به گزارش خبرنگار حوزه ادبیات گروه فرهنگی باشگاه خبرنگاران جوان، نگاه به سرچشمه همیشه اهمیت دارد. چرا که سراغ گرفتن از آن منشا است که ما را با بنای اصلی آشنا میکند. این مبدا را برای شعر انقلاب در چند دهه پیش میتوان سراغ گرفت. روزهایی که از نظر مصاحبهشوندهی ما روزهای طلایی شعر انقلاب بودهاند و ما آن دوران را از سر گذراندهایم.
«محمدکاظم کاظمی» شاعر افغانستانی تبار ساکن ایران است و ما با او به گفتگو نشستهایم تا جرعهای از زلالی شعر انقلاب را بنوشیم و در این مجال در فضای شعر انقلاب تنفس کنیم. چراکه روشن شدن ادامه راه همیشه در پی شناخت مسیر از سر گذرانده شده است. در این گفتوگو نگاهی میاندازیم به پایهها و بنای شعر انقلاب و سرکی هم میکشیم به این روزها و آیندهی این درخت. درختی که راوی برههای حساس از تاریخ این سرزمین بوده است.
آقای کاظمی؛ اگر قصد بر تعریف «شعر انقلاب» داشته باشیم چه میتوانیم در تعریف آن بگوییم؟
تعریف شعر انقلاب کمی دشوار است. یک تعریفی که ما میتوانیم از شعر انقلاب داشته باشیم، که این تعریف جامع نیست، شعرهایی است که برای انقلاب اسلامی سروده شده است. منتهی تعریف دقیقتر میتواند این باشد: شعری که در سالهای بعد از انقلاب و با اشاره به مسائل انقلاب سروده شدهاست. منتهی این هم تعریف کامل و جامعی از شعر انقلاب و مفهوم آن نمیتواند باشد. چرا که شعر انقلاب در تعریف واقعی خود باید شعری دانسته شود که در آن، آرمانهای شکلدهندهی انقلاب اسلامی وجود داشته باشد؛ و با این مفهوم میتوان شعر انقلاب را از قبل از انقلاب و از زمانی که اولین جرقهی آن در سال ۴۲ زده شد سراغ گرفت. در سرودههای کسانی مثل حمید سبزواری، طاهره صفارزاده، سیدرضا موید، محمدجواد غفورزاده شفق و علی موسوی گرمارودی و برخی افراد دیگری که در آن سالها گرایشهای انقلابی داشتند و با همین آرمانها شعر میسرودند و مخالف وضع موجود آن زمان بودند.
آیا میتوان پیشینهای مانند مشروطه یا حتی ماقبل آن را برای شعر انقلاب در نظر گرفت؟
به نظر بنده بهترین پیشینهای که میتوان برای شعر انقلاب جستوجو کرد شعر «علامه اقبال لاهوری»، شاعر بزرگ فارسی زبان کشور پاکستان، است؛ که البته در زمان حیات اقبال کشورهای پاکستان و هند از همدیگر جدا نشده بودند.
برای اولین بار در شعر فارسی، آن آرمانها و تفکر انقلاب اسلامی و نگرشی که نزدیک است به تفکر انقلاب اسلامی یعنی بازگشت به خویشتن اسلامی و غرب ستیزی و نگرش عالمانه و هوشیارانه نسبت به غرب و موضعگیری در برابر آن و دعوت ملل شرق برای مقابله با ستم و استعمار غربیها به نظر میرسد که در شعر «اقبال لاهوری» به پررنگی مطرح شده است آن هم با تکیه بر جنبه اسلامی. چون در شعر دیگران هم این موضوع بوده است منتهی جنبه اسلامی در آن حضور نداشته. مثل شعرهای مشروطه. به همین خاطر به نظر بنده انقلاب اسلامی را بیشتر میتوان در شعر «اقبال لاهوری» جستوجو کرد. شعر مشروطه هم البته شعر مبارزاتی و شعر اجتماعی است و از جهت این مبارزه با انقلاب اسلامی قرابت دارد، اما از نظر اینکه خاستگاه اسلامی داشته باشد به این صورت نبوده است.
بیشتر بخوانید
یکی از ویژگیهای اساسی شعر انقلاب برخاسته شدن از دل مردم است، یعنی با فراز و نشیبهایی که مردم تجربه میکنند شعر انقلاب نیز دچار واکنش میشود. آیا این ویژگی را در دورههای دیگر شعری نیز میتوان سراغ گرفت؟
در غالب دورهها شعر فارسی با مردم مرتبط بوده است و به نوعی با مسائل مردم سروکار داشته منتهی نوع برخورد آن با مسائل مردم فرق میکرده است؛ و این موضوع مردمی بودن مورد تازهای نیست و این از ماهیت شعر است که حرف شاعری راستین، حرف مردم باشد شعر او و شعر آن دوران هم مرتبط با مسائل جامعه باشد. البته در یک زمانهایی شاعران ما با مسائل اجتماعی کمتر تماس داشتهاند و نهتنها شاعران که خیلی از دیگر اقشار اجتماع، حتی علمای دین یا دانشمندان هم شامل این موضوع بودهاند؛ در اینچنین دورههایی شعر کمتر با اجتماع پیوند میخورده است. منتهی در مشروطه و بعد از آن این ارتباط شعر و شاعر بیشتر میشود. به نظر بنده موضوع مردمی بودن خاص انقلاب اسلامی نیست، اما شاید بتوان گفت در انقلاب اسلامی این زمینه ارتباط با مردم پررنگتر شد. به خاطر اینکه انقلاب اسلامی مردمی بود؛ طبیعتا انقلابی که از دل مردم جوشیده باشد و پایگاه مردمی داشتهباشد، شعر آن هم با مسائل مردم ارتباط بیشتری میگیرد. اگر حرکت انقلاب یک حرکت رفرم اجتماعی نخبگانی یا یک حرکت نظامی و براندازی نظامی بود، مثل آنچه که در دورههای قبل اتفاق افتاده بود، طبیعتا شعر انقلاب آن مقدار پایگاه مردمی نمیداشت.
رابطه و نسبت انقلاب اسلامی و شعر انقلاب را به چه شکل میبینید؟ آیا این رابطه و تاثیرگذاری متوازن و هموزن بوده است؟
به نظر میرسد آنچه که در انقلاب اسلامی رخ داد در اغلب هنرهای مختلف مثل ادبیات داستانی و شعر و سینما به آن پیمانه و به آن عظمت متناسب با انقلاب اتفاق نیفتاد؛ شعر انقلاب نیز مانند جنبههای دیگر همچون جنبههای فکری، وقایع نگاری و خاطره نگاری و همهی این دست موارد نتوانسته هموزن اتفاقاتی باشد که در انقلاب اسلامی رخ داده است.
چندی بعد از پیروزی انقلاب اسلامی ما با جنگ تحمیلی روبرو شدیم. مواجهه شعر انقلاب با دفاع مقدس چگونه بود؟
شعر انقلاب در آن دوران با تمام قامت به میدان آمد و به دفاع مقدس پرداخت. یعنی شعر انقلاب در آن سالها تبدیل شد به شعر جنگ و سرودههای عمده شاعرانی که به نوعی وابسته به شعر انقلاب دانسته میشدند در دهه شصت متوجه مسائل جنگ بود؛ و برخی مسائل مثل شعر عاشقانه در آن سالها به حاشیه رفته بود و غالبا در پرتو جنگ مطرح میشد. حتی شعر اجتماعی هم در آن سالها در پرتو جنگ سروده میشد مثل شعر «مولا ویلا نداشت» علیرضا قزوه و شعر «خیابان هاشمی» محمدرضا عبدالملکیان که در آنها شاعران بیشتر به مسائل جنگ اشاره میکنند و مسائل اجتماعی را در سایه جنگ میبینند. میتوانیم بگوییم گفتمان غالب در آن دوره گفتمان جنگ است و شاعران مسائل دیگر را هم در زاویه و در پرتو جنگ میبینند.
از نظر شما میتوان عروج امام خمینی (ره) را موج و دورهای در مسیر شعر انقلاب در نظر گرفت؟ این حادثه چه تاثیری بر روند شعر انقلاب داشت؟
یک موج جدید و یک موضوع محتوایی قابل توجه در دهه شصت مواجهه شاعران با این پدیده بود. به نظر بنده در ادبیات فارسی سروده شدن این میزان شعر در سوگ یک شخص سابقه ندارد جز در مورد معصومین و اولیا و واقعه کربلا که البته آنها موضوعات خاصی هستند و قابل مقایسه با دیگر زمینهها نیستند. در مورد افرادی در زمینه مصلحان اجتماعی، دانشمندان و شعرا و ادبا به نظر بنده نمیرسد که این مقدار مرثیه سروده شده باشد و از این جهت با پیمانهی بسیار وسیعی روبرو هستیم. ولی اینکه این شعرها تا چه زمانی دوامدار بود و چه میزان تاثیر بر روی شعر انقلاب گذاشت به نظر بنده نمیرسد که این دوام و تاثیر زیاد باشد و خیلی از این اشعار هم الزاما شعرهای قوی نبودهاند. طبیعتا شعری که از سر احساس و اینچنین برمیخیزد لزوما از همه جهات قوی نیست. مورد دیگری که در این بین قابل توجه است برخی از شعرهایی است که بعد از حضرت امام (ره) به آرمان ایشان میپردازد. بنده فکر میکنم شعرهایی که این آرمان را حتی بدون اشاره مستقیم به حضرت امام (ره) پیگرفتهاند، مهمتر هستند.
ما پس از انقلاب اسلامی و بعد از آن دفاع مقدس که دوران پر شوری بودند با سالهایی مواجه شدیم که دیگر آن شور سابق به نوعی ثبات تبدیل شد. در سالهای بعد از پیروزی انقلاب و بعد از جنگ تحمیلی شعر انقلاب چه مسیری را پیگرفت؟
بعد از جنگ تحمیلی و این دوران پرشور، چهار شاخه در شعر انقلاب قابل مشاهده است. یکی شاخهی شعر عاشقانه که بعضی از شاعران آمدند و به این گرایش پیوستند که میتوان گفت در این بین «سهیل محمودی» شاعر مطرحی است.
گرایش دیگر شعر حسرت است که در آن شاعر حسرت میبرد نسبت به سالهای اول انقلاب و زمان جنگ؛ که این گفتمان را ما در شعر «علیرضا قزوه»، «محمدرضا عبدالملکیان» و «قادر طهماسبی» بیشتر میبینیم.
شاخه دیگر، مسائل اجتماعی است که در آن شاعران مسائل اجتماعی را در زمینه گفتمان انقلاب و با اشاره به این موضوع که ارزشهای انقلاب دارد فراموش میشود مطرح میکنند. «علیرضا قزوه» از جمله افراد فعال در این شاخه است.
گرایش بعدی شعر مذهبی است که روز به روز در حال فربهتر شدن است. مانند شعرهای مناسبتی مذهبی و شعرهایی که در تقدیر بزرگان دین و وقایعمذهبی سروده میشود که به نظر بنده در سالهای اخیر خیلی پررنگتر هم شده است.
در کل از این چهار گرایش عاشقانه، اجتماعی، حسرت یا همان نوستالژی انقلاب و مذهبی دو شاخهی شعر عاشقانه و شعر مذهبی نسبت به باقی فربهتر پیش آمدهاند و دو گرایش اجتماعی و حسرت کمرنگتر بودهاند که میتوانست این نسبت متوازنتر باشد.
در سالهای اخیر ما با پدیده «مدافعان حرم» مواجه شدیم. شعر انقلاب در این مورد نقش خود را چگونه ایفا کرد؟
پدیده مدافعان حرم نیز مانند جنگ تحمیلی است. واقعه بسیار مهمی رخ داد و در پی آن جمع وسیعی از شاعران انقلاب به صورت جدی به آن پرداختند. در این مرحله شعر تا حدود خوب و قابل توجهی وظیفهای را که بر گردن داشت انجام داد. ما چندین مجموعه از شعرهایی را داریم که در مورد این واقعه سروده شده است، اما بررسی جزئی و دقیقتر این موضوع مجال دیگری میطلبد.
آیا میتوان گونه شعر انقلاب را گونهای صادراتی دانست؟ و آن را در کشورهای دیگر همچون کشورهای منطقه سراغ گرفت؟
آن مقدار که خود انقلاب در کشورهای دیگر مطرح شده، شعر آن مطرح نشده است. بنده میبینم در قلمرو زبان فارسی و در کشورهایی که سراغ دارم هنوز شاعران انقلاب آن مقدار که باید شناخته شده نیستند. حتی به آن مقداری که شاعران جریان روشنفکری شناخته شدهاند. به ویژه در کشورهای افغانستان و تاجیکستان.
البته این موضوع دلایلی دارد. از جمله دلایل آن میتواند روشها و سیاستهای نسبتا نادرستی باشد که در ارائه مفاهیم انقلاب به خارج از کشور در بستر شعر و ادبیات و هنر داریم و بخشی از آن نیز میتواند این باشد که کشورهایی که زبان فارسی در آنها رواج دارد زیاد نداریم که بتوانیم بگوییم شعر آنها متاثر از شعر انقلاب است. البته بنده این موضوع را در شعر عرب رصد نکردهام که بخواهم بگویم در آن شعر هم این اتفاق افتاده است یا خیر. همچنین در شعر اردو و زبانهای دیگر.
ولی به طور کلی بنده موجی از جریان ادبی، مدنظر در سوال شما، در خارج از ایران سراغ ندارم. موجی که در حد ظرفیت و پیمانهی انقلاب اسلامی باشد.
چه دورنمایی برای شعر انقلاب میبینید؟ و وضعیت آن در این روزها چگونه است؟ آیا در مسیری که باید در حرکت است؟
بنده دورنمای خوبی سراغ ندارم. به نظرم میرسد که توجه عمده مسئولین به شعر انقلاب یک توجه ویترینی است؛ و بیشتر سعی میکنند موضوعات مناسبتی را بپرورانند. جنبههای اجتماعی شعر انقلاب و جنبههای عدالتجویانهی آن و به طور کلی گفتمان خود انقلاب اسلامی و آرمانهای آن بین مسئولین و رسانهها کمرنگتر شده است و بیشتر این وادی به صورت سفارشی درآمده. میتوانیم بگوییم شعرهای به شکل تزیینی و ویترینی مورد توجه مسئولین و متولیان امر است؛ و به همین دلایل بنده چشمانداز خوبی در نظر ندارم. علاوه بر این، متاسفانه در حوزه مسائل فرهنگی و گفتمانی انقلاب اسلامی نیز دورنمای خوبی را نمیبینم؛ و فکر میکنم که ما دوران طلایی انقلابیگری را در حوزه شعر، اندیشه، هنر و ادبیات به دلایل مختلفی از سر گذراندهایم. مقداری از این موضوع ممکن است به خاطر جبر تاریخی و مقداری از آن نیز ممکن است به خاطر رفتار و عملکرد نامطلوب بعضی از مسئولان و بخشی از آن هم به خاطر تنگناها و سرکوبگریهای مردم باشد. در مجموع بنده نمیتوانم بگویم که اتفاق بزرگی پیش رو است. البته بعضی از نهادها هستند که بر پرورش شاعران با همان گفتمان انقلاب اسلامی بسیار تلاش میکنند. منتهی این تلاشها از حمایت جدی در بین مسئولین برخوردار نیست. شما شهرستان ادب را در نظر بگیرید و تلاشهایی که در آنجا صورت میگیرد. شهرستان ادب به نظر میرسد که یکی از کانونهای اصلی گفتمان انقلاب اسلامی است و باید مورد توجه کامل مسئولین باشد، اما خوب در عمل میبینیم که اینطور نیست؛ و نه تنها شهرستان ادب بلکه خیلی از نهادهایی که میخواهند کارهای راستینی را انجام بدهند.
شما کتابی تحت عنوان «ده شاعر انقلاب» دارید؟ مقداری از آن کتاب برای ما بگویید؟ آیا «ده شاعر انقلاب» نتیجه دغدغه شخصی شما بود؟
در مورد کتاب «ده شاعر انقلاب» میتوان گفت که از طرفی این موضوع دغدغه شخصی بنده بود و از سویی پیشنهاد دوستان. این کتاب حاصل وام و دینی است که بنده به بسیاری از شاعران بزرگی که در این کتاب مطرح شدند داشتم. از جمله آقای «علی معلم»، «قیصر امینپور»، «حسن حسینی» و «احمد عزیزی». طبیعتا بنده علاقه داشتم که در مورد شعر این بزرگان بنویسم. مطالبی را در این مدت نوشتهبودم و بعضی از دوستان هم پیشنهاد کردند در مورد برخی از شاعران دیگر نیز مقالاتی بنویسم و مجموع این مقالات به پیشنهاد آقای «مصطفی محدثی خراسانی» تبدیل به کتاب شد. یعنی بخشی از این حرکت به صورت خودجوش و حاصل علاقه و وظیفهای بود که نسبت به نقد کردن و پرداختن به شعر بعضی از شاعران احساس میکردم؛ و بخشی دیگر هم بنا به پیشنهاد آقای «مصطفی محدثی خراسانی» بود. این کتاب در ادامه هم مورد استقبال قرار گرفت و سه بار تجدید چاپ شد؛ و افرادی که این کتاب را خوانده بودند نسبت به نگرش آن که جانبدارانه به نظر نمیآمد و مبتنی بر دریافتهای منصفانهای از شعر شاعران بود کتاب را مورد ستایش قرار دادند. بعضی از دوستان به خصوص دوستان حاضر در موسسه شهرستان ادب پیشنهاد کردند که این کار با نقد شعر چند شاعر دیگر از نسل انقلاب ادامه پیدا کند که البته این کار انجام شد و آن کتاب هم نوشته شده است و در مراحل آماده سازی نهایی برای چاپ است. در کتاب جدید، شعر هشت شاعر دیگر از شاعران نسل انقلاب مورد نقد قرار گرفته است. شاعرانی که در کتاب قبلی مطرح نشده بودند و غالبا از نسلهای بعدی شاعران انقلاب هستند.
گفتوگو از نوید سرادار