به گزارش گروه وبگردی باشگاه خبرنگاران جوان، جایگاه پزشکان در جامعه، جایگاهی بسیار مهم و حیاتی است و این جایگاه در بعضی بزنگاهها نظیر موقعیت کنونی که درگیر یک بیماری همهگیر هستیم، بیشتر به چشم میآید. یکی دیگر از مواقعی که میتوان با رصد فضای حاکم به نقش پزشکان و کادر درمان و رسالت آنها در بستر جامعه پی برد، در خلال جنگ است. در جنگ فوریت خدمات درمانی بیش از هرچیز ارزش پیدا میکند و از این رو همواره میتوان ناگفتههای بسیاری از تجربیات یک پزشک رزمنده را جویا شد.
سرهنگ دکتر مسعود عربشاهی در زمان جنگ فرمانده بهداری لشکر 16 زرهی قزوین وابسته به نیروی زمینی ارتش جمهوری اسلامی ایران بوده است. شنیدن خاطرات آن روزهای پرالتهاب از زبان او و همرزمانش حلاوت دیگری دارد. پای صحبتهای دکتر عربشاهی نشستهایم تا با ما از آن روزها و تجربیاتش بگوید.
جایگاه پزشک در فرهنگ ایرانی و اسلامی چیست؟
جایگاه پزشک و محبوبیت و مسؤولیت پزشکان بر احدی پوشیده نیست. کتابی است با عنوان «تاریخ پزشکی و دامپزشکی ما» اثر استاد عزیز جناب دکتر تاجبخش، که در آن جایگاه پزشک را از دوران بسیار قدیم به تصویر کشیدهاند. در این کتاب آمده که مولا علی (ع) زمانی که بیمار میشدند با تمام جایگاه و مقامی که داشتند، بر بالین ایشان پزشکی یهودی حاضر میشد. در جامعه امروز و علیالخصوص در شرایط کنونی نقش پزشک بیش از همیشه قابل بازبینی و ملاحظه است. در بحث اپیدمی بیماری کرونا میبینیم که چشم تمام مردم جهان برای ادامه حیات به تصمیم پزشکان دوخته شده است. زمانی که بیماری کرونا شیوع پیدا کرد، این پزشکان بودند که نوید زندگی دوباره را به مردم دادند و با ازخودگذشتگی امید به آینده را در ذهن مردم روشن کردند.
شما در سالهای جنگ، افتخار خدمت در جبههها را داشتهاید. کمی از آن حال و هوا بگویید.
قبل از جنگ که من دانشجوی دانشکده افسری بودم، فرماندهای داشتیم به نام شهید اصلانی که الگوی من در ارتش بود. ایشان جملهای داشت که خطاب به دانشجویان میگفت: «سرکار دانشجو! خوب یاد بگیرید! فردا وارد لشکرهای زرهی میشوید و وقتی به پشت سربازان درجهدار دست میکشید، متوجه میشوید که اینها از بس در بیابانها بودهاند، خاک از پشتشان بلند میشود. آن روز حرفی برای گفتن نخواهید داشت!» سخن این شهید بزرگوار همواره مدنظر من بود و روزی که قرار شد بعد از فارغالتحصیلی یگان خدمتیام را انتخاب کنم، یاد آن شهید بزرگوار افتادم و به همین دلیل لشکر 16 زرهی قزوین را انتخاب کردم تا قهرمانان نیروی زمینی ارتش را ببینم. همانطور که شهید اصلانی گفته بود، خاک از پشت این بزرگواران بلند میشد و از ماهها و سالها و حتی پیش از شروع جنگ، در راه دفاع از کیان این ملت حضور داشتند. در واقع با خاکی که بر لباس این عزیزان مانده بود، میشد تیمم کرد. خوشحالم که غباری از آن خاک متبرک نیز بر سروصورت و لباسهای من نیز نشست. من مسؤول بهداشت مناطق عملیاتی جنوب کشور بودم و در هفت سالی که در منطقه بودم، خاطرات بسیاری از رزمندگان دارم.
برای ما از آن خاطرات بفرمایید.
روزی ماموریتی به من دادند که قرار شد به ارتفاعات بادام سفید، دیدگاه قجر بروم. موقع عبور دو پاسگاه مرزی در مسیر من بود. یکی پاسگاه شور شیرین و دیگری پاسگاه بازی دراز. این دو پاسگاه از سنگ سفید بودند و مثل نگینی در میان رکاب انگشتر میدرخشیدند. وقتی به پاسگاهها رسیدم احساس غرور کردم. در انتهای جنگ دشمن در یکی از تکها به این پاسگاهها دسترسی پیدا کرد و آنها را به تلی از خاکستر مبدل نمود. الان بیستواندی سال از آن ایام میگذرد، اما من هنوز از این بابت ناراحتم و به آن فکر میکنم. سال گذشته در ایام عید از مناطق جنگی که در آن حضور داشتم، بازدید کردم و خوشبختانه دیدم که تغییرات بسیار خوبی در مناطق مرزی انجام شده است.
از ویژگیهای خدمت در لباس پزشک در نیروی زمینی ارتش بفرمایید.
در جبههها چیزی که برای ما مهم بود، کلاسیک جنگیدن و تابع مقررات بودن بود. همین نظم باعث شده بود که بچههای نیروی زمینی ارتش کمترین تلفات را متحمل شوند. من مسؤولیت بهداشت لشکر را داشتم و دقت میکردم که عارضه، اپیدمی، بیماری و مشکلی برای رزمندگان به وجود نیاید. همینطور درخصوص تغذیه برنامهریزی دقیقی انجام میشد و در تمام طول جنگ هیچکدام از یگانهای نیروی زمینی ارتش درگیر مسمومیتهای غذایی نشدند! البته امکانات بسیار محدود بود و یادم میآید که سال65 در منطقه دشت عباس و کرخه، درگیر بیماری سالک شدیم. به مجرد این اتفاق سریعا به فرمانده لشکر وقت گفتم که راهحل این مساله مبارزه با پشه است و ایشان همان امکانات محدود را در اختیار ما قرار داد و موفق شدیم که از پشت خاکریزهای عراقی عملیات مبارزه با پشه را شروع کنیم و خیلی موفق بودیم.
نقش پزشکها در جامعه بسیار حیاتی است. میخواهیم به عنوان سوال آخر نقش این گروه را در جنگها از زبان شما بشنویم.
هیچ ماموریتی بین پرسنل نیروهای نظامی انجام نمیشود، مگر اینکه نماینده بهداری ارتش در آن حضور داشته باشد. به همین دلیل ما در تمام سطوح حضور داشتیم و بارها خود من در خطوط مقدم حاضر شده و گزارشهایم را به فرماندهان عرضه کردم که سریعا نسبت به تدارک و تامین اقلام بهداشتی ضروری برای رزمندگان همت گمارده شد. اگر قرار بر انجام عملیاتی بود، اول از همه پزشکان و تیمهای خدماتی آماده به خدمت میشدند. خاطرم هست آمبولانسهایی که مجروحان را به پشت جبهه منتقل میکردند، یک کیلومتر مانده به اورژانسی که ما فراهم کرده بودیم، آژیر میکشیدند و بعد از این آژیر، تمام عوامل بهداری برای نجات جان رزمندگان به کمک میشتافتند. ما در ارتش پزشکان حاذقی را در زمان جنگ تربیت کردیم و تحویل جامعه دادیم. پزشکانی که واقعا حق به گردن پرسنل نیروی زمینی دارند.
منبع: روزنامه جام جم
انتهای پیام/