به گزارش خبرنگار گروه استان های باشگاه خبرنگاران جوان از آبادان، مرداد گرم آبادان فصل باریدن نبود، اما آن روز تمام شهر یک صدا بارید. از گوشه و کنار دیارمان، فریاد و فغان مردم به گوش میرسید، شهر غم زده بود و شهروندان سوگوار.
سوگوارِ زنده سوزی همشهریان شان در شعلههای آتش سینما رکس، جایی که ۲۸ مرداد ۱۳۵۷ در آن، سکانسی سوزناک، سناریویی مبهم و ژانری تلخ، بر پرده تاریخ رفت.
دست در دست هم به خیال ثبت خاطرهای ماندگار از تماشای فیلم گوزنها، طفل ۹ ماه شان را در آغوش گرفتند و راهی سینما شدند.
جایی که پدر بزرگ، نمی خواست؛ نوه اش در تاریکی آن دچار ترس و واهمه کودکانه شود. پس او را از پدر و مادرش جدا می کند با خود می برد.
هیچ کس از خانواده محمدی فکرش را هم نمیکرد که این جدایی برای بیژن ۹ ماهه، ابدی شود.
او حالا ۴۳ ساله است و در آرزوی دیدن پدر و مادری که در کنار ۳۷۷ نفر از ۶۷۷ تماشاچیان، سینما رکس، زنده زنده سوختند. به قدری سوختند که تنها از روی انگشتر و گردنبند میشد آنها را شناسایی کرد.
بیژن محمدی، جاماندهای که همه او را به فرزند رکس میشناسند از خاطرات ۱۶ سالگی اش میگوید: درست در اوج نوجوانی، برای اولین بار انگشتر پدر و سینه ریز مادرم را دیدم، در حالی که گوشت سوخته تنشان به آن چسبیده بود. هرچند دیدن و کنار آمدن با این صحنه سخت بود و ناممکن، اما بالاخره گوشت چسبیده پدر را جدا و انگشتر را برای همیشه به دست کردم. ولی برای سینهریز مادرم نتوانستم اینکار را انجام دهم در عوض آنها را در کنار قبر مادرم، به خاک سرد مزارش امانت دادم.
او پوشیدن انگشتر را مانند داشتن پدر و مادر میداند. پدر و مادری که در دنیای آتشین خشم و خراش عدهای تبهکار، پشت درهای بسته خاکستر شدند.
پیش از انقلاب و در ۳۱ مرداد همان سال، حضرت امام خمینی (ره) در پیامی فاجعه بزرگ سینما رکس را به مردم داغدار ایران، علی الخصوص آبادانیهای عزادار، تسلیت گفتند و اظهار کردند: من گمان نمیکنم هیچ مسلمان یا انسانی دست به چنین فاجعه وحشیانهای بزند، جز آنان که به نظایر آن عادت نمودهاند و خوی درندگی و وحشیگری، آنان را از انسانیت بیرون برده باشد.
مردم غم زده آبادان نیز خوستار مجازات عاملان این حادثه بودند. حادثهای که تحقیقات صورت گرفته از عمدیبودن آن حکایت داشت و نهایتا در سال ١٣۵٩ فردی به نام حسین تکبعلیزاده، اقرار کرد که عامل جنایت، او و دوستانش بودهاند.
۴۲ سال از آن روز میگذرد، روزی که آتش همه چیز را سوزاند؛ لباس ها، اسکناسها و حتی انسان ها، اما خاطرات را شعلهور کرد آنقدر شعلهور که حالا جای خالی شان در تقویم همچنان داغ است.
تقویمی که بخشی از هویت تاریخی اش به فاجعه سینما رکس گره خورده و در دست فراموشی است.
اما حافظه تاریخ به خوبی می داند که در فاجعه زنده سوزی، صدها نفر سوختند تا مشعلهای انقلاب روشن بماند و این یعنی تا ابد، آتش سینما رکس آبادان خاموش نخواهد شد.
انتهای پیام/م