به گزارش خبرنگار گروه استان های باشگاه خبرنگاران جوان از کرمان، اینجا ایران است، ساعت یک و ۲۰ دقیقه بامداد ۱۳ دیماه ۱۳۹۸، میلیونها انسان آرام و در آسایش در خواب نازند، خوابی که آرامشش را مدیون کسی هستند که تا لحظاتی دیگر خبر آسمانی شدنش زمین و زمان را پر میکند، مشوش و مضطرب از خواب بر میخیزم، چیزی در درونم غوغا میکند، ناخودآگاه گوشی تلفن همراهم را چک میکنم و لحظاتی بعد احساس میکنم دنیا دور سرم میچرخد، خبرِ حادثهای تلخ مرا میخکوب میکند، اشک هایم بی اختیار میریزند و هر بار "دعا دعا" میکنم که خبر دروغ باشد، سلام و صلوات میفرستم، مثل دفعات قبل بگویند، سردار دلها صحیح و سالم است و این خبر، دروغ بزرگی بیش نیست، اما نمیدانم چرا هیچ کس نمیگوید دروغ است، احساس میکنم کمر ایران و ایرانیها زیر بار این غم بزرگ شکست.
ای کاش هیچ گاه از خواب بیدار نمیشدیم و این خبر هولناک را نمیشنیدیم، شروع صبحی که تمام روان ما را پریشان خاطر ساخت و آه و سوز همه ایرانیها را در بر گرفت، خبر به شهادت رسیدن "حاج قاسم" آنچنان خبر سهمگینی بود که در کسری از ثانیه، تیتر نخست تمامی روزنامههای جهان گشت تا تمامی جهان از این خبر مطلع گردند. شاید ذهن و تصور ما هنوز هم گنجایش این خبر را نداشت و به سختی میتوان آن را باور کرد و هم اینک ۳۶۵ روز از آن اتفاق تلخ میگذرد.
اکنون دوباره نیمه شب از خواب بر میخیزم، دوباره میبینم همه مردم شهر خوابند و من باز خواب مانده ام، خواب ماندهای که یکسال است، خواب راحت نداشته، دلم امشب گرفته، تمام اتفاقات یک سال اخیر عین فیلم سینمایی از مقابل دیدگانم رد میشوند، بعد از آن اتفاق تلخ دیگر روز خوش ندیدیم، اتفاق پشت اتفاق، غم پشت غم، درد پشت درد، غصه پشت غصه، سختی پشت سختی، ما کرمانیها زیر بار این رخداد دردآور سوختیم و ساختیم، مایی که تا اسم "حاج قاسم" میآمد، احساس غرور میکردیم و به خود میبالیدیم که همشهری حاج قاسمیم.
اکنون ۳۶۵ روز است، کرمانیها رنگ شادی ندیده اند، چرا که سرداری را از دست دادند که نمونه برجستهای از تربیتشدگان اسلام و مکتب امام خمینی (ره) بود، کسی که همه عمر خود را به جهاد در راه خدا گذرانید و البته شهادت، پاداش تلاش بیوقفهی او در همهی این سالیان بود.
آری سالها مجاهدتِ مخلصانه و شجاعانه در میدانهای مبارزه با شیاطین و اشرار عالم و سالها آرزوی شهادت در راه خدا، سرانجام "حاج قاسمِ" عزیز به این مقام والا رسید و خون پاک او به دست شقیترین آحاد بشر بر زمین ریخت.
میگویند دعای خیر پدر و مادر که پشت و همراهت باشد، همیشه و تا ابد رستگار خواهی بود، "حاج قاسم" نیز بی گمان دعای خیر پدر و مادر و عاقبت به خیری آنها همواره پشت و پناهش بود و جواب دعاهایش که شهادت در راه حق بود را گرفت و در حقیقت، شهادت هنر مردان خداست.
سردار خوبی ها، امشب دلم برای صلابت مردانه ات که خواب را از چشم یاوه گویان عالم ربوده بود، تنگ شده، نگاهم بهانه لبخند ملیحانه ات را میگیرد، وجودم منتظر سخنان کوبنده ات است.
شهادت گوارای وجودت باد، ای فرمانده، بی گمان اکنون به مراد دل خویش رسیدهای و ایران و ایرانی به وجود پر خیر و برکتت افتخار میکند.
امروز اگر خون یک سردار ایرانی ریخته شده است، ولی پشت بندش میلیونها «سردار سلیمانی» در سراسر این گیتی به پا خواسته و برای انتقام خون مقدس و پاک تو آزادمردانه آماده هر گونه دفاع و انتقامی خواهند بود تا با دست در دست نهادن یکدیگر در کنار ولایت فقیه، ایرانی آباد و یکپارچه داشته باشیم که دشمن حتی در خواب خوشش هم نتواند عبور از این سد مستحکم را ببیند.
اکنون باید گفت، خط خون، بی هیچ شک و تردیدی نقطه پایان "سلیمانی" نخواهد بود و یاد «سردار سلیمانی» برای همیشه در بین ما ایرانیان و به ویژه کرمانیها زنده خواهد بود، امروز «سردار سلیمانی»های زیادی در کشور داریم و تفکر «سردار سلیمانی» تا همیشه تاریخ، نزد ایران و ایرانی باقی خواهد ماند. "روحش شاد، یادش گرامی و راهش پررهرو باد."
یادداشت از مریم سادات بهادر
انتهای پیام/ب