به گزارش گروه وبگردی باشگاه خبرنگاران جوان، صبح روز ۲۶ مرداد ماه سال گذشته ۱۵ ساله از خانه شان در شرق تهران خارج شد و خانواده اش که چند ساعتی از ناپدید شدن دخترشان نگران بودند منتظر تماس شیما بودند.
عصر همان روز تلفن خانه به صدا در آمد و مادر شیما صباگردی مقدم تلفن را برداشت و وقتی صدای دخترش را شنید با گریه و التماس از شیما خواست تا به خانه بازگردد و دختر نوجوان نیز وقتی صدای گریه مادرش را شنید با گریه پیگیر پدرش شد که فهمید او در خانه نیست و مرحوم شیما صباگردی مقدم در ادامه گفت که در ترمینال بیهقی در میدان آرژانتین است و باز میگردد.
بیشتربخوانید
خانواده شیما صباگردی مقدم در انتظار بازگشتن دخترشان بودند، اما دیگر خبر از دختر ۱۵ ساله نشد و همین کافی بود تا خانواده اش با حضور در اداره پلیس از ناپدید شدن دخترشان خبر دهند و پرونده فقدانی در اداره ۱۱ پلیس آگاهی تهران تشکیل شد.
تحقیقات پلیسی کلید زده شد و ماموران در گام نخست به سراغ پسر جوانی رفتند که مدتی با شیما صباگردی مقدم در ارتباط بوده، اما مشخص شد پسر جوان هیچ اطلاعی از سرنوشت شیما ندارد.
کارآگاهان در گام بعدی دوربینهای مداربسته ترمینال بیهقی را مورد بازبینی قرار دادند و مشخص شد شیما صباگردی مقدم آخرین بار با یک مرد ۷۰ ساله صبحت کرده و سپس سوار بر خودروی پرشیا وی شده است.
همین سرنخ کافی بود تا کارآگاهان با به دست آوردن شماره پلاک خودرو، خانه صاحب خودور را شناسایی کنند و در این مرحله ماموران، بهلول ۷۰ ساله را به اداره پلیس احضار کردند.
بهلول در تحقیقات پلیسی ادعا کرد که من با خودرویم مسافرکشی میکنم و آن روز دختر نوجوان سوار بر خودرویم شد و او را در منطقه نظام آباد از خودرو پیاده کردم و دیگر اطلاعی از او ندارم. این ادعا در حالی بود که ماموران به سراغ دوربینهای مداربسته رفته و مشخص شد بهلول به این منطقه نرفته و شیما صباگردی را از خودرو پیاده نکرده است.
بهلول در تحقیقات بعدی ادعا کرد که شیما جایی نداشت برای زندگی برود به همین خاطر به خانه من آمد و ۲ هفته در خانه من بود و بعد از آن از خانه خارج شد و دیگر اطلاعی از او ندارم که ماموران تحقیقات را در این زمینه آغاز کردند، اما هیچ مدرکی به دست نیامد و بهلول آزاد شد.
پدر شیما صبا گردی که در جستجوی دخترش بود پس از آزادی تنها مظنون پرونده که آزاد شده بود با انتشار فیلم و تصاویر از رییس قوه قضاییه درخواست کمک کرد تا پرونده دخترش پیگیری شود که حجت الاسلام رییسی دستور داد تا به این پرونده به صورت ویژه رسیدگی شود.
کارآگاهان در ادامه تحقیقات پی بردند که بهلول به یکی از شهرهای غربی کشور سفر کرده است که بار دیگر تنها مظنون پرونده به اداره پلیس آگاهی تهران احضار شد.
بهلول آخرین روزهای هفته گذشته با توجه به احضار پلیس، پای در دادسرای امور جنایی تهران گذاشت و منکر همه اتفاقات شد و ادعا کرد هیچ اطلاعی از شیما صباگردی مقدم ندارد، اما بازپرس پرونده با توجه به تناقض گوییهایی که در پرونده وجود داشت دستور بازداشت با قرار وثیقه به بازداشت موقت تبدیل شد و بهلول در اختیار ماموران پلیس آگاهی تهران قرار گرفت.
بهلول پس از یک روز سکوت لب به سخن باز کرد و به ماموران گفت: شیما صباگردی ۱۵ ساله به خانه من آمد و حدود ۲ هفته در خانه من بود تا اینکه شب حادثه در خانه با هم مواد کشیدیم، شیما اعتیاد به مواد مخدر داشت، آن شب مواد زیادی کشید و صبح وقتی از خواب بیدار شدم متوجه شدم که شیما صباگردی مقدم دیگر نفس نمیکشد.
وی افزود: ترسیده بودم به همین خاطر جسد شیما صباگردی مقدم را به شهرستان خودم بردم و در کنار رود ارس خاک کردم.
بدین ترتیب تیمی از ماموران با دستور بازپرس رستمی از شعبه هفتم دادسرای امور جنایی تهران به محل دفن جسد رفته هیچ سرنخی به دست نیامد.
بهلول ۷۰ ساله با چهرهای خونسرد صبح روز شنبه ۱۷ آبان ماه از پلیس آگاهی تهران به دادسرای امور جنایی تهران منتقل شد و پیش روی بازپرس رستمی اعتراف کرد.
شنیدیم که وقتی دستگیر شدی یک دختر فراری در خانه ات زندانی شده بود؟
من دستگیر نشدم و هر ۲ بار خودم به اداره پلیس و دادسرا آمدم و هیچ دختر دیگری در کار نبوده است. بار اول تهران بودم که به اداره پلیس رفتم و بار دوم نیز در شهر خودمان با برادرم بودم که پلیس مرا احضار کرد و به تهران آمدم و به اداره پلیس رفتم.
شنیدم چند کفش دخترانه داخل خانه ات بوده؟
من یک وانت لباس دست دوم که در بین آن چند کفش نیز بود خریدم و آنها را به صورت دستفروشی فروختم و تنها همین چند کفش داخل خانه ام مانده است.
جسد شیما را چطور به شهر خود بردی؟
جسد را داخل یک پتو پیچیده و روی صندلی عقب گذاشتم و آنها را به شهر خودمان در مرز ایران، آذربایجان بردم و در کنار رودخانه ارس خاک کردم.
چرا جسد را به آنجا بردی؟
خوب شهر خودمان بود و به آنجا مشرف بودم و بلد بودم به همین خاطر جسد را به آنجا بردم.
ساعت چند جسد را به رودخانه ارس منتقل کردی؟
صبح وقتی فهمیدم شیما صباگردی مقدم فوت کرده ترسیدم او را در روشنایی از خانه بیرون ببرم به همین خاطر منتظر ماندم هوا تاریک شود، به همین خاطر ساعت ۱۲ شب جسد را داخل خودرو گذاشته و از مسیرهای غیر اصلی که بلد بودم جسد را منتقل کردم. چون نمیخواستم دستگیر شوم از مسیرهای بی راهه به محل دفن جسد رفتم.
بعد از دفن جسد به محل خاک کردن جسد شیما رفتی؟
بله، در این مدت ۲ بار به آنجا رفتم که ببینم کسی به محل دفن جسد رفته است و راز مرگ شیما صباگردی فاش شده یا نه.
کسی از این ماجرا خبر داشت؟
نه، هیچ کسی اطلاع نداشت.
دختر دیگری در خانه ات بود یا نه؟
نه، دختر دیگری نبود.
شیما صباگردی مقدم چه مدت در خانه ات بود؟
۲ هفته، شیما اعتیاد داشت و با هم مواد میکشیدیم، و روزها، چون نمیخواستم همسایهها متوجه حضور شیما شوند وقتی از خانه خارج میشدم در خانه را قفل میکردم که شیما از خانه خارج نشود و شیما در خانه بود تا اینکه من بعد از انجام کارهایم به خانه بازگردم.
شغل؟
راننده تاکسی سیار بودم.
متوجه نشدی پدر شیما نگران دخترش است؟
نه، گوشی هوشمند ندارم و، چون هیچ مدرکی نبود که راز مرگ شیما فاش شود پیگیر ماجرا نبودم.
بنابراین گزارش، تحقیقات برای پیدا کردن جسد ادامه دارد و احتمال میرود بهلول دختران دیگری را به این شیوه به کام مرگ کشانده است و سریالی بودن این جنایت وجود دارد که تحقیقات تکمیلی برای شناسایی دیگر جرائم احتمالی بهلول در اداره ۱۰ پلیس آگاهی تهران ادامه دارد.
منبع: رکنا
انتهای پیام/
اصلا از روی قیافه نمیشه
مردم را شناخت
اصلا چرا به بیگانه ها اعتماد کنیم
تجربه زندگی و
گرمی و سردی زمان هم این خبیث را ادم نکرده
در گرگان یک ناخلفی از دیوار حیاط پشتی منزلی داشت داخل خانه که جشن تولد بود و تمام میهمانان برادر خواهر عروس و داماد و نوه ها بودن فیلمبرداری میکر یکی متوجه میشه به 110 اطلاع میدهند مامور به نزدیک دیوار رفت و آن شخص را صدا زد که آقا چکار میکنی آقا تا مامور را دید از روی دیوار افتاد و دستش شکست و در دادگاه شد شاکی مامور قاضی هم برای مامور قرار صادر کرد این مامور که ماجرا را برایم تعریف کرد گفت منبعد اگر خلافی ببینم و حتی اگر جلوی چشمم کسی را بکشند یا تجاوز کنند از آن محل دور میشوم تا خودم متهم نشوم
. . . نتیجه اینکه باید تصحیح شود تا دزدان نتوانند آزادانه هر کاری خواستند بکنند
قدیمی ها یادشونه چه شیادی بود
در این حالت دولت باید پناهگاهی رو درست کنه برای این جوان ها و نوجوان ها تا در دام این شیادان از خدا بیخبر گرفتار نشوند
شاید ماجرا اصلا چیز دیگه ای باشه چه بدونم مثلا دختر بدبخت رو قاچاق کرده به کشور دیگه ای حالا داره این حرف رو می زنه
چرا افرادی که در ترمینال از کارهای خلاف بلول خبر داشتن اون رو زودتر به پلیس معرفی نکردن؟
#مسئولیت اجتماعی
غریبهمیشهدومااونمردبایدبمیرهاوندخترهجاینوشه
مگه پدر ما بادیگارد ماست همه جا باهامون بیاد؟
جامعه نباید امنیت داشته باشه؟
گرفتار شدیم به خدا
بخدا خواندن چنین حوادثی قلب آدم رو می لرزونه و آدم افسرده میشه.
خدا به پدر و مادرش صبر بده
باز هم خانواده ناتوان در تربیت فرزند...
بازهم نوجوان ناآگاه و آماده برای در دام افتادن...
باز هم یک شیاد با دامی گسترده برای انسان های ساده دل...
باز هم یک قتل دیگر...
مثلا گفته شده بود که پدر دختر بهلول را پیدا میکنه و به پلیس میگه ولی پلیس بعد از یه تحقیق ساده طرف را ولش میکنه و احتمالا اون زمان هنوز دختره زنده بوده!!!
واقعا خجالت بکشید !
اما طرف دیگر قضیه خانوادهها هستن که با فکرهای غلط و آزادیهای بی منطق بستر حوادث برای افراد خانواده مهیا میکنن
باید زجر کش بشه تمام مخالفم اعدامم
کارش اینه
اصلا این بدبخت فرار کرده و بی مقصد بوده
فکر کن یه دختر بدبختی از شهرستان اومده تهران و کار داشته که سوار ماشین این عوضی شده
چرا جامعه نباید امنیت داشته باشه؟
این اتفاقها مقصر اصلش خانواده های عقده ایی هستن و بس.
من شاهدنم ک میگم.
دیدم ک طرف ک معلوم نیست ازکجا کینه داره سر دختر ش خالی میکنه.
کاش کسی ک ب اصتطلاح نسبت پدری و مادری ب خودش میبنده .
بدونه ک چزور بچه را بزرگ کنه و بتونه.
نه ک فقط بدنیا بیاره و بعدش ......