با آنکه برخی امیدوارند کنار رفتن احتمالی دونالد ترامپ از قدرت بتواند اثر او را کمرنگ کند، او ممکن است یکی از یکی از همان چهره‌هایی در تاریخ باشد که گاه گاه برای اعلام پایان یک عصر سر برمی‌آورند.

به گزارش گروه وبگردی باشگاه خبرنگاران جوان،  بسیاری امیدوارند چنانچه «جو بایدن» نامزد حزب دموکرات در انتخابات ریاست‌جمهوری آمریکا به پیروزی برسد به سیاست «اول آمریکا» که محور سیاست خارجی «دونالد ترامپ» را تشکیل می‌دهد پایان خواهد داد.


بیشتربخوانید


نامزد دموکرات‌ها یکی از شعار‌های ستاد انتخاباتی‌اش را «احیای رهبری آمریکا» در صورت پیروزی در انتخابات پیش رو قرار داده تا ضمن اذعان به سیر قهقرایی جایگاه آمریکا در دنیا، جلوگیری از این روند یا کُند کردن آن را به ورود خودش به کاخ سفید گره بزند.

جدیدترین خبر‌ها و تحلیل‌های ایران و جهان را در کانال اینستاگرامی تسنیم بخوانید.

اما در عصر ترامپ چه اتفاقی افتاده که ضرورت ترمیم آن به یکی از اصلی‌ترین وعده‌های جو بایدن تبدیل شده است؟

یک نتیجه ریاست‌جمهوری ترامپ شدت گرفتن سیر نزولی جایگاه آمریکا در نزد عموم مردم دنیا و یا به عبارتی افت «قدرت نرم» این کشور، به عنوان یکی از ستون‌های هژمونی آمریکا بوده.

مرکز نظرسنجی «پیو» ماه پیش نتایج تحقیقاتی را منتشر کرد که نشان می‌داد تصورات و نگرش‌های مطلوب نسبت به آمریکا با افت شدید همراه شده و به سطوح «غیرقابل‌تصوری» رسیده است: نتایج این پیمایش که در ۱۳ کشور دنیا انجام شده نشان می‌دهد تنها ۲۶ درصد مردم آلمان، ۳۰ درصد مردم هلند، ۳۱ درصد فرانسوی‌ها، ۳۳ درصد استرالیایی‌ها و ۳۵ درصد کانادایی‌ها نظر مطلوبی نسبت به آمریکا دارند.

این البته تنها شاخص قدرت آمریکا نیست که در عصر ترامپ رو به نزول گذاشته است. حمایت‌گرایی نظامی-اقتصادی برآمده از دکترین «اول آمریکا» که هسته مرکزی سیاست‌های ترامپ را تشکیل می‌دهد شالوده‌های دیگری را که قدرت آمریکا و بالتبع، نظم بین‌المللی تحت رهبری این کشور در سال‌های پس از جنگ سرد بر روی آن ایستاده بودند را نیز تضعیف کرده است.

ترامپ در لوای این سیاست، آمریکا را از پیمان‌های چندجانبه جهانی و سازمان‌های بین‌المللی خارج کرده، علیه متحدانش در فراسوی آتلانتیک جنگ تجاری به راه انداخته، از محکوم کردن جنایت‌های حاکمان خودکامه تا زمانی که شریک تجاری آمریکا باشند خودداری کرده، سیاست «مدارای صفر» علیه مهاجران به کار گرفته و در صحنه داخلی، با سیاست‌هایی مانند حمایت از شکنجه و سرکوب معترضان، صدور حکم عفو برای متهمان جنایت‌های جنگی، دامن زدن به تفرقه‌های نژادی و سیاسی و حمایت از خشونت پلیس، مشروعیت آمریکا برای دفاع از آرمان‌های حقوق بشر و دموکراسی را عریان‌تر از هر زمان دیگر خدشه‌دار کرده است.

با این وجود، فارغ از اینکه نتیجه انتخابات سوم نوامبر چه باشد و ترامپ با انتخابات امسال از قدرت کنار برود یا ۴ سال دیگر این اتفاق بیفتد، نشانه‌های افول آمریکا با او نیامده‌اند که با رفتن او محو شوند، چه آنکه بخش عمده اقدامات او را هم نمی‌توان چندان از سیاست‌های دولت‌های پیشین آمریکا متفاوت دانست، هر چند که او آن‌ها را بدون بزک‌کاری و بدون بسته‌بندی‌های مرسوم سیاسی و گفتمانی به کار می‌بندد.

نقل مشهور در میان نظریه‌پردازان قائل به سیر افولی آمریکا این است که ترامپ را باید بارزترین «نشانه» افول آمریکا دانست نه «عامل» آن. مهم‌ترین پیام انتخابات ۲۰۱۶ هنوز هم از نگاه کارشناسان «نه» به هیئت حاکمه آمریکا و ناامیدی از حل نقائص ساختاری و بی‌عدالتی‌های نهادینه شده در اقتصاد سیاسی نئولیبرال آمریکا قلمداد می‌شود.

«دیوید نوینس»، کارشناس مسائل سیاسی بعد از پیروزی ترامپ در انتخابات سال ۲۰۱۶ گفت: «ترامپ و طرفدارانش از خیلی جهات نوعی دهن‌کجی به نخبگانی هستند که مردم گمان می‌کنند فرهنگ عموم را کنترل می‌کنند. مردمی که احساس می‌کنند کنار گذاشته شده و نادیده گرفته شده‌اند حالا احساس می‌کنند قهرمان دارند.»

خود ترامپ از اینکه فضای جامعه آمریکا کاهش قدرت آمریکا در مناسبات جهانی را احساس می‌کند با خبر بود و تلاش کرد از آن بهره‌برداری انتخاباتی کند. او در واقع با انتخاب شعار انتخاباتی «دوباره آمریکا را با عظمت کنیم» این واقعیت را که آمریکا دیگر مانند گذشته باعظمت نیست را به رسمیت شناخت. دولت او چند ماه بعد از روی کار آمدن، در نخستین سند راهبرد امنیت ملی خود (سال ۲۰۱۷) رسماً به افول قدرت آمریکا جنبه رسمی بخشیده و اعلام کرد محور برنامه‌های دولت خود را تلاش برای متوقف کردن این روند قرار خواهد داد.

با آنکه دولت دونالد ترامپ عامل افول آمریکا و نظم بین‌المللی ملازم با آن نیست نقش کاتالیزوری و تسریع‌کننده اش را در شکل‌دادن به تحولاتی که لاجرم این نتیجه را به همراه خواهند داشت نمی‌توان نادیده گرفت؛ او در نخستین دور حضورش در کاخ سفید کارنامه‌ای از خودش به جا گذاشته که نه تنها نتوانسته کمکی به جلوگیری از سقوط جایگاه آمریکا در دنیا بکند، روند آن را تثبیت کرده و به آن سرعت بخشیده است.

بسیاری از آثار منفی سیاست خارجی ترامپ، بر خلاف وعده‌هایی که جو بایدن برای خنثی کردن آن‌ها می‌دهد ماندگار خواهند بود و این چیزی است که متحدان اروپایی آمریکا هم اکنون به آن اذعان می‌کنند. یک دیپلمات غربی چند روز پیش در گفتگو با روزنامه «فایننشال‌تایمز» گفت: «اروپایی‌ها به یک آمریکای قدرتمند نیاز دارند، اما تصور بازگشت همه چیز به روال قبل از انتخاب ترامپ، ساده‌لوحانه می‌نماید.»

این دیپلمات گفته تنها چیزی که در دوران بایدن (در صورت پیروزی او در انتخابات) تفاوت خواهد کرد «لحن دوستانه‌تر، لبخند‌های بیشتر، عکس‌های بیشتر و سفر‌های بیشتر» خواهد بود.

بحران اعتماد و از بین رفتن رهبری آمریکا

«ربکا لیسنر»، استادیار «کالج جنگ نیروی دریایی» آمریکا نیز معتقد است که آثار سیاست خارجی ترامپ ماندگار خواهد بود و با رفتن او از بین نخواهند رفت. این استاد دانشگاه به فایننشال‌تایمز می‌گوید تصمیم‌های ترامپ در خارج کردن واشنگتن از این همه توافق‌های بین‌المللی، برای همیشه این برداشت را ایجاد خواهند کرد که روسای جمهور آمریکا نمی‌توانند دولت‌های ما بعد خودشان را به پایبندی به توافقات فعلی ملزم کنند و این خصوصاً با توجه به افزایش قطبیت فضای سیاست آمریکا مسئله‌ای بسیار قابل توجه است.

لیسنر می‌گوید: «عصر توافقات عمده به پایان رسید. مسئله محتمل این است که شرکای ما دیگر به آمریکا برای پایبند ماندن به تعهداتش اعتماد نکنند. حتی اگر آمریکا بخواهد سکان سنتی خودش در رهبری را بازپس بگیرد ما از این پس همیشه کشوری خواهیم بود که دونالد ترامپ را انتخاب کرد.»

بعد از چراغ سبز ترامپ به ترکیه برای حمله به نیرو‌های متحد آمریکا در سوریه، «دنیس راس»، مقام سابق آمریکایی در روزنامه واشنگتن‌پست به نقل از مقام یکی از کشور‌های عربی نوشت: «الان خیلی‌ها در منطقه می‌گویند: اگر روی پوشش آمریکا حساب کنی، برهنه می‌مانی.»

نتیجه مستقیم کاهش اعتماد به آمریکا از دست رفتن توان رهبری این کشور است. چندی پیش خبرگزاری رویترز به نقل از تحلیلگران بین‌المللی گزارش داد چین در تلاش است با توجه به این موضوع خلأ قدرت آمریکا را پر کند.

مقام‌های چین در حال حاضر ریاست ۴ سازمان از ۱۵ نهاد سازمان ملل را در اختیار دارند و پکن، بعد از خروج آمریکا از سازمان جهانی بهداشت میزان کمک‌هایش به این سازمان را تا ۲ میلیارد دلار افزایش داده است.

چین علاوه بر این تلاش‌هایی را برای تشکیل نهاد‌های چندجانبه بین‌المللی مانند «طرح یک جاده-یک کمربند» یا «بانک سرمایه‌گذاری زیرساخت آمریکا» را آغاز کرده است.

سلاح‌انگاری دلار و افول آمریکا

ارزش و جایگاه دلار یکی از محور‌های قدرت آمریکا طی سال‌های گذشته محسوب شده؛ نقش دلار به عنوان ارز اصلی ذخیره جهانی این امکان را برای ایالات متحده فراهم می‌کند که نرخ‌های پایین‌­تری را برای داشته‌­های دلاری نسبت به سایر ارز‌ها پرداخت کند. با همان اهمیت، دلار این کشور را قادر می­کند کسری­‌های تجاری بزرگتر را هم مدیریت کند، ریسک نرخ ارز را کاهش دهد و بازار‌های مالی آمریکا را روان­‌تر کند. سرانجام، به دلیل دسترسی بالا به نقدینگی دلار، به بانک­های آمریکایی هم مساعدت می‌­شود.

با این وجود، حضور غیرمنتظره «دونالد ترامپ» در کاخ سفید و اقدامات یک‌جانبه‌گرایانه او در روابط تجاری با بسیاری از کشور‌ها از جمله چین و اتحادیه اروپا در کنار توسل لجام‌گسیخته او به تحریم‌ها و تهدید متحدان آمریکا سبب شد تا تلاش‌ها و اقدامات برای کاستن از مرجعیت دلار به عنوان ارز ذخیره جهانی تشدید شوند.

این تلاش‌ها البته از قبل از ترامپ هم در جریان بودند، مثلاً روسیه بعد از تشدید تحریم‌های کشور‌های غربی به دلیل الحاق شبه‌جزیره کریمه در سال ۲۰۱۴ اعلام کرد که قصد دارد به سمت کاهش استفاده از دلار در مبادلات مالی با دیگر کشور‌ها حرکت کند.

با این حال، ترامپ با «سلاح‌انگاری دلار» و تهدید لجام‌گسیخته کشور‌های مختلف از جمله متحدان آمریکا نگرانی‌ها از جایگاه دلار را تشدید و تلاش‌ها برای فاصله گرفتن از این ارز را تقویت کرده است. به عنوان مثال چندی پیش خبرگزاری فرانسه به نقل از کارشناسان شرکت بزرگ بیمه آلمانی «هرمس» نوشت پس از رویکرد‌های حمایت‌گرانه اقتصادی ترامپ شرایط روسیه برای راهبرد دلارزدایی از مبادلات تجاری فراهم شده است که در صورت تداوم روند کنونی، مسکو در یک تا پنج سال آینده وابستگی اقتصاد خود به دلار را به حداقل خواهد رساند.

«سرگئی لاوروف» وزیر خارجه روسیه شهریورماه سال گذشته آمریکا را به سوءاستفاده از دلار به عنوان اهرمی برای اعمال فشار بر کشور‌های دیگر متهم کرد و گفت: «برای چندین دهه، همه امیدوار بودند واشنگتن بتواند به وظیفه خود به عنوان مرجع منتشرکننده عمده‌ترین ارز جهان عمل کند، اما اکنون چه بر سر دلار آمده است؟ آن‌ها از دلار برای پیشبرد اهداف خود استفاده می‌کنند.»

با توجه به تأکیدات چین و روسیه برای استفاده از ارز ملی در مبادلات اقتصادی، در دیدار چندی پیش میان «شیء جین پینگ» و «ولادیمیر پوتین» رئیسان جمهوری چین و روسیه در مسکو، آن هم پیش از حضور در نشست اقتصاد بین‌المللی سن‌پترزبورگ؛ دو طرف عزم جدی خود را برای کنار گذاشتن دلار از مبادلات دوجانبه و استفاده از ارز‌های ملی دو کشور اعلام کردند. برای تحقق این هدف، آن‌ها موافقت نامه‌ای امضا کردند که استفاده از ارز‌های ملی در مبادلات تجاری بین دو کشور را تسهیل می‌کند.

طبق این توافقنامه، «همه پرداخت‌های مالی برای صادرات و واردات کالا، خدمات و سرمایه‌گذاری مستقیم بین مؤسسه‌های اقتصادی روسیه و چین براساس اقدامات بین‌المللی و قوانین ایالتی احزاب با استفاده از «روبل و یوان» به عنوان ارز‌های ملی روسیه و چین انجام خواهد شد.

این دو کشور که در اقتصاد جهانی، نقش پررنگی دارند، اکنون با توجه به تقابل‌های تجاری-سیاسی با آمریکا، پای در مسیری نهاده‌اند تا بتوانند با توجه به رشد اقتصادی بالا، به تدریج سایه ارز خود را برای پای ان دادن به سیطره دلار در اقتصاد جهان سنگین کنند.

تضعیف ائتلاف‌های امنیتی

سیاست «اول آمریکا» برای کشور‌های اروپایی و آسیای شرقی که امنیت خودشان را در قالب ائتلاف‌ها و معاهده‌های امنیتی به رهبری آمریکا تعریف کرده‌اند زنگ خطر مهمی را به صدا درآورد.

ترامپ، از زمان ورود به کاخ سفید بار‌ها این ایده را مطرح کرده که متحدان آمریکا باید هزینه‌های بیشتری برای تأمین امنیت خودشان بپزدازند.

به همین دلیل بود که «امانوئل ماکرون»، رئیس‌جمهور فرانسه سال گذشته بحث تشکیل ارتش اروپایی را برای کاهش وابستگی به آمریکا در مقوله امنیت را مطرح کرد.

پس از او «آنگلا مرکل»، صدراعظم آلمان هم در یک سخنرانی در پارلمان اروپا بر این مسئله تأکید کرده و اظهار داشته است: «ما باید روی این ایده کار کنیم تا یک روزی یک ارتش واقعی اروپایی را خلق کنیم.»

رسانه‌های آلمان در آن زمان نوشتند دلیل بحث‌ها درباره ارتش اروپایی در مسائل امنیتی حاصل از نظم تغییریافته جهانی قرار دارد. صدراعظم آلمان در سخنرانی دیگری در پارلمان آلمان تأکید کرد: «دورانی که در آن ما می‌توانستیم به دیگران تکیه کنیم تمام شده است. اعتماد به آمریکا تحت ریاست جمهوری دونالد ترامپ کاهش پیدا کرده است.» در این میان روسیه که خود را از طرف ناتو در معرض تهدید می‌بیند برای ارتقاء تسلیحات خود تلاش می‌کند. این مسئله اروپاییان را مجبور می‌کند تمرکز بیشتری بر امنیت خود داشته باشند.

این متغیر‌ها و بسیاری عوامل دیگر شواهدی هستند که می‌توان بر اساس آن‌ها نتیجه گرفت «ترامپیسم» با رفتن ترامپ احتمالاً از بین نخواهد رفت و تا چندین دهه آثارش را بر رویداد‌های دنیا به جا خواهد گذاشت. زمانی، «هنری کیسینجر»، نظریه‌پرداز راهبردی و سیاستمدار شناخته‌شده آمریکایی گفت: «به نظرم، ترامپ شاید یکی از همان چهره‌هایی در تاریخ باشد که گاه گاه برای اعلام پایان یک عصر سر برمی‌آورند.»

منبع: تسنیم 

انتهای پیام/

اخبار پیشنهادی
تبادل نظر
آدرس ایمیل خود را با فرمت مناسب وارد نمایید.