به گزارش گروه استان های باشگاه خبرنگاران جوان، صبح جمعه یکی از روزهای پاییزی بود که خبر شهادت رسید. ابتدا باورش مشکل بود و همه دنبال تکذیب بودند، اما انگار تکذیبیهای در کار نبود، «سردار سرلشکر حسین همدانی شهید شد».
پنجشنبه ۱۶ مهرماه ۱۳۹۴ او هم آسمانی شد تا به هم رزمانش، چون محمود شهبازی، ابراهیم همت و احمد متوسلیان بپیوندد. خبرش روز جمعه به همدان رسیده بود و ما باور نمیکردیم که حاج حسین هم رفته است. همدان بیش از همیشه احساس تنهایی میکرد، بعد از شهادت علی چیتسازیان هرگز در همدان این همه غم و ماتم حاکم نشده بود. روز تشییع پیکرش همه آمده بودند.
قسمت اول: تولد در آبادان
حسین شاهکوهی همدانی ۲۴ آذر ۱۳۲۹ در آبادان متولد شد. پدرش کارگر فنی پالایشگاه نفت آبادان بود و به همین دلیل همدان را به خاطر شغلی در صنعت نفت ترک کرده بود، اما عمرش چندان به دنیا نبود و وقتی حسین ۶ سال داشت در سال ۱۳۳۵ دار فانی را وداع گفت.
ناگزیر خانواده به همدان بازمیگردند و پسر خانواده به مدرسه میرود، اما تأمین معاش برای او آسودگی خاطری باقی نمیگذارد که تنها به تحصیل فکر کند. سال ۱۳۴۶ مجددا خانواده حسین بار سفر میبندند و این بار راهی تهران شده و پسر خانواده در یک باطریسازی در میدان قزوین برای تأمین معاش خانواده مشغول به کار میشود. او که تحصیلاتش را تا اول دبیرستان بیشتر نتوانسته بود ادامه دهد، دوباره خواندن را از سر میگیرد و سال ۱۳۵۰ راهی خدمت سربازی در تیپ ۵۵ هوابرد ارتش در شیراز میشود. او در سال ۱۳۵۶ با دختردایی خود «فاطمه چراغ نوروزی» ازدواج میکند و مجدداً به همدان بازمیگردد.
قسمت دوم: مبارزه برای انقلاب و اولین دیدار با محمود شهبازی
در تهران، حسین جلسات دکتر علی شریعتی را ترک نمیکند. همچنین از محضر دکتر مفتح، دکتر باهنر و رهبر معظم انقلاب استفاده کرده و هر آنچه دارد برای انقلاب به میدان میآورد. او در همدان کنار مبارزانی چون علی آقامحمدی و سید کاظم اکرمی فعالیت میکند و در پوشش راننده اتوبوس برای گروههای مبارز همدان حمل سلاح میکرد. همین سوابق، او را روز ۱۲ بهمن ۱۳۵۷ در تیم حفاظت از امام قرار میدهد و در همین روز با محمود شهبازی آشنا میشود.
قسمت سوم: پس از پیروزی
حسین همدانی که حالا نشان داده است، انسانی توانمند و البته متفکر است وارد سپاه میشود و با توجه به آموزشهایی که در دوران سربازی دیده به تعلیم نیروها میپردازد. در این زمان وارد مبارزه با عناصر ضد انقلاب شده و به مهاباد میرود. ۱۲ فروردین ۵۹ در عملیات آزادسازی سنندج به همراه ابوشریف، صیاد شیرازی، محمد بروجردی و رحیم صفوی حضور مییابد و تیر ۱۳۵۹ برای نخستین بار با احمد متوسلیان در مریوان آشنا میشود. با توجه به محل خدمتش در مرزهای غربی نخستین تحرکات ارتش بعث را گزارش میدهد که بنی صدر در پاسخ میگوید، تانکها ماکت است!
قسمت چهارم: آغاز جنگ
با شروع جنگ تحمیلی، محمود شهبازی دوست دیرینش به فرماندهی سپاه همدان منصوب میشود و حسین همدانی هم مسئولیت تدارکات را بر عهده میگیرد. او حالا دیگر مورد اعتماد همه است و به همراه احمد متوسلیان، محمد ابراهیم همت و محمود شهبازی تیپ ۲۷ محمدرسولالله را پایهگذاری میکنند. حاج حسین در آزادسازی خرمشهر جانشین محمود شهبازی قائم مقام تیپ بود. نخستین فرمانده تیپ انصار همدان، فرماندهی لشکر قدس گیلان، معاونت عملیات قرارگاه قدس، فرمانده لشکر ۴ بعثت، فرماندهی قرارگاه نجف، معاونت هماهنگکننده نیروی زمینی سپاه و جانشین فرماندهی نیروی مقاومت بسیج از جمله مسئولیتهای او است. البته او فرمانده لشکر ۲۷ محمدرسولالله را نیز در کارنامه دارد، اما هرگز خود را فرمانده ندانست و همیشه به عنوان جانشین احمد متوسلیان نخستین فرمانده این لشکر معرفی میکرد.
قسمت پنجم: سال ۸۸
حاج حسین در تمام سالهای عمرش که شبانهروز در حال خدمت بود، هرگز از راهی که آغاز کرد پایش را کج نگذاشت، همچنان با تمام آرمانهای انقلاب که آموخته بود باقی ماند و نقشش را در مقابله با فتنه پیچیده ۸۸ به خوبی ایفا کرد. او که آبان ۸۸ به عنوان فرمانده سپاه تهران برگزیده شد در فروکشی اغتشاشات نقشی بی بدیل ایفا کرد و مورد خشم دنیای استکبار نیز قرار گرفت به طوری که او را تحریم کردند.
قسمت ششم: سوریه و مبارزه با داعش
حاج حسین همدانی در تمام طول عمرش مأموریت ناتمام داشت و با وجود اینکه از نزدیک با شهدا حشر و نشر داشت، اما زمان رفتنش نرسیده بود، حاج حسین دلش بی قراری میکرد و در تمامی نجواهایش شهادت را از خدا میخواست. همه رفته بودند ،از حاج محمود شهبازی گرفته تا علی صیاد شیرازی، اما او مانده بود. داعش که به وجود آمد، حاج حسین مأمور شد و به سوریه رفت، او مسئولیت سنگینی بر عهده داشت و به مانند همیشه بر اجرای امر ولی فقیه پایدار و استوار بود و اگر به در بستهای هم میخورد آنقدر آنجا میماند تا به انجام برساند.
قسمت هفتم: حاج حسین یعنی بصیرت
حاج حسین مانده بود تا بگوید بصیرت یعنی چه و در میان آنهایی که در این امتحان مردود شده بودند، الگو و اسوهای بود تا راه را نشان دهد، حاج حسین همدانی یا به عبارتی پدر معنوی ما همدانیها، خورشیدی بود که راه بصیرت و ولایتمداری را نشان میداد. او جوانهای بسیاری را جذب کرده بود، حاج حسین از برخی اغتشاشگران سال ۸۸، شهیدان مدافع حرم ساخته بود.
قسمت هشتم: پایان مأموریت در سوریه
سال ۱۳۹۳ اولین دوره مأموریت سردار حاج حسین همدانی در سوریه با موفقیت تمام شده بود و او سوریهای که داعش در حال بلعیدن بود را از دهان آن گرگ درنده نجات داده بود، او طرحی تمامعیار برای سوریه داشت که مورد تأیید مقام معظم رهبری نیز قرار گرفت. برای همین بود که سفر دوم سوریه را نیز در پیش گرفت تا فازهای دیگر طرحش را برای سوریه اجرا کند. اما این بار مأموریت تمام شده بود و او باید میرفت تا دنیا را از پنجره شهادت ترک کند. همه میدانستند که او روزی شهید خواهد شد، اما کسی فکر نمیکرد که این خبر در پاییز از راه برسد.
قسمت نهم: شهادت
شب جمعه به شهادت رسید، پنجشنبه ۱۶ مهرماه، اما خبرش صبح جمعه به همدان رسید. همه حیران و سرگردان به دنبال تکذیبیه بودند که روابط عمومی سپاه پاسداران انقلاب اسلامی خبر را تأیید کرد، حاج حسین پر کشید و رفت. وقتش رسیده بود، اشکهای او در راهپیمایی اربعین سال گذشته نتیجه داده بود و تقاضای شهادتش مورد تأیید قرار گرفت.
همدان یکسره غم و اندوه شد، همگی در ذهن، یاد خاطراتشان را با حاج حسین مرور میکردند، هنوز باورکردنی نبود، اما حاج حسین رفته بود و ما مانده بودیم. همدان دوباره یکسره شور حسینی شد، انگار صدای حاج حسین که در باغموزه در حال سخنرانی است در گوش همه میپیچید.
قسمت دهم: حاج حسین و کتاب
میگویند حاج حسین هم اهل خواندن کتاب بود، قبل از انقلاب ژانرهای پلیسی را دنبال میکرد و آگاتا کریستی و فردریک فورسایت را خوانده بود. اواخر دهه چهل کتاب «ابوذر غفاری» از نویسنده مصری «عبدالحمید جودت السحار» با ترجمه علی شریعتی را مطالعه کرده و به گفته خودش این کتاب او را تحت تاثیر جریانات مبارز علیه رژیم شاه قرار داد. حاج حسین مشوق اصلی سردار حمید حسام برای نوشتن بود و هربار که او را میدید سراغ کتابهای تازه را میگرفت و از تازههایی که سردار حسام در دست دارد، میپرسید. «مهتاب خین» روایت او از دفاع مقدس است که به یکی از کتب معتبر در تاریخ جنگ نیز بدل شده است.
قسمت یازدهم: حاج حسین و کشتی
شهید همدانی عاشق کشتی هم بود. بنابراین جهانپهلوان تختی چهره محبوبش به حساب میآمد و حتی در باشگاه کشتی هم ثبت نام میکند، اما معیشت و تأمین زندگی خانواده نمیگذارد که حاج حسین چندان به این ورزش مورد علاقهاش بپردازد. او کوهنورد قابلی هم بود.
سردار عزیز ما در عالم واقعیت هم قلههای عشق و عاشقی و دفاع از دین و وطن را در نوردید و پشت دشمن را به خاک مالید.
منبع: فارس
انتهای پیام/ح