به گزارش حوزه سیاست خارجی گروه سیاسی باشگاه خبرنگاران جوان، سید حامد موسوی، عضو هیأت علمی دانشگاه تهران و پژوهشگر حوزه روابط بینالملل، در نشست «یکجانبهگرایی آمریکا در جهان چندقطبی» با نگاهی به رویکردهای یکجانبهگرایانه و چندجانبه گرایانه آمریکا در نظام روابط بینالملل بیان کرد: در این واقعیت که آمریکا دچار افول شده است اتفاق نظر وجود دارد و حتی اندیشمندان آمریکایی از نخستین روزهای پس از پایان جنگ سرد پیشبینی میکردند این افول رخ خواهد داد؛ این افول با روی کار آمدن ترامپ شتاب گرفت.
افول هژمونی آمریکا؛ واقعیتی اجتنابناپذیر
موسوی در این نشست با اشاره به دیدگاه نظریهپردازان واقعگرای آمریکایی مبنی بر فرارسیدن دوران افول هژمونی این کشور گفت: بر سر این که آمریکا دچار افول شده است در میان اندیشمندان آمریکایی اتفاق نظر وجود دارد. واقعگراها از نخستین روزهای پس از پایان جنگ سرد و فروپاشی شوروی که ایالات متحده در اوج قدرتمندی قرار داشت، پیشبینی میکردند این افول، دیر یا زود رخ خواهد داد. از سویی لیبرالها و نئولیبرالها معتقدند در دورههای گوناگونی -به طور مثال ریاست جمهوری بوش پسر- به قدرت نرم آمریکا آسیب وارد شده است. حتی رویکرد یکجانبهگراها افول ترامپ را نمایان میکند و شعار ترامپ مبنی بر اینکه دوباره آمریکا را عالی کنیم، گواهی بر این حقیقت است که آمریکای دچار افول میخواهد دوباره به اوج بازگردد.
موسوی با اشاره به تفاوت ماهوی میان افول و فروپاشی گفت: فروپاشی آمریکا در کوتاهمدت محتمل نیست اما افول این کشور حتمی است. افول ممکن است ۵۰ سال یا حتی یک قرن بهطول بیانجامد و شتاب این افول، موضوعی است که جای بحث دارد.
استادیار دانشکده حقوق و علوم سیاسی دانشگاه تهران، مهم ترین دلیل افول قدرتها را طبق نظریه ثبات هژمونیک، استفاده بیش از حد از قدرت هژمون عنوان کرد و گفت: یک هژمون وقتی قدرتمند میشود، تا جایی مداخلاتش را افزایش میدهد که هنگام افول، بیش از حد درگیر شده است و هنوز باور دارد میتواند تمامی این چالشها را مدیریت کند در حالیکه قدرت رو به افول باید اولویتهای اصلی خودش را دنبال کند که برای کشور رو به افولی چون آمریکا، قطعاً یکجانبهگرایی، تمامیتخواهی، ماجراجویی خاورمیانه و دخالت در امور کشورها جزو این اولویتها نیست.
ترامپ افول آمریکا را شتابان کرد
وی با بیان اینکه دولت ترامپ، افول آمریکا را تسریع بخشیده و آسیبهای جبرانناپذیری به این کشور وارد کرده است، ادامه داد: معتقدم رویکرد اوباما که واقعگرایانه بود افول آمریکا را تا حدی کند کرد و از این سو، ترامپ و همراهان او به این افول شتاب بخشیدند. در حال حاضر در صورت فعال شدن مکانیزم ماشه، هزینههای جبران ناپذیر تازهای بر دوش آمریکاییهای خواهد بود، چراکه اصولاً ترامپ تصمیماتی اتخاذ می کند که به ضرر آمریکا و به نفع شخصی خودش است.
موسوی ادامه داد: تصمیمات یکجانبهگرایانه ترامپ نه تنها به قدرت آمریکا و فاصله رقبا کمک نکرده، بلکه کشورهای مدعی مانند چین را به شدت انگیزهمنده کرده است تا با شتاب بیشتری آمریکا را به کنار بزنند.
تلاش آمریکا برای توقف روند افول
موسوی با بیان این پرسش که چرا آمریکا در برهههایی یکجانبهگرایی و در برخی مواقع چندجانبه گرایی را برگزیده است، افزود: طبق نظریه ثبات هژمونیک که در روابط بین الملل توسط برخی اندیشمندان مورد توجه قرار گرفته است، نظام بین الملل در یک سیکل بسته حرکت میکند که در مرحله نخست این چرخه، تعادل هژمون مد نظر است.
وی ادامه داد: مرحله دوم سیکل، مرحله ای است که هژمون برای نظام بینالملل، فواید و آوردههایی را برای دیگر قدرتها دارد. مثلا اگر ناامنی در نقطهای از دنیا ایجاد شود، هژمون با هزینه خودش این ناامنی را برطرف می کند و با این کار اگرچه به نفع خودش کار میکند، آوردههایی برای کل سیستم دارد. در مرحله بعدی این چرخه، رقبا سعی میکنند با شتاب بسیار زیاد خود را به هژمون برسانند. اگر در یک مسابقه، هژمون مسابقه دهنده پیشتاز باشد، در مرحله چهارم یعنی عدم تعادل هژمون، باقی رقبا به هژمون رسیدهاند.
این استاد دانشگاه تهران با اشاره به کاهش رشد سهم آمریکا از GDP جهانی، آن را نشانهای از افول آمریکا دانست و گفت: این میزان از ۴۰ درصد در دهه ۶۰ میلادی به ۲۱ درصد رسیده است. اگرچه ممکن است آمریکا رشد خود را ادامه دهد، اما جایگاهش در قیاس با سایر رقبا، نازل و این فاصله کمتر شده است.
موسوی با بیان اینکه در مرحله جنگ هژمونیک، میان هژمون موجود و رقیبی که میخواهد جایگزین هژمون شود، چالش جدی شکل میگیرد، ادامه داد: آن کشوری که در حال رشد است هژمون را به چالش میکشد، با هم میجنگند و معمولاً رقیب پیروز میشود و این چرخه هژمونیک از نو تکرار میشود.
این پژوهشگر حوزه علوم سیاسی با بیان اینکه بر مبنای دیدگاه نظریهپردازان واقعگرایی، افول قدرتها حتمی است، اظهار کرد: در مورد مراحل زمان این افول باید بر اساس شرایط و مورد مطالعه، زمانبندی محاسبه شود. البته اکنون این نظام به چالش کشیده شده است. بر اساس گزارش CIA همین امروز هم PPP چین از آمریکا جلو زده است.
ایران هژمون آمریکا را در منطقه به چالش کشانده است
وی با بیان اینکه در نگاه اندیشمندان واقعگرا، تغییر نظم لزوما نظامی نیست و بازیگری که می خواهد نظم را تغییر دهد صرفا به گزینه نظامی متوسل نمی شود و به توسعه جعرافیایی، سیاسی و اقتصادی علیه هژمون عمل میکند ادامه داد: این دست دولتها را تجدید نظر طلب میخوانند. بر اساس آخرین NSS منتشر شده، چهار بازیگری که می خواهند این نظم را تغییر دهند در درجه اول چین و روسیه در سطح جهانی و نیز ایران و کره شمالی هستند که می خواهند نظم و معادلات قدرت را در سطح منطقهای تغییر دهند.
وی با بیان اینکه شاه بیت سیاست خارجی آمریکا در نظام روابط بین الملل، حفظ جایگاه برتر آمریکا است، عنوان کرد: هدف تمامی رویکردها از جمله یکجانبهگرا، لیبرال یا چندجانبهگرا و واقعگرا این است که آمریکا بیشترین قدرت را در نظام روابط بینالمللی داشته باشد. در اهداف دولتها بر سر این موضوع اشتراک وجود دارد و اختلاف بر سر تاکتیکهاست.
آمریکا؛ نظامی تک قطبی برای یک لحظه
موسوی درباره رویکرد نخست یعنی واقعگرا توضیح داد: واقع گرایان معتقدند پایان جنگ سرد و نظام قدرت تک قطبی، لحظهای بوده و بعد از چند صباحی، جایگاه خود را از دست خواهد داد و افول در این رویکرد اجتناب ناپذیر است. دیگر پیش بینی این دست نظریه پردازان این بود که دیگر کشورها به شدت در تلاش هستند شرایط را متعادل کنند و در دوران پس از جنگ سرد، آلمان و ژاپن با شرایطی بهتری که نسبت به سایر کشورها داشتند، کاندیداهای محتملی برای رسیدن به قدرت آمریکا محسوب میشدند؛ اما از ابتدای قرن بیستم به این سو، رئالیستها بر چین متمرکز شدند و به اعتقاد آنها، چین آمریکا را کنار خواهد زد. به اعتقاد آنان، گرچه تحقق این واقعیت را میتوان به تعویق اندخت اما وقوع آن اجتناب پذیر نیست.
این استاد دانشگاه تهران، درباره راهکاری که واقعگرایان برای رهایی آمریکا از این وضعیت ارائه دادهاند، بیان کرد: آمریکای دچار افول باید به لحاظ ذهنی این حقیقت را بپذیرد و هرچه زودتر با این واقعیت کنار بیاید، کمتر آسیب میبیند. آمریکا باید محدودیتهای قدرت خود را درک کند و اولویتهای خود را مورد تجدید نظر قرار دهد.
وی افزود: رویکرد Offshore balancing میگوید به جای این که آمریکا به جای این که خودش دخالت مستقیم داشته باشد از متحدان نظامیاش استفاده می کند، چراکه سرعت و شتاب سابق را ندارد و دخالت مستقیم، سرعت رسیدن رقبا به جایگاه آمریکا را تسریع میبخشد.
موسوی با اشاره به رویکرد دوم با مبنایی لیبرالیستی بیان کرد: اندیشمندان این دیدگاه تأکید میکنند که دنیا به سوی یک نظم لیبرالیستی حرکت میکند و تلاش آمریکا برای رفع چالشهای موجود باید در راستای حفظ این نظم لیبرال باشد. لیبرالها و نئولیبرالها به شدت طرفدار چندجانبهگرایی هستند و بر همین اساس متنقد شدید یکجانبه گراییهای آمریکا، از جمله اقدامات ترامپ هستند. آنها معتقدند آمریکا با یکجانبهگرایی، نظم نئولیبرالی را که خود ایالات متحده برپا کرده است نابود میکند و خودش که بیشترین نفع را از این نظم میبرد، در دراز مدت بیشترین آسیب را میبیند.
بنبست آمریکا در یکجانبهگرایی
استادیار دانشکده حقوق و علوم سیاسی دانشگاه تهران درباره رویکرد یکجانبهگرای سیاستی آمریکا گفت: گروه سوم بر خلاف واقعگرایان و لیبرالها، بر یکجانبه گرایی تاکید دارند. این مکتب فکری بیان میکند آمریکا به عنوان پیروز جنگ سرد، باید امور مهم به ویژه مسائل امنیتی را با قدرت تمام و بدون نیاز به اجازه گرفتن از دیگران به پیش ببرد تا منافع خود را تأمین کند. بر خلاف لیبرالها که می گویند دیگر کشورها هم نقشآفرین شوند، این گروه احساس میکند آمریکا هنوز کشور اول جهان است و باید مقتدر عمل کند تا دیگر رقبا به آن نزدیک نشوند.
وی افزود: ترجیعبند مشترک باورمندان به این رویکرد این است که آمریکا برای امنیت خودش نیازی به اجازه گرفتن از دیگران ندارد و رویکردشان در برجام هم همین بود که کسی نمی تواند برای آمریکا تصمیم بگیرد.
مسئولیت الهی یا توهم آمریکایی
موسوی با بیان اینکه رویکرد استثناءگرایی آمریکایی و مسئولیت الهی که در میان برخی از نظریهپردازان و جامعه آمریکایی رواج دارد، انگیزه دیگری برای اصرار آمریکای روبه افول بر یکجانبهگرایی است، افزود: این گروه معتقدند آمریکا یک کشور خاص و استثنائی است و بنابراین، لزومی ندارد که از قوانین، قراردادها، ساختارها یا معاهدههایی که بر دیگر کشورها حاکم است تبعیت کند. باید نگاه به این خودعزیزکرده نیز متفاوت باشد. بحث دینی آن اصطلاحی است که یکی از اندیشمندان آمریکایی به نام «والتر راسل مید» با کتاب مسئولیت الهی بیان میکند که میگوید آمریکا بر اساس مسئولیت الهی اش بر جایگاه حق نشسته و به خاطر این جایگاه، باید متفاوت عمل کند.
وی افزود: به دلیل این که در این نگاه چندجانبه گرایی معنا ندارد، پس آمریکا باید قائم به خود و بدون پاسخگویی به هیچ نهاد بینالمللی عمل کند. این اندیشه معتقد است آمریکا از چندجانبه گرایی متضرر شده است و بر همین اساس ترامپ قرادادهای چندجانبه گرایانه مثل معاهده پاریس، معاهده برجام یا حتی قرارداد تجارت آزاد با برخی از کشورهای متحد مانند کانادا را ملغی کرد.
آینده تعامل آمریکای رو به افول با جهان
موسوی با بیان اینکه باید بررسی شود رویکرد آمریکا در یکجانبهگرایی تاکتیکی مقطعی یا راهبردی است که امکان بازگشت آمریکا به شرایط قبلی را سلب میکند، عنوان کرد: اروپاییها از بعد از جنگ جهانی دوم در مباحث اقتصادی، امنیتی و تجاری به شدت به آمریکا وابسته هستند و اگرچه در سالهای اخیر و به واسطه اقدامات ترامپ زمزمههایی از استقلال مانند ارتش اروپایی داشتهاند، اما اینکه اروپاییها در کوتاه مدت رویه و رویکرد خود را نسبت به آمریکا تغییر دهند، قدری خوش بینانه است.
وی افزود: اروپاییها به قدری وابسته آمریکا هستند که حتی وقتی از عملکرد آمریکایی ها رضایت ندارند با اینکه اعتراضات خود را بیان میکنند اما در عمل کار چندانی صورت نمیدهند. حتی در موضوع معامله قرن و الحاق به کرانه باختری، تهدید به تحریمهایی کردند که در عمل بسیار خفیف بود. حتی در بحث برجام علیرغم این که خیلی شلوغکاری کردند و به خروج آمریکا معترض بودند اما در عمل کاری از پیش نبردند.
نشانگان آمریکای روبه افول در دولت ترامپ
موسوی با بیان اینکه در دولت ترامپ علیرغم یکجانبهگرایی نوعی اذعان به افول آمریکا مشهود است، عنوان کرد: در عمل می بینیم که آمریکا حتی در منطقه خاورمیانه از جمله سوریه با وجود تمام سروصداهایی که به راه انداخت، تنها به یک حمله محدود نظامی بسنده کرد چراکه ترامپ هم میداند آمریکای کنونی، توان راه انداختن یک جنگ همه جانبه را ندارد. بر خلاف دیدگاه افرادی مثل بولتون، شخص ترامپ به عنوان راه اندازی یک جنگ تمام عیار و حمله همه جانبه به ایران نیست، چراکه به روشنی میداند از آن قدرت اقتصادی و توان نظامی خبری نیست. این دولت با تمام ژست یکجانبهگرایانهاش موافق عقب نشینی نیروها از سوریه، عراق و افغانستان است.
وی درباره این که چه رویکردی بر حاکمیت آمریکا حاکم است گفت: راهبرد اعظم آمریکا در تمام دولتها مشابه یکدیگر است و رویکرد کلان این است که باید جایگاه آمریکا در نظام بینالملل را حفظ کنیم. تفاوت روش ها و عمل آمریکا در ۳ دهه گذشته، مربوط به افراد و تصمیمگیرانی بوده است که یکی از این 3 رویکرد را اتخاذ کردهاند و در آینده نیز با توجه به رویکرد افرادی که بر سر کار میآیند، این رویکرد و اقدامات متفاوت خواهد بود.
خطای راهبردی امارات در روابط با رژیم اشغالگر قدس
عضو هیات علمی دانشگاه تهران در پایان سخنان خود با اشاره به ارتباط امارات و رژیم اشغالگر قدس به عنوان یک هنجارشکنی آشکار گفت: اگرچه بر اساس مستندات موجود، کشورهای حاشیه خلیج فارس بیشترین همکاریهای امنیتی را در منطقه خاورمیانه با اسرائیل داشته و حتی چهار کشور ارتباط تنگاتنگ امنیتی دارند که عربستان سعودی و امارات قطعا جزوشان هستند، یا ترکیه با تمام سرو صداهایش از ۷۰ سال پیش تا کنون بیش ترین همکاریهای منطقهای را با اسرائیل داشته، اما رسمی شدن این ارتباط، یک هنجارشکنی آشکار و به ضرر کشورهای اسلامی منطقه است.
انتهای پیام/