از آموزه قرآن و حدیث اهل بیت علیهم السلام مشخص می‌شود که لحظه جان دادن مؤمن مانند آن است که گل خوشبویی را بو کرده و ناگهان خود را در باغ‌های بهشت ببیند.

به گزارش گروه وبگردی باشگاه خبرنگاران جوان، درباره مرگ و معاد در روز قیامت مطالب مهمی در آیات قرآن کریم و روایت‌های ائمه اطهار علیهم‌السلام عنوان شده است. مجموع روایت‌ها و آیات قرآن، بیان می‌کند که مرگ و معاد برای انسان مؤمن همراه با آسایش و راحتی خواهد و در مقابل، مرگ و معاد برای هر انسان گناهکار و فاجری همراه با عذاب و سختی است.

اما در این میان سؤالاتی به ذهن خطر می‌کند؛ اینکه چگونه بعد از پوسیده شدن بدن‌ها در معاد همراه با جسم و بدن مادی حاضر می‌شویم؟ آیا در لحظه مرگ ملک‌الموت را با چشم خودمان می‌بینیم؟ اصولاً در زمان مرگ چه فکری به ذهن انسان می‌رسد؟ چطور بعضی از علما از مرگ خود اطلاع داشتند و آیا ما هم می‌توانیم از زمان و مکان مرگ خودمان باخبر شویم؟

خبرنگار ما در قالب پرسش و پاسخ‌هایی با آیت‌الله شیخ حسین انصاریان، سخنران مذهبی و پژوهشگر و نویسنده اسلامی، به این گونه سؤالات پرداخته است.

آن طور که این کارشناس اسلامی شرح می‌دهد، از روایات اهل بیت علیهم السلام استفاده می‌شود که یکی از مشهودات محتضر در اولین مراحل انتقال که از علائم پایان یافتن دوران زندگی دنیا و آغاز حیات برزخی است مشاهده فرشتگانی است که از طرف حضرت باری تعالی مأمور قبض روح هستند.

البته انتظار این‌که فرشتگان قبض روح همانند اجسام مادی قابل رؤیت باشند انتظاری نامعقول است، چراکه فرشتگان ازجمله موجودات مجردند. شاید بتوان گفت فرشتگان می‌توانند به شکل‌های مختلف متمثّل شوند در این صورت است که انسان می‌تواند آن‌ها را مشاهده کند.

همان طور که در جریان حضرت مریم سلام‌الله علی‌ها فرشته بزرگ الهی به صورت انسانی موزون بر مریم ظاهر شد. محتضر در لحظه‌ای که ملک‌الموت را می‌بیند و جهان ناآشنای بعد از مرگ را مشاهده می‌کند متوجه می‌شود که زندگی دنیایی او سپری شده و در آستانه عالم آخرت قرار گرفته است. در این موقع سخت نگران و مضطرب می‌شود و دچار شدیدترین فشار روحی می‌شود. به موجب روایاتی که از اولیای دین رسیده است این ساعت برای آدمی از ساعات بسیار سنگین و دشوار است.

جسم همراه روح در روز معاد

معاد جسمانی یعنی چه؟ چگونه است که در قیامت و روز معاد با جسم دنیایی برانگیخته می‌شویم؟

در مورد معاد جسمانی و حقیقت آن گفته‌های متفاوتی وجود دارد. مشهورترین نظریه، نظریه متکلمان اسلامی است که می‌گویند: «خداوند اجزای پراکنده بدن‌ها را جمع کرده و از آن بدنی مانند بدن نخستین می‌آفریند و نفس را به آن بازمی‌گرداند. در این صورت این بدن هرچند غیر از بدن نخست نخواهد بود، ولی همین مقدار در تأیید معاد جسمانی کافی است و هرگز لازم نیست که همان بدنِ نخست برگردد؛ زیرا عینیت با آفرینش مجدد قابل جمع نیست فقط چیزی که می‌تواند درباره بدن دّم درست باشد، عنوان همانند بودن است.»

در آیات قرآنی به چنین همانندی اشاره شده است که در سوره یس می‌فرماید: «أَوَ لَیسَ الَّذِی خَلَقَ السَّماواتِ وَ الْأَرْضَ بِقادِرٍ عَلی أَنْ یخْلُقَ مِثْلَهُمْ؛ آیا کسی که آسمان‌ها و زمین را آفریده است، قدرت ندارد که پس از مرگشان همانند آنان را بیافریند؟»

بنابراین معاد با بدنی خواهد بود که از نظر ماده همان بدن نخستین است که صورت خود را از دست داده بود و بار دیگر صورت نخست را با آفرینش مجدد بازیافت. به خاطر همین اصل است که انسانی که از دوران کودکی به پیری می‌رسد یک انسان است هر چند در گردونه زمان صورت‌ها و هیئت‌هایی را از دست داده و صورت‌ها و هیئت‌های جدیدی را به دست آورده است.

از این جهت جوان جنایت‌کار را در دوران پیری قصاص می‌کنند و هرگز کسی اعتراض نمی‌کند که شما انسان غیر جانی را قصاص کرده‌اید؛ بنابراین ماده بدن انسان در قیامت همین بدن دنیایی است، اما از نظر خصوصیات بدن و حیات آخرتی قابل قیاس با بدن و حیات دنیایی نیست و اگر بنا بود حیات اخروی مانند خصوصیت حیات دنیوی باشد به هم زدن نظام آفرینش و تجدید همان حیات با تمام آن جریان‌ها و خصوصیات کاری بیهوده است.


بیشتر بخوانید


آیات قرآن کریم نیز بر معاد جسمانی به طور روشن تأکید دارند. آنجا که در سوره طه می‌فرماید: «مِنْهَا خَلَقْنَاکمْ وَ فِیهَا نُعِیدُکمْ وَ مِنْهَا نُخْرِجُکمْ تَارَةً أُخْرَی؛ ما شما را از آن [= زمین]آفریدیم؛ و در آن بازمی‌گردانیم؛ و بار دیگر (در قیامت) شما را از آن بیرون می‌آوریم.»

همچنین در سوره نور آیه ۲۴ می‌فرماید: «یوْمَ تَشْهَدُ عَلَیهِمْ أَلْسِنَتُهُمْ وَأَیدِیهِمْ وَ أَرْجُلُهُم بِمَا کانُوا یعْمَلُونَ؛ در آن روز زبان‌ها و دست‌ها و پاهایشان بر ضد آن‌ها به اعمالی که مرتکب می‌شدند گواهی می‌دهد.» در سوره نساء آیه ۵۶ هم به این موضوع اشاره شده است که: «إِنَّ الَّذِینَ کفَرُوا بِآیاتِنَا سَوْفَ نُصْلِیهِمْ نَاراً کلَّمَا نَضِجَتْ جُلُودُهُم بَدَّلْنَاهُمْ جُلُوداً غَیرَهَا لِیذُوقُوا الْعَذَابَ إِنَّ اللَّهَ کانَ عَزِیزاً حَکیماً؛ کسانی که به آیات ما کافر شدند، به‌زودی آن‌ها را در آتشی وارد می‌کنیم که هرگاه پوست‌های تنشان (در آن) بریان گردد (و بسوزد)، پوست‌های دیگری به جای آن قرار می‌دهیم تا کیفر (الهی) را بچشند. خداوند، توانا و حکیم است (و روی حساب، کیفر می‌دهد).»

در عین حال در سوره سباء آیه هفتم می‌فرماید: «وَ قَالَ الَّذِینَ کفَرُوا هَلْ نَدُلُّکمْ عَلَی رَجُلٍ ینَبِّئُکمْ إِذَا مُزِّقْتُمْ کلَّ مُمَزَّقٍ إِنَّکمْ لَفِی خَلْقٍ جَدِیدٍ؛ و کافران گفتند: «آیا مردی را به شما نشان دهیم که به شما خبر می‌دهد هنگامی که (مُردید و) سخت از هم متلاشی شدید، (بار دیگر) آفرینش تازه‌ای خواهید یافت؟»

اطلاع برخی از علما از زمان مرگ خودشان

درباره آگاهی از مرگ در قرآن کریم می‌خوانیم که خدای متعال چنین علمی را مختص به خود و در اختیار خود می‌داند. از طرف دیگر در روایات آمده که ائمه اطهار علیهم السلام و بعضی از علمای دینی از زمان مرگ یا شهادت خود اطلاع داشتند. چطور این دو مطلب را به ظاهر متضاد را می‌توان با هم جمع کرد؟

از طرفی خداوند در سوره مبارکه لقمان آگاهی از قیامت، نزول باران، چگونگی جنین در رحم مادر، اموری را که انسان در آینده انجام می‌دهد و محل مرگ او را در اختیار خود می‌داند و دیگران به آن راهی ندارند. حتی در مورد سؤال مذکور می‌فرماید: «وَ ما تَدْرِی نَفْسٌ ما ذا تَکسِبُ غَداً وَ ما تَدْرِی نَفْسٌ بِأَی أَرْضٍ تَمُوتُ إِنَّ اللَّهَ عَلِیمٌ خَبِیرٌ؛ و هیچ کس نمی‌داند فردا چه به دست می‌آورد و هیچ کس نمی‌داند در چه سرزمینی می‌میرد. خداوند عالم و آگاه است.»

از سوی دیگر هم در تاریخ و روایات متعددی می‌خوانیم که ائمه اطهار علیهم السلام و حتی بعضی از اولیاء اللَّه غیر از امامان از مرگ خود خبر دارند و یا محل دفن خود را بیان کردند.

از جمله در حوادث مربوط به کربلا، در روایات آمده است که پیامبر اکرم صلی‌الله علیه و آله و یا حضرت امیر مؤمنان و انبیای گذشته علیهم السلام از وقوع شهادت امام حسین علیه السلام و یارانش در این سرزمین خبر داده‌اند و در کتاب کافی هم بابی در زمینه آگاهی ائمه علیهم السلام از زمان وفاتشان وجود دارد؛ بنابراین در جمع بین این دو مطلب و تعارض ظاهری که وجود دارد باید بگوییم آگاهی بر پاره‌ای از این امور به صورت علم اجمالی- آن هم از طریق تعلیم الهی- هیچ منافاتی با اختصاص علم تفصیلی آن‌ها به ذات پاک خداوند ندارد و همان طور که گفتیم همین اجمال نیز ذاتی و استقلالی نیست بلکه جنبه عرضی و تعلیمی دارد و از طریق تعلیم الهی است، به مقداری که خدا می‌خواهد و صلاح می‌داند.

در حدیثی از امام صادق علیه السلام می‌خوانیم که یکی از یاران حضرت سؤال کرد که: آیا امام علم غیب می‌داند؟ امام فرمودند: «لا وَلکنْ اذا ارادَ أن یعْلَمَ الشَّی ءَ اعْلَمَهُ اللَّه ذلک» یعنی «امام علم غیب را ذاتاً نمی‌داند، ولی هنگامی که اراده کند چیزی را بداند، خدا به او تعلیم می‌دهد.»

پس قاعده کلی در این مورد عدم آگاهی از زمان مرگ است، ولی به طور استثنا گاهی عده‌ای از افراد که در تهذیب نفس و تزکیه روح کوشیده‌اند و در طریق بندگی خدا ثابت‌قدم باشند. مانند مرحوم شیخ مرتضی طالقانی، حکیم هیدجی، مرحوم آیت‌الله حجّت کوه کمره ای، پدر آیت‌الله اراکی، میرزا محمود شیخ الاسلام، آیت‌الله شاه‌آبادی، آیت‌الله سید احمد خوانساری و... به تعلیم الهی از زمان مرگ خود آگاه می‌شوند.

فواید و آثار بی‌اطلاعی از زمان مرگ

ندانستن زمان مرگمان چه فایده‌ای دارد؟

عدم آگاهی از زمان مرگ برای عموم مردم یکی از الطاف الهی است و از اسباب زنده ماندن انسان تا اجل محدود و مقرّر است و اگر انسان از مکان و زمان مرگ خود آگاه بود، نور امید در زندگی او خاموش می‌شد و دست از هرگونه تلاش و فعالیت می‌کشید و چه بسا قبل از رسیدن اجل مقرّر از غم و ناامیدی جان می‌داد.

این نوع بی‌اطلاعی نسبت به زمان مرگ، اثر تربیتی هم دارد؟

یکی از اثرات مهم تربیتی جهل به مرگ این است که انسان عاقل همیشه آماده سفر قیامت است و هر لحظه احتمال فرا رسیدن مرگ را می‌دهد از این رو کمتر گناه می‌کند و اگر احیاناً مرتکب گناه و خطایی شد درصدد جبران آن برآمده و به درگاه الهی توبه می‌کند، اما اگر از زمان مرگ آگاه باشد ممکن است دست به هر کاری بزند به این بهانه که فعلاً فرصت دارم و در آینده توبه خواهم کرد.

در زمان جان دادن به چه فکر می‌کنیم؟

برای آن که سختی‌ها و سکرات مرگ بر ما آسان شود چه باید کرد؟

از لحظات حساسی که آدمی را سخت در فکر فرومی‌برد، لحظه احتضار و پایان عمر انسان‌ها است. در آن لحظه که کار از کار گذشته و اطرافیان مأیوس و ناامید به شخص محتضر نگاه می‌کنند و می‌بینند که با زندگی وداع می‌کند و هیچ کاری از دست هیچ کس ساخته نیست.

اطرافیان فقط ظواهر حال محتضر را می‌بینند، اما از چگونگی انتقال او از این سرا به سرای دیگر و طوفان‌های سختی که در این لحظه برپا است بی‌خبرند. حضرت امیرالمؤمنین علی علیه السلام بسیار زیبا و روشن این لحظات حساس را ترسیم می‌کنند و می‌فرمایند: «سکرات مرگ و حسرت از دست دادن نعمت‌های دنیا به او هجوم می‌آورد. اعضای بدنش به سستی می‌گراید و رنگ از چهره او می‌پرد. سپس پنجه مرگ در او نفوذ بیشتر می‌کند، آن چنان که زبانش از کار می‌افتد. در حالی که در میان خانواده خود قرار دارد با چشم می‌بیند و با گوش می‌شنود (اما یارای سخن گفتن در او نیست) در این می‌اندیشد که عمر خویش را در چه راهی تباه کرد؟ دوران زندگی خود را در چه راهی گذراند؟... انگشت حسرت به دهان می‌گیرد...»

از روایات استفاده می‌شود که لحظه جان دادن بر مؤمنان حقیقی آسان می‌گذرد و بر اساس بعضی از روایات مانند آن است که انسان گل خوشبویی را بو می‌کند و ناگهان خود را در باغ‌های بهشت ببیند. اما برای کسانی که گاهی گرفتار گناه و غفلتی شده‌اند، جان کندن سخت خواهد بود و این سختی و فشار برای پاک شدن از تاریکی‌ها و آلودگی‌ها است.

روش‌هایی برای آسان شدن سکرات موت

اما با این وجود در روایات اموری برای آسان شدن سکرات موت ذکر شده است که به بعضی از آن‌ها اشاره می‌شود:

۱- انفاق و عمل صالح: پیامبر اکرم صلی‌الله علیه و آله فرمودند: «قَدِّم مالَک أمامَک یسُرُّک اللِّحاقُ به؛ دارایی خود را پیش از خود بفرست تا پیوستن به آن شادمانت کند.»

۲- ترک گناه: پیامبر اکرم صلی‌الله علیه و آله در سفارش به مردی فرمودند: «از خواهش‌ها کم کن تا تحمل فقر و ناداری بر تو آسان شود و از گناهان بکاه تا مرگ بر تو آسان شود.»

۳- نیکی به پدر و مادر: امام صادق علیه السلام می‌فرمایند: «هر کس دوست دارد خدای عزوجل سکرات مرگ را بر او سبک گرداند باید به خویشانش رسیدگی و به پدر و مادرش نیکی کند...»

۴- کثرت صلوات بر محمد و آل محمد صلوات اللَّه وسلامه علیهم أجمعین.

۵- طول دادن قنوت که در روایت نبوی صلی‌الله علیه و آله آمده است: «طُولُ القُنُوت فِی الصلاةِ یخَفِّفُ سکراتِ المَوْتِ»

۶- زیارت سیدالشهداء علیه السلام، ابن قولویه در کامل الزیارات روایتی نقل کرده که از جمله آثار زیارت حضرت سیدالشهداء علیه السلام آسانی سکرات مرگ است.

۷- یاد مصائب امام حسین علیه السلام و گریه در عزای خاندان رسالت نیز در آسانی سکرات مرگ نقش مؤثری دارد و روایات زیادی در این زمینه از معصومین علیه السلام به ما رسیده است.

۸- شیرین کردن کام دوستان خدا- چه کام ظاهری چه کام باطنی- از طریق حل مشکلات او یکی از پیامدهایش رفع تلخ‌کامی در دم مرگ است.

۹- زیاد گفتن ذکر لاحول ولاقوة الّا باللَّه.

۱۰- تلاوت مستمر سوره‌های یاسین، صافات، نازعات، زلزال.

۱۱- محبت و ولایت حضرت امیرالمؤمنین امام علی علیه السلام.

۱۲- پوشاندن و اطعام دادن.

۱۳- خواندن نماز در شب هفتم ماه رجب (چهار رکعت).

۱۴- خواندن کلمات فرج (لا اله الا اللَّه الحلیم الکریم...).

۱۵- خواندن دعای: «اعْدَدْتُ لکلِّ حول لا اله الا اللَّه...» ده مرتبه در روز.

سخت‌ترین زمان برای ما

آیا موقع جان دادن ملک‌الموت را می‌توانیم ببینم؟

از روایات اهل بیت علیهم السلام استفاده می‌شود که یکی از مشهودات محتضر در اولین مراحل انتقال که از علائم پایان یافتن دوران زندگی دنیا و آغاز حیات برزخی است مشاهده فرشتگانی است که از طرف حضرت باری تعالی مأمور قبض روح هستند.

البته انتظار این که فرشتگان قبض روح همانند اجسام مادی قابل رؤیت باشند انتظاری نامعقول است، چراکه فرشتگان از جمله موجودات مجردند. شاید بتوان گفت فرشتگان می‌توانند به شکل‌های مختلف متمثّل شوند در این صورت است که انسان می‌تواند آن‌ها را مشاهده کند. چنانچه در جریان حضرت مریم علی‌ها السلام فرشته بزرگ الهی به صورت انسانی موزون بر مریم ظاهر شد.

محتضر در لحظه‌ای که ملک‌الموت را می‌بیند و جهان ناآشنای بعد از مرگ را مشاهده می‌کند متوجه می‌شود که زندگی دنیایی او سپری شده و در آستانه عالم آخرت قرار گرفته است. در این موقع سخت نگران و مضطرب می‌شود و دچار شدیدترین فشار روحی می‌شود. به موجب روایاتی که از اولیای دین رسیده است این ساعت برای آدمی از ساعات بسیار سنگین و دشوار است.

امام سجاد علیه السلام می‌فرمایند: «سخت‌ترین ساعات برای فرزند آدم سه ساعت است. اول ساعتی است که ملک الموت را می‌بیند. دوم ساعتی است که از قبر برمی‌خیزد. سوم ساعتی است که در پیشگاه الهی قرار می‌گیرد. سپس یا به سوی بهشت می‌رود و یا روانه آتش می‌شود.»

البته این نکته نیز نباید فراموش شود که ملک الموت برای قبض روح افراد برای انواع و اصناف مردم به صورت‌های مختلف ظاهر می‌شود. در روایتی می‌خوانیم ابراهیم خلیل علیه السلام به ملک الموت گفت: آیا می‌توانی با آن صورتی که روح فاجر را قبض می‌کنی خودت را به من نشان دهی؟ ملک الموت عرض کرد: تو طاقت و تحمل آن را نداری.

حضرت ابراهیم علیه السلام فرمود: چرا، ملک الموت عرض کرد: صورت خود را از من برگردان و سپس مرا ببین. حضرت ابراهیم علیه السلام بدین طریق به ملک الموت نظر کرد. ناگهان دید مرد سیاه چهره‌ای با مو‌های راست شده و بوی متعفن و با لباس‌های سیاه به طوری که از دهان و از دو سوراخ بینی او دود و آتش زبانه می‌کشد در مقابل او حاضر است. حضرت ابراهیم علیه السلام با دیدن او غش کرد و سپس به هوش آمد و فرمود: اگر شخص فاجر در هنگام موت غیر از این منظره نبیند برای او کافی خواهد بود.

در روایت دیگری از پیامبر اسلام صلی‌الله علیه و آله آمده که فرمودند: «سوگند به آن که جانم در دست او است مشاهده ملک الموت سخت‌تر از هزار ضربه شمشیر است.»

بنابراین عزرائیل که می‌تواند برای قبض روح فاجر خود را به صورتی درآورد که حضرت ابراهیم خلیل از هول و هراس آن غش کند، خواهد توانست در هنگام قبض روح مؤمن خود را به شکلی درآورد از حیث زیبایی و جمال که محتضر قدرت تحمل نداشته و از شدت لذّت و جذابیت او خودبه‌خود جان تسلیم کند.

برزخ، قبر است

می‌دانیم که بعد از مرگ دنیایی به برزخ منتقل می‌شویم. عالم برزخ چگونه جایی است؟

در لغت عرب حدّ فاصل بین دو چیز را برزخ می‌گویند و، چون جهان بعد از مرگ حدّ فاصل بین زندگی موقت دنیا و حیات جاودان عالم آخرت است، در قرآن شریف و روایات اولیای دین آن عالم به نام برزخ خوانده شده است.

بر اساس جهان‌بینی مکتب پیامبران الهی، با سپری شدن دوران زندگی دنیا و فرارسیدن مرگ، روح آدمی از بدن جدا می‌شود به عالم برزخ منتقل می‌شود و در آن سرای، به حیات خویش ادامه می‌دهد. اگر متوفی از گروه پاکان و نیکان باشد به پاداش اعمال خوب خود در آن عالم متنعم است و اگر از گروه بدان و گناهکاران باشد، به کیفر کار‌های ناپسند خود معذّب خواهد بود و این وضع همچنان باقی و برقرار است تا زمانی که قیامت برپا شود. مردم به فرمان الهی از قبر‌ها برانگیخته شوند و برای رسیدگی به حساب‌های خود در محکمه عدل الهی حضور یابند.

از امام صادق علیه السلام نقل شده که: «البَرْزَخُ هُوَ القَبْرُ وَهُوَ الثَّوابُ والعِقابُ بَینَ الدُّنیا وَالآخرة؛ برزخ قبر است و آن ثواب و عقاب بین دنیا و آخرت است.»

آیات و روایات زیادی بر عالم برزخ دلالت دارد از جمله این آیه شریفه است که می‌فرماید: «وَ مِنْ وَرائِهِمْ بَرْزَخٌ إِلی یوْمِ یبْعَثُونَ؛ و پیش رویشان برزخی است تا روزی که برانگیخته می‌شوند.»

منبع:تسنیم

انتهای پیام/

 

اخبار پیشنهادی
تبادل نظر
آدرس ایمیل خود را با فرمت مناسب وارد نمایید.
نظرات کاربران
انتشار یافته: ۱
در انتظار بررسی: ۰
Germany
آیت الغیب
۱۴:۴۹ ۲۶ تير ۱۴۰۱
عالم برزخ فاصله بین دو چیز نامعین و تعریف نشده نمی باشد بلکه فاصله بین نظام های احسن آفرینش مبداء و معاد می باشد که هردو یکی اند و بدون هیچگونه اختلافی. لذا برای محاسبه و تعیین قطر یا ضخامت زمانی عالم برزخ هیچ راه و روش دیگری در دست نداریم غیر از پیش بینی و محاسبه و تعیین طول زمانی سفر مقطعیِ نزولی و صعودی محتوای کیهان یا جهان بین مبداء و معاد. چنیین پیشبینی و محاسبه و تعیین خارج از توان معارف وحیانی و حدیثی و روائی دینی و کلام و تفسیر و الهیات و حکمت و عرفان دینی و معرفت حاصل از استدلالات منطقی و عقلانی فلسفی و معارف حاصل از کشفیات و شهودات شوقانی و ذوقانی عرفانی می باشد و شخم زدن در این میدان و زمین هم نیازی به مردان کهن و گاوهای نر ندارد بلکه فقط از عهده علم بر می آید و آنهم نه هر علمی بلکه علوم طبیعی و تجربی و ریاضیات . نظام احسن آفرینش مبداء و زندگی طولانی مدت بهشتی درون آن دیگر وجود ندارد بلکه عمر آن با آغاز سفر به پایان رسیده و محتوای آن به حالت برزخ تبدیل گشته است. سفر مقطعی نزولی و صعودی محتوای کیهان بین مبداء و معاد بصورت پیوسته و خطی طی نمی شود بلکه منقطع ؛ منزل به منزل ؛ وادی به وادی ؛ پله به پله و یا ایستگاه به ایستگاه. مدت اقامت در هر کدام از منازل یا وادی ها یا پله ها و یا ایستگاه های هفتگانه و فراوان در طول سفر برابر و مساوی با طول عمر کلی کیهان یعنی فاصله زمانی بین وقوع دو وحدت دمایی و وقوع دو مه بانگ متوالی می باشند. محتوای کیهان در طول این سفر دور و دراز کلیه مراتب و درجات تکاملی فراوان را بین دو سرحد ؛ یکی نهایت نقصان و دیگری نهایت کمال پشت سر خواهد گذاشت و آنهم از طریق چرخه یا گردش وقوع مه بانگ های هفتگانه و متوالی بر اثر نوسانات باز و بسته شدن یا انبساط و انقباض محتوای کیهان یا جهان. لذا تا این مراتب و درجات تکاملی پشت سر گذاشته نشوند، رجعت یا بازگشت به نظام احسن آفرینش مبداء در معاد، محال و غیر ممکن خواهد بود. سلسله طویل نظم ها و حیات های دنیوی در طول سفر جملگی متعلق به عالم برزخ می باشند. لذا ما انسان ها و کلیه موجودات زنده نه تنها پس از مرگ بلکه در طول حیات هم در حالت و عالم برزخ بسر می بریم و آنهم نه یک بار تولد و مرگ بلکه تولدها و مرگ های فراوان که تعداد آنها با تعداد مراتب و درجات تکاملی محتوای کیهان بین دو سرحد اشاره شده در بالا مساوی می باشند. زنجیره تولد و مرگ هندوان فقط در چهارچوب زنجیره علت و معلول مادی یعنی در بستر و در بطن و در طول تسلسل تولد و مرگ محتوای کیهان ( نه محیط ثابت و پایدار و مسدود کیهان ) از طریق وقوع مه بانگ های متوالی حقیقت دارد و نه از طریق حلول روان یا تناسخ. هر متفکر و اندیشمندی که توانست اندازه قطر یا ضخامت زمانی عالم برزخ یعنی طول سفر مقطعی نزولی و صعودی محتوای کیهان بین مبداء و معاد را محاسبه و تعیین نماید، در معاد به امر خداوند و از دستان جبرئیل برترین جایزه نوبل آسمانی را دریافت خواهد نمود. البته همه افراد انسانی بدون استثناء جوایز نوبل آسمانی خاص و ویژه خویش را دریافت خواهد نمود، اما آن جایزه برترین آنها خواهد بود.
پیشنهاد این حقیر عبارت است از : عدد 19 ضربدر 10 بتوان 36 سال شمسی و نه قمری. تلفظ آن به شکل زیر است : نوزده ضربدر پرانتز باز ، یک میلیارد بتوان چهار ، پرانتز بسته باضافه پسوند سال. یا به صورت : ۱۹ ضربدر ( یک میلیارد بتوان ۴ ) سال.