
به گزارش گروه وبگردی باشگاه خبرنگاران جوان،چند روز پیش سعید خانی پیمانکار سینما فجر اسلامشهر درباره وضعیت این سینما گفته بود: «با توجه به اینکه سینماها از اول اسفند پارسال تعطیل شدهاند عملا هیچ فیلمی به درستی اکران نشده و سازمان سینمایی به عنوان نماینده دولت هم هیچ کمکی نکرده و شرایط خیلی بدی است.»
این فعال حوزه سالن داری در ادامه سخنانش با اشاره به هزینههای این سینما بیان کرده بود: «ما هزینههای تجهیز، سرویس، بیمه و آتشنشانی را از جیب پرداخت میکنیم. الان هم فقط نگهبان داریم، ولی مجبور شدیم از همه کارمندان سینما عذرخواهی کنیم. هزینهها را پایین آوردهایم و تلاش میکنیم تا عید نوروز دوام بیاوریم تا تکلیف واکسن مشخص و شرایط بهتر شود.»
پیشگفتار
حالا دیگر برخی معتقدند که آمده و دیگر خیال رفتن ندارد، منظورمان کروناست، همان که بیش از یک سال است در تمام کشورهای جهان رخنه کرده و بیخیال مردم نمیشود، کشور ما نیز ۹ ماه است وارد ماجرای مبارزه با این اپیدمی شده و هرچه تلاش و تقلا میکنیم باز هم هر روزه شاهد این هستیم که عدهای از هموطنانمان بنا به دلایل مختلف گرفتار این بیماری میشوند و در این میان برخی جانشان را بابت این ماجرا از دست میدهند و برخی دیگر نیز به مبارزه با این ویروس مهلک میپردازند و چند صباحی روی تخت بیمارستانها یا در خانههای خود در شرایط سختی روزگار میگذرانند و دست آخر نیز بالاخره موفق میشوند این بیماری را شکست دهند و دوباره لباس عافیت بپوشند.
اما گذشته از این مسئله، حالا دیگر حالیمان شده که کرونا تنها بیماری را برای جامعه بشری به ارمغان نیاورده و آن عده کثیری از افراد را که خیلی مراعات میکنند و به این ویروس اجازه ورود به بدنشان را نمیدهند به طرز دیگری گرفتار میکند و زندگی شان را تحت تاثیر قرار میدهد، گونهای که اگر منصفانه بنگریم مشکلاتش کم از مشکلات مبتلا شدن به این ویروس نیست و همانقدر سخت و طاقت فرساست.
گونهای تحت عنوان «بدشدن شرایط اقتصادی». این شکل از مبتلا شدن به کووید- ۱۹ اگرچه آدمی را روی تخت بیمارستان نمیخواباند و درد جسمانی برایش به همراه ندارد، اما زندگی و معیشت اقتصادی او را نه تنها با تهدید جدی مواجه میکند، بلکه آن را به سمت تعطیلی همیشگی میکشاند و اگر موفق شود باید بپذیریم که کانون گرم خانوادههای بسیاری از این مسیر متلاشی میشود.
همانطور که همه ما میدانیم اولین و مهمترین اصل در زندگی فردی و اجتماعی امروز آن است که هر کسی در هر شرایطی که قرار دارد، شغلی برای امرار معاش و کسب درآمد داشته باشد تا بتواند به وسیله آن روز و روزگار خود را سپری نماید. با این تفسیر میتوان بیان کرد که اقتصاد و مسائل پولی و مالی مهمترین اصل در زندگی امروز است. پیش از آمدن کرونا شرایط خوب بود، وضعیت مردم به هر سختی که میگذشت بالاخره نانی برای خوردن داشتند، هرچند که آن زمان هم عده بسیاری از مردم نه شغلی داشتند و نه درآمدی و واقعا از شرایط سختی برخوردار بودند که این مسئله واقعا جای تاسف دارد که چرا باید مردم این سرزمین از چنین وضعیتی برخوردار باشند.
اما همانطور که اشاره کردیم کرونا آمد و وارد زندگی مردم شد و از دو جنبه مهم و حیاتی زندگی آنها را تحت الشعاع قرار داد، جدا از بهم خوردن رویه زندگی عادی مردم و ورود ماجراهایی نظیر استفاده از ماسک و دستکش، شستشوی مدام دستها، رعایت فاصله اجتماعی، عدم امکان دید و بازدید اقوام و خویشاوندان، عدم امکان رفتن به مسافرت، مشکلات عدیدهای که برای جامعه پزشکی و پرستاری به واسطه حجم انبوه بیماران مراجعهکننده به بیمارستانها و... کرونا توانست هم به لحاظ سلامتی و هم به لحاظ اقتصادی زندگی مردم را به شدیدترین شکل ممکن تحت تاثیر خود قرار دهد و این ماجرا تا جایی ادامه یافت که به خاطر سلامتی مردم، دولتها مجبور شدند بسیاری از مشاغل را برای مدتی تعطیل کنند و این یعنی به گل نشستن قایقهای کوچک و بزرگی که در هر کدام یک خانواده نشسته بود و برای امرار معاشش به درآمد نیاز داشت.
بیشتر بخوانید
ورود به بحث اصلی
پیشتر درباره مشکلات و مسائلی که جامعه هنرمندان، اعم از بازیگران و کارگردانان و عوامل پشت صحنه آثار تصویری به واسطه ورود کرونا به جامعه بشری تحمل کرده و در حال تحمل کردن آن هستند، گزارشهای متعددی را منتشر کردیم، گزارشهایی که هر کدام حاوی دردنامههایی بودند که از زبان یک یا چند هنرمند در مواجهه با ویروس کرونا بیان شده بودند.
برخی گلایه داشتند که در شرایط عادی پیشنهادها برای کار بسیار کم بود و حالا که کرونا آمده، وضعیت وخیمتر هم شده است، بعضی دیگر نیز مدعی بودند که به چه دلیل باید این آب باریکهای که نان دانی ما محسوب میشود با تعطیلی مواجه شود و ما از کار بیکار شویم؟ عدهای میگفتند با وجود کرونا هنوز کار میکنیم، اما شرایط برایمان بسیار سخت است و هر آن امکان دارد حتی با رعایت پروتکلهای بهداشتی کرونا بگیریم و یا راهی تخت بیمارستان شویم و یا مجبور باشیم خود را قرنطینه کنیم و سختی بکشیم و متاسفانه در این میان برخی هنرمندان هم بودند که گرفتار این بلا شده و یا مانند اکبر عالمی، خسرو سینایی، کریم اکبری مبارکه و چنگیز جلیلوند جان خود را از دست دادند و یا مانند کیانوش گرامی، مختار سائقی، محمدرضا گلزار، نوید محمدزاده، پرویز پورحسینی، جلال الدین معیریان، محمد گلریز و... شرایط سخت بیماری کووید ۱۹ را تحمل کنند تا به خواست خدا و دعای مردم حالشان خوب شود و دوباره به زندگی عادی برگردند.
در طول این مدت، تقریبا از همه اهالی هنر چه آنان که در حوزه هنر هفتم فعالیت میکردند و چه آنان که در عرصه هنرهای تجسمی به کار مشغول بودند، گفتیم و اظهارات آنها را پیرامون مشکلاتی که کرونا برای خودشان و خانواده هایشان ایجاد کرده را مطرح کردیم. در تمام این نوشتهها همواره سعی مان بر آن بود که از دولتمردان، مسئولان و دست اندرکاران و آنان که به قول شاعر کاری از دستشان بر میآید درخواست کنیم که اگر نمیتوانند به صورت صددرصدی مشکلات اساسی این قشر عظیم هنری را حل و فصل نمایند، حداقل به اندازه توانشان و بودجهای که در اختیار دارند و اختیاراتی که در دست دارند در جهت حل گوشهای از مشکلات فعالان حوزه هنر قدمی بردارند و پیش از آنکه از دستشان هیچ کاری برنیاید، کاری انجام دهند.
بالاخره نمیشود که به دلیل وجود کرونا کار عدهای از مردم را با تعطیلی روبرو کرد و در قبال به وجود آوردن این مسئله فکری برای معیشت آنها انجام نداد. این درست که با تعطیل کردن بسیاری از مشاغل در واقع میخواهیم از پیشروی ویروس کرونا و مبتلا شدن عده بیشتری از مردم جلوگیری کنیم، اما باید بدانیم با تعطیل شدن هر شغلی، خانوادهای با مشکلات اقتصادی مواجه میشود و بالاخره باید فکری به حالش بشود. اندیشهای که مطمئنا نشانگر توانایی ما به عنوان مسئول و مدیر در مدیریت کردن شرایط بحران خواهد بود.
برخی هنوز مانده اند
به آغاز این گزارش برمی گردیم و اظهارات سعید خانی را که علاوه بر حرفه تهیه کنندگی و پخش کنندگی سینما، در عرصه سالن داری هم دستی بر آتش دارد، دوباره میخوانیم. این فعال حوزه سینما در سخنان کوتاهی که بیان میکند به برخی از مشاغل که منصفانه اگر قضاوت کنیم آنها هم جزو اهالی هنر و سینما هستند، اشاره میکند که از قافله افرادی که هنری هستند و ما به عنوان ژورنالیست دغدغه هایشان را منتشر کرده ایم، جا مانده اند.
این عده همان کسانی هستند که زمانی که ما برای تماشای یک فیلم به سینما میرویم در بخشهای مختلف سالن سینما مشغول کارند و ما عمدتا آنها را نمیبینیم، اشخاصی مانند بلیت فروش ها، مسئول سالن، نظافتچی، کسی که با چراغ قوه مردم را به صندلی هایشان هدایت میکند، شخصی که به عنوان آپاراتچی همیشه در آن اتاق کوچک مینیشیند و فیلم را برای پخش روی پرده سینما آمده میکند، حتی ساندویچ فروشی که در محوطه بیرونی سالن نمایش فیلم مشغول ارائه خدمت به کسانی است که برای تماشای فیلم به سینما آمدهاند و... حالا یادتان آمد چه کسانی را میگوییم؟ آیا انصاف است که آنها را جزو صنف هنری قرار ندهیم به این دلیل که هنری تولید نمیکنند و به نوعی هنرمند نیستند، چرا؟ اگرچه آنها هنرمند نیستند و کار هنری تولید نمیکنند، اما در حوزه هنر که به فعالیتهای خدماتی هنری مشغولند، نیستند؟ در یک مکان هنری فعالیت نمیکنند که میکنند، کارشان مرتبط با موضوع هنر نیست که هست، با افراد هنرمند و هنردوست ارتباط ندارند که دارند، اطلاعات هنری شان (مثلا همان شخصی که در آن اتاق کوچک مینشیند و فیلم را روی پرده پخش میکند) اندک است که نیست، همین افراد ممکن است از یک سوپراستار سینما بیشتر اطلاعات سینمایی داشته باشد، نام فیلمها را بداند، بازیگران و کارگردانانشان را بشناسد، سال تولید فیلم را و حتی قصه آن را بداند، بالاخره او همیشه مشغول تماشای فیلم بوده است، اینطور نیست؟ «سینما پارادیزو» را به یاد بیاورید، همان پیرمردی که در آن کوچک مینشست و برای مردم فیلم پخش میکرد، آتشی که در «سینما پارادیزو» به جان سینما و پیرمرد آپاراتچی افتاد، شباهت بسیار تنگاتنگی با کرونایی دارد که امروز به جان این بخش از فعالان عرصه هنر در سالنهای سینما افتاده است.
مردمی که صبح به صبح به امید کار کردن و روزی حلال درآوردن راهی سالنهای سینما میشوند و گاه ساعتها منتظر میمانند که یک نفر بیاید بلیت بخرد، وارد سالن شود، روی صندلی بنشیند و به تماشای فیلم مشغول شود تا از در کنار هم قرار گرفتن این یک نفرها، در طول روز، هفته و ماه سینما از بابت فروش بلیت درآمدی کسب کند و بخشی از آن درآمد هم به عنوان حقوق ماهانه نصیب این افراد شوند.
اما آنطور که سعید خانی میگوید حال دیگر این افراد از کار بیکار شدهاند و سالنها تقریبا خالی ماندهاند و یک نفر بیشتر داخلشان نیست، آنهم نگهبانی است که باید از آنجا مراقبت کند. این فاجعه متاسفانه رخ داده و شوربختانه اینکه فقط شامل حال سینما فجر اسلامشهر نمیشود، نشان به آن نشان که همین سه ماه پیش بود که مدیر پردیس سینمایی آزادی اعلام کرد که نیمی از کارکنان این پردیس تعدیل شده اند.
وقتی صحبت از تعدیل میکنیم، سخن از بیکاری میکنیم، حرف از روزگاری میزنیم که مشخص نیست چقدر طول بکشد، چه مشکلاتی را ایجاد کند و چه عواقبی داشته باشد. شاید در گذشتههای دور رخ دادن چنین اتفاقاتی فقط در قصهها امکان پذیر بود، اما حال در روزگار کنونی به دلیل ویروس کرونا، آن قصهها به واقعیت تبدیل شده اند. همه ما میدانیم قشری مانند کارکنان سالنهای سینما، بیشتر کارگرند و حتی در شرایط عادی (زمانی که کرونا نیست) به سختی روزگار میگذرانند، حال تصور کنید این افراد در این شرایط از کار بیکار شده اند، در واقع نان دانی شان بینان شده و هیچ ندارند تا به وسیله آن شکم خود و خانواده شان را سیر کنند، دقت کنید در اینجا حتی درباره لباس و مخارج تامین آن هم صحبت نمیکنیم، فقط درباره خوراک حرف میزنیم، یعنی اصلیترین موضوع برای زنده ماندن، نان، دغدغه تمام بشریت.
حال این افراد که تا دیروز این موضوع گریبان ذهنشان را نگرفته بود به یکباره با موضوع غم نان مواجه شده اند، چه باید بکنند؟ زندگیشان بسیار سختتر از اینکه هست خواهد شد، ما که خبر نداریم آنها چند سر عائله دارند، چند جوان بیکار در خانه دارند، جوانانی که حتی شاید تحصیلات آکادمیک هم داشته باشند، اما به دلایل مختلف که آخرین آنها همین ویروس منحوس کروناست، از بیکاری رنج میبرند و شوربختانه کسی هم نیست که کمکشان کند، راهی جلوی پایشان بگذارد، به لحاظ مالی برای مدت کوتاهی هم که شده، ساپورتشان کند، سرنوشت این افراد واقعا چه خواهد شد؟ چه کسی جوابگوی مشکلاتی خواهد بود که این افراد بعد از این باید متحمل آنها شوند؟ کمی فکر کنیم، ما مسئولان اندکی بیشتر فکر کنیم، ضمن آنکه از ما مسئولان انتظار میرود که در کنار فکر کردن بیشتر، آستینهایمان را نیز بالا بزنیم و از حوزه شعار وارد مقوله عمل بشویم، هرچند شرایط بسیار سخت است، اما باور کنیم که هنوز هم خیلی دیر نشده، میشود کاری کرد.
منبع: روزنامه آفتاب یزد
انتهای پیام/