به گزارش گروه وبگردی باشگاه خبرنگاران جوان، برخلاف تصور رایج، داستان حیا و حجاب زُدایی و در نهایت کشف حجاب از بانوان ایرانی یک شبه و به وسیله رضاشاه پهلوی به اجرا درنیامد! بلکه شروع این ماجرا به دوره مشروطه و نقش آفرینی به اصطلاح روشنفکران غربگرایی برمیگردد که با قلم خود مجری اهداف استعمار انگلیس در ایران بودند.
در واقع این جریان با روی کارآمدن رضا پالانی به هدف ارباب خود (انگلستان) در مذهب زدائی از مردم و کشف حجاب بانوان معتقد ایرانی رسمیت و عینیت بخشیدند؛ و بعدها هم در دوره پهلوی پسر به نوع دیگری و به شکل نرم با حجاب به عنوان «پرچم برافراشته اسلام» جنگیدند. اما در مقابل اقدامات آنها، غیورمردان و زنان ایرانی هم ساکت ننشستند و با تمام وجود با تهاجم فکری و فرهنگی نمایندگان استعمار انگلیس در ایران، مبارزه کردند. آنها در طول ۷۰ سال، هم با جریان حیا و حجاب زدا [که مورد حمایت حکومت بودند]جنگیدند و هم به ترویج حیا و عفاف و دفاع از حجاب پرداختند. مبارزهای که نتایج درخشان کمتر گفته شدهای داشت. در این مقال سعی شده به چگونگی آن مبارزه، مصادیق و نتایجش به شکل مختصر اشاره شود.
بیشتربخوانید
گرد شهر با چراغ به دنبال زن بیحجاب
لویى ماری ژولین ویاند معروف به «پیِر لوتی»، نویسنده رمان و مامور وزارت برون مرزی کشور فرانسه بود. او در سال ۱۹۰۱. م یعنی همزمان با دوره پادشاهی مظفرالدین شاه قاجار از راه سفر هند به ایران وارد شد. سفرنامه او به ایران که با عنوان «به سوی اصفهان» چاپ شده است؛ گویای توجه ویژه او به زنان ایرانی است. او در مسیر حرکت خود از بندر بوشهر تا وقتی به اصفهان و سپس تهران میرسد، حتی تا وقتی از طریق بندر انزلی، ایران را به مقصد روسیه ترک میکند؛ بارها و بارها به وجود زنان محجبه در معابر اشاره میکند. پیر لوتی در تمام مطالبی که درباره زنان ایرانی نوشته با تاسف بیان کرده که نمیتوانسته یک زن ایرانی را بدون حجاب ببیند. این نگاه کنجکاوانه پیر لوتی که از نگاه همه زنان عفیف عالم نوعی هرزگی است، در جائی از کتاب سفرنامه او خیلی پررنگتر بیان شده. داستان هم از این قرار است که روزی در ایام اقامت پیرلوتی در شهر شیراز، مستخدم فرانسوی اش به او خبر میدهد تعدادی لباس زنانه بر بند رختی روی پشت بام همسایه آویزان است. او از مستخدمش میخواهد که حواسش باشد تا اگر زنی در هنگام غروب خواست آن رختها را از روی بندرخت جمع کند، به او خبر دهد. مستخدم کشیک میکشیده تااینکه دم غروب بانویی برای جمع کردن رختها به پشت بام میآید. شاید جالب باشد بقیه اش را از زبان خود پیر لوتی بشنوید: «مستخدم من با شتاب و حالتی مخصوص وارد اتاق شد و گفت: خانمی روی پشت بام است. من با عجله به دنبال او میروم. در آنجا زنی را مشاهده میکنم که از پشت سر بسیار جذاب و فریبنده به نظر میرسد. اندام خود را به وسیله لباس چیت و موهایش را با پارچهای ابریشمی مستور داشته است. سرانجام سر خود را برمیگرداند. گوئی با چشمان حیله گر خود به ما میگوید: همسایه ها! بی جهت به خود زحمت ندهید!. من پیرزنی هفتاد ساله ام که دندانهایم ریخته... واقعا ما چقدر ساده لوح بوده که تصور کرده ایم زنی زیبا روی پشت بام بیاید و خود را در معرض دیده شدن قرار دهد...!
در واقع تا همین ۱۰۰ سال پیش نه فقط پیر لوتی که بسیاری از سیاحان و جاسوسانی که به ایران آمده و سفرنامه نوشته اند، به حجاب و حیای بانوان ایرانی اشاره کرده اند و به آن معترف بوده اند. اما برای اینکه بفهمیم چه اتفاقی افتاد که به ناگهان جریانی علیه این عفاف و حجاب هزاران ساله وارد میدان شد و با فریب قلم و زور درفش خواهان حجاب زُدایی از بانوان ایرانی شد؟ باید به دوره قاجار برگردیم و ریشه آن را در دوره مشروطه جستجو کنیم.
انتقاد از چادر و ترویج سبک زندگی غربی
با شروع دوره مشروطه فعالیت مطبوعاتی در کشور رشد عجیبی پیدا کرد؛ به طوریکه در مدت کوتاهی تعداد زیادی روزنامه و مجله در مناطق مختلف کشور انتشار خود را آغاز کرد. اما متاسفانه در بخش قابل توجهی از این مطبوعات، کسانی قلم میزدند که به شدت غربگرا بودند. این افراد براساس نوع تفکر خود –آگاهانه یا ناآگاهانه- در جهت اهداف استعمار حرکت کرده و به تبلیغ سبک زندگی و ترویج مصرف گرایی میپرداختند. مانند چاپ آگهی زیر در مجله دانش در سال ۱۲۹۰. ش «تبلیغ مغازه پنه دیس در این مغازه اقسام عطریات، کَلهای مصنوعی، گیسوهای عاریهای پیچیده به طرز فرنگی، صابونهای عطری و شانا برای بستن موی سر فروخته میشود.»
البته بعد از فتح تهران و استیلای بی، چون و چرای جماعت انگلوفیل بر مجلس شورای ملی و هیات دولت، این قلم به دستان غربگرا عریانتر به ترویج فرهنگ غربی و اسلام ستیزی مشغول شدند. مثلا همزمان با سالهای پایانی حکومت احمدشاه قاجار نویسنده ای، چون «محمدعلی جمالزاده» در کتاب «یکی بود، یکی نبود» -که در سال ۱۳۴۰. ق (۱۳۰۰. ش) و در برلین چاپ شد-، از قول یک فرد فرنگی مینویسد: «فهمیدم که در این مملکت نه فقط زن وجود ندارد؛ بلکه اسم زن را هم نمیتوان به زبان آورد. چیز دیگری که در ایران خیلی عجیب است این است که تقریبا نصف اهل مملکتف خودشان را سرتاپا توی کیسه سیاهی میبندند حتی برای نفس کشیدن هم روزنهای نمیگذارند...» و یا اینکه ابراهیم خواجه نوری از نویسندگان اواخر دوره قاجار، در سال ۱۳۰۲. ش مقالهای در مخالفت با وجوب حجاب در روزنامه جوان مینویسد که البته مورد تعقیب دادگستری وقت قرار میگیرد.
وقتی جنگ مدافعان حجاب و حجابزُدایان شروع شد
متاسفانه در آن دوره، شاعران به اصطلاح روشنفکر هم در این میان از قافله حیا و حجاب زُداها عقب نماندند و هجمه به حجاب و عفاف را با اشعارشان دنبال کردند. آنها در اشعارشان «حجاب» را مانع آزادی زن و حضور اجتماعی و کسب علم و هنر برای او معرفی میکردند. اما عموم این شاعران سعی داشتند حجاب و عفت را از هم جدا کرده و عنوان میداشتند که با برداشتن چادر و رو نگرفتن هم میشود عفیف بود. مثلا «ایرج میرزا» از دوره مشروطه و زمانی که در خراسان بود، شروع به سرودن اشعاری در نفی حجاب بانوان کرد. با نشر این اشعار علمای و متدینین مشهد و بقیه شهرها شروع به اعتراض به وی کردند که باعث شد وی از روی اجبار به تهران برود. اما ورود ایرج میرزا در تیرماه ۱۳۰۳. ش به تهران، با استقبال تعداد اندکی از زنان طرفدار بیحجابی مواجه شد، که برای تشکر از سرودن اشعار رفع حجاب و آزادی نسوان وی تجمع کردند!. و یا «ملک الشعراء بهار» در سال ۱۳۰۷. ش در قصیدهای با عنوان «زن شعر خداست» اینگونه به عفاف و حجاب در میان جامعه ایرانی حمله کرد:
نشود منقطع از کشور ما این حرکات
تا که زن بسته و پیچیده به چادر باشد
حفظ ناموس زمعجر نتوان خواست بهار
که زن آزادتر اندر پس معجر باشد ...
در برابر هجمه شدید جماعت به اصطلاح ادیب علیه عفاف و حجاب، افرادی شروع به مقابله فرهنگی کردند. مثلا سیداشرف الدین گیلانی معروف به «نسیم شمال» در اشعاری که در روزنامه اش چاپ میشد؛ شروع به مقابله فکری و فرهنگی با شاعران غربگرا کرد و در دفاع از حجاب سرود:
یک چادری از عفت و ناموس به سر کن
آنگاه برو مدرسه تحصیل هنر کن
خود را ز کمالات هنر نور بصر کن.
چون دختر بی علم، نزد همه خوار استای دختر من! درس بخوان وقت بهار است ...
البته این فقط شاعران متعهد نبودند که به فکر مقابله با مروجان بی قیدی و لاابالی گری افتادند؛ بلکه علما، نویسندگان و متفکران معتقد بسیاری شروع به دفاع از حجاب و عفاف کردند. مثلا عدهای شروع به تدوین رسالههایی کردند تا در آن به شبهات ایجاد شده در مورد لزوم و وجوب حجاب جواب دهند.
زینب بیگم و رساله جوابیه مقاله ضاله طالبین رفع حجاب
باید در نظر داشت که در میان مقابله کنندگان فرهنگی با مروجین بی بندوباری و حجاب زدائی، بانوان فرهیختهای هم حضور داشتند. یکی از این بانوان که پیش از دیگر بانوان عالمه و فاضله به پاسخگویی به شبهات حجابزداها پرداخت، بانوئی از سلسله جلیله سادات به نام زینب بیگم بود. ایشان رسالهای را در ۴۳ صفحه تالیف کرد به نام «جوابیه مقاله ضاله طالبین رفع حجاب» که در مقدمه آن توضیح داده است رساله اش را در جواب مقاله محمدتقی اصفهانی از طرفداران بی حجابی که در روزنامه حبل المتین چاپ شده، تالیف کرده است؛ آنهم بر حسب تکلیف شرعی که بر گردن خود احساس میکرده. این رساله در تاریخ ۲۵ شهریور ۱۳۰۶. ش در مطبعه سعادت شیراز به چاپ رسیده است. این بانو در رساله خود ابتدا آیات مربوط به حجاب را برای مخاطبان بیان میکند، سپس ضمن بیان شان نزول آنها، به شکل فقهی و کلامی به دفاع از «حجاب» میپردازد. زینب بیگم البته با شناختی عمیق از مقاتل کربلا مثالهای زیادی از حجاب بانوان صحرای کربلا و غارت معجرها (چادر) و تلاش آنها برای حفظ حجاب شان در مقاله طولانی اش میآورد. بخشی از رساله حجابیه بانو زینب بیگم شیرازی: «. به جهت حسن ختام، تبرک به این کلام معجز نظام حضرت امیرالمومنین علیه السلام جسته و بر اخوان دینى خود عرضه مى دارم که اگر کشف نسوان جائز و در سالف از زمان معمول بود؛ هر آینه جد امجدم آن را نسبت به تجدد و حدوث ندادى و در شمار مفاسد آخرالزمان که افسد ازمنه و جاهلیت ثانیه است نیاوردى... چنانچه که فرمود: «هویدا گردد در آخر الزمان و نزدیک ساعت ظهور حضرت صاحب الزمان و نشور خلائق و مردمان و آن بدترین زمان هاست؛ زنانى که بى حجاب و روگشاده باشند و در میدان جنگ و کارزار به در آیند و خود را آرایش داده، فاش شوند و از دین پیغمبران خود بیرون روند و در فتنهها و گمراهیها درآمده مداخله کنند و به سوى شهوات میل و رغبت نمایند و به سوى لذات و خوشیها بشتابند و محرمات الهیه را حلال دانسته؛ مرتکب شوند (مانند روگشودن به نامحرم و آمیزش با او و قیادت و سحق و زنا و رقص و غنا و شرب خمور و فسق و فجور) و ایشان در نیران جهنم سوخته و در عذاب و شکنجه همیشه پاینده باشند.» (من لایحضره الفقیه، ج ۳، ص ۳۹۰) والسلام خیر ختام.»
کشف حجاب رضاخانی و عملههای فرهنگی او
با روی کار آوردن رضاشاه توسط انگلیسی ها، زمینه فعالیتهای ضدمذهبی غربگراها بیش از پیش فراهم شد. در این دوره نویسندگان غربگرا بی پرواتر به ترویج بی حجابی و تقبیح داشتن حجاب میپرداختند. به این معنا که یک دهه قبل از حکم رسمی رضاشاه برای اجرائی شدن قانون کشف حجاب در ۱۷ دی ۱۳۱۴. ش، غربگراها در روزنامهها و مجلات و حتی در قالب کتابهای رمانی که چاپ میکردند با تمام وجود برای اجرای قانون کشف حجاب زمینه چیده بودند. به طور مثال صدیقه دولت آبادی بابی [پیرو فرقه انحرافی علی محمد باب]در شهر اصفهان کانونی تاسیس کرد به نام «شرکت خواتین اصفهان» و حدود ۱۴ سال قبل از کشف حجاب رضاخانی، با پشتوانه حکومت، کشف حجاب کرده و به همراه جمعی از زنان همفکر خود به تبلیغ تفکرات الحادی و ضدّمذهب میپرداخت. در آن دوره، «بانو امین اصفهانی» که در آن زمان نزدیک به بیست سال بود که به تحصیل علوم دینی پرداخته و به صورت محدود در منزل به آموزش تعدادی از بانوان علاقمند به دروس حوزوی، مشغول بود؛ برای مقابله با صدیقه دولت آبادی فعالیت خود را شروع کرد. ایشان علاوه بر همان کلاسهای درسشان، در جلسات مذهبی بانوان، با سخنرانی درباره تفکرات ضدّمذهب صدیقه دولت آبادی به شبهه افکنیهای او پاسخ میدادند. کمی بعد هم با تاسیس «کانون تبلیغات و تعلیمات دینی بانوان» منسجمتر به مبارزه فرهنگی با صدیقه دولت آبادی و تفکراتش پرداختند که به علت استقبال گسترده بانوان متدین اصفهان از سخنرانیها و مرکز تازه تاسیس بانو امین، و البته بالا گرفتن اعتراضات به عملکرد و مواضع شرکت خواتین اصفهان، صدیقه دولت آبادی ابتدا مجبور شد روزنامه «زبان زنان» را تعطیل کند و کمی بعد از آنهم مجبور شد از اصفهان به تهران برود و کارهای ضد دینش را در آنجا ادامه دهد.
بانو امین سالها بعد، یعنی پس از شهریور ۱۳۲۰. ش و بعد از تبعید رضاشاه به جزیره موریس با چاپ کتاب ارزشمندی با نام «روش خوشبختی» با بیان همان شبهات جماعت روشنفکر درباره حجاب، به مکتوب کردن پاسخ آن شبهات پرداختند. مثلا ایشان در جواب این شبهه که برخی میگفتند: «حجاب مانع ترقی زن است و او را از هر فضیلت محروم میکند و مانع کسب علوم، صنایع و تجارت میشود»؛ پاسخ دادند: «هر دانشمندی میداند که تعلیم و تعلّم و کسب علوم به هیچ وجه منافاتی با حجاب ندارد و حجاب مربوط به رشد عقلی و علمی زن نیست. مدارس دخترانه و پسرانه از هم ممتاز و جداست و نیز زن هرگونه صنعت و علم را میتواند در کمال عفت و نجابت فراگیرد.» و یا درباره این شبهه که «غرض اصلی از حجاب جلوگیری از زنا است و زنا هم در حجاب زیادتر دیده میشود. زیرا به حکم «الانسان حریص علی ما مُنع» –انسان را از هرچه منع کنند به آن حریصتر میشود- پس هرقدر زن خود را بپوشاند مرد برای دیدن او حریصتر میشود!» میفرمود:» این سخن مثل این است که بگویند اگر کسی گوهرهای خود را در صندوق پنهان نکند و در کوی و بازار پخش کند، بهتر محفوظ میماند. زیرا وقتی مانعی در کار نیامد، کسی میل نمیکند دستبردی به آنها بزند... هرکس در عمر خود چندین دفعه گل و ریاحین و مناظر دیده؟ آیا، چون مکرر دیده است دیگر مایل به دیدن آنها نیست؟ ...»
مقابله با کشف حجاب محمدرضایی!
محمدرضا پهلوی مانند پدرش کاملا مجری نقشههای استعمار در ایران بود؛ اما روش او و دولتمردانش با رضاشاه کمی فرق داشت. او هم مانند پدر سیاستهای دین زدایی از جامعه را دنبال میکرد و به دنبال حیا و حجاب زدایی از بانوان ایرانی بود، اما به شکل نرم و با ابزار فرهنگی. به این صورت که محمدرضا از طریق حمایت از چاپ مجلات، عکسها و رمانهای مروج بی عفتی و همچنین از طریق برنامههای فاسد تلویزیونی و سینما، دنبال ترویج بی بند و باری و مذهب زدایی از جامعه ایران بود. البته در مقابل علما و متدینین هم منفعل نبودند و با تمام قدرت با سیاستهای استعماری پهلوی پسر مقابله میکردند. یکی از دغدغهمندان معتقد در دهه ابتدایی روی کار آمدن محمدرضا، حاج سراج انصاری بود که در مجله «آئین اسلام» با مروجان بی حیایی و بی حجابی مقابله میکرد. مثلا ایشان با درج مقالات سلسله واری با عنوان «زن در اسلام» در مجله آئین اسلام سعی داشت به تبیین حقوق زنان در اسلام بپردازد. اما مطالب دیگری در همین مجله به قلم آقای علوی طالقانی درباره مسائل زنان چاپ میشد که بسیار جالب بود. به طور مثال در شماره ۲۹ آئین اسلام، مورخ ۱۴ مهر ۱۳۲۳. ش، ص ۴ و ۷، مقالهای چاپ شده است با عنوان «خانه یا مهد پرورش». نویسنده در ابتدای مقاله با تفسیر آیه ۳۶ سوره نور "فی بیوتٍ اذن الله اَن تُرفع و یذکر... " به جایگاه خانه و خانواده در اسلام پرداخته و سپس به نقش زن به عنوان همسر و مادر در این خانه و خانواده میپردازد...، اما در آخر مقاله جناب علوی طالقانی با تقدیر از بانوان نجیب و پاک ایرانی، به دادن تذکر به دختران و زنانی میپردازد که تحت تاثیر دوره دین ستیزی پهلوی اول، به اصطلاح مدرن شده و حیا و حجاب را کنار گذاشته بودند. در بخشی از آخر مقاله خطاب به اینگونه افراد آمده است: «آیا زینت و آرایش کردن سر و صورت و بالا و پائین خود را رنگین ساختن، در کوچه و بازار خودنمائی کردن، شده وظیفه شما؟! افسوس و صد افسوس! این چه رفتار و حرکت ناپسندی است؟ وظیفه شما آنست که اگر بدان عمل کنید جامعه نیکبخت و سعادتمند گردد؛ نه اینکه به شئونات جامعه صدمه وارد شود. اگر شما به ترقی و سعادت جامعه خود علاقه دارید وظیفه مسلمانی خود را به جای بیاورید و کارهای افراطی خود را کنار بگذارید و قدری فکر کنید...»
ترویج تفکر عفاف و حجاب توسط یاران امام
با شروع نهضت اسلامی مردم ایران به رهبری خمینی کبیر (ره)، عمدهترین کار مبارزان آگاهی بخشی به عموم جامعه و تقویت مبانی دینی مردم شد. زیرا که امام بارها به مبارزان و مقلدان خود فرموده بودند که با مبارزه مسلحانه علیه رژیم شاه موافق نیستند و وظیفه مبارزان را «آگاه کردن مردم» عنوان کرده بودند.
برهمین اساس هم یاران و مبارزان مسلمان و مقلد امام با رویکردی کاملا فرهنگی به دنبال تقویت مبانی مذهبی مردم و از جمله بانوان کشور بودند. در سالهای مبارزه علما و نویسندگان مذهبی با نگارش کتابهایی درباره حضرت زهرای مرضیه (س)، حضرت زینب (س) و بانوان صدر اسلام همچون سمیه، سوده و. از یک طرف به الگودهی به دختران و بانوان کشور میپرداختند و از طرف دیگر با پرداختن به جایگاه زن و حقوق زن در اسلام به شبهات مطرح شده از سوی غربگرا و دین زُداها میپرداختند. مثلا استاد شهید مرتضی مطهری با نگارش مقالاتی درباره حقوق زن در اسلام و مسئله حجاب که از تاریخ ۱۶ اردیبهشت ۱۳۴۶. ش در مجله زن روز (شماره ۱۱۳ به بعد) چاپ میشد؛ توطئههای ضددینی حکومت شاه را در حیا وحجاب زدایی از بانوان ایرانی خنثی کرد.
همچنین به غیر از علما، بانوان محقق و سخنران و مبارز نیز در این دوران نقش مهمی در گسترش فرهنگ عفاف و حجاب در کشور داشتند. بانوانی، چون «مریم بهروزی» که با راهنمایی شهید محمدرضا سعیدی «هستههای مقاومت» را در تهران برای آموزش علوم دینی و حوزوی به بانوان تشکیل داد. اقدامی که باعث آگاه سازی جمع زیادی از بانوان مسلمان برای فهم دین و سپس ورود به مبارزه علیه رژیم پهلوی شد.
همچنین «منیره گرجی» که با تاسیس حوزه علمیه در تهران مشغول تدریس علوم دینی به بانوان بود. شاگردان بانو امین اصفهانی که در مدرسه «فاطمة الزهرا» او در طی چند دهه تربیت شده بودند هم، علاوه بر شهر اصفهان در شهرهای آبادان [فخرالسادات ابطحی در حسینیه اصفهانیهای آبادان]، اراک، قم و کاشان به آگاه کردن بانوان میپرداختند.
علاوه بر اینها، بانوانی، چون «زهرا عراقی» فرزند حسن در بیجار، همسرشیخ مجتبی بروجردی در شهرستان بروجرد و... نیز با تدریس علوم دینی به پرورش بانوان عالمه و آگاه میپرداختند. همه این فعالیتها و مبارزات در نهایت منجر به تغییر نگرش بسیاری از بانوان ایرانی به سمت عفاف و حجاب شد و در نهایت به شکست سیاستهای حکومت پهلوی درباره حیاوحجاب زدائی از بانوان ایرانی انجامید. در پایان، سند این ادعا و شکست را در سرمقاله شماره ۲۵۰ مجله «زن روز»؛ مورخ ۱۳ دی ۱۳۴۸. ش، ص ۷ و ۸ به عیان میتوان دید: «چادرها درازتر و مینی ژوپها کوتاهتر میشود؟!... زن روز به مناسبت جشن نهضت ۱۷ دی ماه –جشن کشف حجاب و آغاز نهضت آزادی زن- در میان همه شهرهای ایران «اصفهان» را به عنوان نمونه انتخاب کرد تا دریابد که پس از سی و پنج سال که از آغاز نهضت آزادی زن میگذرد، موقعیت اجتماعی و رشد فکری زن در شهرستانهای ایران به چه پایهای رسیده است؟ باید اعتراف کنیم که نتیجه این تحقیقات چندان دلچسب نبود. زیرا در عصر و زمانهای که وزیر فرهنگ ایران یک زن (۱۵) است و دختران سپاهی دانش در دهات ایران گرم خدمت به مردم و حل مشکلات آنها هستند؛ در شهر ۴۶۰ هزار نفری اصفهان، هنوز عده زیادی از دختران دبیرستانی با چادر به مدرسه میروند و حتی در کلاس از دبیران مرد خود رو میگیرند. به تهران نباید دلخوش بود؛ زیرا وضع اجتماعی زن نسبت به ۳۰ سال پیش در بسیاری از شهرستانهای ایران عقبتر رفته است و هیچ خانم مدیری در شهرستانها جرات ندارد به دختران بگوید مدرسه آمدنت چیست و رو گرفتنت چیست؟ حتی خانم ملوک ربانی مدیر یکی از دبیرستانهای این شهر به خبرنگار ما اظهار داشته که از بین ۴۵۰ نفر شاگردان دبیرستان من، فقط سه نفر چادر بر سر ندارند...»
منبع: روزنامه جوان
انتهای پیام/