به گزارش گروه ورزشی باشگاه خبرنگاران جوان، یحیی گلمحمدی قبل از عزیمت تیم پرسپولیس به قطر در گفتوگویی به برخی از سوالهای هواداران این تیم پاسخ داد. مشروح این گفتوگو را میخوانید.
مطمئنم تمام هواداران پرسپولیس برای این که این چند روز هم بگذرد تا ما بازی فینال را برگزار کرده و با قهرمانی به ایران برگردیم، دل توی دلشان نیست. آبان ۲ سال پیش بود که به تلویزیون دعوت شدم تا بازی پرسپولیس و کاشیما را کارشناسی کنم. این موضوع برای من افتخار بزرگی بود و در آن فضا همه دوست داشتند پرسپولیس قهرمان آسیا شود. شرایط آن تیم و محدودیتهایی که بین بازیکنانش داشت، سبب شد با ۱۴-۱۵ بازیکن که ۵-۴ نفر از آنها هم جوان بودند به سختی به فینال برسد. واقعا کار خیلی بزرگی انجام داد و حتی همان موقع گفتم که اگر پرسپولیس قهرمان نشود، از ارزشهایش کم نخواهد شد و برای هواداران قهرمان است. هر چند پرسپولیس در آن زمان قهرمان نشد، اما از لحاظ نوع بازی و ارادهای که برای رسیدن به فینال داشت از یک قهرمان چیزی کم نداشت.
همیشه داشتن آرزوهای بزرگ یکی از راههای رسیدن به موفقیت است و خودش ایجاد انگیزه میکند. هر مربی دوست دارد روی نیمکت تیمهای بزرگ و تیم ملی کشورش بنشیند و حتی به عنوان یک لژیونر خود را در سطح آسیا و حتی اروپا معرفی کند. این ها اهداف بلندمدت من هستند، اما رسیدن به آن نیاز به پشتکار و تلاش دارد. خدا به من کمک کرد تا پس از ۲ سال در یک فینال آسیایی روی نیمکت پرسپولیس بنشینم.
با تمام سختیهایی که قبل از سفر به قطر داشتیم، به فینال راه پیدا کردیم. همه ما از آن دوران خاطره خیلی خوبی داریم. هنوز هم دیدن صحنههای صعودمان به فینال در فضای مجازی یا غیر آن برای من تازگی دارد و هیچ وقت کهنه نمیشود. برای خودم افتخار بزرگی است که تیمم در فینال حضور دارد. این امر هم به جز با حمایت هواداران میسر نمیشد. هر چند آنها کنار ما نیستند، اما انرژیهای مثبتشان را با خود حس میکردیم و میدانستیم کنارمان هستند.
۳-۴ روز پس از ورودم به پرسپولیس با بازیکنان برای اولین بار جلسه فنی داشتم. اولین جملهام به بازیکنان را هیچگاه فراموش نمیکنم. به آنها گفتم یادتان باشد کار نیمه تمامی دارید که باید آن را انجام بدهید. همه به من نگاه کرده و حس خوبی داشتند. از لحاظ امکانات و شرایط مالی مشکلات خیلی زیادی داشتیم و سختی زیادی کشیدیم. شاید آن زمان خیلی از بچهها باور نمیکردند که پرسپولیس بار دیگر به فینال آسیا برود. وقتی ظاهر آنها را میدیدیم فکر میکردیم قبول کردند، اما در باطنشان جور دیگری بود. حس میکردم که برخی بازیکنان شاید صعود مجدد به فینال را باور نداشته باشند و ته دلشان به این موضوع میخندیدند، اما هر روز که میگذشت پیشرفت آنها را میدیدم.
آنها با جان و دل تمرین میکردند. در این حدود ۱۰ ماه هیچ وقت نشد بگویند تمرین زیاد و سخت است یا این که چرا زیاد میدویم؟ درباره سختی تمرین صحبت نکرده و غُر نزدند. خودمان فوتبالیست بودهایم و وقتی تمرینات زیاد میشد، از آن ها فرار کرده یا غُر میزدیم، اما حتی یک بار هم شاگردانم نخواستند در تمرین کم بگذارند. همیشه هم میگفتند بیشتر تمرین کنیم. بازیکنها روح بزرگی دارند و در زمان پیروزیهایشان انگیزه و اعتماد به نفس بیشتری میگرفتند. پیشرفت خیلی خوبی داشتیم و با انگیزه کارمان را شروع کردیم. مشکلات ما را میدانید و از جزئیات آن با خبر هستید.
وقتی تیم به قطر رفت شاید کسی باور نمیکرد تیم به فینال برسد. باید هر ۳ روز بازی کرده و یک روز در میان آنالیز حریفان و پرسپولیس را انجام میدادیم، اما در جلساتمان به بازیکنان میگفتم باید کار ناتمامتان را تمام کنید. تیم ما با یک بازی تدارکاتی و ۷، ۸ بازیکن جدید به قطر رفت که ۵۰ درصد ترکیب پرسپولیس را تشکیل میدادند. بازی دوستانه با شهرخودرو را هم باختیم. با تمام مشکلات به قطر رفتیم، اما از ته قلبم مطمئن بودم از گروهمان بالا میآییم.
بازی اول ما خیلی سخت بود و باید حتما آن را میبردیم. اصلا حق اشتباه کردن نداشتیم و به دلیل این که در شرایط مسابقه نبودیم تا حدی ناهماهنگ بودیم. شاید از لحاظ کیفی بازی خوبی را ندیدیم، اما یک بر صفر التعاون عربستان را شکست دادیم. حامد لک هم در آن مسابقه خیلی خوب کار کرد و یکی ۲ گل را نجات داد. همان جا نشانههایی از این که خدا پرسپولیس را دوست دارد، نمایان شد. باید بازی دوم را هم میبردیم. شاید در مرحله گروهی برخی تیمها میتوانستند به دلیل مسجل شدن صعودشان به نفرات اصلی خود استراحت بدهند و انرژیهایشان را تقسیم بندی کنند، اما ما باید بازی به بازی حریفان را میبردیم تا از گروه خود صعود کنیم.
پس از باخت به الدحیل کارمان سخت شد، اما ناگهان قانون تغییر کرد و گفتند باید شارجه امارات را شکست بدهید، زیرا حتی در صورت مساوی هم به مرحله بالاتر نمیروید. قوانین جدیدی وضع شد، در حالی که در بازی رو در رو عملکرد بهتری نسبت به حریف داشتیم باید شارجه را شکست میدادیم. در آن مسابقه هم کار را خیلی خوب شروع کردیم و از ثانیه یک بازیکنانمان بمب انگیزه بودند. آنها میترکاندند و در نیمه اول ۳ گل به ثمر رساندیم. تیم حریف مانده بود چه کار کند و نمیدانست باید دفاع کند یا حمله؟ باور نمیکردند که پرسپولیس این گونه بازی کند. شوک عجیبی به شارجه وارد شد. فکر میکنم دقیقه ۳ یا ۴ گل زدیم و تا آخر هم این روند را ادامه دادیم.
مشغول ورود به جلسه فنی بوده و ترکیب تیم را اعلام کرده بودیم. حدود ۴۵ دقیقه قبل از شروع جلسه فنی، مشغول لباس پوشیدن بودم که ناگهان این خبر به من اعلام شد. به من زنگ زدند و گفتند آلکثیر ۶ ماه محروم و ۱۰ هزار دلار جریمه شده است. نمیتواند مقابل النصر بازی کند. ۵-۶ دقیقه در شوک بودم و باید درباره یار جدید تصمیمگیری میکردم. البته میدانستم اگر بخواهم به هم بریزم و از درون موضوع را جوری حذف کنم که روی رفتارم اثرگذار شود، این موضوع به تیم هم سرایت خواهد کرد و کارمان خراب میشود.
به پایین هتل آمدم و آرام آرام با چند نفر از بچهها صحبت کردم. میدانستم اگر ناگهان این خبر را اعلام کنم به هم میریزند. چند بازیکن ما مشغول قهوه خوردن بودند که با شنیدن این خبر به شوک فرو رفتند. آرام آرام جلو رفتیم و همه از ماجرا مطلع شدند. جلسه فنی ما خیلی احساسی و عاطفی شد که زیاد نمیتوان درباره اش صحبت کرد، زیرا امکان دارد بار دیگر تحت تأثیر قرار بگیرم.
نصف بازیکنان و کادر فنی گریه میکردند، اما ناگهان جو خوبی راه افتاد. اگر مقابل النصر نصف تیم هم در زمین نبودند، سایر افراد با انگیزه به زمین میرفتند و پرسپولیس را به فینال میآوردند. بازی خیلی خاطرهانگیزی برای ما شد، اما هنوز کارمان تمام نشده است. انشاءالله در فینال هم اتفاق خوبی بیفتد.
در تیم بانک تجارت بودم که رضا ترابیان به پرسپولیس آمد. با وی خیلی رفیق هستم و امیدوارم هر جا هست سلامت باشد. از بچههای گل پرسپولیس بود که چند روز پس از قرارداد بستن با این تیم به من زنگ زد و گفت به پرسپولیس میآیی؟ من هم نه نیاوردم، زیرا اسم پرسپولیس وسط بود و بلافاصله گفتم با چه کسی باید صحبت کنم. با امیر عابدینی قرار ملاقات گذاشتیم. وی انسان خوب و شریفی است که خیلی مرا دوست داشت و برای پرسپولیس هم زحمت زیادی کشید. مدیریت کردن در باشگاه در آن مقطع با توجه به تغییر و تحولات موجود خیلی سخت بود، اما تیم خوبی را جمع کردند. سال ۷۴ یا اواخر ۷۳ با پرسپولیس قرارداد بسته و کار خود را شروع کردم.
بهروز رهبریفرد، افشین پیروانی، مهدی هاشمینسب و علی انصاریان با من هم پست بودند؛ البته پس از مدتی متأسفانه دچار بیماری بد تب مالت شدم و حدود یک سال را از دست دادم.
قطعا مربیگری کردن خیلی سختتر است، اما خوبی اش این است که هر روز انگیزه داری و هیچ وقت به خاطر وجود هواداران و انرژی آنها انگیزهات کم نمیشود. قسمت نبود آنها با حضور در ورزشگاه از تیم من حمایت کنند و فقط فکر میکنم دیدار با تراکتور و استقلال به ورزشگاه آمدند. پس از شیوع بیماری کرونا آنها را در کنار خود نداشتیم، اما همیشه انرژیشان را کنار خود حس میکنم، زیرا همه جوره از تیم حمایت و پشتیبانی میکنند. حس میکنم همیشه کنارمان هستند.
شاید در شکلگیری مربیگریام چندان مؤثر نبود، اما فکر میکنم استانکو نیمفصل یا ۵-۶ هفته پس از سپری شدن لیگ تیم به پرسپولیس آمد. بدنهای ما در آن زمان خیلی خراب بود، اما دوی ۲۰۰ مترهای معروف را گذاشت (باخنده). روزهای اول نمیتوانستیم ۲ بار هم این مسافت را برویم، زیرا بد تمرین کرده و مشکلات بدنی زیادی داشتیم. اما رفته رفته وضعیت بهتر شد و با این مربی قهرمان لیگ شدیم. یادم میآید خیلی انسان شریف و مهربانی بود. البته مربی خیلی خوبی هم بود.
در شروع فوتبال خود، مهاجم بودم و همیشه بازیکنان این پست را دوست داشتم. الگوی دفاعی به آن صورت نداشتم. خیلیها الان مدافعی مثل سرخیو راموس را دوست دارند، اما الگوی خاصی در بین مدافعان نداشتم. البته از بین مهاجمان مارادونا را دوست داشتم. هم دوره وی نبودم، اما به مارادونا و البته مارکو فن باستن و رود گولیت علاقه داشتم.
این نفرات در شرایط سخت میتوانند تصمیمگیری بهتری داشته باشند. این نوع بازی را خیلی دوست دارم و نفراتی که تحت فشار کار را در میآورند و با پاس و ارسال خوب به تیم کمک میکنند را دوست دارم.
تا ۳۶-۳۷ سالگی بازی کردم و سن سید اکنون ۲ برابر دوران خداحافظی من است (با خنده). جلال خصوصیات مثبتی دارد که تاکنون در هیچ مدافع و کاپیتانی ندیدهام. کاریزمای واقعا مثبتی دارد و واقعا در تیم ما تأثیرگذار است. بچهها شخصیت خوب حسینی را قبول دارند و هر حرکتش برای ما و بازیکنان الگوی خوبی است. از این نوع بازیکنان در فوتبالمان خیلی کم است. شاید اگر بخواهم به عنوان یک کاپیتان نام ببرم، میتوانم از علی دایی و مهدی مهدویکیا به عنوان نفراتی که تصمیمات و حرفهایشان خیلی تأثیرگذار بود یاد کنم. سیدجلال حسینی مهره مهمی برای ما است و برخی مواقع حیفمان میآید دوران فوتبالش تمام شود. زیرا تأثیر خود را در فوتبال ایران نشان داده است.
قهرمانی همیشه جذاب است و هیچ وقت شیرینی آن به عنوان بازیکن و مربی کم نمیشود، اما وقتی مربی هستید و تیمتان قهرمان میشود، احساس مسؤولیت بیشتری نسبت به تیم دارید، زیرا باید ۵۰-۶۰ نفر را رهبری و مدیریت کنید.
یا برای ما حاشیه میسازند یا در خود تیم حاشیه وجود دارد. امکانات در کل فوتبال ایران ضعیف است و وقتی در این شرایط به عنوان سرمربی قهرمان میشوید ارزش زیادی دارد.
۲ بار شماره عوض کردم. اولین پیراهنی که در پرسپولیس پوشیدم شمارهاش ۲۸ بود، اما شاید شماره کم بود که ۴ به من رسید (باخنده) ما مدافعان یا باید ۳ میپوشیدیم یا ۴.
بیشتر بخوانید
انتهای پیام/
یه چیزی بگید بگنجه!!!!!
تا حالا که عنوان فاسدترین و منفور ترین تیم آسیا رو بدست آوردید
مبارکا باشه
امسالاینتیمهابایدنابودبشن،
بزار بابامسعود بره بهت قول میدم تیم دسته 3 هم بهت ندن، برمیگردی به تنظیمات کارخانه قبل از بابامسعود
برانکو هم مثل تو جوگیر شد فکر کرد واقعا پرفسوره برو آمارش رو بگیر ببین الان کجاست
۱) نماینده ی کشورمه
۲) دل مردم شاد بشه.