به گزارش خبرنگار احزاب و تشکلهای گروه سیاسی باشگاه خبرنگاران جوان، آیتالله طالقانی در نخستین ساعات سحرگاه نوزدهم شهریور سال ۱۳۵۸ پس از سالها تلاش خستگیناپذیر، فعالیت سیاسی و مبارزه با رژیم پهلوی دارفانی را وداع گفت و در میان اندوه هزاران نفر از مردم تهران تشییع و به دیدار معبودش شتافت.
وفات آیت الله طالقانی اما مدتها مشکوک عنوان شد. شائبهی وفات مشکوک این عالم برجسته انقلاب اسلامی تقریبا اولین بار در یک کتاب بحث برانگیز مطرح شد. ولادیمیر کوزیچکین، مامور سازمان اطلاعات و جاسوسی شوروی سابق در ایران طی سالهای ۱۹۷۷ تا ۱۹۸۲ در کتاب خاطراتش در این باره نوشته است:
«.. ملاقات با سفیر شوروی هنگام صبح صورت گرفت. پس از خاتمه ملاقات، طالقانی مانند معمول سرخوش بود. ولی شب هنگام پس از صرف شام ناگهان حالش به هم خورد. نگهبانان شخصیاش به سوی تلفن هجوم بردند تا به دکتر خبر بدهند، ولی خط قطع بود. کوشیدند به او آب بخورانند، ولی جریان آب هم قطع شده بود. پیرمرد شانسی نداشت. مخالفانش همه چیز را تا آخرین جزئیات حساب کرده بودند.»
از همین رو بر آن شدیم تا چند و چون این موضوع را از زبان تاریخشناسان کشورمان بپرسیم.
موسی حقانی استاد دانشگاه و معاون پژوهشی موسسه مطالعات تاریخ ایران در گفتوگو با گروه سیاسی باشگاه خبرنگاران جوان در این باره گفته است: البته این درست است که آیتالله طالقانی شب پیش از وفات دیداری با سفیر شوروی داشته است، اما افرادی که این موضوع را مطرح کردند، هرگز روشن نکردند که شوروی چه انگیزهای در ارتکاب این عمل داشته است.
او در ادامه میگوید: معمولا بعد از چنین مرگهایی گمانهزنیهای بسیاری صورت میگیرد و برخی حتی خانواده خود آیتالله طالقانی را هم متهم به انجام این کار کردند؛ اما معتقدم اگر قرار به ترور ایشان بود آمریکاییها، اسرائیل و انگلیسیها انگیزه بسیار بالاتری در ارتکاب این جنایت داشتند؛ زیرا اینها لطمههایی سنگین از تفکر او خورده بودند.
حقانی معتقد است که در این ماجرا گمانهزنی حرف اول را میزند و مرحوم طالقانی بیش از هر چیز به واسطه فشارهای زندان و تبعیدهای مکرر و حتی لطمهای که از مشاهده شکنجه جوانان انقلابی خورده بود از دنیا رفته است؛ زیرا بعد از آزادی از زندان هم به طور مکرر آثار سختیهای زندان در جسم و روح آیتالله طالقانی وجود داشت و به همین سبب هم او به طور طبیعی از دنیا رفتند و نتوانستند او را احیا کنند.
خسرو معتضد تاریخ نگار دیگری است که در این باره میگوید: آیتالله طالقانی در اثر بیماری از دنیا رفتند و شدت این بیماری به حدی بود که ایشان وقتی در مجلس حضور یافت به ناچار بر روی زمین نشست؛ علاوه براین آیتالله طالقانی فردی بود که مدتهای بسیاری را در تبعید گذرانده بود.
او در ادامه با اشاره به دیدار آیت الله طالقانی با سفیر شوروی میگوید: در اوایل انقلاب چنین دیدارهایی بسیار صورت میگرفت؛ زیرا سران کشورهای خارجی درصدد بودند تا هر چه بیشتر مقامات کشورمان را بشناسند؛ برای مثال یک هیاتی هم از هند برای دیدار با امام خمینی (ره) آمده بودند.
معتضد میافزاید: ولادیمیر کوزیچکین افسر سابق کا گ ب در ایران بوده که بعدها هم به غرب پناهنده شد و در خاطراتش نوشته که "ما تعجب کردیم از اینکه چرا پس از ملاقات با افسر ما آیتالله طالقانی از دنیا رفت؛ مسکو تلاش داشت تا با آیتالله طالقانی ارتباط برقرار کند و از همین رو این دیدار در ۱۰ سپتامبر یعنی ۱۹ شهریور ۵۸ انجام شد، دو ساعت به درازا کشید و سپس وینوگرادف سفیر ما به سفارتخانه بازگشت؛ مخبران ایرانی وضعیت جسد را شرح دادند و از این شرح علامت مسمویت را به وضوح دریافتند و در همین حال تمام روزنامهها بر این موضوع تاکید کردند که طالقانی بلافاصله پس از دیدار با سفیر شوروی در گذشته است."
این تاریخ نگار در ادامه به نقل از این کتاب آورده است: اگرچه مستقیم چیزی گفته نشد، اما به زودی شهر پر شد از این شایعه که وینوگرادف ضمن خداحافظی و دست دادن با او به وسیله حلقه محتوی سم و دارای سوزن او را مسموم کرده است؛ این داستان اگر چه یاوه بود، اما جامعه ایران که علاقه شدیدی به پذیرش این داستانها دارد، این داستانها را جدی تلقی کرد؛ وینوگرادف جایی در ملا عام دیده نمیشد و زمانی که به بیرون خانه میرفت یک نگهبان مسلح از افراد و نگهبانان حفاظتی سفارتخانه او را همراهی میکرد؛ در آن روزها در مهمانیهای دیپلماتیک لطیفه تازهای نقل محافل شده بود."
او به نقل از این کتاب گفته است "چند روز بعد معلوم شد که ملاقات با سفیر ما در شوروی هنگام صبح صورت گرفت و پس از این ملاقات طالقانی خوشحال بود، اما شب هنگام حالش به هم خورد و نگهبانان شخصی او به سمت تلفن هجوم بردند تا به دکتر خبر دهند، اما خط قطع بود، کوشیدند تا به او آب دهند، اما جریان آب هم قطع بود."
معتضد در ادامه تاکید کرده است: من با قدرت این موضوع را تکذیب میکنم، زیرا در ابتدای این کتاب هم به نقل از مقامات شوروی آورده شده ما رفتیم او را ببینیم، زیرا او را یک فرد معتدل میدانستیم، پس چه دلیلی برای کشتن او وجود داشته؟ این امر هم که آب و تلفن قطع شده بود دلیل محکمی برای این مدعا نیست؛ زیرا در روزهای اوایل انقلاب به وفور از این اتفاقها رخ میداد و اصلا تشکیلات این چنینی برای ترور وجود نداشت.
سعدالله زارعی عضو هیات علمی دانشگاه میگوید این شایعات در همان زمان رحلت مرحوم آیت الله طالقانی مطرح شد، کما اینکه در زمان مرگ برخی از شخصیتهای دیگر کشور هم مطرح شد؛ درباره فوت حاج سید احمد آقای خمینی هم این مسئله وجود داشت.
او در ادامه گفته است البته این نکته اهمیت دارد که مرحوم آیت الله طالقانی در اواخر دوره حیاتشان مواضع بسیار محکمی درباره برخی گروهها نظیر منافقین پیدا کرده بودند و در آن خطبه تاریخی هم که برضد منافقین خواندند، از لفظ "جوجه کمونیسم" استفاده کردند و بیان تندی هم بر ضد آشوبهای منافقین داشتند، اما معتقدم که این موضوعات بر رحلت او تاثیر گذار نبوده است.
زارعی با اشاره به دیدار آیتالله طالقانی با سفیر شوروی میگوید که ادعاهایی در همان زمان هم مبنی بر این موضوع مطرح شد؛ رحلت او شبیه به آیتالله هاشمی بود و اتفاقی ناباورانه برای مردم محسوب میشد؛ زیرا کسی انتظار نداشت که آیتالله طالقانی که هفته قبل بیش از یک ساعت خطبه خوانده بود از دنیا برود، اما در عین حال این مسئله امری طبیعی است که مرگ یک باره اتفاق بیفتد؛ افرادی هم که بر اثر سکته از دنیا میروند تا یک ساعت قبل عمدتا حالت عادی داشته و فعال بودند؛ لذا میتوان گفت که سندی دال بر این موضوع و جود نداشت و همه اینها در حد یک ادعا بود.
افرادی که نامشان در بالا آورده شده تنها بخش کوچکی از تاریخ نگارانی هستند که مرگ آیتالله طالقانی را شایعه میپندارند، بنابراین میتوان گفت که مرحوم طالقانی پس از سالها شکنجه و تبعیدهایی که در دوران پهلوی گذرانده بود بر اثر مرگ طبیعی به دیدار معبود خود شتافته و شاید تنها قاتل او شکنجههایی بود که در دوران شاه مخلوع پهلوی بر او تحمیل شد.
فاطمه تورانلو
انتهای پیام/