به گزارش گروه وبگردی باشگاه خبرنگاران جوان، «مرد دیوانه»، «پادشاه دیوانه»، «ورشکستهای با اعتمادبهنفس فراوان»؛ همه اینها لقبهایی است که در طول سهسالونیم گذشته، نزدیکان ترامپ به او دادهاند. برخی از این القاب نیز نتیجه گزارشهایی است که رسانهها از درون کاخ سفید منتشر یا نویسندگان کتابهای مختلف راجع به ترامپ، آنها را به نقل از نزدیکان او بیان کردهاند؛ اما سؤال اینجاست که رییسجمهور و نامزد انتخاباتیای که تابهحال سعی کرده است با پیروی از سیاست «مرد دیوانه»ی نیکسون خود را فردی غیرعادی و غیرقابلپیشبینی نشان دهد تا بتواند با قدرت دیوانگی، رقبا و مخالفان و کشورهای مقابل آمریکا را در مقابل خود رام کند، چه اقدامات غیرقابلپیشبینی دیگری میتواند در سه هفته باقیمانده تا انتخابات ریاست جمهوری انجام دهد و بعد از آن نیز در صورت پیروزی احتمالی، چه اقدامات دیگری میتواند انجام دهد که تاکنون انجام نداده است؟
بیشتر بخوانید
بسیاری از نویسندگانی که در مورد مسائل و اتفاقات درون کاخ سفید در دوران ترامپ، کتاب نوشتهاند، کاخ سفید تحت مدیریت او را «یک آشوب واقعی» توصیف کردهاند. مایکل وولف، روزنامهنگار آمریکایی که کتاب معروف «آتش و خشم» را در سال ۲۰۱۸ منتشر کرد، بارها به این مساله اشاره کرده است که در هر اتفاقی که قرار بود در کاخ سفید یا آمریکا بیفتد و نیاز به تصمیمگیری داشت، باید به این مساله فکر میشد که آخرین نفری که با ترامپ در این مورد صحبت کرده، چه کسی بوده و او چه توصیهای را مطرح کرده است. بر این اساس به نظر میرسد آخرین تصمیم در دقیقه ۹۰ مبتنی بر همان توصیههای آخرین نفر باشد و تمام برنامهریزیهای قبلی بهیکباره از بین میرفتند.
باب وودوارد، روزنامهنگار معروف آمریکایی نشریه واشنگتنپست که یکی از روزنامهنگاران اصلی در افشای رسوایی واترگیت بود، تا به امروز دو کتاب در مورد ترامپ و اقداماتی که او در کاخ سفید انجام داده، نوشته است. اولین کتاب «ترس» نام دارد و دومین «خشم». او در هر دو کتاب به روابط ترامپ و نزدیکان و کارمندانش در کاخ سفید پرداخته و شیوه مدیریت او را شیوه آشفتگی محض دانسته است. جان بولتون، مشاور امنیت ملی سابق ترامپ نیز بارها در کتاب معروف خود با نام «اتاقی که در آن اتفاق افتاد» اشاره کرده است که هر زمان نیاز به تصمیمگیری در سطح بالا برای مسائل مرتبط با امنیت ملی بوده، کاخ سفید شاهد یک هرجومرج و آشفتگی محض میشده است.
او بیان میکند که در مورد مسائلی، چون سیاست مهاجرتی جدید ترامپ یا روانه شدن کاروان مهاجران به سمت آمریکا، ترامپ به دلیل اینکه توجهی بهپیشنهادات و توصیههای کارشناسان امور و حتی نزدیکان خود نمیکرده، همیشه تصمیمگیری را به دقیقه ۹۰ و با ترس و هراس زیاد از عواقب آن تبدیل میکرده است. آنطور که بولتون بیان کرده، مهمترین مساله در مدیریت تصمیمگیریهای ترامپ، مدیریت آدمهایی بوده که او با آنها معاشرت کرده یا با آنها در مورد مسائل مختلف مشورت میکرده است. اگر مشاوران و نزدیکان ترامپ مانند بولتون، مایک پمپئو، وزیر خارجه یا جان کِلی، رییس ستاد کارکنان کاخ سفید میتوانستند ورود افراد به دفتر ترامپ یا تلفن او را مدیریت کنند، میتوانستند نحوه تصمیمگیری او را نیز مدیریت کنند؛ البته در شرایطی نیز امکان مدیریت امور با توجه به حضور جارد کوشنر، دامادش وجود نداشته است و باوجوداینکه برنامهریزیها انجام میشد تا تصمیم مدنظر اجرایی شود، یک تماس تلفنید کوشنر یا ایوانکا ترامپ با رییسجمهور، همهچیز را به یک بینظمی و آشفتگی تمام تبدیل میکرده است.
در زمانی که دنیا با رییسجمهوری چنین بینظم و آشفته در کاخ سفید سروکار دارد، سعی میکند بفهمد او درنهایت چطور تصمیم میگیرد یا اینکه تصمیمات نهایی را چه کسی برای او اتخاذ میکند؛ البته این سؤال هم، سؤال چندان آسانی نیست، زیرا ترامپ شخصاً به هیچکدام از وزرا، مشاوران و نزدیکان خود اطمینان و اعتماد ندارد و درنهایت باوجود همه صحبتهایی که مطرح شده و برنامهریزیهای صورتگرفته، درنهایت کاری را که خود بخواهد انجام میدهد. بولتون در کتاب خود بارها به این مساله اشاره کرده و درعینحال بیان کرده است که در جایی که تصمیمات ترامپ درنهایت به یک افتضاح تمامعیار تبدیل میشده است-مانند فرمان مهاجرتی که باعث شد والدین از کودکان در مرز آمریکا جدا شوند و با مهاجران بدرفتاری شود- ترامپ مسوولیت اقدامات و تصمیمات خود را نپذیرفته و تقصیر اصلی را بر گردن رسانهها، دموکراتها یا در مواردی، وزرای دولتش، مشاوران و حتی نزدیکان خود میانداخته است. از همین رو افرادی که در ابتدای دوران فعالیتش در حلقه
نزدیکترین مشاوران و عوامل اجرایی دولتش بودند، بهسرعت از کنار او پراکنده شده یا با بهانههای مختلف از دولت اخراج میشدند. اخراج استیو بنن، مشاور استراتژیک ترامپ در یک سال ابتدایی دوران فعالیتش در کاخ سفید، اخراج وزرای دفاع و خارجه که از آنها با عنوان «حلقه بزرگان» در واشنگتن یاد میشد و تأثیرگذاری زیادی روی ترامپ داشتند و بهیکباره از اطراف او پراکنده شدند، اخراج جان بولتون از سمت مشاور امنیت ملی و اخراج چندین نفر که سمت ریاست ستاد کارکنان کاخ سفید رابر عهده داشتند، همه نشان از بیاعتمادی کامل ترامپ به اطرافیانش دارد. بر همین اساس بسیاری از تحلیلگران بر این عقیده بودند که شاید در دور دوم رقابتهای انتخاباتی، ترامپ به دنبال معرفی کردن مایک پنس نیز برای معاونت خود نباشد؛ آنطور که بولتون میگوید زمانی ترامپ واقعاً به دنبال همین اقدام نیز بود، اما در سال پایانی فعالیتش به این دلیل که ممکن بود در انتخابات رأی اوانجلیستهای آمریکایی را از دست بدهد، از این کار پشیمان شد و دوباره پنس را بهعنوان معاون خود در رقابتهای انتخاب کرد.
تحلیل بعدی در این خصوص که این روزها بیشتر از هر زمان دیگری تقویت شده، احتمال حضورنداشتن مایک پمپئو در دولت احتمالی بعدی ترامپ است؛ به این دلیل که حلقه افراد تندروی نزدیک به ترامپ با اقدامات خود نتوانستند برنامهها و خواستههای او در بعد بینالمللی و سیاست خارجی را بهپیش ببرند، ترامپ سعی دارد در دولت بعدی از شر همه آنها خلاص شود و در این میان مایک پمپئو به دلیل به شکست کشاندن مذاکرات کره شمالی و همچنین مذاکره با طالبان در افغانستان به سیبل اصلی حملات ترامپ تبدیل شده است. از سوی دیگر ترامپ فقط یک دستاورد در سیاست خارجه داشته و آن وادار کردن کشورهای عرب منطقه خلیج فارس برای بهبود رابطهشان با رژیم صهیونیستی بوده که آن را نیز آنطور که بولتون و باب وودوارد در کتابهایشان مطرح میکنند، نه وزارت خارجه، بلکه شخص جارد کوشنر پیگیری میکرده است. بدین ترتیب امکان اینکه شخص دیگری جای پمپئو را بگیرد که رابطه بهتری با کوشنر داشته باشد، بسیار زیاد است و از طرفی به نظر میرسد در صورت ادامه فعالیت ترامپ بهعنوان رییسجمهور آمریکا او سعی کند با انواع و اقسام روشهایی که خود بهعنوان یک تاجر از آنها استفاده میکرده، کشورهای دیگری مانند ایران و کره شمالی را بر سر میز مذاکره با آمریکا آورد و در این راه البته فقط از روشهای سختی مانند افزودن به فشارهای اقتصادی استفاده نمیکند و حاضر است امتیازاتی را نیز برای به دست آوردن یک معامله و توافق جدید با این کشورها به آنها بدهد. در این میان تنها چیزی که برنامه او را با مانع روبهرو میکند، افزایشیافتن تعداد دموکراتها در مجلس نمایندگان و سنا و احتمال به دست گرفتن این دو مجلس توسط این حزب است که میتواند هر توافقی از سوی ترامپ را با مانعی جدی در بین نمایندگان روبهرو کند.
نگاهی به کارنامه کاری ترامپ در سه سال گذشته نشان میدهد که او هر کاری برای ادامه فعالیت دولتش در دور دوم انتخابات انجام داده و آنطور که بولتون در کتابش بیان کرده، از همان روزهای ابتدایی رفتن به کاخ سفید، هر ملاقات، دیدار یا معاملهای که در عرصه داخلی یا سیاست خارجی شکل گرفت، برای این بود که ترامپ بتواند برای یک دوره دیگر نیز رییسجمهور ایالاتمتحده باقی بماند. او بااینحال در حاشیه این هدفگذاری بزرگ، کارهای دیگری نیز دارد که ممکن است در همین سه هفته باقیمانده تا زمان انتخابات انجام دهد و بزرگترینشان انتقام گرفتن از دموکراتهاست. او آنطور که مایکل وولف در کتاب آتش و خشم بیان کرده، همیشه از این مساله عصبانی بوده است که دموکراتها با بهراهانداختن مساله دخالت روسها در انتخابات ریاست جمهوری سال ۲۰۱۶ آمریکا، هیچگاه اجازه ندادهاند که او در یک ســــــــال ابتـــــــــــدایی دوران ریاستجمهوریاش، از پیروزی خود لذت برده و به اقداماتی که دوست داشت انجام دهد، بپردازد. حالا در یک سال پایانی فعالیتش نیز به دلیل رقابتهای انتخاباتی با بایدن، دوباره در دام دموکراتها و رسانههای وابسته به آنها گرفتار آمده و حالا بهدنبال انتقامگیری از کلیت حزب و بعدازآن از افرادی مانند بایدن و اوباماست. به همین دلیل کمپین انتخاباتی او در روزهای گذشته به دنبال انتشار ایمیلهای کلینتون بوده، برخی از اعضای حزب جمهوریخواه را وادار کرده تا در مجلس نمایندگان به دنبال عزل نانسی پلوسی دموکرات باشند و درعینحال با انتشار ایمیلهایی که از لپتاپی شکسته در تعمیرگاه به دست آمده است، سعی دارد نشان دهد بایدن و پسرش واقعاً در ماجرای اوکراین و چین مجرم بودهاند و باید محاکمه شوند.
او از سوی دیگر چند هفته پیش حزب دموکرات و اوباما را متهم کرد که در کمپین انتخاباتی او در سال ۲۰۱۶ شنود داشته و از او جاسوسی کردهاند؛ یعنی همان کاری که نیکسون در ماجرای واترگیت با دموکراتها انجام داد. همه این اتهامات و تلاش برای متهم کردن دموکراتها را فقط نمیتوان در مساله انتخابات ریشهیابی کرد و مهمتر از آن، مساله شخصیت ترامپ و انتقامجویی او ست که باعث شده در آخرین روزهایی که ممکن است به اطلاعات مهم و محرمانه دسترسی داشته باشد، به فکر انتقامجویی و بیآبرو کردن دموکراتها باشد.
شاید ترامپ در روزهای باقی مانده از عمر دولتش یا در دولت احتمالی بعدیاش بازهم از تئوری مرد دیوانه در عرصه سیاست خارجی استفاده کند، اما میراثی که او برای داخل آمریکا بر جا خواهد گذاشت، نفرتپراکنی، اتهامزنیهای شدید در فضای سیاسی آمریکا و بیآبرویی سیستم سیاسی در واشنگتن در مقابل مردم و درعینحال رواج یافتن استفاده از قدرت برای انتقامگیریهای سیاسی خواهد بود.
نگاهی به کارنامه کاری ترامپ در سه سال گذشته نشان میدهد که او هر کاری برای ادامه فعالیت دولتش در دور دوم انتخابات انجام داده و آنطور که بولتون در کتابش بیان کرده، از همان روزهای ابتدایی رفتن به کاخ سفید، هر ملاقات، دیدار یا معاملهای که در عرصه داخلی یا سیاست خارجی شکل گرفت، برای این بود که ترامپ بتواند برای یک دوره دیگر نیز رییسجمهور ایالاتمتحده باقی بماند.
منبع: روزنامه صبح نو
انتهای پیام/