باباقنبر می‌گفت نوبرانه را از صندوق‌های زیرمیزی بخر! خیلی‌ها می‌خوان، زورشون نمی‌رسه، آه می‌کشن، آه‌شون می‌شینه رو بار تو می‌خوری.

به گزارش گروه وبگردی باشگاه خبرنگاران جوان، در یادداشتی در روزنامه جام جم به قلم حامد عسکری، شاعر و نویسنده، آمده است: «بم ما چهارفصل نیست؛ دوتا فصل دارد تقریبا. یک بهار مایل به تابستان دارد و یک پاییز منجر به زمستان. حالا که کله‌پاچه موضوع نوبرانه را گذاشته‌ایم وسط و قرار است حولش گپ بزنیم بیل من گلی ورنمی‌دارد، یعنی ورمی‌داردها، ولی نوبرانه متداول و معروفی که شما اوایل بهار و اوایل پاییز هوس می‌کنید به خندق بلا می‌ریزید را ما یا من کویری زیست‌نکرده‌ام. این مفهوم را با کمی فاصله زمانی با میوه‌هایی از نوع دگر و در یک دوره دگرتر پشت سر می‌گذاریم.

راستش را بخواهید من همین اول چراغی یک اعترافی بنمایم و آن این است تا بیست‌وپنج سالگی‌ام که وارد و ساکن تهران شدم، نمی‌دانستم چاغاله‌بادام چی هست؟ حالا شما هم صدایش را درنیاورید! فکر می‌کردم نوع و نژاد خاصی از بادام است که، چون مغز‌های چاق و چله‌ای دارد اسمش را گذاشته‌اند چاغاله‌بادام و سر همین این همه خاطرخواه دارد.

گوجه‌سبز هم به این منوال. گمان بنده بر این بود که نوعی گوجه‌فرنگی است که حالا قدرتی خدا رنگش سبز شده یا واقعا از فرنگ می‌آید و به همین خاطر و طبق قاعده مرغ همسایه غاز است باز عزیز دل همه است.

طهران که مشرف شدم بر جنابمان مکشوف گشت که چاغاله‌بادام همان بادام زود چیده شده است و گوجه‌سبز هم همان آلوچه به سرمنزل مقصود نرسیده.

موافقید یک ذره فلسفی و انگیزشی هم حرف بزنم یک چیزی هم دشت کنید؟ اِهِم...‌ای دوست... گوش جان به من بسپار... من از یک راه رفته با تو سخن می‌گویم... از نرسیدن و زمین‌افتادن نترس... گاهی در میانه راه رسیدن که زمین بخوری هر چند خاکی دست‌های پینه‌بسته دهقانی زحمتکش یا شیطنت معصومانه کودکی تو را به بازار می‌برد و همچون تپه‌ای چاغاله‌بادام در میان امواج آب و نمک به فروش می‌رساند و بسیار گران‌تر از دوستانت که بر شاخه ماندند و رسیدند به معده بنده‌ای از بندگان خدا سرازیر می‌شوی... پس از افتادن نپرس چاغاله! (پوووووف پسر شیطنت معصومانه رو داشتی؟ عجب پارادوکسی ریسه کردم.)


بیشتر بخوانید


نوبرانه بهاری خیلی در بم ما رواج نداشت. منطقه ده بکری اطراف بم منطقه سردسیری است که قیصی و گیلاس و زردآلو و نوری در آن خوب عمل می‌آید و گاهی شوهرخاله من که اهل آنجاست و آنجا باغ دارد گاهی چندکیلویی از این محصولات به تناوب رسیدن می‌چید و برای باجناغش که ابوی بنده می‌باشند می‌آورد، دمش هم گرم....

نوبرانه مختص و متعلق و بومی سرحدات ما خرما بود، خرمای سرخال، چیست؟ حالا عرض می‌کنم، خرما اولش که شروع می‌کند به به دنیا آمدن اول عین دانه نخود سبز است، همان رنگ همان اندازه و فوق‌النهایه گس... آفتاب هر چه داغ‌تر و هوا هر چه برشته‌تر خرما زودتر می‌رسد، (خرماپزان را هم حالا باید ملتفت شده باشید) کم‌کم این گردالی‌های سبز قد می‌کشند و تغییر رنگ می‌دهند و می‌شوند سرخ، سرخی که رسید به سرخی کد شماره ۲۰۸ رژ لب بورژوییس، نوک خرما‌ها شروع می‌کند به رنگ گرداندن به سمت قهوه‌ای و رفته رفته سیاه... این مرحله را می‌گویند خرمای سرخال... گسی هنوز به شیرینی می‌چربد، بد هضم است و عین خرمالوی کال لب و لوچه را جمع می‌کند، لکه تیره نوک خرما رفته‌رفته پهن می‌شود و نصف خرما می‌شود سیاه و نصفش سرخ، توی این مرحله به این خرما می‌گوییم کنر رس... ترکیبی منطقی متوازن از شیرینی و گسی... این خرما... باشکوه‌ترین دوره مسیر تکامل خرماست، بمی‌ها در این دوره هر کس به اقتضای نیازش می‌چیند و در فریزر می‌گذارد.

توی فصل خرمای کمر رس، توی هر وعده غذایی توی یک یا چند بشقاب چینی چنددانه از این دلبر‌ها چیده‌اند و با یک پیاله ماست محلی بغلش و یک چارک نان محلی شما مواجهه من تو من دارید با یک وعده غذایی کامل... یک ترکیب جذاب و تجربه متفاوت که عین شله مشهدی کشته هم در بعضی موارد گزارش داشته‌ایم!

نوبرانه و نوبرانه‌بازی اصولا چیز خوبی‌است و فقط هم یک دلیل و توجیه بیشتر ندارد، دلبری‌کردن و نازکشیدن؛ دلبری‌کردن طبیعت از ما و نازکشیدن و توجه‌کردن به آن که دوستش داری، سی‌سنگ چاغاله‌بادام و گوجه‌سبز با قیمت خداتومن نه واجب است که حتما خریده شود، نه شکمی سیر می‌کند، اما همین که برای همسرت، نامزدت، فرزندت یا پدر و مادرت می‌خری، معنی‌اش این است که دوستت دارم، حواسم هست که دوست داری و مطمئنم بعد از یک سال خوردنش وقتی چشم‌هایت از ترشی نمک‌زده گوجه‌سبز‌ها برق می‌زند و تنگ می‌شود و ابروهایت مثال دو پرنده بال گشوده در افق من کیف می‌کنم و حال می‌دهد و خوشحالم پولی که دارم، خرج نوبرانه شده نه جریمه پلیس، دارو و دکتر ... نوبرانه بخرید خیلی هم بخرید، ولی از یک جایی که خلوت باشد یا از جعبه‌های پایین دخل و زیر میز ... بابا قنبر می‌گفت نوبرانه را از صندوق‌های زیرمیزی بخر، خیلی‌ها می‌خوان زورشون نمی‌رسه آه می‌کشن آه‌شون می‌شینه رو بار تو می‌خوری کوچک‌ترین بلایی که سرت میاره دل درده....»

منبع:روزنامه جام جم

انتهای پیام/

 

اخبار پیشنهادی
تبادل نظر
آدرس ایمیل خود را با فرمت مناسب وارد نمایید.