاى بسیار واقع خواهد شد از جهت هاى مختلف، پس صبر کنید تا خدا حکم کند میان شما و دشمنان شما، او بهترین حکم کنندگان است. پس رو کرد به امام حسین علیه السّلام و فرمود: اى ابوعبدالله توئى شهید این امّت، پس بر تو باد به تقوى و صبر بر بلا».
پس از این سخنان امام بیهوش شد، وقتی به هوش آمد فرمود: «در این وقت رسول خدا صلّى اللّه علیه و آله و سلّم و عمویم حمزه و برادرم جعفر به نزد من آمدند گفتند که: زود بیا به نزد ما که ما مشتاقیم بسوى تو». امام سپس به اهل بیت خود نظر کرد و فرمود: «همه را به خدا مى سپارم، خدا همه را به راه حقّ درست بدارد و از شرّ دشمنان حفظ نماید» و شهادت به وحدانیت الهى و رسالت پیامبر داد و به لقاء پروردگارش شتافت.
انتهای پیام/د.ا