شهید حسین سامی مقام اولین اسیری که بعد از پیروزی انقلاب است که در فروردین ۵۹ قبل از شروع ‏جنگ به اسارت دموکرات‌ها درآمد و در مرداد ۵۹ به شهادت رسید. ‏

به گزارش گروه وبگردی باشگاه خبرنگاران جوان، از مومنان مردانی هستند کـه بـه پیمانی کـه با خدا بسته بودند وفا کردند بعضی بر سر پیمان خویش ‏جان ‏باختند و بعضی چشم بـه راهند و پیمان خودرا دگرگون نکرده‌‏اند «سوره احزاب؛ آیه ٢٣» ‏. بدون شک آزادگان، هیچ‌گاه متعلق بـه یک مقطع از تاریخ نیستند، بلکه همواره مانند روحی در همه ارکان این ‏کشور و ملت جاری شده‌اند، چرا کـه پیام و سیره آن‌ها، فریاد سربلندی و شکوهمندی ملت ایران اسلامی ‏اسـت کـه برای همیشه ماندگار اسـت ودر هر زمان می‌توان از آن بهره جست.

آزادگان در ‏طول جنگ تحمیلی عراق علیه ایران، پیام آوران انقلاب بودند و غریبانه و مظلومانه در بین کینه‌توزی ‏دشمنان و تلخ کامی دوران اسارت، صدای آزادی و استقلال میهن را سر دادند ودر راه استقرار و تداوم ‏نظام جمهوری اسلامی ایران تا پای جان ایستادند.

‏شاید خالی از لطف نباشد تا همزمان با ایام ورود آزادگان به میهن اسلامی یادی کنیم از آزاده شهیدی که قبل از شروع جنگ تحمیلی به اسارت کوموله در آمد و به خاطر ایستادگی و مقاومتش به شهادت رسید و جاویدالاثر ماند.

اسارتی سخت قبل از شروع جنگ/ عروج تفنگدار از کوی ماندگاری

حسین سامی مقام فرزند ارشد خانواده بود که سال ۱۳۱۵ در جنوبی‌ترین نقطه استان اصفهان شهرستان سمیرم به دنیا آمد. پدر به همراه برادر راهی آبادان و در شرکت نفت مشغول کار می‌شوند، اما از بد روزگار پدر از بالای تانک نفت می‌افتد و بخاطر مشکلات جسمی قادر به ادامه کار نیست و راهی دیار خود سمیرم می‌شود تا زمین‌های کشاورزی خود و برادر را احیا کند و برادر به تنهایی در آبادان می‌ماند. بعد از مدت‌ها پدر مریض می‌شود و از دنیا می‌رود.

حالا زن عمو برگشته تا مادر و فرزندانش را به آبادان در کنار خود برگرداند تا حسین ۵ ساله که از داشتن نعمت پدر محروم شده کودکی‌اش را در کوچه‌های آبادان قد بکشد. مادر حسین ازدواج می‌کند و فرزندان در خانه عمو بزرگ می‌شوند حالا نه دست نوازش پدر است که نوازشگر شانه‌های پسر باشد و نه سایه پر مهر مادر که لحظه‌های کودکی را قربان صدقه فرزند شود.

حسین موفق به کسب دیپلم تجربی شد و سال ۴۲ در سن ۲۷ سالگی در آبادان ازدواج کرد و صاحب دو فرزند پسر و یک فرزند دختر شد. ‏ شهرستان‌ها را یکی یکی طی طریق می‌کند مدتی در شیراز، خارک، تبریز و مقصد آخر نیز در سنندج مأوا می‌گزیند.

تعصب و عرق ملی عجیبی داشت و آنچه برایش مهم بود اول خاک و نام وطن و بعد ایمان و اعتقاد بود و با شجاعت تمام قد علم کرد تا مردانه از سرزمینش دفاع کند.

در سال ۱۳۳۷، به استخدام ارتش مردمی ایران در آمد و پناهگاهی برای مردم و نقطه عطفی برای مبارزه ‏با تبعیضات موجود در رژیم طاغوت شد. با توجه به این که موفق به طی دوره تفنگداری دریایی و رزم آبی ‏ـ خاکی در کشور انگلیس شده بود و در نیروی دریایی خدمت می‌کرد، به دلایل مشکوک، به نیروی ‏زمینی منتقل و بار‌ها توسط ضداطلاعات وقت، احضار و هیچ‌گاه به گزارشات احقاق حقوق پایمال شده او ‏پاسخی داده نمی‌شد. ‏

در بدو انقلاب و در نبرد‌های داخلی با منافقان سیه دل و قسم خوردگان ایران و انقلاب، دوش به دوش ‏هم رزمان مؤمن و مخلصش، از بذل ایثار دریغ نکرد و چه خوش درخشید. شهید سامی مقام که از اوایل ‏استخدام در رژیم سابق طی گزارشات متعدد، نتوانست به حقوق از دست رفته خود برسد، در سایه انقلاب ‏اسلامی، به علت ابراز فداکاری و لیاقت در نبرد با منافقان پلید، به ‏‏۶ ماه ارشدیت مفتخر شد. ‏

سرهنگ حسین سامی مقام، در هنگام الحاق به یگان سازمانیش که در محور فیض‌آباد سنندج بود، به ‏همراه ‏چند نفر دیگر، توسط نیرو‌های منافق گروگان گرفته شدند.

اسارتی سخت قبل از شروع جنگ/ عروج تفنگدار از کوی ماندگاری

وضعیت کردستان در اوایل انقلاب

جنایات گروهک‌های ضدانقلاب و تجزیه‌طلب در سال‌های آغازین انقلاب اسلامی به نقطه اوج رسیده بود ‏و آن‌ها از هیچ جنایتی برای بر زمین زدن جمهوری اسلامی ایران دریغ نمی‌کردند و همکاری با رژیم بعث ‏صدام حسین تنها یک گوشه از تاریخ سیاه این گروهک‌هاست. گروهک‌هایی که روزگاری تلاش می‌کردند ‏مانع سیل عظیم انقلاب اسلامی باشند غافل از اینکه هیچ سدی در جهان نمی‌تواند مانع طوفان انقلاب ‏مردم باشد. ‏

ایجاد ناامنی، رعب و حشت و مانع شدن خدمت‌رسانی نیرو‌های مردمی بسیج و سپاه به مردم ستم‌دیده ‏کردستان از جمله فعالیت‌های گروهک‌های ضدانقلاب در روز‌های آغازین انقلاب بود یکی از مخفوف‌ترین ‏زندان‌های این گروهک در دل کوهستان‌های کردستان زندان دوله‌تو بود.

در حین انقلاب درگیری‌های کردستان اتفاق افتاد و مجموعه انجمن ‏اسلامی و مخابرات تصمیم گرفتند نیرو‌هایی را به کردستان اعزام کنند، تخریب زیادی صورت گرفته بود و هیچ کارمندی وجود نداشت. ‏ اوضاع کردستان به شدت به هم ریخته بود، ژاندارمری و شهربانی در حال سقوط بودند و ارتش به دلیل کودتای ‏نوژه به هم ریخته بود و فضای کردستان به کلی امنیتی شده بود.

کومله، دموکرات و رزگاری، پیشمرگان ‏مسلمان و بچه‌های سپاه همه به نحوی فعالیت می‌کردند و با اینکه مخابرات یک رکن اصلی شده بود با ‏مجموعه‌های سپاه و بسیج آمیخته شده بود. بسیاری از شهر‌ها تخریب و در نقاطی ‏تخلیه‌هایی صورت گرفته بود تا اینکه در شهریور ۱۳۵۹ دکَل و تشکیلات ‏مخابرات را در کامیاران منفجر کردند. ‏

وضعیت در سنندج به گونه‌ای بود که دشمن قابل شناخت نبود و دموکرات‌ها در سنندج همراه با ‏طرفداران بنی‌صدر بودند و البته در ارتباط با منافقین و سایر گروهک‌ها هم بودند.

زندان دوله‌تو چطور جایی بود؟

زندان دوله‌تو در شمال غربی سردشت بود. دموکرات‌ها این زندان را به وسیله زمین و طویله اسب یکی از اهالی منطقه و توسط ‏زندانی‌ها اواخر سال ۱۳۵۸ بنا کرده بودند. آن هم در موقعی که کردستان در ۲ مقطع شلوغ شده بود. یک بار زمان قاسملو که با ‏ورود هیأت حسن نیت با حضور آیت‌الله طالقانی همراه شد و این گونه فضا‌ها فروکش کرد. ‏

دموکرات‌ها با زیر فشار قرار دادن زندانیان به وسیله سنگ‌های کوه، درخت‌های بلوط و گِل، این زندان را ‏ساخته بودند و زمانی که زندانیان جدید رسیده بودند، چندین زندان ساخته شده بود که دور آن با سیم خاردار با حدود ۴۰ ‏نیرو محافظت می‌شد و خواهرزاده قاسملو به نام سروان امید رئیس آنجا بود. ‏

اسارتی سخت قبل از شروع جنگ/ عروج تفنگدار از کوی ماندگاری

شکنجه ضد انقلاب در دوره زندانی بودن اسرا چگونه بود؟

منافقین این زندان را که یک طویله‌ای بود، با ایجاد فشار‌های روحی و روانی و با تغذیه نان خشک، بیگاری ‏کشیدن و کتک و فحش و شکنجه روحی دادن به اسرا، به سرانجام رساندند. ضدانقلاب به ‏هیچ کسی رحم نمی‌کرد و دشمن اصلی آن‌ها سپاه، بسیج، جهاد سپس با ارتش، ژاندارمری و هم‌تراز این‌ها ‏پیشمرگان کُرد مسلمان بود. ‏

کُرد‌های مسلمان بسیجی به قدری طرفدار انقلاب بودند که ضد انقلاب سَر بریدن آن‌ها را با پاسداران مساوی می‌دانست. سَربریدن برای ضدانقلاب یک اتفاق ساده بود. آن‌ها با وعده رئیس کلانتری شدن جلوی ‏انقلاب ایستاده بودند و اعدام کرده و سَر می‌بریدند. روای این ماجرای اسارت معتقد است شهید یزدان‌پناه دستگیره‌های درب‌ها را با دستمال باز ‏می‌کرد، چون معتقد بود منافقین نجس هستند و منافقین با قلب سیاهشان، بچه‌ها را به شهادت رساندند و ‏پوست از بدنشان جدا کردند و جلوی جاده گذاشتند تا ایجاد وحشت کنند. ‏

بدون هیچ انگیزه و جرمی به صرف اینکه طرف کارمند، دولتی، سپاهی و بسیجی بود، می‌کشتند؛ ‏همیشه اخبار رادیو آمریکا ورژیم صهیونیستی را دنبال می‌کردند و فعالیت‌هایشان همانجا منعکس می‌شد. به گفته شاهدان این ایام، منافقین همراه خود آرم ‏مجاهدین خلق داشتند و اختلافات مذهبی را دامن زده بودند تا حرف انقلاب به گوش مردم کردستان نرسد و ضد انقلاب در آن ‏ایام مثل داعش بود. ‏

یک شب هشت زندانی دوله‌تو را جدا کرده و بردند پشت یک تپه‌ای و صدای رگبار گلوله آمد به این معنا که آن‌ها را ‏اعدام کرده‌ایم که ازبین آن هشت نفر سرگرد سامی مقام هم بود و دو ماه بعد معلوم شد ‏سامی مقام هنوز زنده است و به دلیل عفونت کلیه‌هایش بستری است وی در طول اسارت یک نامه برای خانواده می‌نویسد و از حال مریض خود می‌گوید.

سرهنگ حسین سامی مقام در تاریخ ‏‏۱۳۵۹/۰۵/۱۵ همزمان با شب نوزدهم ماه مبارک رمضان شب احیاء و شب ضربت خوردن امیرمؤمنان برابر ‏ابلاغ تیپ مهاباد پادگان سردشت، از لشکر ۶۴، به همراه ۱۰ نفر دیگر از ‏جان بر ‏کفان ارتش اسلام و فرزندان ‏وطن، توسط همین مهره‌های استکبار به شهادت رسید و دموکرات موقع ‏فرار پیکر پاک شهدا را از کوه پرت ‏می‌کند و جنازه‌ای به دست خانواده نمی‌رسد. ‏

چنگ دل آهنگ دلکش می‌زند / ناله عشق است و آتش می‌زند ..

سرهنگ حسین سامی مقام که آشنای روز‌های دور بود و بیگانه روز‌های غربت، زخم های کهنه خانواده را از دوری و فراق مرهم نشد و هرگز دیدار دوباره دنیوی میسر نشد.

مرد قبیله غیرت، آن درد آشنای مظلومیت و صبوری در کوه‌های استقامت و صبوری سنندج محو شد تا بوی نمناک اسارت را، چون نغمه پرنده‌های آزاد شده از قفس اسارت به آسمان ببرد؛ هر چند چشمان منتظر خانواده با شوق در کوفتن هنوز بر حلقه در زنجیر است و دختر به هوای آمدنش در خاک غربت به انتظار نشسته است؛ و امروز از این مرد قبیله غیرت از کوی ماندگار سمیرم فرزندانی است که هرسه پزشکانی هستند در لباس مدافعان سلامت و در سه نقطه از ایران عزیز خدمت می‌کنند تا ادامه دهنده راه جاوید پدر باشند و گلزار شهدای سمیرم مزین به سنگ قبر مردی ارتشی از جنس غیرت و ماندگاری است که فریاد دلتنگی اش به قله‌های ایثار و استقامت سنندج رسیده است که‌ای سرزمین درد و حماسه فرزندم را فرسنگ‌ها دور‌تر به تو سپردم‌ای درد آشنای ایثار و شهادت، مأوای دلتنگی‌اش باش همچون گهواره‌ای در نبود آغوش گرم مادر....

اسارتی سخت قبل از شروع جنگ/ عروج تفنگدار از کوی ماندگاری

شهرستان سمیرم در جنبو استان اصفهان از زمان انقلاب تا کنون بیش از چهارصد و دو شهید تقدیم انقلاب کرده است که بسیاری از شهدای انقلاب این شهرستان گمنام و جاودانه مانده‌اند، اما همه، چون سامی مقام در بالاترین جایگاه خاطرات مردم منطقه و کشور در خاطره‌ها ماندگار هستند.

منبع: فارس

‏انتهای پیام/

 

اخبار پیشنهادی
تبادل نظر
آدرس ایمیل خود را با فرمت مناسب وارد نمایید.
نظرات کاربران
انتشار یافته: ۲
در انتظار بررسی: ۰
Iran (Islamic Republic of)
ناشناس
۲۱:۰۲ ۲۰ ارديبهشت ۱۴۰۳
خدا رحمتش‌کند وبا امام حسین( ‌‌‌‌‌. ع مشهور ) گرداند درزمان شهدت او در کردستا سرباز بودم
Iran (Islamic Republic of)
ناشناس
۱۵:۲۳ ۲۱ مرداد ۱۳۹۹
رحمت به روح پاکشون