به گزارش خبرنگار حوزه سینما گروه فرهنگی باشگاه خبرنگاران جوان، گاهی اوقات هیولاها در فیلمهای سینمایی آن طور که به نظر میرسد نیستند. علی رغم دندانهای بعضاً نامرتب و فشرده از روی خشم، تمایل به خشونت و یا حتی داشتن گوشت پوسیده، برخی از وحشتناکترین شخصیتهای فیلمها می توانند جنبه ملایمتر و مهربان تری داشته باشند که از دید مخاطب پنهان میماند.
جنبه ملایم این شخصیتها در فیلمها زمانی پدیدار میشود که یا به اشتباه خود پی میبرند یا اینکه شخصیتهای دیگر به اشتباه در مورد آنها فکر میکنند. با تعدادی از این شخصیتهای سینمایی آشنا شوید:
مستر فریز در فیلم «بتمن و رابین»
از این فیلم سینمایی استقبال نشد و منتقدان نقدهای شدیدی را به این فیلم سینمایی با بازی جورج کلونی داشتند. با این حال نباید تغییر شخصیت یک ابرشرور توسط کارگردان فیلم، جوئل شوماخر، را نادیده گرفت. بازی آرنولد شوارتزنگر در نقش مستر فریز تقریباً یک شخصیت منفی کلیشهای بود، اما در فیلم متوجه میشویم که او یک دانشمند محزون است که تلاش میکند درمانی را برای همسر بیمار خود پیدا کند.
لودو در «هزار تو»
این فیلم سینمایی محصول دهه هشتاد میلادی یادآور بازی متفاوت و مبهم دیوید بویی در نقش پادشاه گابلین هاست؛ اما عروسکها ستاره اصلی این فیلم سینمایی بودند. یکی از این شخصیتها که توسط جیم هنسون طراحی شده بود، لودو نام داشت که بسیار غول پیکر با دو شاخ بزرگ روی سرش بود. با وجود ظاهر هیولایی، لودو یک شخصیت مهربان بود که همراه شخصیت قهرمان فیلم میشود و او را یاری میکند.
هری در فیلم «هری و هندرسون»
شخصیتهای پا گنده یکی از شخصیتهای مورد استفاده در فیلمهای سینمایی ترسناک است. با این حال در این فیلم، شخصیت پاگنده که با نام هری معرفی میشود یک موجود دوست داشتنی است که حتی به یک مگس هم آسیبی نمی رساند. چیزی که بر خلاف جثه اش از چهره اش نیز می توان آن را یافت.
بیلی بوچرسان در «شعبده بازی»
همدردی با زامبیها سخت است. حتی اگر گوشت و مغز پوسیده آنها را کنار بگذاریم نمی توان انتظار داشت که مخاطبان هم سو با این موجودات ترسناک قرار بگیرند؛ چرا که تنها کاری که زامبیها میکنند تعقیب شخصیتها و خوردن آنهاست. با این حال شخصیت بیلی بوچرسان در فیلم «شعبده بازی» نوع دیگری از زامبی را نشان میدهد. او ابتدا با شخصیتهای منفی همکاری میکند و در ادامه با کاراکترهای مثبت فیلم همراه میشود.
ادوارد در فیلم «گرتل و هانسل»
این فیلم سینمایی یک اقتباس و بازسازی سرگرم کننده از فیلم و داستان اصلی است. در این فیلم کاراکترهایی مجبور هستند به جادوگران خدمت کنند، اما در این بین یکی از آنها با نام ادوارد از این فرمانها سرپیچی کرده و به گرتل هانسل کمک میکند تا جادوگران شرور را نابود کنند. اگرچه او چند نفر را میکشد، اما همگی آنها از شخصیتهای منفی هستند.
هیولای فرانکشتاین در «فرانکشتاین»
در این فیلم سینمایی به کارگردانی جیمز ویل محصول سال ۱۹۳۱، بوریس کارلوف در نقش هیولایی بازی میکند که نمی داند چرا توسط دیگران تحقیر میشود و بقیه از او می ترسند. داستان فیلم در مورد دانشمندی است که برای زندگی دادن به مردگان آزمایشهایی را انجام میدهد.
تنبل در فیلم «گونیز»
اگرچه پیش از آنکه این شخصیت در فیلم ماجراجویانه «گونیز» را به عنوان قهرمان بشناسیم، از او برای ایجاد ترس استفاده میشود؛ اما بر خلاف تصور همه این شخصیت بسیار غمانگیزتر از آن است که فکرش را بکنید.
کینگ کونگ در «کینگ کونگ»
از این شخصیت در سالهای ۱۹۳۳، ۱۹۷۶، و ۲۰۰۵ یک فیلم سینمایی ساخته شده است. وقتی بیشتر سینماروها اسم کینگ کونگ را میشوند، میمون غول پیکری که در بالای ساختمان امپابر هواپیماها را به دور سر خود میگرداند، متصور میشوند. اگرچه در واقع او این اقدامات را انجام میدهد، اما کینگ کونگ از زیستگاهش به زور آورده میشود و حالا در دنیای آدمها برای بقا میجنگد. او بر اساس غریزه هایش عمل میکند و دیدن او به عنوان یک ضدقهرمان درست نیست.
غول آهنی در «غول آهنی»
یکی از انیمیشنهایی که با وجود خوب بودن، توجهی به آن نشد این اثر بود که داستانی احساسی درباره پسرجوانی است که با یک ربات غول پیکر بیگانه دوست میشود. در بسیاری از فیلم ها رباتها یک نیروی وحشتناک فرا زمینی هستند، اما در این فیلم نشان داده میشود این ربات عظیم الجثه بر خلاف ظاهرش کنجکاویهای کودکانه دارند و میخواهد یک ابرقهرمان باشد. فداکاری این غول در پایان فیلم تاییدی بر مهربان بودن اوست.
انتهای پیام/
روز بخیر ، خسته نباشید .