به گزارش گروه بین الملل باشگاه خبرنگاران جوان، انتخابات سوم نوامبر در آمریکا به پرونده ریاست «دونالد ترامپ»، رئیس جمهوری پیشین این کشور پایان داد و «جو بایدن» نامزد دموکراتها را که رقیب سرسخت ترامپ و منتقد اصلی عملکردش به شمار میرفت، روی کار آورد.
صرف نظر از آنچه در جریان انتخابات و پس از آن تا مراسم تحلیف بایدن در آمریکا گذشت و وقایعی که در این زمینه رخ داد، اکنون بایدن قدرت را به دست گرفته و به تدریج در اظهاراتی علنی و غیر علنی پرده از سیاست های داخلی و خارجی دولت خود بر میدارد.
در آخرین موضع گیریهای بایدن در سطح خارجی، مواضع وی در قبال خاورمیانه به طور صریح بیان نشده و به پاره گفتارهایی از زبان او و یا تیم کاریاش درباره لزوم توقف جنگ در یمن، محاکمه عربستان در خصوص پرونده «جمال خاشفچی» و در عین حال تامین امنیت عربستان در برابر دشمنان و نیز بازگشت به توافق هستهای با ایران بسنده شده است.
در همین راستا با «حسان الزین»، نویسنده و تحلیلگر لبنانی در تشریح ابعاد رویکرد بایدن در قبال خاور میانه و استراتژیهای او در منطقه گفتوگو کردهایم که در ادامه مشروح آن را می خوانیم:
سیاست گذار اصلی آمریکا، «دولت عمیق» در این کشور است
اظهارات و مواضع بایدن در ارتباط با سیاست خارجی دولت خود در منطقه را چگونه ارزیابی میکنید و از نظر شما حمایت مخفیانه از تروریستهایی همچون جبهه النصره و داعش در سیاستهای او چه جایگاهی خواهد داشت؟
سیاست «جو بایدن»، رئیس جمهور جدید آمریکا تفاوت چندانی با سیاست «دونالد ترامپ»، رئیس جمهور پیشین این کشور ندارد. در واقع رؤسای جمهوری آمریکا در چارچوب استراتژیهایی حرکت میکنند که دولت عمیق یا پنهان برای آنها، صرف نظر از اینکه چه حزبی روی کار است، طراحی میکند. بنابراین بایدن از همان نقطهای آغاز میکند که ترامپ به پایان رسانده است.
درباره سیاست خارجی بایدن باید گفت: سیاست دموکراتها فقط از نقطه نظر تاکتیکی با سیاست اتخاذ شده توسط جمهوری خواهان تفاوت دارد و این تفاوت عمیقی نیست. پایه سیاست خارجی آمریکا مبتنی بر استعمار سیاسی و اقتصادی کشورهای جهان است. در مورد منطقه ما نیز، شخص بایدن و دیگر اعضای تیمش تصریح کرده اند که امنیت اسرائیل مهمترین استراتژی آنها در منطقه خاورمیانه است. به همین دلیل بایدن نیاز دارد آن قسمت از اعتماد خارجی که ترامپ تخریب کرده را بازسازی کند. به این مفهوم که او حتما شراکت با متحدان خارجی را احیا و به تبع آن تلاش خواهد کرد تا اعتماد از دست رفته را بازگرداند.
در واقع بایدن در دو مسیر موازی حرکت خواهد کرد. او تلاش میکند هم اعتماد داخلی و هم اعتماد در سطح سیاست خارجی را بازگرداند. دو مورد در سطح روابط با کشورهای عربی برای بایدن بسیار مهم است که همان بنای سیاست آمریکا بر باج خواهی و تحریک کشورها برای سرقت نفت و سرقت اموال مسلمانان و عربها و کشورهای خاورمیانه است. قطعا نحوه تعامل بایدن با عربستان سعودی نیز از این چارچوب خارج نخواهد بود.
سنگ بنای سیاست و تعامل بایدن در منطقه، امنیت اسرائیل است
چرا تا این لحظه جوبایدن سیاستهای خود در مورد خاورمیانه از جمله اسرائیل، ایران، سوریه و عراق را به صراحت اعلام نکرده است؟
نخست اینکه بررسی تاریخ بایدن دادهها و اطلاعات فراوانی درباره استراتژیهای او در این زمینه به دست میدهد. در نتیجه مشخص میشود که طبق اظهارات شخص او، سنگ بنای سیاست و تعامل وی در منطقه امنیت اسرائیل است.
در وهله دوم نیز همه به یاد داریم که «باراک اوباما»، رئیس جمهور پیشین آمریکا و «هیلاری کلینتون» وزیر خارجه دولت او در همان زمان اذعان کردند که آنها گروه تروریستی داعش را به وجود آوردهاند. پس در نظر داشته باشید که بایدن عضو همین تیم بوده و چیز جدیدی به این سیاست اضافه نخواهد کرد، بلکه اکنون سیاست وی مبتنی بر ادامه و تکمیل چنین رویکردی خواهد بود. برای مثال همین دموکراتها و تیم کاری اوباما بود که جنگ علیه یمن را اغاز کردند و پروژه تجزیه عراق را کلید زدند. همینها بودند که توافق هستهای را امضا و خود پیش از ترامپ آن را نقض کردند. باج خواهی از عربستان نیز در دوره قدرت گرفتن همین دموکراتها بود تا به بهانه مشارکت در ائتلاف غیر منطقی شان آنچه را میخواهند باج خواهی کنند.
با مروری بر پیشینه اعضای تیم بایدن، چون وزیر خارجه و مشاور امنیت ملی امریکا و بررسی دیدار وی با مشاور امنیت ملی اسرائیل و وعده به تل آویو برای عدم پیشبرد توافق هستهای در مییابیم که سمت و سوی سیاست خارجی بایدن و تیمش چیست.
پرونده خاشقچی، ابزار باج خواهی های جدید آمریکا از عربستان خواهد بود
برخی تصور میکردند که دولت بایدن درباره موضوع حقوق بشر عربستان و مخصوصا جمال خاشقجی موضع سختگیرانهتری اتخاذ کند. آیا بین جمهوری خواهان و دموکراتها در رابطه با عربستان تفاوتی وجود دارد؟
تفاوت عمیق و ریشهای بین سیاست دموکراتها و جمهوری خواهان در زمینه حقوق بشر وجود ندارد. نخست اینکه آمریکا و همه سیاستمداران آمریکایی باید اخلاق سیاسی را بیاموزند. آنها همیشه عهد خود را شکسته و وعده هایشان را نقض میکنند و این موضوع جدیدی در قاموس آنها نیست.
در تاریخ ایالات متحده اصطلاحی به نام «زنبورها» وجود دارد. این زنبورها همان پدران مقدسی هستند که خواستند ایده اسرائیل جدید را در شمال قاره آمریکا عملی کنند. به همین دلیل همه روشهای به اصطلاح توراتی را برای مقابله با هندوهای سرخ پوست به کار گرفتند و آنها را متقاعد کردند که جماعتی قاتل و وحشی هستند که خدای سفید آنها را نجات خواهد داد.
بنابراین آمریکا با هر دو جریان سیاسی خود در اصل حقوق بشر تفاوتی ندارد. پرونده خاشقچی نیز غیر از دستاویزی برای باج خواهی پادشاه سعودی کارآیی دیگری ندارد. به همین دلیل شاهد شراکتهای روز افزون آمریکا با عربستان سعودی هستیم که هدفی غیر از باجی خواهی از آنان ندارد. ترامپ ۴۵۰ میلیون دلار از سعودیها دوشید و دموکراتها نه تنها این مبلغ را به سعودیها باز نخواهند گرداند بلکه بیشتر و بیشتر از آنها باج خواهند خواست.
موضع بایدن در مورد صلح یمن و پناه گرفتن پشت موضوعات انسانی، تلاش برای بازگرداندن اعتمادها به آمریکاست
یکی از مهمترین موضوعات منطقه جنگ یمن است که بایدن گفته باید این جنگ پایان یابد. آیا این پیشنهاد دغدغه حقوق بشری آمریکا است یا نجات عربستان از باتلاق یمن؟
درباره جنگ یمن باید بگویم که استراتژی اضطراری بایدن در وهله نخست بازگرداندن اعتماد داخلی و خارجی به امپراطوری آمریکاست. در سطح داخلی اینکه بایدن یا بهتر بگوییم دولت عمیق ابتدا اقدام به بازآرایی مهرههای لاتینی و سیاه پوست در چینش کابینه میکند. این بازآرایی و انتخاب چهرههای سیاه پوست و یا لاتینی برای مثال انتخاب یک زن سیاه پوست به سمت معاون رئیس جمهور و یا حضور سیاهان در صف پلیس بسیار مهم است، زیرا مسیر بازگشت اعتماد به تیم بایدن و منظومه سیاسی را هموار میکند.
به اعتقاد من این دولت عمیق است که از زمان اوباما بازی را بین دموکراتها و جمهوری خواهان اداره میکند. همان طور که مشاهده کردیم این دولت آن هنگام که برای کور کردن گره نابرابر عدالت اجتماعی و نابرابری سیاه و سفید به این نتیجه رسید که باید اوباما را انتخاب کند و چنان هم که انتظار میرفت او کتابی به نام «سرزمین موعود» نوشت و هویت تاریخی اسلامی و یاغیر اسلامی خود را زیر پا گذاشت و چنان کرد که خواست صهیونیسم بود.
در صحنه جنگ یمن نیز چند محور وجود دارد. در وهله نخست اینکه این مردم یمن هستند که به صلح و آرامش و توقف جنگ نیاز دارند. دوم اینکه قدرت دولت صنعا روز به روز با حمایت جبهه مقاومت افزایش مییابد و به یک قدرت دفاعی و مدرن بزرگ تبدیل میشود که میتواند اماکن و مواضع فراوانی را در تیررس اهداف خود قرار دهد به ویژه اینکه میتواند خلیج فارس و مهمتر از آن دریای سرخ و تنگه «باب المندب» را با پهپادهای خود به کنترل درآورد و امور را به نفع خود و به سمت صلح پیش برد.
آن سوی قضیه نیز عربستان، امارات و همه کشورهای ائتلاف متجاوز قرار دارند که از حملات موشکی انصارالله متحمل شکست سنگینی شده و اکنون فرصت را غنیمت شمرده و از مواضع بایدن برای لزوم تحقق صلح در یمن استقبال میکنند. همه میدانند که جنگ یمن محصول دوره اوباما بود و به همین دلیل موضع گیری برای صلح و حرف از دموکراسی و پناه گرفتن پشت حرفهایی، چون مردم مظلوم یمن از زبان بایدن میتواند اعتماد جامعه بین الملل به آمریکا را احیا و خدشههای آن را ترمیم کند.
بنابراین نقطه تلاقی منافع کشورهای درگیر در جنگ ایجاب میکند که به اسم صلح برای مردم یمن هر یک از طرفها منافع خود را تامین کنند و صلح صرفا بهانهای برای آنها بیش نیست.
بایدن درباره تواق هسته ای از هیچ فریب و دستاویز سیاسی غفلت نخواهد کرد
نگاه شما به اظهارات دولت بایدن در مورد بازگشت به توافق های بین المللی به ویژه توافق هسته ای با ایران چگونه است؟
در سطح سیاست خارجی نیز دولت بایدن باید دستاوردها و موفقیتهای خارجی داشته باشد. دستاوردهای خارجی میتواند متعدد و در سطوح مختلف باشد؛ ابتدا بازگشت به همه توافقهای بین المللی و شراکت در آنهاست که ترامپ بنا بر منافع خود نقض کرده بود. تیم بایدن ابتدا از بازگشت به توافقهای انجام شده با شرکای اروپایی و ترمیم ائتلاف ناتو خبر داد.
نقض توافقها توسط ترامپ به بهانه خلق جهانی جدید خلأیی را ایجاد کرد که مسلمانان، روس ها، چین و دیگر رقبای آمریکا میتوانند از آن بهره ببرند. به همین دلیل بازگشت دولت بایدن به صحنه توافقهای قبلی تلاشی در مسیر احیای اعتماد به آمریکا است.
درباره توافق هستهای نیز قطعا تیم بایدن با معیار منطقی و معقول به مذاکرات هستهای از همان نقطهای که به پایان رسیده باز نخواهد گشت و از هیچ فریب و دستاویز سیاسی فرو گذار نخواهد بود.
استراتژی کلی بایدن در قبال عراق، همان سیاست تجزیه و تقسیم خواهد بود
در ارتباط با موضوع خروج نیروهای آمریکایی از عراق که پارلمان این کشور قانون آن را تصویب کرده است، آیا دولت بایدن به اجرای آن پایبند خواهد بود؟ به طور کلی استراتژی بایدن در قبال عراق در دوره بایدن چگونه خواهد بود؟
استراتژی بایدن تجزیه و تقسیم عراق است و قطعا گامی در غیر این مسیر بر نخواهد داشت هر چند که دیدگاه خود را تغییر دهد و یا موضعی متفاوت اتخاذ کند. بنابراین آمریکا در دوره بایدن نیز از این مناطق خارج نخواهد شد مگر به شرط شراکت شرکت هایش در سرمایههای عراق و سوء استفاده اقتصادی از این کشور. هر چند که زنجیره تهران، بغداد، دمشق و بیروت هرگز چنین اجازهای را نخواهد داد.
اگر در یک نکته بخواهیم استراتژیهای بایدن و دولتش در منطقه را ترسیم کنیم استعمار اقتصادی کشورها و ملتهای منطقه و غارت ثروتهای آنان است.
بایدن تنها برای تحقق منافعش عمل خواهد کرد. این نقطه مشترک همه امپراطوریهای بزرگ است که دارای منافع مشترک بوده و برای تحقق آن عمل خواهند کرد. این عقل انسانی است که باید آزاد اندیش بوده و رها از هر قید و زنجیری با چنین استراتژی مقابله کند.
انتهای پیام/