به گزارش خبرنگار گروه استان های باشگاه خبرنگاران جوان از شیراز، کاووس حسنلی مدیر مرکز حافظشناسی و دبیر علمی بیست و چهارمین یادروز حافظ در نخستین نشست علمی بیست و چهارمین یادروز حافظ، که به صورت مجازی برگزار شد، درگذشت استاد آواز ایران، استاد شجریان را تسلیت گفت و اظهار کرد: بیگمان هیچ هنرمندی تاکنون به شایستگی استاد بیهمتای آواز ایران زندهیاد استاد محمدرضا شجریان، شعر حافظ را در ذهن و ضمیر مردم ما نگسترده است. شجریان نام خود را به جاودانگی حافظ گره زده و ماندگار کرده است.
او با بیان اینکه حافظ یکی از ارزندهترین سرمایههای ملی و جهانی ما است، ادامه داد: قرنها است که مردم ما در لحظههای بحرانی به شعر او پناه بردهاند و وقت خود را شیرین و حال خود را خوش کردهاند.
کاووس حسنلی با بیان اینکه شعر حافظ سخنی همهزمانی و همهمکانی است، افزود: بسیاری از گفتههای او همین امروز هم زبان حال مردم ما است. انگار حافظ با ما در همین دوران تلخِ کرونایی زندگی میکند، که گفته است:
مزاج دهر تبه شد در این بلا حافظ***کجاست فکر حکیمی و رای برهمنی
او بیان کرد: برنامههای یادروز حافظ امسال در بسترهای مجازی پخش میشود و موضوع نشستهای علمی آن بررسی، نقد و آسیبشناسی کارنامه حافظپژوهی است.
بهاءالدین خرمشاهی عضو پیوسته فرهنگستان زبان و ادب فارسی با اشاره به معرفی بعضی از مهمترین منابع حافظپژوهی، اظهارکرد: کتاب حافظ (نشر ناهید) یکی از مهمترین منابع حافظپژوهی است و در این کتاب که به قلم خرمشاهی تدوین شده ۱۱۰ اثر حافظپژوهانه و دیوان حافظ معرفی شده است.
او یادآوری کرد: تصحیح قدسی شیرازی، علامه قزوینی و هوشنگ ابتهاج (سایه) نسخههایی از دیوان هستند که از نظر استاد خرمشاهی در حافظپژوهی ارزش ویژه دارند.
بهاءالدین خرمشاهی گفت: در میان واژهنامههای دیوان حافظ، دو اثر «فرهنگ اشعار حافظ از احمدعلی رجایی و کلک خیالانگیز از پرویز اهور» شایسته توجه است.
او، همچنین فرهنگ واژهنمای حافظ اثر مهیندخت صدیقیان را اثری سودمند در تحقیقات حافظپژوهانه خواند و افزود: از نگاه این حافظپژوه نامدار، در میان شرحهای منتشرشده، شرح سودی، شرح هروی، حافظنامه، شرح شوق و شرح عرفانی غزلهای حافظ آثاری گرهگشا هستند.
عضو پیوسته فرهنگستان ادب فارسی، دانشنامه حافظ و حافظ پژوهی را که به سرپرستی عبدالله جاسبی و سرویراستاری بهاءالدین خرمشاهی منتشر شده، مرجعی چندسویه در حافظ شناسی و حافظ پژوهی معرفی کرد و گفت: حافظ پژوهان و حافظ پژوهی اثر ابوالقاسم رادفر و کتابشناسی حافظ اثر مهرداد نیکنام مراجع دیگر هستند.
میرجلالالدین کزازی استاد بازنشسته زبان و ادبیات فارسی دانشگاه علامه طباطبایی با بیان اینکه پایگانپایه و مایگانمایه اندیشهورزی و جهانبینی ایرانی «دوگانهگرایی» است، گاه آشکار و گاه نهان، این پرسش را مطرح کرد که چرا بستر اندیشهورزی، ایرانی شده و بازتابی گسترده در دیوان خواجه یافته است؟
او گفت: اگر بخواهم یک پاسخ بدهم این است که سرشت و ساختار اندیشه ایرانی را دو ناساز میسازند که ناچار از هم سازی با یکدیگر هستند.
میرجلالالدین کزازی با بیان اینکه ساختار و سرشت اندیشه در ایران از گونه حماسی است، افزود: این دوگانهگرایی در درازنای تاریخ و فرهنگ ایران کاربرد داشته است تا آنجاکه به قلمرو زبان نیز راه یافته و واژگان را هم در بر گرفته است.
او با بیان اینکه واژگان به دو گونه اهورایی واژه و گونه اهریمنی بخش میشوند، اضافه کرد: ایرانیان در گذشته روا نمیداشتند که این دو گونه را با هم درآمیزند.
استاد بازنشسته زبان و ادبیات فارسی دانشگاه علامه طباطبایی ادامه داد: ما در زبان فارسی با واژگانی رو به رو هستیم که هم معنی هستند، اما کاربرد متفاوت دارند همچون دین و کیش، کالبد و تن، دهان و پوزه و دهانی را پوزه میخوانیم که خوشایند نیست و اهریمنی است.
کزازی بیان کرد: مایه شگفتی نیست اگر این دوگانگی در سرودههای حافظ نیز بازتابیده باشد، سخنوری که پس از فردوسی، نماینده ناخودآگاهی تباری ایرانی است.
او گفت: در این بیت، بستر پندارشناختی، دوگانهگرایی است و حافظ دو سامانه ناساز را رو به رو نهاده است:
«به میسجاده رنگین کن گرت پیر مغان گوید***که سالک بیخبر نبود ز راه و رسم منزلها» می و سجاده رو به روی هم نهاده شده است.
یا در بیت «یاد باد آنکه خرابات نشین بودم و مست***و آنچه در مسجدم امروز کم است آنجا بود» خرابات و مسجد در برابر هم قرار دارند. در این بین نیز مدرسه در برابر خانقاه و میکده قرار داده شده است: «حدیث مدرسه و خانقه مگوی که باز***فتاد در سر حافظ هوای میخانه».
محمود فتوحی رودمعجنی استاد دانشگاه فردوسی درخصوص اینکه آیا موقعیت حافظ در نتیجۀ مطالعات نظری و انتقادی نوین، ارتقا مییابد یا تنزل؟ اظهار کرد: در میان محققان ادبیات فارسی دو دیدگاه دربارۀ بازخوانی انتقادی آثار ادبی و فرهنگی وجود دارد؛ دیدگاه نخست از اساس به قرائت جدید از شعر قدیم ناباور است.
او ادامه داد: صدای معروف «حافظ بس» در دهۀ ۵۰، نمایندۀ ذهنیت تکصدا و سنتگرا است، ذهنیتی که نگران شناخت جدید است.
استاد دانشگاه فردوسی افزود: این دیدگاه در شکل امروزیتر به نظریۀ ادبی روی خوش نشان نمیدهد و مرزهای بلند هویتی میان ما و بیگانه، بهویژه غرب، برمیکشد. باورش هم این است که فهم فرهنگ و زبان ما با نظریۀ بیگانه ممکن نیست و باید در پیِ برساختن نظریۀ خودی و بومی بود و بومیسازی از صداهای بلندی است که این روزها فراوان شنیده میشود.
او ادامه داد:، اما دیدگاه دوم، قائل به قرائت آزاد و خوانش باز از متنها بهخصوص اَبَرمتنهایی مثل متن حافظ است.
استاد دانشگاه فردوسی با پرداختن به دیدگاه دوم، این سوال را مطرح کرد که آیا موقعیت حافظ در مطالعات انتقادی جدید حفظ میشود یا خیر، و به طنز، نقیضه و سخریه میانجامد؟ آیا در نهایت اگر مثلاً به این جا برسیم که حافظ مارکسیسم بوده یا آنارشیسم نبوده، یا فمنیسم بوده یا نبوده، یا پستمدرن و امثال اینها، آیا موقعیت حافظ ارتقا خواهد یافت یا خیر؟!
او گفت: یکی از پرسشهای انتقادی این است که آیا ابَرکلاسیکها مثلاً حافظ، میتوانند همچنان شاعران مردمان جهان که سرشار از اضطرابهای زیستشناختی و دیجیتالی و سایبریک هستند، باشند؟ یا میتوانند شاعر مردمانی باشند که در شبکههای مجازی، در معرض ارتباطات وسیع تصادفی قرار دارند و بیهراس از پیامدی، اندیشههایشان را بیان میکنند و در لحظه برای جهانیان توییت میکنند و شخصاً پویشهای بزرگ راه میاندازند؟
فتوحی تصریح کرد: برای پاسخ به این پرسش میبینیم که در پایان قرن بیستم و آغاز قرن بیست و یکم، این شاعران همچنان در مرکز خوانشها قرار دارند. خوانشهای گوناگون جامعهشناختی، زبانشناختی، روانشناختی، سیاسی و تاریخی همچنان از دیوان حافظ ادامه دارند، بوده، هست و خواهد بود تا زمانی که حافظ متنِ شبهمقدس ما باشد.
او با بیان اینکه چرا حافظ محمل چنین خوانشهایی میشود و مثلاً خواجوی کرمانی نمیشود، به این دلیل است که حافظ، اَبَرمتن فرهنگی است، تصریح کرد: حافظ در تاریخ ایران پس از مغول به یک پدیدۀ نمادین و یک وفاق فرهنگی بدل شده، یعنی محمل توافقات فرهنگی میان جامعۀ فارسیزبان است. دیوان حافظ مثل هر متن ادبی ماندگاری، خواه ناخواه همراه حرکت تاریخ با خوانندگانش حرکت خواهد کرد.
این استاد دانشگاه افزود: من در این گفتار به موقعیت حافظ در خوانشهای نقد و نظریۀ ادبی در کشور طی ۳ تا ۴ دهۀ اخیر که نقد و نظریۀ ادبی گسترش یافته است، نظر دارم.
او با بیان اینکه مجموعه خوانشهایی که از حافظ در دسترس داریم و پژوهشهای ادبی پیرامون حافظ را میتوان در دو دسته تقسیمبندی کرد، گفت: دستۀ نخست، پژوهشهایی هستند که مسئلهای در شعر حافظ دارند و تلاش میکنند آن مسئله را حل کنند. مثلاً در باب فرمِ حافظ یا بحث نظریۀ بینامتنیت یا هرمنوتیک حافظ یا شخصیت حافظ و عقاید او که با روشهای جدیدِ شناختی مورد بحث قرار میگیرد. اینها دستهای هستند که کانون نگاه شان خود حافظ و مسائل مربوط به حافظ است. این دسته از تحقیقات برای گفتمان حافظشناسی، افزودۀ معرفتی به همراه میآورند.
او اظهار کرد:، اما دستۀ دوم، پژوهشهایی هستند که از حافظ اعتبار میگیرند یا حافظ را به مدد میطلبند برای اینکه معرفتی را گسترش دهند. در این دسته از پژوهشها، حافظ صرفاً یک نمونۀ آزمایشی یا شاهد مثالی است برای معرفی یک نظریه از طریق کالبدشکافی و تشریح؛ درست مثل کالبدی که برای تشریح در آزمایشگاه بهکار گرفته میشود، متن حافظ نیز بهکار گرفته میشود تا مقاصدی را برای پژوهشگر حاصل کند.
استاد دانشگاه فردوسی ادامه داد: پژوهنده از حافظ به مثابۀ یک نمونۀ متن کانونی در فرهنگ بهره میگیرد و دست کم سه انگیزه در کار او هست: نخست این که به خوانندگان فارسی زبان، یک نظریه را با بهرهگیری از مقبولیت مقام و موقعیت حافظ معرفی کند.
او گفت: دومین انگیزه، آزمودن نظریه با متن حافظ است و نتیجهاش این میشود که مثلاً نظریۀ الف برای فهم متن حافظ کارآمد است.
فتوحی اضافه کرد: انگیزۀ سوم نیز غالباً برای مقاصد آموزشی است که میخواهد آموزاندن نظریه را به دیگران بر اساس حافظ بهکار ببندد. عمدتاً چنین پژوهشهایی نوعی تکلیف آموزشی یا تحصیلی محسوب میشوند. بیشتر پژوهشهای انتقادی پیرامون حافظ، از نوع دوم و سوم هستند، یعنی آزمایشی و آموزشی.
او افزود: مخالفان با نظریۀ ادبی، این تکالیف تحصیلی را دستآویز کردند تا وانمود کنند که نظریۀ ادبی از اساس ناکارآمد است بهویژه برای ادبیات کلاسیک ما. غافل از ایکه بازخوانی اَبَرمتنهای فرهنگی و متنهایی که بر صحیفۀ فرهنگ ماندگار هستند، امری است محتوم و ناگزیر.
فتوحی در پایان این پرسش را مطرح کرد که:، اما ارزش بازخوانی حافظ با نظریههای ادبی چیست؟ آیا این خوانشها باعث ارتقای مرتبۀ حافظ در جامعه میشوند یا خیر؟
استاد دانشگاه فردوسی بیان کرد: هر معرفت فراگیر نوینی طبعاً کلاننمادها و اَبَرنشانههای فرهنگ را بازخوانی میکند و ما را به بازاندیشی در سنت، زندگی و نمودهای فرهنگیمان فرامیخواند. اینکه یک سوژۀ فرهنگی مثل متن حافظ با هر جنبش فکری تازهای به کانون چالشهای فرهنگی و فکری میآید، بختِ بلندی است برای پایداری و تداوم آن متن. حافظ با هر تحول فکری این بخت را مییابد که به محمل بحث و فحصهای نوین بازگردد و افقهای تازهای به روی فرهنگ و هویت ما بگشاید.
او گفت: دیوان حافظ در زبان فارسی یک متن نمادینشده و شبهمقدس است که از فرهنگ و هویت ایرانی نمایندگی میکند. به تعبیری حافظ، حافظۀ ایرانی و فارسیزبانها است.
فتوحی بیان کرد: طبیعی است که گفتمانهای مسلط فکری، فرهنگی و سیاسی ناگزیر باشند مواضع خودشان را با کلاننماد فرهنگی تنظیم کنند.
این استاد دانشگاه اظهار کرد: نظریۀ نو و معرفت نو، امکان فهم تازه از حافظ را گسترش میدهد و باعث پیوند بیشتر گروههای اجتماعی با شعر حافظ میشود، مشروط بر اینکه محقق، حافظ را به خوبی بشناسد.
او افزود: نظریهها و اندیشههای فکری نو، افقهایی به روی بازنویسی متون کلاسیک میگشایند و تصویر جدیدی از آثار کهن به فرهنگ عرضه میکنند، و سبب تولید محصولات فرهنگی و هنری از قبیل نمایشنامه، فیلم، موسیقی و نقاشی میشوند.
فتوحی گفت: همین محصولات فرهنگی نو موقعیت تازهای به آثار کلاسیک و اَبَرمتنها در جامعه میدهند و همچنان آنها را به متنهای نمادینِ محل توافق فرهنگی و هویتی بدل میکنند و آنها را در کانون فرهنگ نگاه میدارند.
او اضافه کرد: شور و شوق ادراکات تازه از حافظ تا امروز نگذاشته است که خوانندگان به «حافظ بسِ» ادیبان بزرگ ما توجه کنند و ماجرای حافظ همچنان پایانناپذیر مانده است و خواهد ماند. این استاد دانشگاه بیان کرد: حافظ از آنرو که اَبَرنمایندۀ فرهنگ ما و یک متن شبهمقدس است، در مرکز چهارسوی نظریههای ادبی و فکری و فلسفی قرار دارد و جامعه نمیتواند نسبت به متن شبهمقدس خود خاموش باشد.
خود حافظ نیز میگوید: «گوهری دارم و صاحبنظری میجویم» و هم او میگوید که: «به قدر دانش خود هر کسی کند ادراک». ما نیز میگوییم:
حافظ سخن بگوی که بر صفحۀ جهان***این نقش ماند از قلمت یادگار عمر
نشستهای علمی بیست و چهارمین یادروز حافظ در سال ۱۳۹۹، از ۲۰ مهرماه آغار شده است و تا ۲۳ مهرماه ادامه خواهد داشت.
انتهای پیام/