به گزارش گروه وبگردی باشگاه خبرنگاران جوان، پسربچه عینکی، بانمک و با استعداد دوران کودکی خیلیها، اکنون ۳۷ ساله است؛ علیرضا رئیسی که با بازی در آثاری همچون «پاتال و آرزوهای کوچک»، «مدرسه پیرمردها»، «شهر در دست بچه ها»، «قطار ابدی» و «دنیای شیرین» در ذهنها ماندگار شده است در جوانی در اوج بود، برای ادامه تحصیل بازیگری را رها و به خارج از کشور سفر کرد و در رشته زبان انگلیسی و مدیریت اجرایی درس خواند.
به گفته خودش ۱۰ سالی میشود که به کشور بازگشته و در این سالها به دلیل ذهنیتی که مخاطب از او داشته، با وسواس انتخاب کرده و گزیده کار بوده است. او بعد از شهرت در دوران کودکی اکنون با بازی در نقش «بغاض»، یکی از اعضای گروه داعش دوباره مورد توجه بینندگان قرار گرفته است و این موضوع بهانه گفت و گوی مان شد.
بعد از مدتها با این سریال دیده شدید. قبول دارید؟
«خانه امن» اولین کار به این سبک و سیاق و «بغاض» نقشی کاملاً منفی است. به دنبال دیده شدن نیستم و توفیق اجباری نصیبم شده و در چندین کار خوب بازی کرده و دیده شده ام. هدفم از بازی در سریال «خانه امن» دیده شدن نبود بلکه دوست داشتم تجربه بازی در نقش منفی را داشته باشم و خودم را محک بزنم. الان در ۳۷ سالگی این نقش کاملاً منفی تجربه جالب و چالش برانگیزی بود. بازی در این سریال یکی از سختترین کارهایی بود که انجام داده ام.
سختی بازی در «خانه امن» در کجای آن بوده است؟
کلاً ساختن اثر هنری سختیهای خاص خودش را دارد، چون فیلم با جزئیات ساخته میشود و توجه به جزئیات زمان و انرژی میخواهد و «خانه امن» به علت فیلم نامهای که داشتیم، تعدد لوکیشن، طراحی چهره، پر بازیگر و خطرناک بودن کار اکشن سختیهای خاص خودش را داشت. برای من سختی اش بازی در نقش یک داعشی بود، چون هیچ ویدئویی در دسترس و الگویی نبود که بتوانم تماشا کنم.
برای دست یافتن به اطلاعات به سمت خلق شخصیت رفتم و با کمک احمد معظمی، کارگردان و چندین آلمانی تبار که افتخار آشنایی با آنها را داشتم لهجه «بغاض» را درآوردم و بعد سختی آن در سکانسهایی بود که در روستای زیبای هجیج در سرمای بالا فیلم برداری شد، اما با همه این احوال اعضای این گروه حرفهای دست به دست هم دادند و از پس سختیها برآمدند. «خانه امن» یکی از سریالهای خیابان خلوت کن شده است.
برخلاف دیگر سریالها در «خانه امن» شخصیتهای بدمن همچون نیروهای امنیتی پرقدرت نمایش داده شده اند. نقش «بغاض» را چگونه دیدید؟
من شخصیت مثبتی دارم و معکوس کردن شخصیتم جلوی دوربین برایم یک چالش بود. لطف مردم برای بازی در این سریال شامل حالم شده و این حاصل تجربه و هدایت کارگردان است. خودم را به کارگردان سپردم و سعی کردم هیچ گونه بازی اضافهای نداشته باشم، حتی برای پلک زدن هم با احمد معظمی مشورت میکردم. دو نقش «کمال» و «بغاض» یک پارادوکس کامل (خیر و شر) است که افتخار همبازی شدن با حمیدرضا پگاه را در پلانی از سریال داشتم.
بیشتر بخوانید
شخصیتهای داعشی باورپذیر درآمده اند، «بغاض» هم همین طور و این برمی گردد به هماهنگی و حرفهای بودن گروه.
برای خودم این نقش جالب بود و این که «بغاض» این قدر منفی است که باید با میمیک صورتم حالتش را به بیننده القا میکردم. از شش سالگی یاد گرفته ام که مخاطبم را سرگرم کنم.
در دوران کودکی و نوجوانی بازیگر پرکاری بودید، سپس برای ادامه تحصیل مهاجرت کردید. بعد از بازگشت به طور حتم کمتر به شما نقش پیشنهاد داده شد، چون بازیگر اگر جلوی چشم نباشد، به فراموشی سپرده میشود.
حرف تان را قبول ندارم، چون هر کسی جایگاه خاص خودش را دارد و اگر امروز مردم بازیگری را دوست دارند و او به هر علتی حضور نداشته باشد، بعد از بازگشت، مردم او را به خاطر میآورند. برایم مهم نیست که در اثری بی کیفیت بازی نداشته باشم.
خیلی نگرانی ندارم که سراغم نیایند، چون اتفاقی که باید بیفتد میافتد و نقشی که من باید بازی کنم بازی میکنم. ۱۰ سال است که در ایران هستم، اما گزیده انتخاب کرده ام، چون هویتی که مخاطب از من در ذهن دارد مسئولیتی را بر دوشم نهاده است.
این نکته را بگویم که از کیفیت کارهای مان نزنیم و مثلاً، چون فلان بازیگر را نداریم به جایش یکی دیگر را بگذاریم، گروهی که این کار را بکند صدمه اش به خودش برمی گردد، یعنی گروهی که به جای بازیگر باتجربه و تحصیل کرده در این حرفه به هر دلیلی نقش را به یک نابازیگر میسپرد، در عمل خودش ضرر کرده است.
الان میبینیم که کارهای زیادی ساخته میشود و نابازیگران بسیاری جلوی دوربین هستند، البته شک و شبهه ایجاد نشود، من مخالف ورود چهره جدید به عرصه بازیگری نیستم بلکه بحثم روی نابازیگری است که زحمت نکشیده است.
وقتی نقش «بغاض» یکی از اعضای گروه داعش پیشنهاد داده شد به عواقب و واکنشها از سوی مخاطب فکر کردید؟
آن موقع من در ایران نبودم و خیلی اتفاقی به من پیشنهاد شد و در تقدیرم نوشته شده بود. برای انتخاب نقش «بغاض» خیلی تردید داشتم یعنی هرچه از دید مخاطب نگاه میکردم نمیتوانستم آن را هضم کنم، ترسیدم که ذهنیت مخاطب خراب شود و بازی در نقش «بغاض» برایم مثل راه رفتن روی لبه تیغ بود و معتقدم در این حرفه تا ریسک نکنی برنده نمیشوی.
اگر برای تحصیل به خارج از کشور نمیرفتید و روند بازی تان را ادامه میدادید، الان یک ستاره نبودید؟
آن چه که برایم واضح است، این است که در واقع من این مسیر را داشتم طی میکردم و در ۱۸-۱۹ سالگی حدود ۷۵ درصد راه را طی کردم و به شهرت رسیدم، اما احساس میکنم در زندگی هر آدمی خیریتی وجود دارد، شاید ستاره شدن در آن مقطع خیلی به نفعم نبوده. واقعاً تعریف ستاره برایم عجیب است! به چه کسی ستاره میگویند؟ در سینما و تلویزیون به کسی ستاره میگویند که حالا حالاها خاموش نشود یعنی کسی که چند دهه مردم او را میشناسند و چه جلوی دوربین باشد و چه نباشد مردم او را دوست دارند و در ذهنها هست.
شما از دوران کودکی با بازی در آثاری همچون «پاتال و آرزوهای کوچک»، «مدرسه پیرمردها»، «شهر در دست بچه ها»، «قطار ابدی» و «دنیای شیرین» در ذهنها ماندگار شده اید.
همین طور است. از کودکی شروع کردم و افتخار بازی در کنار بزرگان را داشتم و از آنها چیزهای زیادی یاد گرفتم و با عزیزانی کار کردم که در کنار آنها بودن آرزوی هر بازیگری است. ارزش هیچ چیزی برایم در این دنیا بالاتر از این نیست که یک تا میلیونها دل را شاد کنم.
الان خاطره یا لحظهای از دوران بازی در کودکی تان لبخند بر لب تان میآورد؟
آن قدر تمام این سالهایی که بزرگ شدم و رشد کردم تک تک سکانسها و پلانها با جزئیات در ذهنم تکرار شده اند که همه را به خوبی به یاد دارم، حتی پشت صحنهها را. مثلاً زنده یاد علی سجادی کارگردان «پاتال و آرزوهای کوچک» که نقش را برایم توضیح میداد یا دیگر دوستان که در قید حیات نیستند و همبازی ام بودند. خدا را شکر تجربه خیلی خوبی از همه این عزیزان کسب کردم که الان از سن خودم خیلی بیشتر است.
منبع: روزنامه خراسان
انتهای پیام/
ممنون از هنرنماییت
توی این نقش فوق العاده بازی کردی و درخشیدی
خدا قوت
ممنون از هنرنماییت
توی این نقش فوق العاده بازی کردی و درخشیدی
خدا قوت
مخصوصا تشکر ویژه از آقای پگاه
که عاشق بازیگریش هستم