به گزارش گروه وبگردی باشگاه خبرنگاران جوان، بن سلمان در میان خاندان سعودی مرد محبوبی نیست. او جایگاه فعلی اش را با نوعی کودتا به دست آورده و از سوی شاهزادگان و بزرگان خاندان، مورد پذیرش قرار نگرفته است. رفتار او با شاهزادگان عربستانی نشان میدهد که ولیعهد کنونی این کشور در ترسی مدام به سر میبرد و برای اینکه بتواند در قدرت بماند نیازمند ساکت کردن صداهای مخالف در داخل خانواده سلطنتی در ریاض است. اما این اختلافات تا چه اندازه جدی هستند؟
با صباح زنگنه درباره این تحولات مهم در درون خاندان سعودی به گفتگو نشستیم:
به نظر میرسد که در داخل عربستان و در تیم سلطنتی این کشور ترسهای زیادی در مورد روی کارآمدن بایدن وجود دارد. پیشبینیها این است که دولت جدید آمریکا، مانند ترامپ حاضر به تائید همه جانبه ریاض نباشد. حضور رئیس جمهوری دموکرات در راس ایالات متحده، چه تغییری در داخل عربستان ایجاد میکند؟
سیاستهای کلیای که بایدن در مورد عربستان اعلام کرده، اولا علیه جنگ عربستان با یمن است و ثانیا نسبت به فروش اسلحه به ریاض هم دیدگاه منفی دارد. از طرف دیگر در مورد اقدامات جنایتکارانه مقامات عربستان، به خصوص محمد بن سلمان، با ذکر اسم ابراز انزجار کرده و اقدام به ترور خاشقچی را یک جنایت و اقدامی تروریستی دانسته و مسئول آن را ولیعهد سعودی دانسته و معتقد است که او باید مجازات شود. اگر این چند مورد را در نظر بگیریم، ما شاهد وضعیت خوبی در روابط آینده آمریکا و عربستان نخواهیم بود و از طرف دیگر نسبت به بحث مراعات حقوق بشر و آزادیهای سیاسی در عربستان شاهد برنامههای جدی تری از سوی آقای بایدن و دولت آمریکا خواهیم بود.
بیشتربخوانید
به عبارت دیگر فضا آرام و حمایت گرانهای که بن سلمان در دوره ریاست جمهوری ترامپ داشت، به کلی تغییر پیدا خواهد کرد و به یک فضای پرتنش و پر مشکل مواجه خواهیم شد.
موضوعاتی در داخل خانواده سعودی وجود دارد که باعث نفاق و چند دستگی بین شاهزادگان شده، چه مسائلی در میان آنها بوده و تا چه حد جدی هستند؟
اختلافات داخلی بین خاندان سعودی بحث جدی است که در این دوره خود را بیشتر نشان خواهد داد. چرا که آمدن محمد بن سلمان، بر اساس یک کودتا صورت گرفت. کودتایی علیه محمد بن نایف که ولیعهد و از او بزرگتر بود و ارتباطات گسترده تری هم با مقامات آمریکا و سازمانهای آمریکایی داشت. یکی از بحثهای جدی در آینده حمایت از گروههای معارض بن سلمان در داخل عربستان خواهد بود که یکی از آنها میتواند بن نایف باشد و دیگری مقاماتی که بر اثر آن کودتا عزل یا تبعید شده و یا دچارمحدودیتهای سیاسی و اجتماعی شده بودند.
این افراد میتوانند در دوران بایدن فضای بهتری پیدا کنند و او هم ترجیح میدهد که با آن طیف در ریاض کار کند.
به نظر شما حمایت بایدن از گروههایی که به نوعی اپوزیسیون حکومت فعلی عربستان به حساب میآیند، چه وضعیتی را بین بن سلمان و این گروهها ایجاد میکند؟ ممکن است که ما شاهد ازار و اذیت بیشتر شاهزادگان یا دستگیری گسترده آنها باشیم؟
چد حالت ممکن است پیش بیاید. اول اینکه بن سلمان نسبت به نیروهایی که احساس میکند مورد توجه بایدن قرار میگیرند، محدودیتهای بیشتری ایجاد کند و آنها را به دادگاههایی بکشاند یا اتهامات عجیب و غریب مالی و سیاسی و اخلاقی به آنها ببندد یا آنها را با ابتلا به مواد مخدر و... گرفتار کند تا از توان بیفتند و عملا آنها را غیرقابل استفاده کند.
احتمال دوم این است که از این افراد دلجویی کند و آزادیهای محدودی را در اختیارشان قرار دهد و در برخی از محافل ازآنها استفاده کند. البته من این احتمال را ضعیفتر میدانم چرا که مراحلی که بن سلمان از نظر روانی طی کرده، را به شکلی نمیبینم که بخواهد این راه را برگردد. اما اگر بتواند بر آنها غلبه کرده وضعیت متفاوت خواهد بود.
آیا بن سلمان در داخل عربستان رقیبی دارد؟ او قرار نبود ولیعهد شود، اما حالا در آستانه به دست گرفتن کامل قدرت است. آیا کسانی هستند که بخواهند برای او از نظر قدرت و سن و سال رقیب جدی به حساب بیایند؟
او رقبای متعددی دارد. خود بن نایف است، احمد بن عبدالعزیز عمویش است و چند نفر دیگر ازبزرگان که فرزندان عبدالله یا فهد هستند، همه اینها میتوانند رقیب بالقوه برای محمد بن سلمان باشند که خودشان را هم لایق میدانند تا به قدرت برسند و قدرت بن سلمان را ناشی از کودتا میدانند.
به تازگی شاهد این بودیم که ترکی الفیصل علیه مواضع نرم دولت عربستان در قبال به رسمیت شناختن رژیم صهیونیستی ایستاد و واکنش تندی از خود نشان داد. این مساله تا چه اندازه میتواند باعث بالا گرفتن اختلافات شود؟ آیا مواضع ترکی الفیصل به معنای ایجاد دو دستگی در خاندان است؟
از مواضع جدید ترکی الفیصل در مورد مساله به رسمیت شناختن رژیم صهیونیستی باید استقبال کرد. به قولی باید به او دست مریزاد گفت. این سیاستی است که عربستان تا قبل از آمدن بن سلمان دنبال میکرد. البته مقامات سعودی پیش از این هم ملاقاتهایی با سران صهیونیستی داشته اند، اما به این صراحت نبوده که بخواهند عادی سازی کنند. سازمانهای امنیتی کشورهای عربی اغلب با سازمان امنیت اسراییل روابطی داشته اند. اما دعوت به عادی سازی روابط کردن، در فرهنگ فضای سیاسی عربستان وجود نداشته است.
پدر ترکی الفیصل حامی فلسطین بود و به شدت با برقراری روابط عادی با رژیم صهیونیستی مخالف بود و از طرف دیگر عربستان آخرین طرح حل مساله فلسطین را ارائه کرده بود، طرح ملک عبدالله بود که طرح عربستان برای حل مساله فلسطین به شمار میرفت که شامل ایجاد کشور فلسطینی و تخلیه مناطق اشغال شده در ۱۹۶۷ و تلقی شدن قدس شریف به عنوان پایتخت فلسطین و تعیین تکلیف آوارگان بود. با عادی سازی در واقع همه این اصول چندگانه کنار گذاشته میشود و یک ضربه اعتباری و حیثیتی به عربستان میخورد؛ لذا ترکی الفیصل میگوید که موضوع عادی سازی نباید مطرح شود و بهتر است متوقف شود و تا وقتی که طرح ملک عبدالله اجرایی نشود، عربستان نباید به سمت عادی سازی روابط برود.
از سوی دیگر یک نگرانی که وجود دارد، از ضربه حیثیتی است که به سعودیها میخورد؛ بنابراین جمع زیادی از شاهزادگان عربستان و نخبگان این کشور با عادی سازی مخالفند و بن سلمان به تنهایی نمیتواند در این مسیر قدم بگذارد. این را هم باید تاکید کرد که خود ملک سلمان هم مخالف برقراری رابطه با صهیونیست هاست؛ بنابراین چنین اختلافی وجود دارد. احتمال میرود که ملک سلمان از صحبتهای ترکی الفیصل خشنود بوده و از ملاقاتهای پسرش خشمگین باشد.
این وضعیت برای محمد بن سلمان بغرنج است و حامیانش را در داخل خانواده سعودی از دست میدهد.
آیا او نیازی به چنین حمایتهایی دارد؟ رفتارش با شاهزادگان سعودی در سالهای اخیر نشان میدهد که میخواهد به تنهایی مسائل را طبق صلاحدید خودش پیش ببرد.
درست است که محمد بن سلمان جسارت زیادی دارد و اقداماتی انجام داده که در دورههای قبل انجام نشده. اما این جسارت هم حد و مرزی دارد و این حد و مرز توسط دیدگاههای خاندان سلطنتی تعدیل شده و مورد اعتراض قرار میگیرد. تا زمانی که پدرش زنده باشد، او نمیتواند فعال مایشاء بماند. ما دیدیم که اقدامات بن سلمان در برخی موارد به بن بست رسید و شکست خورد.
یکی از اینها قدرت مطلق ادامه جنگ و تعرض به یمن بود که حاضر نبود تن به صلح و سازش دهد، ولی دیدیم که اواخر در به در دنبال میانجی است یا به دنبال راه حل جدیدی میگردد و خواهان ایجاد یک منطقه حائل در مرز دو کشور بوده و حاضر به عقب نشینی شده. بحث بعدی هم همین بحث فلسطین است. در این بحث او به شدت مورد اعتراض در داخل خاندان سلطنتی قرار گرفته و نمیتواند به این شکل ادامه دهد. حتی در مورد روابط با کشورهای منطقه مثل لبنان و سوریه و قطر، شاهد تغییراتی هستیم که هرچند مختصرند، اما از گامهای بدون تامل بن سلمان فاصله گرفته و سعودیها ناگزیر شده اند که مماشات کنند.
جامعه تکنوکرات عربستان به سیاستهای بن سلمان روی خوش نشان نمیدهد. طرح بلند پروازانه نئون، که اسمش مطرح شد و یک منطقهای هم گرفته شد و پروژههایی هم راه افتاد، اما طرح اصلی را نتوانست اجرا کند. همه اینها نشان میدهد که در داخل خانواده سعودی نارضایتیهایی وجود دارد و محدودیتهایی برای او وجود دارد و خطوط قرمزی هست که تا زمان زنده بودن پدرش نمیتواند از آنها عبور کند.
اما ما میدانیم که ملک سلمان هم سن بالایی دارد و هم بیمار است. محمد بن سلمان خودش را برای نشستن بر تخت پادشاهی آماده کرده.
اگر ملک سلمان فوت کند، مشکلات بن سلمان صد برابر خواهد شد. نیروهای معارض و اپوزیسیون فعلا به احترام پدرش به او فرصت داده و برخوردی نمیکنند. با فوت ملک سلمان، او دیگرحمایت معنوی در داخل خاندان سلطنتی عربستان نخواهد داشت و گرفتاری هایش بسیار بیشتر میشود.
منبع: خبرآنلاین
انتهای پیام/
چون فعلا به پولشون خیلی نیاز داره