به گزارش گروه وبگردی باشگاه خبرنگاران جوان، با آن که من در ۱۵ سالگی قربانی اعتیاد پدرم شدم و برای فرار از زندگی در یک خانواده آشفته، با مرد ۳۳ سالهای ازدواج کردم، اما اکنون آینده مادر و خواهر کوچکم نیز در مسیر تباهی قرار گرفته است و من در حالی نگران این وضعیت زجرآور هستم که ...
اینها بخشی از اظهارات دختر ۱۵ سالهای است که با چهرهای مضطرب و با قلبی آکنده از تردید وارد کلانتری پنج تن مشهد شده بود تا شاید راهی برای نجات خانواده اش از دام اژدهای هفت سر بیابد. این دختر نوجوان در حالی که بیان میکرد من اولین قربانی اعتیاد در جامعه نیستم و آخرین آن نیز نخواهم بود، درباره سرگذشت خود به مشاور و مددکار اجتماعی کلانتری گفت: از روزی که چشم باز کردم پدرم را پای بساط موادمخدر دیدم که همواره دود غلیظ سیگار و موادش فضای خانه را پر میکرد.
آن روزها نمیفهمیدم که وقتی مادرم صبح زود از خانه بیرون میرود و شب با بدنی خسته و رنجیده به خانه باز میگردد و مرا در آغوش میکشد، با کارگری در خانههای مردم برای تامین هزینههای اعتیاد پدرم تلاش میکند، اما پدرم پاسخ محبتهای او را با پرخاشگری و توهین میداد.
بیشتربخوانید
خلاصه زمانی که به کلاس پنجم ابتدایی رسیدم تازه از گوشه و کنایههای دوستانم فهمیدم که پدرم اعتیاد دارد و من در یک خانواده آشفته و آسیب دیده زندگی میکنم. این بود که با وجود علاقه ام به تحصیل، درس و مدرسه را رها کردم تا زودتر ازدواج کنم و از این شرایط خودم را بیرون بکشم. همیشه به این موضوع میاندیشیدم که به اولین خواستگارم پاسخ مثبت میدهم تا خوشبختی و سعادت را تجربه کنم.
بالاخره حدود یک سال قبل مرد ۳۳ سالهای که اهل یکی از شهرهای خراسان جنوبی بود به خواستگاری ام آمد. پدرم که پای بساطش نشسته بود بلافاصله نظر مثبت اش را اعلام کرد، اما مادرم که به آینده من میاندیشید، چادر سیاهش را به سر کرد و به شهر خواستگارم رفت تا تحقیقات لازم را درباره «قدیر» انجام بدهد.
خلاصه با تایید مادرم، در حالی پای سفره عقد نشستم که همسرم ۱۸ سال از من بزرگتر بود. با این حال از این ماجرا ناراحت نبودم، چون احساس میکردم دنیای دیگری نیز بیرون از این دود و دم، پرخاشگری و کتک خوردنها وجود دارد. این در حالی بود که هیچ گاه راهنمای درستی در زندگی نداشتم و از عاقبت اندیشههای هیجانی دوران نوجوانی بی خبر بودم، ولی باز هم مشکلات من در این زندگی آشفته به پایان نرسید، چون هر بار نامزدم از شهرستان به منزل ما میآید، مورد خشم و بدرفتاریهای پدرم قرار میگیرد.
پدرم مرا مجبور میکند به گونهای رفتار کنم که همسرم زودتر منزل ما را ترک کند و به شهر خودشان بازگردد. او که همواره بساط مواد مخدرش در خانه پهن است، با آمدن نامزدم دچار مشکل میشود و جایی برای استعمال موادمخدر پیدا نمیکند. وقتی دیدم این بار مادرم نیز به رفتارهای پدرم اعتراضی نمیکند، تازه فهمیدم که او نیز برای تسکین دردهایش و با تشویق پدرم به موادمخدر آلوده شده است.
حالا نیز نگران خواهر ۵ ساله ام هستم که شاید او نیز قربانی بعدی این اژدهای هفت سر خطرناک باشد، چون مانند روزهای سیاه من اکنون مقابل بساط پدرم مینشیند و به دود غلیظی که از دهان پدرم خارج میشود، نگاه میکند و من برای آینده او نیز نگرانم، به همین دلیل با راهنمایی یکی از دوستانم به کلانتری آمدم تا راهی برای نجات مادر و خواهرم از این شرایط اسفناک پیدا کنم، زیرا دیگر امیدی به رهایی پدرم نیست و ...
شایان ذکر است، با صدور دستوری از سوی سرهنگ علی مالداری (رئیس کلانتری پنجتن) رسیدگی کارشناسی و روان شناختی به این پرونده توسط مشاوران زبده کلانتری در دایره مددکاری اجتماعی آغاز شد.
منبع: رکنا
انتهای پیام/