به گزارش گروه وبگردی باشگاه خبرنگاران جوان، در دوران ۸ ساله دفاع مقدس، قرائت دعا، روضهخوانی، مرثیهخوانی و مدح اهل بیت (ع) به انضمام سخنرانی از جمله کارهای فرهنگی و به اصطلاح جبههها، کار تبلیغی محسوب میشد تا موجب ارتقای روحیه و انگیزه رزمندگان شود و هم فرصتی برای تزکیه نفس و شستوشوی آلودگیها احتمالی باشد.
این وظیفه برعهده مداحان بود که آن زمان در عنفوان جوانی خود در جبههها حضور پیدا کردند و میکروفن به دست برای رزمندهها از مولا و مقتدایشان حسین بن علی (ع) خواندند. رزمندگان دفاع مقدس به گواه بسیاری از بازماندگان، جز عارفان و سالکان بودند، حال تصور کنید برای چنین افرادی که مانوس با قرآن، دعا و روضههای اهل بیت (ع) هستند، ذکر مصیبت خواندند چقدر میتواند سخت باشد.
مداحان بسیاری در دوران دفاع مقدس حضور داشتند که یا در آن زمان به کارهای تبلیغی صرف پرداختند و یا در کنار این امور، اسلحه هم به دست گرفتند و به رزم پرداختند. از این میان میتوان به حاج منصور ارضی، حاج صادق آهنگران، نریمان پناهی، ماشاءالله عابدی، مهدی سماواتی، سعید حدادیان، حسین سازور، شهید یونس حبیبی و ... اشاره کرد.
در میان نوحهخوانهای آن زمان شاید حاج محمدرضا طاهری با سن ۱۳ ساله خود از همه بیشتر به چشم آماده باشد. افراد دیگری همچون حاج مهدی سلحشور و حاج محمود کریمی نیز برای برنامههای تبلیغی و یا رزم در جبههها حضور پیدا کردند. در این گزارش به مرور خاطرات، سخنان، تصاویر و فیلمهای به یادگار مانده ۱۰ تن از این مداحان از «روضهخوانی در بهشت» خواهیم پرداخت:
بیشتر بخوانید
منصور ارضی
این مداح اهل بیت (ع) در دهه ۶۰ هیأت دیوانگان حسینی را راهاندازی کرده بود تازه شور «حسین جان» را در هیأت خود با ریتم سینهزنی متفاوت از واحدهای مرسوم آن سالها انجام میداد. همزمان با آغاز جنگ ایران و عراق، او در بعضی از جبهههای جنگ از جمله خرمشهر، دزفول، اهواز، دو کوهه، جبهههای غرب شامل سنندج، مریوان، سقز، ارومیه، مهاباد، مهران و بوکان حضور داشت.
حضور حاج منصور ارضی در جمع رزمندههای دفاع مقدس
حاج منصور در جبههها به روضهخوانی و دعاخوانی میپرداخت که معروفترین حضور او در منطقه «دوکوهه» بود که او در آنجا مراسم دعای کمیل را برگزار میکرد.
ماشاءالله عابدی
حاج ماشاءالله از دعاخوانها و روضهخوانهای برجسته کنونی کشور است که در زمان دفاع مقدس نیز در جبههها حضور پیدا کرد. او در این خصوص میگوید: «جنگ ما جنگ ایران با همه دنیا بود و اگر توجهات اهل بیت (ع) نبود هیچ وقت به پیروزی نمیرسیدیم؛ بنابراین مردم به شدت نیاز به مجالس دعا را درک میکردند. از طرفی در جبهه نیز رمز پیروزی ما همین توسلات بود. خاطرم هست در عملیات کربلای چهار قبل از شروع عملیات همه رزمندهها را در مسجد خرمشهر جمع کردند.
مسجد خرمشهر هم خط مقدم بود و آن طرف نهر، عراقیها بودند. همه لباس ضد شیمیایی پوشیده بودند، چون آن زمان عراق بمب شیمیایی هم میزد من آنجا روضه حضرت علی اصغر (ع) خواندم و بعد از آن، فرمانده عملیات که حاج علی فضلی بود، به همه گفت صلوات بفرستند و همه از زیر ماسک شیمیایی صلوات میفرستاند. اصلاً رمز عملیات توسل بود.»
نریمان پناهی
نریمان پناهی در سال ۱۳۴۴ به دنیا آمد و در زمان جنگ تحمیلی تنها ۱۸ سال داشت که به جبههها اعزام شد و از ادامه تحصیل انصراف داد. آقا نریمان در جبهه معاون گردان میثم بود و در سال ۱۳۶۳، هیأت مکتب الحسین را راهاندازی کرد و تاکنون هم در آن به مداحی میپردازد. او اکنون از جانبازان جنگ به حساب میآید.
آقا نریمان در خصوص حضورش در جبهههای دفاع مقدس میگوید: «در سال ۶۲ به عضویت سپاه درآمدم و در گشت ثارالله (ع) مشغول به کار شدم. به همین خاطر در دومین اعزام به جمع رزمندگان لشکر ۲۷ محمد رسول الله (ص) پیوستم. مدتی را در گردان مقداد و چند صباحی نیز در گردان میثم توفیق رزمندگی داشتم. حقیقتاً گردان میثمیها و مقدادیها در جسارت و شجاعت نظیر نداشتند؛ مردانی مرد همچون داود حیدری، حسین اسکندرلو، نوزاد، جذبانی، صراف و کروبی که به درجه رفیع شهادت نائل آمدند.
آقا نریمان در خصوص در امان ماندن خود از حیله و فتنه تشیع انگلیسی نیز میگوید: «باند تشیع انگلیسی سراغ بنده هم آمدند، پرزور هم آمدند. گفتند که اگر نریمان این دعوت را قبول کند ما به او حسینیه، پول، ماشین و خانه میدهیم و او را تأمین میکنیم. البته خودم نرفتم، چون من بچه جنگ و گردان مقدادم»
مهدی سماواتی
محمد مهدی سماواتی در سال ۱۳۴۴ در خیابان خراسان تهران متولد شد. او در خانوادهای بزرگ شد که پدرش مداح و ذاکر بود و با آموزههای پدر وارد این عرصه شد و با تشویق پدر در جلسات مختلف میخواند، اما خودش میگوید: «از زمان شروع جنگ و حضور در جبهه این خواندن و مداحی کردن تداوم پیدا کرد».
حاج مهدی در دوران دفاع مقدس نوحهخوانی و دعاخوانی داشت که یکی از مناجاتهای او در یادمان شهدای دوکوهه با عنوان «مولای یا مولای» زبان زد است. این مداح اهل بیت (ع) هماکنون نیز از جمله مداحانی است که همچون دوران دفاع مقدس میخواند و میگوید: «خصوصیت سبک سنتی و دفاع مقدسی این است که شعر فاخر میخواندند. ادبیات قوی بود و با خیلی از روایات، احادیث و سیره اهل بیت (ع) منطبق بود.»
حسین سازور
حاج حسین در دوران دفاع مقدس، عضو گردان میثم لشگر بیست و هفت محمد رسول الله (ص) تهران بود. او در خصوص حضور و فعالیتهایش در جبههها میگوید: «بخشی از کارهای فرهنگی جبهه همین روضهها بود. مدح خوانیها و توسلات دو بخش اساسی داشت، بخشی حماسی بود که حاج صادق آهنگران قسمتی از این وظیفه را انجام میداد، ولی بخش مهمی هم مربوط به روضه یعنی توسلات، دعاها، شب زندهداریها، هیأتها، گریهها و مناجاتها بود. این برنامهها در جبهه، نقش اساسی داشت که شاید یکی از ارکان پیروزی و نگه دارنده رزمندهها در جبههها همین روضه بود.
آن دسته از مداحانی که در جبهه بوده و آنجا خواندهاند؛ اکنون خیلی از بقیه مداحان موثرترند. آنها وقتی از شهدا و جانبازان حرف میزنند خودشان شهید و جانباز را لمس کردهاند و این امر باعث شده است، حال این افراد نسبت به دیگران متفاوت باشد. اثرات جبهه بعد از جنگ روی خود خوانندهها، ذاکران و مداحان خیلی بوده است گرچه بخش عمدهای از قشرهایی که با جبهه سروکار داشتند، آن زمان را فراموش کردهاند، ولی همین الان، ما به دلیل نوع وظیفهای که انجام میدهیم دائما با جبهه مانوسیم.»
یونس حبیبی
وقتی نام حاج یونس میآید ناخودآگاه آن نوحه زیبای «یا اباعبداللهالحسین» در ذهن هیأتیها تداعی میشود؛ چقدر زنان و مردانی با آن نوحه بر سر و سینه زدند و کماکان هم در نوحههای ماندگار مرور میشود. حاج یونس در سال ۶۲ به عضویت سپاه پاسداران درآمد؛ او در نوجوانی به جبهههای جنگ اعزام شده و تا یک سال پس از پایان دفاع مقدس در منطقه حضور داشت. نوحههای او را رزمندگان جنگ از یاد نمیبرند، وقتی میخواند: رزمندگان عازم به میدان/ بهر دفاع از دین و قرآن.
حاج یونس حبیبی مداح، نوحهخوان و جانباز شیمیایی دفاع مقدس، ۷ بار در جبهههای جنوب دچار عوارض بمبارانهای شیمیایی دشمن شد. حاج یونس نهایتاً ۷ اردیبهشتماه امسال به جمع یاران شهیدش پیوست.
سعید حدادیان
حاج سعید هم از آن دست مداحانی است که در سنین بسیار کم و آغاز جوانی راهی جبهههای دوران دفاع مقدس شد. او در جبههها به مداحی و روضهخوانی پرداخت. حاج سعید میگوید: «از سالهای ۶۱ - ۶۲ توفیق پیدا کردم در جنگ حضور پیدا کنم. اولین بار که رفتم ۱۶ - ۱۷ سال داشتم و فقط یک تماشاگر بودم.
او در خصوص نوع سبکها و نوحههایی که در دوران دفاع مقدس خوانده میشد، میگوید: «در جبههها همان سبکهایی خوانده میشد که در هیاتهای تهران آن زمان بود. مثلا در بازار تهران آقامهدی خرازی یک سبک و یک نوحه درست کرده بود. ما همان را میآوردیم و میخواندیم. یعنی هم وداعش را درست میکردیم و هم یکی از بچهها در گردان مقداد یک نوحه براساس آن سبک درست میکرد. گاهی هم سبکهایی برای نوحه خوانی ابداع میکردند یا گاهی در برخورد با نوحههای بچههای شهرستانها، برخی سبکها را از آنها میگرفتیم. مثلا من از شاهرود بعضی سبکها را گرفتم و اجرا کردم.»
در جبههها حتما نیاز بود مداح حرفهای باشد، ممکن بود در این جمع دو سه نفره یک نفر زیارت عاشورا خوب میخواند، او عِنان کار را دست میگرفت. حاج سعید میگوید: «یک گردان ممکن بود یکی دو تا مداح داشته باشد، اما در سه گروهان اصلا مداح نبود، ولی در همان گروهان هم یکی بود که بخواند. باز گروهان سه دسته بود و هر دسته برای خودش یکی دو نفر مداح داشت. ممکن بود حرفهای نباشند، اما زیارت عاشورا را خیلی خوب میتوانستند بخوانند. چهار تا مطلب هم از روی کاغذ میخواندند. این بود که بارشان بار میشد. عمده مطلب این بود که نفسها حق بود. یکی از رفقای ما شهید شد. آخرین روضهای که خواند ما خیلی خندیدیم. گفت حضرت عباس وقتی دستش قطع شد قمقمه را به دندان گرفت. حالا چرا قمقمه؟ خود من هم بعدها یک وقت جایی روضه میخواندم. آمدم بگویم حضرت هر چه داشتند داخل انبان یا مشکی ریختند، گفتم حضرت هر چه داشتند ریختند داخل کیسه پلاستیک ریخت و به دندان گرفتند. بعد خودم خندهام گرفت.»
محمدرضا طاهری
حاج محمد شاید از پدیدههای مداحی در دوران دفاع مقدس باشد که با ۱۳ سال سن به جبههها رفت و به روضهخوانی و مداحی پرداخت.
نوشته روی پیراهن محمد رضا طاهری: «تا یار که را خواهد و میلش به که باشد یا حسین»
او در خصوص اعزام به جبههها میگوید: «سال ۶۱ توفیق شد که به جبهه بروم، آن موقع ۱۳ سال داشتم، قبل از جبهه در محله قدیمیمان، نازیآباد، هیأتی داشتیم؛ همین هیأت «حسینجان» که آن وقت در نازیآباد برقرار بود و حاج ناصر ارضی (برادر حاج منصور) این هیأت را میگرداند. خود ایشان صحبت میکرد و بعد هم من و دیگر دوستان میخواندیم. از دل همان هیأت، ۲۳ نفر از بچهها جمع شدیم که به جنگ برویم. اولین خواندنم در جبهه هم داستان جالبی دارد که برایمان دردسرساز شد.
اولین جایی را که در جبهه خواندم در پادگان ابوذر در گیلانغرب بود. آن ایام شروع نوآوریهای حاج آقا منصور بود. سبک «حسین جان» ایشان خیلی محبوب شده بود. ما هم از ایشان یاد گرفته بودیم و به همان روش وقتی میخواندیم بچهها هروله میکردند و سینه میزدند. یادم هست شب اولی که میخواستیم در گردان مقداد برنامه بگیریم، شاید حدود ۱۰ فرمانده در مجلس ما حاضر شدند.
ما هم به همان روش خودمان مداحی کردیم، ولی صبح روز بعد عذرمان را خواستند! خدا بیامرزد شهید بهمن نجفی که در آن زمان فرمانده گردان ما بود، میگفت مگر اینجا رقاصخانه است که شما میرقصید؟! اولش، چون سنم کم بود خیلی بههم ریختم. گفتم چرا اینها نسبت به روضه امام حسین اینطور سخن میگویند، ولی بعدها متوجه شدم بههر حال آنها هم حق داشتند. چون نسبت به روش و نیت ما هیچ ذهنیتی نداشتند. در نهایت گفتند هر کسی که میخواهد در گردان بماند، باید تعهد بدهد از این کارها نکند. من هم تعهد ندادم و از گردان رفتم.
مهدی سلحشور
حاج مهدی هم از جمله نوجوانی بود که به جبهههای دفاع مقدس رفت و در جبههها نوحهخوانی کرد و به قول خودش مداحی را از جبهه آغاز کرد. او میگوید: «تا سال ۱۳۶۳ در گروه سرود و تئاتر مسجد فعال بودم. به دلیل آنکه سنم به حد قانونی نرسیده بود و اهالی مسجد و محله هم این را میدانستند، نمیتوانستم از آنجا به جبهه بروم، بنابراین به مسجد سیدالشهدا در انتهای خیابان دامپزشکی که نزدیک مدرسهام و دور از خانه بود، رفتم و در آنجا فعال شدم تا زمینههای حضور در جبهه برایم فراهم شود. اوایل سال ۶۵ بود که توانستم مجوز اعزام به جبهه را از پایگاه مقداد تهران کسب کنم و برای آموزش به کردستان اعزام شدم.»
او حتی درسهای مدرسه از دوم راهنمایی تا اول نظری را در جبههها خواند. حاج مهدی در خصوص مدت حضورش میگوید: «پس از مدتی که در زمان عملیات کربلای ۵ در تیپ ۱۱۰ خاتم الانبیاء حضور داشتم به لشکر ۱۰ سیدالشهدا رفتم و تا قطعنامه در آنجا بودم.»
محمود کریمی
در دفاع مقدس هرکس هر طور بلد بود خودش را خرج میکرد و کسی دنبال کلاس و پز نبود. گروهای فرهنگی زیادی برای رونق فضای معنوی خودشان را به جبهه میرساندند. گروهای سرود، نمایش و حتی نقالها هم بساطشان را به جبهه میآوردند. از جمله گروه سرودهایی که به جبهه آمدند، گروهی بود که تک خوانش در حال حاضر مداح معروفی است.
آنها برای ولادت امام زمان (عج) در تابستان سال ۶۵ در اردوگاه دز و در جمع رزمندگان لشگر ۱۰سیدالشهداء (ع) برنامه اجرا کردند و اینگونه خودشان را معرفی کردند که: گروه سرود قاسم ابن الحسن تقدیم میکند. تک خوان این گروه هم برادر شهید و هم فرزند شهید بود. حاج محمود آن موقع ۱۸ سال داشت که در جبههها خواند.
منبع: فارس
انتهای پیام/
خدا خیرتان بده
شیراز