به گزارش گروه وبگردی باشگاه خبرنگاران جوان، در دو قرن اخیر مظهر مبارزات ضد استعماری در برخی استانها با ایمان الهی و غیرت ملی، حضور بیگانگان را در خاک ایران را تحمل نکردند و مبارزات ضد استعماری آنها در تاریخ افتخارات مردمی که اراده کردهاند آزاد زندگی کنند و ننگ وابستگی و بردگی را از ساحت خود بزدایند میدرخشد.
در این مبارزات ضد استعماری مردم سنگ تمام گذاشتند. در این میان زنان و مردان بوشهری که در قیام پرشکوه خود علیه استعمار انگلیس ثابت کردند که ننگ و ذلت پذیرش بیگانه را هیچ گاه تحمل نخواهند کرد و آزادگی و آزاد زیستن را بر سیطره هر اشغالگری ترجیح میدهند.
آنچه باعث شد مردم استان بوشهر همواره روحیهی ضد استعماری داشته باشند و این را در زندگی مردان وزنان آن میتوان مشاهده کرد، ایمان مذهبی و گرایشهای دینی بوده که از دیرباز با الهام از رهنمودهای روحانیت، در درون آنها ریشه دوانیده است. شواهد تاریخی نشان میدهد که مبارزات ضد استبدادی مردم استان بوشهر بعد از قیام رئیس علی دلواری از دههی بیست به بعد اوج بیشتری داشته است.
در میان شهرستانهای استان میزان فعالیتهای سیاسی یکسان نبوده است. به عنوان مثال شهرستان دشتستان از شهرستانهای پیشتاز در این زمینه بوده است. موقعیت جغرافیایی و هوای گرم این منطقه باعث گردیده بود تا پیش از انقلاب اسلامی کاروانسرای مشیرالملک که زمانی موجب رونق تجارت و اُتراق کاروانیان بوده، در دورهی رضاخان و پسازآن در دوران محمدرضا به زندان تبدیل شود و بسیاری از انقلابیون کشور برای مجازات بیشتر به این زندان انتقال داده شوند.
طبیعتاً حضور این زندانیان مخالف رژیم شاه که بخش قابلتوجهی از آنان نیروهای انقلابی مسلمان بودند در ایجاد روحیهی شاه ستیزی و انقلابی گری تأثیر قابلتوجهی داشته است. حضور خانوادههای این زندانیان در برهههایی برای ملاقات با نزدیکان زندانی خود و ارتباط گروهی از مردم انقلابی دشتستان با این زندانیان و خانوادههای آنها موجب گسترش فضای انقلابی گری در دشتستان شد.
تعداد اندکی از دانشجویان استان بوشهرکه در تهران تحصیل میکردند و ارتباط آنها با هستههای انقلابیون مسلمان و انتقال این دیدگاهها به استان موجب گسترش هر چه بیشتر روحیهی انقلابی در میان مردم شد.
مردم استان بوشهر از همان آغاز نهضت امام خمینی سعی کردند لبیک گوی این نهضت بودند. در همان ایام یکی از مؤمنین شهر برازجان به نام غلامرضا خسروی در سال ۱۳۴۱ از شیراز به برازجان آمد. بعد از نماز جماعت به امامت آیتالله آقا شیخ عبدالحسین اعتصامی به مردم گفت: من در شیراز بودم، آیتالله محلاتی و آیتالله دستغیب، آیتالله خمینی را بهعنوان مرجع تقلید معرفی کردند. مردم با شنیدن این سخن صلوات فرستادند، فردای آن روز ساواک مرحوم غلامرضا خسروی را دستگیر کرد. او با شهادت در ساواک نیز همین حرف را تکرار کرد. از آن روز ما بانام «آیتالله خمینی» آشنا شدیم؛ و سعی کردیم به هر طریقی که شده با ایشان یا نزدیکانشان، ارتباط برقرار کنیم.
عدهای از مردم استان که به تهران و قم و مشهد میرفتند رساله و سپس اعلامیهها و نوارهای ایشان را با خود میآوردند و در میان خواص تقسیم میکردند. بعد از ترور منصور نخستوزیر شاه و قیام خونین ۱۵ خرداد، دهها نفر از گروههای طرفدار امام شامل گروههای ملی و ملی مذهبی به استان بوشهر تبعید شدند. تمامی سران نهضت آزادی بهجز آیتالله طالقانی، شامل ۱۸ نفر که در رأس آن¬ها آقایان دکتر یدالله سحابی و مهندس مهدی بازرگان قرار داشتند. برخی از اعضای هیئت مؤتلفه اسلامی، ازجمله آقای عسکر اولادی، گروه ۱۵ خرداد، گروه ترور حسنعلی منصور، ازجمله شهید بزرگوار مهدی عراقی، هواداران جبهه¬ی ملی، بازاریان تهران و قم، ازجمله تبعیدشدگان بودند.
روحانیون تبعیدی که همگی از روحانیون عالیرتبه و از شاگردان و مریدان امام خمینی بودند هرچند که در استان بوشهر دوران تبعید را با محدودیتهای خاص خود میگذراندند، ولی وجودشان بسان شمع فروزانی بود که فضای تاریک و خاموش آن روزگار را روشنی و گرمی میبخشیدند. حضور این علما در استان بوشهر بسیار مؤثر بود و مردم پروانهوار به دور آنها میچرخیدند و از برکات وجودی آنها استفاده میکردند.
تبعید آیات عظام شهید آیتالله مدنی به کنگان، آیتالله محمد یزدی به بوشهر، آیتالله عبایی به دیلم، آیتالله راشد یزدی به گناوه، آیتالله آذری قمی، آیتالله سید صالح خرمآبادی، آیتالله سید حسین موسوی تبریزی، آیتالله حسینی کهدویی و حجتالاسلام محمدجواد حجتی کرمانی به استان این توفیق و فرصت را داد که در روند انقلاب در استان جان تازهای به خود بگیرد. تقریباً در تمام دوران تبعید این بزرگان (سالهای ۱۳۵۲ تا ۱۳۵۶) هواداران نهضت امام خمینی (ره) از سراسر ایران، به استان بوشهر سفر میکردند. آنها علاوه بر خبرهای دستاول، نوارها، اعلامیهها و کتابهای حضرت امام و سایر یاران امام را برای انقلابیون سوغات میآوردند.
این روحانیون انقلابی در هر منطقهای از استان که بودند با برگزاری نماز جماعت و ایراد سخنرانی بذر آگاهی را در میان مردم استان میپاشیدند. بعد از نماز آیات عظام بهصورت نشسته برای مردم سخنرانی می-کردند و به پرسشهای آنها پاسخ میگفتند.
در ادامه نقشآفرینی روحانیت در مبارزات مردم استان علیه رژیم سرسپرده پهلوی، روحانیون دیگری نیز به استان آمدند. ازجمله این روحانیون آیتالله ناصر مکارم شیرازی، آیتالله غلامرضا رضوانی بود که بعد از انقلاب عضو فقهای شورای نگهبان شد، حجتالاسلام احمد احمدی عضو سابق شورای انقلاب فرهنگی (م ۱۳۹۷ش) و چندین تن دیگر از روحانیون. مردم مسلمان و متدین استان بوشهر، چون تشنهکامانی که بیآبی نای از آنها را بریده بود با عشق و علاقهی وصفناپذیری پیامهای این سفیران هدایت یعنی روحانیون آگاه و شجاع را که عمدتاً از حوزههای علمیه تحت عنوان تبلیغ به استان میآمدند دریافت میکردند و اعتراض خود را به شکلهای مختلف ابراز میداشتند.
از همان اوایل سال ۱۳۵۶ امواج آگاهی علیه جنایتهای رژیم و ماهیت ستمگرانه آن مردم استان را در خود فراگرفت. پس از درگذشت دکتر علی شریعتی در ۲۹ خرداد اعتراضات از مرکز کشور به سایر نقاط کشور با برگزاری مراسم ختم و جلسات ترحیم برای آن مرحوم منتقل گردید. ازجمله این استانها، استان بوشهر بهعنوان یکی از پیشگامان انقلاب اسلامی بود. این ماجرا تقریباً اولین جرقهی موج دوم انقلاب در استان بود. موجی که بهمرور با حضور مردم در اعتراضات و تظاهرات در اقصی نقاط خروشان گردید و رژیم پهلوی را نابود کرد.
طبیعی بود که انعکاس چنین مراسمی برای انقلابیون و مردمی که در بطن جریان بودند و یا از ستمگریهای رژیم به ستوه آمده بودند پیام نویدبخشی بود که روزنههای آزادی از استبداد ستمشاهی را به روی آنها می-گشود.
شهادت روحانیون توسط ساواک و تظاهرات مردمی علیه شاهنشاهی
عبدالله فاتحی دبیر حزب موتلفه اسلامی استان بوشهر و از مبارزین دوران انقلاب در گفتگو با خبرنگار سپاس با اشاره به شرایط سال ۵۷، اظهار کرد: سال ۱۳۵۶ توسط ساواک دستگیر شدم و ابتدای آذر ماه سال ۱۳۵۷ آزاد شدم و به بوشهر برگشتم.
فاتحی گفت: همان روز مصادف با اول محرم بود. وقتی وارد بوشهر شدم شنیدم ۴۰ نفر از طلاب حوزه علمیه قم برای سخنرانی ایام محرم وارد بوشهر شدند و در مسجد جامع عطار حضور دارند.
این مبارز افزود: نیروهای ساواک از این موضوع مطلع شدند و قصد داشتند به هر شیوهای از سخنرانی طلاب در سراسر استان جلوگیری کنند.
وی بیان کرد: نیروهای ساواک، ژاندارمری و شهربانی همان شب اول مسجد جامع عطار بوشهر را محاصره و قصد داشتند طلاب را به فم برگردانند.
فاتحی عنوان کرد: بعد از نماز مغرب و عشا مرحوم زاهدی درحالی که قصد داشت از مسجد خارج شود، با گلولهای که توسط ساواک به سمت او شلیک شدف وی به شهادت رسید. بعداز آن آقای ملکوتی نیز قصد خروج از مسجد داشت که با شلیک گلوله از ناحیه ساق پا مجروح شد. در این شب بسیاری از افراد توسط نیروهای رژیم شاهنشاهی مجروح شودند.
بیشتر بخوانید
این مبارز انقلاب خاطرنشان کرد: طلابی که برای تبلیغ به بوشهر آمده بودند توسط ساواک دستگیر و در نیروی هوایی بوشهر برای لحظاتی بازداشت شدند. بعداز آن با هواپیما ۳۳۰ به تهران فرستادند. چند روزی در زندان بودند و بعد آزاد شدند.
وی اذعان کرد: سه روز بعداز این حادثه شیخ ابوتراب عاشوری بر پیکر شهید زاهدی نماز خواندند. روز سوم محرم غروب آفتاب دو تا از مامورین بنام سرگرد مختاری و گروهبان شیخی وارد منزل برادر ایشان میشوند و به رگبار میبندند.
فاتحی با بیان اینکه حکومت نظامی تازه آغاز شده بود، اذعان کرد: در آن ایام حکومت نظامی اظهاری بود. یکماه بعد درحالی که بختیار تازه وارد ریاست جمهوری شده بود، تظاهرات علنی مردم آغاز شد. در استان بوشهر نیز مانند سایر کشور مردم خوش درخشیدند.
شهادت حاجآقا مصطفی
اول آبان ۱۳۵۶ یکی از ارزشمندترین، مبارزترین و پاکترین فرزندان انقلاب، حاجآقا مصطفی خمینی به طرز مشکوکی به شهادت رسید. بهطور طبیعی این ضایعهی بزرگ آنهم فرزند انقلابی امام خمینی رهبر انقلاب اسلامی در سطح ملی و بینالمللی انعکاس فراوانی داشت. ازجمله استانهایی که به همین مناسبت مراسم یادبود برگزار کردند. استان بوشهر بود. مردم زیادی در این مراسم شرکت کردند و برای اولین بار بود که بهطور علنی در یک اجتماع عمومی و در این منزل شعار «درود بر خمینی» سر داده شد.
علائق دینی و شور انقلابی روزبهروز گسترش پیدا میکرد و بدین گونه بود که حجتالاسلام قرائتی نیز که برای تبلیغ و روشنگری مردم به استان بوشهر آمده بود، مورد استقبال بسیار خوب مردم قرار گرفت. با توجه وقایعی که در سال ۱۳۵۶ در سطح ملی ایجاد شد. صدای انقلاب از سراسر کشور شنیده میشد و استان بوشهر نیز شنوندهی خوبی برای این فریاد مقدس انقلاب گردید.
قیام خونین طلاب و مردم قم در ۱۹ دی ۱۳۵۶ در اعتراض به چاپ مقاله علیه امام خمینی در روزنامه اطلاعات، زمینهای را فراهم ساخت تا در چهلم این شهدا و همچنین شهدای سایر استانها امید به پیروزی در مبارزه بیشتر گردید و چشماندازی به وسعت ایران را در برگرفت. استان بوشهر نیز از این اقدام فراگیر بینصیب بود هرچند که به نظر میرسید کمرنگتر از سایر استانها باشد.
البته ساواک نیز طبق معمول در این میان بیکار ننشست و تعدادی از بازاریان را که در اربعین شهدای تبریز مغازههای خود را بسته بودند مجبور کرد که مغازههای خود را مجدداً باز کنند.
از اوایل سال ۱۳۵۷ انقلاب دراستان بیشتر ریشه دوانید و زمزمههای اعتراض بخصوص با حضور روحانیونی از خارج از استان بیشتر به گوش میرسید. برگزاری نماز عید فطر در مرکز استان با سخنرانی شهید حجت الاسلام شیخ ابوتراب عاشوری لرزه بر اندام رژیم شاهنشاهی انداخت.
مهرماه، آغاز اعتراضات دانش آموزان و فرهنگیان
نصرالله شفیعی از فعالان علیه رژیم شاه در بارهی نقش معلمان و دانش آموزان در مبارزه علیه رژیم شاه گفت: با شروع سال تحصیلی و بازگشایی مدارس در مهرماه ۱۳۵۷ اعتراضات از دل خیابانها به مدارس کشانده شد. از همان ابتدای روزهای تحصیل، دانشآموزان و معلمان انقلابی حاضر نشدند سر کلاس بروند.
شفیعی اظهار کرد: در سراسر استان اکثر مدارس تعطیل شد و دانشآموزان و معلمان با ایجاد تجمعات و شرکت در تظاهرات، اعتراض خود را علیه رژیم اعلام میکردند. بعدازاین اعتراض دانشآموزان، حالا نوبت معلمان بود که اعتراض و انزجار خود را علیه رژیم شاه اعلام کنند.
وی افزود: روز شانزدهم مهرماه ۱۳۵۷ بود که حدود پنجاه الی شصت نفر از دبیران و معلمهای انقلابی برای تدارک اعتصاب معلمان در سراسر استان و عدم حضور آنها در کلاس بیش از پیش موجب خشم عوامل رژیم شد. معلمان در روز هفدهم مهر در آموزشوپرورش دشتستان حضور پیدا کردند و دست به اعتصاب و تظاهرات زدند.
فعال علیه رژیم شاه در بوشهر اذعان کرد: مأموران شهربانی به تظاهرکنندگان حمله کردند و با باطوم و چماق با آنها درگیر شدند. در این حمله یکی از معلمان به نام سلیمان شریفی که اهل درواهی بود مورد ضرب و شتم پلیس ضد شورش قرار گرفت و بهشدت آسیب دید. با باطوم به سرش زدند بهگونهای که از روی نردههای اداره به پایین پرت شد. او را بلافاصله به بیمارستان برازجان و سپس به شیراز منتقل کردند که براثر جراحات وارده سرانجام در دوازدهم آبان ماه ۱۳۵۷ در شیراز به شهادت رسید. شهید سلیمان شریفی اولین شهید انقلاب اسلامی در استان بوشهر است.
فعال رسانه استان بوشهر بیان کرد: شعاع نور الهی در کشور همهجا روشنیبخش شده بود و در استان بوشهر نیز در پرتو این شعاع دلافروز روشنی یافته بود. نام و یاد امام خمینی برای مرد و زن، کودک و پیر، الهامبخش بود. همه جای استان بوی اعتراض و انقلاب و درنهایت امید به پیروزی میداد.
وی تصریح کرد: یکی از اقدامات بسیار مهم و تأثیرگذار همین طنین بانگ رسای اللهاکبر بر پشتبامها در تاریکی شبها بود. این اقدام انقلابی آرمانگرایانه واقعاً عوامل رژیم را مستأصل کرده بود. این کار هیمنه پلیس و نیروهای ضد شورش را شکست، آنها نمیدانستند به سراغ چه کسانی بروند و چگونه افراد را دستگیر کنند. به همین خاطر بانگ اللهاکبر وحشت عجیبی در دل ساواکیها به وجود آورد و کمر مأموران شهربانی را شکست.
حضور حجتالاسلام سید صالح خرمآبادی در استان بوشهر
حجتالاسلام سید صالح خرمآبادی از روحانیون انقلابی و شجاعی بود که پیش از پیروزی انقلاب اسلامی مدتی را در استان بوشهر در تبعید سپری کرده بود. از همین روی با فضای فرهنگی و جغرافیایی استان بوشهر آشنا بود.
در بحبوحهی انقلاب، درزمانی که امام خمینی (ره) در نوفللوشاتو در تبعید بود و ازآنجا نهضت انقلاب اسلامی را در ایران رهبری میکرد حجتالاسلام طاهری خرمآبادی به دیدن امام میرود با توجه به شهادت حضرت حجتالاسلاموالمسلمین ابوتراب عاشوری به دست عمال رژیم در سوم محرم مصادف با ۱۳ آذر ۱۳۵۷ خلائی در رهبری مبارزات مردم در استان ایجاد میشود.
نقش شهید عاشوری در مدیریت، هدایت و ساماندهی مبارزات مردم بیبدیل بود. هرچند روحانیون و طلاب دیگری هم در عرصه¬ی مبارزه علیه رژیم؛ شاه فعال بودند، ولی نقش آنها محدود به همان منطقه یا شهری بود که در آن زندگی میکردند. شهید عاشوری با درایت و سوابق درخشانی که داشت و از سالها قبل با نهضت امام خمینی در ارتباط بود بر هدایت مردم استان کاملاً اشراف داشت و رژیم نیز بهخوبی به این موضوع واقف بود. از همین روی رژیم برای خاموش کردن شعلههای نهضت دست به ترور شهید عاشوری زد. پیامی که امام خمینی از پاریس به مناسبت شهادت این شهید سعید صادر کردند بیانگر نقش و اهمیت حضور شهید عاشوری در عرصه مبارزه علیه رژیم در استان بوشهر بود.
امام خمینی به حجتالاسلاموالمسلمین سیدصالح طاهری خرمآبادی مأموریت دادند که در بازگشت به ایران، به استان بوشهر برود و نهضت و انقلاب اسلامی را در بوشهر رهبری کند. حجت الاسلام سیدصالح طاهری خرم آبادی پس از بازگشت از پاریس به بوشهر آمد. با توجه به آشنایی که از قبل با استان و تعدادی از مردم در نقاط مختلف استان داشت توانست در فرصت کوتاهی جریان مبارزه علیه رژیم را سازماندهی کند و بااقتدار رهبری مردم را بر عهده بگیرد.
مردم نیز که به صداقت و روحیهی انقلابی و ولایی حجتالاسلام طاهری خرمآبادی پی برده بودند با او همراه و همزبان شدند. با حضور ایشان در دیماه ۱۳۵۷ به استان بوشهر شور و هیجان دیگری در استان ایجاد شد.
یکی از شیوههای بسیار مهم و تأثیرگذار حجت الاسلام سیدصالح طاهری خرم آبادی برگزاری تجمعات بزرگ استانی هرروز در یک نقطهای از استان بوشهر بود. یک روز اعلام میکردند، در شهر بوشهر یا برازجان، روز دیگر سعدآباد، روز دیگر اهرم، روز دیگر گناوه، روز دیگر درواهی و اینگونه بود که روزهای دیماه ۱۳۵۷ روزهای تجمعات پرشکوه و راهپیماییهای پرشور مردم سراسر استان بود.
مردم طبق برنامهریزی قبلی از اقصی نقاط استان با هر وسیلهای که داشتند خود را به مرکز تجمع و تظاهرات میرساندند زن و مرد در مسیر ورود به محل تجمع علیه رژیم شاه و طرفداری از امام خمینی شعار میدادند تا اینکه خود را به محل برگزاری مراسم میرساندند. در آنجا نیز شعارهای زیادی علیه رژیم شاه داده میشد. در پایان نیز حجت الاسلام سیدصالح طاهری خرم آبادی به ایراد سخنرانی علیه رژیم شاه میپرداخت.
طاهری خطیبی توانا و برجسته بودند صدایی قوی و تأثیرگذار داشت. نطقهایش بر دلوجان مردم مینشست. وقتی از جنایتهای رژیم سخن میگفت مردم عنان اختیار را از دست میدادند و با تمام وجود فریاد مرگ بر شاه سر میدادند.
این روند تا ۲۲ بهمن روز پیروزی انقلاب اسلامی ادامه پیدا کرد. حجتالاسلام طاهری علاوه بر این نقش آفرینی، برنامهریزیهای زیاد دیگری نیز در ایجاد اتحاد و انسجام و هماهنگی با اقشار مختلف مردم داشتند و در فرصت کوتاهی با درایت و دوراندیشی زیاد توانستند بسیاری از تهدیدها را که میتوانست موجب درگیری و دودستگی و اختلاف بین مردم گردد به فرصت تبدیل کرد. فلذا در استان بوشهر خصوصاً کمترین درگیریها بین مردم و قبایل و طوایف ایجاد شد.
این تجمعات با رهبری حجت الاسلام طاهری بسیار باشکوه برگزار میگردید و فضای انقلاب و انقلابی گری تا دورترین نقاط استان پیش رفته بود. در مرکز استان تظاهرات گستردهای صورت گرفت و در درگیریها و هجوم بی رحمانه رژیم تعدادی از مردم از جمله شهید صادق میگلی نژادئ، شهید عبدالرسول زاهدی و شهید محمد صادق درختیان به شهادت رسیدند.
علاوه بر مرکز استان در سایر نقاط استان نیز تظاهرات گسترده صورت میگرفت و حتی عدهای در این راه در درگیریها به شهادت رسیدند. از جمله در شهر دیر که منجر به شهادت اولین زن به نام سمنبر عالی پوردر تاریخ انقلاب اسلامی در استان بوشهر شد. در ۱۲ دیماه وعدهگاه سرتاسری مردم استان، در شهر سعدآباد بود. در این تظاهرات عظیم حجتالاسلام طاهری خرم آبادی در قبرستان «امامزاده هداف» برای مردم سخنرانی بسیار پرشور و تحریککنندهای ایراد کرد. مردم پسازآن تجمع بزرگ دست به تظاهرات زدند و وارد خیابان¬های شهر سعدآباد شدند.
تظاهرکنندگان به جلوی پاسگاه ژاندارمری سعدآباد که رسیدند نیروهای مستقر در ژاندارمری با آنها درگیرشدند وعدهای را به شهادت رسانیدند. ضد انقلاب هم با ژاندارمها همدست شدند و از پشتبام خانههایشان بهطرف مردم تیراندازی کردند.
در این درگیریها که از صبح تا بعدازظهر ادامه داشت، سه تن در سعدآباد به شهادت رسیدند. در درگیریهای صبح عباس مشایخ، اهل روستای سَرخرّه (سراج آباد) و سید محمدباقر موسوی، اهل سعدآباد، به دست ژاندارمها به شهادت رسیدند.
در درگیریهای عصر هم ناصر دانشگر اهل برازجان شهید شد. جمعیت خشمگین وقتی به جلوی پاسگاه ژاندارمری سعدآباد رسیدند شروع به سنگپرانی بهطرف ژاندارمها کردند. ناصر دانشگر باخشم به یک ژاندارم سنگ زد. سنگ به سر ژاندارم خورد. او هم دانشگر را نشانه گرفت و زد، تیر به سینهی دانشگر خورد و روی زمین افتاد. ناصر را به بیمارستان برازجان رساندند؛ اما بی فایده بود. او در دم به شهادت رسیده بود. درواقع باید گفت تظاهرات بعدازظهر، اعتراضات خشمگینانه مردم به خاطر به شهادت رسانیدن دو نفر از مردم انقلابی در صبح همان روز بود. علاوه بر این شهدا عدهای نیز در درگیری همین روز زخمی شدند.
با ورود امام خمینی به خاک میهن اسلامی در ۱۲ بهمن آخرین پایههای رژیم شاهنشاهی یکی پس از دیگری فروریخت و مردم برای پیروزی انقلاب اسلامی لحظه شماری میکردند. ازاینرو بود که در استان نیز مردم همصدا با کل ملت ایران روز ۱۲ بهمن را جشن گرفتند، به خیابان ریختند، شیرینی و گل پخش کردند، مردم در روزهای پس از ۱۲ بهمن سر از پا نمیشناختند. در کمتر شهر و روستایی بود که فریاد اعتراض مردم در تظاهرات علیه رژیم شاه و حمایت از امام خمینی به هوا برنمیخاست.
روز ۲۲ بهمن رژیم جنایتکار و مخوف پهلوی که میراث دار حکومت ۲۵۰۰ ساله شاهنشاهی بود سقوط کرد و مردم طعم استقال و آزادی را چشیدند.
منبع:راه دانا
انتهای پیام/