واقعهٔ عاشورا هرچند در روزی خاص و در سرزمینی خاص رخ داده، اما شکوه و عظمت و قدرت پیامش چنان است که در حصار جغرافیا و تاریخ محدود نمانده، از همهٔ مرز‌ها عبور کرده و امروز به دست ما رسیده است.

به گزارش گروه وبگردی باشگاه خبرنگاران جوان،  متن زیر یادداشتی است که نصرالله حکمت استاد فلسفه و عرفان اسلامی دانشگاه شهید بهشتی به مناسبت ایام محرم نوشته است:

السلام علیک یا اباعبدالله

باز این چه شورش است که در خلق عالم است

باز این چه نوحه و چه عزا و چه ماتم است

واقعهٔ کربلا رویدادی فراتاریخی است. همهٔ رخداد‌های تاریخی، زندانیِ زمان و مکان، و تابع صحت و سقم اند. هر رویداد تاریخی را اگر از زمان و مکان خاصش خارج کنیم، معنای خود را از دست می‌دهد و انگار واقع نشده است. از این رو پژوهش‌های تاریخی، روش متناسب با خود را دارد و می‌خواهد وقایع تاریخی را در زمان و مکانشان، و دقیقاً همان‌گونه که رخ داده است بیابد و صحت و سقم آن‌ها را معلوم کند.

اما رویداد فراتاریخی، وضعیتی برونْ‌تاریخی دارد و در محبس هیچ زمان و مکان خاصی گرفتار نیست. چنین رویدادی محدوده‌های زمانی و مکانی را درمی‌نوردد و فارغ از هر حد و مرزی، پیام خود را به گوش هر کس بخواهد بشنود، می‌رساند و در آن‌سوی صحت و سقم، و صدق و کذب قرار دارد.

واقعهٔ عاشورا هر چند در روزی خاص و در سرزمینی خاص، رخ داده، اما شکوه و عظمت، و قدرت پیامش چنان است که در حصار جغرافیا و تاریخ، محدود نمانده، از همهٔ مرز‌ها عبور کرده و امروز به دست ما رسیده است؛ بنابراین ما نمی‌توانیم صرفاً با روش‌ها و معیار‌های مطالعات تاریخی، به بررسی و قرائت عاشورا بپردازیم. امروز کسان بسیاری هستند که پاره‌ای از جزئیات واقعهٔ کربلا را زیر سوال می‌برند؛ اما توجه ندارند که این جزئیات، هیچ اهمیتی ندارد و بود و نبود آن‌ها نمی‌تواند این رخداد فراتاریخی را به رویدادی تاریخی تبدیل کند.

توصیه‌ام به دلدادگان حضرت محبوب، اباعبدالله الحسین علیه السلام این است که این واقعه را تاریخی نبینند و خود را مشغول جزئیات نکنند و در باب صحت و سقم آن‌ها ذهنشان را گرفتار تردید و شبهه ننمایند.

برای کسانی که این واقعه‌را صرفاً تاریخی می‌بینند و از این راه می‌خواهند اصل آن را زیر سوال ببرند و مخدوش کنند، شما هر مقدار رفع شبهه کنید، شبهات و تردید‌ها و سنگ‌اندازی آنان افزایش می‌یابد.

عاشورا، نهری از نور است که در ظلمت ستبر شب تاریخ، جریان یافته و اینک نرم و آرام، دل تاریکی‌ها را می‌شکافد و پیش می‌رود.

برای کسانی که در خارج از ساحت این واقعه قرار دارند، درک و فهم آن ناممکن و یا بسیار دشوار است. فقط کسانی می‌توانند آن را بفهمند یا با جوانب مختلف آن، ارتباط برقرار کنند که درون ساحت عاشورا باشند. برای کسی که درون آن زیسته و با آن نفس کشیده و بدین‌گونه همهٔ وجودش با آن گره خورده است، عاشورا به مثابهٔ خانهٔ او است؛ خانه‌ای که در آن بزرگ شده و با همهٔ اجزایش ارتباط عاطفی و وجودی دارد.

کسی که با واقعهٔ عاشورا ز یسته، و آن را بخشی از هویت خود می‌داند، نه به کسی اجازه می‌دهد که خانه‌اش را اشغال کند و به انحصار خود درآورد؛ و نه تحت تأثیر القائات کسی قرار می‌گیرد که او را تشویق به خروج از خانه و واگذاری آن به کسانی می‌کند که در صدد اشغال آنند. ماهیت کسی که ما را تشویق به ترک خانه می‌کند، با ماهیت کسی که در صدد اشغال خانه و مأوای ماست، یکی است.

ایران، خانهٔ ما است.

ایمان، خانهٔ ما است.

عاشورا، خانهٔ ما است.

ما خانه‌مان را ترک نمی‌کنیم و به کسی هم اجازه نمی‌دهیم که آن را به اشغال و انحصار خود درآورد.

امروز ما در روزگاری پر آشوب و به‌هم‌ریخته به سر می‌بریم که همه چیز از جایگاه خود برون رفته است. اگر بگوئیم در روزگار «غربت حقیقت» زیست می‌کنیم، بیراه نگفته‌ایم. «غربت حقیقت»، بر اثر دو اشباع (تعبیر «اشباع» را از استاد رحمان‌زاده گرفته‌ام) پدید آمده است:

۱. اشباع دینی

۲. اشباع عقلی.

در قرون وسطای مسیحی و در غرب، انسان‌ها شکلی از اشباع دینی را تجربه کردند. ما نیز در این سال‌ها نحوی از اشباع دینی را _ البته رقیق‌تر از شکل قرون وسطائی‌اش _ تجربه کردیم.

واکنش طبیعی انسان به هرگونه اشباعی، گرایش به نقطهٔ مقابل آن، و سردرآوردن از اشباعی دیگر در نقطهٔ مقابل آن است. این تجربه در غرب، به شکل خروج از اشباع دینی و ورود به فضای اشباع عقلی صورت گرفت.

نکتهٔ قابل تأمل در این باب این است که در فضای اشباع، خواه اشباع دینی و خواه اشباع عقلی، حقیقت دین و حقیقت عقل، غایب است و به جای آن، «شبه‌دین» و «شبه‌عقل» می‌نشیند.

از جانب دیگر در وضعیت اشباع، مدیریت «شبه‌دین» و «شبه‌عقل» به دست متولیان است؛ یعنی متولیان دین، دین و امور دینی و متولیان عقل، عقل و فلسفه و فکر را مدیریت می‌کنند. پس در چنین وضعیتی انسان‌ها نه حقیقت دین را درمی‌یابند و نه حقیقت عقل را.

در کربلا وجود مقدس امام علیه‌السلام، هم مظهر حقیقت ناب عقل است و هم مظهر حقیقت ناب دین.

در قرن نوزدهم نیچه (فیلسوف آلمانی) سخن از این گفت که انسان‌خدا را کشته است. او نمی‌دانست که جماعتی شیعه‌نام، قریب چهارده قرن است که در ریخته‌شدنِ خون خدا در کربلا، شیون و زاری می‌کند و مرثیه می‌سراید.

آری حقیقت ناب عقل و حقیقت ناب دین را در کربلا سر بریدند و خونش را بر زمین ریختند. اینک هر آنکه در جست‌وجوی حقیقت است باید بداند که در روزگار «غیاب حقیقت» و در ظلمت شب تاریخ به‌سرمی‌برد و در این تاریکیِ تودرتو، و در این ظلمت ضخیم و ستبر، از «وضوح»، سخن‌گفتن و شنیدن، فریبی بیش نیست. ما باید درون این تاریکی، تمرین کنیم و بیاموزیم که چگونه می‌توانیم آوای حقیقت را به شکلی مبهم و ناروشن بشنویم.

از جانب دیگر اگر فیلسوف، دغدغهٔ حقیقت و عشق به آن را دارد و دریابد که در کربلا حقیقت را سربریدند، باید اینک در سوگ حقیقت مرثیه بخواند و نوحه‌سرائی کند و به یاد مردم آورد که جستن حقیقت در ظلمت شب تاریخ، راه ورسم خاص خود را دارد. باید یادمان دهد که نه در دام حقیقت‌فروشان بیفتیم و نه در دام منکران حقیقت.

آری ما امروز به «فیلسوف روضه‌خوان» نیاز داریم. جهان امروز و زندگی مدرن، انسان‌ها را کوچک و حقیر و همشکل کرده و هر دسته از آن‌ها را درون «جهان‌لانه»‌ای خاص قرار داده است. ویژگی زیستن در «جهان‌لانه»، مأنوس ماندن با مجموعه‌ای از مفاهیم خاص است که باطنِ ماندنِ در این «انس»، محبوس شدن در آن مفاهیم، و بر اثر آن، گسستن از مفاهیم دیگر و انسان‌های دیگر و جهان‌های دیگر است؛ و سرانجام، کوچک و کوچک‌ترشدن انسان است.

تلاش برای نجات دادن عاشورا از انحصار کسانی که متولی عاشورا شده‌اند و در نتیجه، به جای عاشورا، «شبه عاشورا» می‌نشانند، از یک‌سو حقیقت ناب عقل و دین را از محبس منافع و مطامع، می‌رهاند؛ از سوی دیگر این حقیقت رهاشده از محبس، این قدرت حقیقی را دارد که ما را از همهٔ «جهان‌لانه» هائی که در آن‌ها زندانی شده‌ایم رهایی بخشد.

حقیقت رهائی‌بخش عاشورا، شبکه‌های گسترده و گشوده‌ای از مفاهیم ناب را که با جان آدمی در ارتباط است و او را به کل هستی متصل می‌کند، بی‌دریغ در اختیار او می‌نهد تا این توانایی را در خود بیابد که می‌تواند از همهٔ زنجیرها، زنجیر‌های اشیا و اشخاص و مفاهیم منحط، رهایی یابد.

اینک ما عاشورا را این‌گونه می‌خوانیم که: عاشورا ما را از محبس همهٔ مفاهیم منحطِ متولیان عقل و دین، می‌رهاند. عاشورا حقیقت رهائی‌بخش است.

منبع: مهر

انتهای پیام/

اخبار پیشنهادی
تبادل نظر
آدرس ایمیل خود را با فرمت مناسب وارد نمایید.