به گزارش گروه وبگردی باشگاه خبرنگاران جوان، پدر شیما صباگردی مقدم بعد از ماهها جستوجوی بینتیجه در فیلمی تأسفبار از مردم و مسئولان برای پیدا کردن تنها دخترش درخواست کمک کرد و همین فیلم کافی بود تا تنها مظنون پرونده که مردی ۶۲ ساله است بازداشت شود.
او در اعترافاتش مدعی شد که دختر نوجوان را به خانهاش برده، اما شیما در آنجا فوت و او مجبور شده جسد را به زادگاهش در کنار رود ارس ببرد و در آنجا دفن کند. ادعایی که پدر شیما صباگردی مقدم آن را باور نمیکند و میگوید خدا کند دروغ باشد. پدر شیما برای نخستین بار ناگفتههایی از پرونده مرموز دخترش را بازگو کرد.
درباره پرونده دخترتان چه خبر تازهای دارید؟
بهلول، مردی که به اتهام قتل دخترم دستگیر شده هنوز در بازداشت است. او در آخرین اعترافاتش گفت که مهرماه سال گذشته ساعت ۱۲ شب جسد دخترم را به مرز خداآفرین برده و کنار رود ارس دفن کرده است. او گفت بعد از دفن جسد یک شب هم آنجا چادر زده و کنار جسد خوابیده است تا مطمئن شود که کسی سراغ جسد نرود.
درباره روند رسیدگی به پرونده صحبت کنید.
تا زمانی که پرونده به پلیس آگاهی مرکزی نرفته بود رسیدگی خوبی به ماجرای گم شدن دخترم نمیشد. قبلا یکبار متهم را احضار کرده بودند و او قبول کرده بود دخترم را سوار ماشینش کرده، اما گفته بود، او را در چهارراه نظام آباد پیاده کرده و رفته است.
یکبار حتی گفته بود که دخترم را به خانهاش برده، اما او شبانه از خانه بیرون رفته است و با همین حرفها آزاد شده بود. حالا، اما گفته است دخترم چند روزی در خانهاش بوده و حالش بد و خودش فوت شده است.
او گفته دخترم ۲ مرتبه قصد داشته از طریق تلفن همراه او پیامک بدهد که مانعش شده. خودش اعتراف کرده که شبها در خانهاش را قفل میکرده و کلید را در لباسش مخفی میکرده تا شیما نتواند از خانه خارج شود.
شما علاوه بر تحقیقات پلیس، خودتان هم مدتها بهدنبال یافتن شیما بودید. در بررسیهای شخصیتان چه اطلاعات تازهای بهدست آوردید؟
همسایههای متهم میگویند در خانه او رفتوآمدهای زیادی میشده و بارها دیدهاند که دختران جوان را به خانهاش برده است. اما هیچکس اطلاعات زیادی در اینباره ندارد. حتی یک نفر میگوید شیما را دیده و به متهم گفته از این دختر بگذر؛ یعنی او دختران زیادی را به خانهاش میبرده که این همسایه از متهم خواسته که به دختر من رحم کند و او را نبرد.
مهمترین دلایل بازداشت متهم فیلمی بود که از شما در شبکههای اجتماعی منتشر شد که در آن درخواست کمک کرده بودید. آیا از طریق شبکههای اجتماعی توانستید به اطلاعات بیشتری دست پیدا کنید؟
در این مدت مردم تماسهای زیادی با من گرفتند و تلاش کردند کمک کنند. چند روز قبل پیامی به من رسید که مردی که ساکن خارج از کشور است گفت ۲۰ سال قبل، زمانی که متهم شاگرد مغازه یکی از نزدیکانش بوده، خواهرش گم شده و هیچ ردی از او بهدست نیامده است. او گفت با دیدن عکس متهم به این نتیجه رسیده که شاید گم شدن مرموز خواهرش کار متهم باشد.
بیشتر بخوانید
با اینکه متهم به دفن کردن جسد شیما اعتراف کرده، اما تاکنون جسدی کشف نشده است. فکر میکنید چه بر سر شیما آمده است؟
مدتی قبل با دستور قضایی محلی که متهم مدعی است آنجا جسد دخترم را دفن کرده جستوجو شد. حتی با استفاده از بیل مکانیکی آن منطقه را زیر و رو کردند، اما چیزی پیدا نشد و گفتند ممکن است آب بالا آمده جسد را با خود برده است. حالا ظاهرا قرار است دوربینهای جاده و مناطق نزدیک به محل دفن جسد کنترل تا معلوم شود که اصلا او به آنجا رفته است؟ شاید فرد دیگری همراهش بوده. شاید دخترم زنده کنارش نشسته بوده؟ اصلا شاید او را به مرز برده و قاچاق کرده است.
آیا دخترتان قبلا هم خانه را ترک کرده بود؟
دو مرتبه این اتفاق افتاده بود. دخترم در نزدیکی خانهمان از یک پسر بدل فروش یک گردنبند خریده بود و فروشنده به بهانه اینکه جعبه گردنبند را به شیما بدهد شماره موبایل او را گرفته بود. چند روز بعد او دخترم را از خانه بیرون کشیده و چند ساعتی با هم بودند، اما بعد دخترم که میترسیده به خانه برگردد شب به خانه یکی از همکلاسی هایش رفته بود.
طوری که من بعد فهمیدم پدر این همکلاسی شیما صباگردی مقدم مدتی قبل اعدام شده بود و مادرش هم فروشنده موادمخدر بود. دومین مرتبه باز هم همان فروشنده بدلیجات دخترم را وادار کرده بود از خانه خارج شود. اینکه او چطور این کار را کرده هنوز نمیدانم.
ممکن است از دخترم عکس یا فیلم گرفته و او را تهدید کرده باشد. او را به پارک سرخه حصار برده بود و نیمه شب توانستیم دخترم را در آنجا پیدا کنیم. اما آخرین بار، سال گذشته دخترم خانه را ترک کرد و دیگر او را ندیدیم تا اینکه مرد مظنون دستگیر شد و اعتراف کرد که دخترم در خانه او جان باخته است.
رابطه شما و شیما چطور بود و فکر میکنید چرا دخترتان دچار چنین سرنوشتی شد؟
من و همسرم کوچکترین تلنگری به او نزده بودیم و رابطه خوبی داشتیم. ۴ مرتبه او را به سفرهای خارجی و ۲ مرتبه به مکه برده بودیم. تک فرزندمان بود و حتی مادرش تکهتکه جهیزیه او را تهیه کرده بود. علاقه زیادی به او داشتیم. میخواستم وقت ازدواجش برایش خانه و ماشین بخرم. به او گفته بودم کمی صبر کن تو خوشبخت میشوی. او هم دختر خوبی بود. برایش معلم خصوصی زبان گرفته بودیم، اما متأسفانه معلمش که خانم جوانی بود بر اثر بیماری سرطان فوت شد و یک روز از من خواست او را سر مزار معلمش ببرم.
فکر میکنید این پرونده در نهایت به چه نتیجهای برسد؟
ماموران پلیس آگاهی در حال تحقیق در اینباره هستند. ممکن است که متهم همدستانی داشته باشد. هرچند او گفته که دخترم را دفن کرده است، اما امیدوارم این بار هم مثل دفعههای قبل دروغ بگوید و دخترم را قاچاق کرده باشند و او زنده باشد. خداکند او دروغ گفته باشد.
منبع: رکنا
انتهای پیام/
چقدر فرزند شما ساده بوده است